مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
گفتمان روایتی
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، در چارچوب نظریه انسجام هلیدی و حسن (1976) میزان تسلط کودکان تک زبانه فارسی زبان بر حروف ربط و ارجاع ضمیری به عنوان دو نوع از ابزارهای انسجامی مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور، 80 کودک در چهار رده سنی 3، 5، 7 و 9 سال از 2 مهدکودک و 4 مدرسه ابتدایی در تهران انتخاب شدند و با یک گروه 20 نفره از آزمودنی های بزرگسال به عنوان گروه کنترل مورد مقایسه قرار گرفتند. به منظور بررسی عملکرد این کودکان در استفاده از این ابزارهای انسجامی، دو آزمون تولید داستان با استفاده از دو کتاب مصّور کودک اجرا گردید. با در نظرگرفتن رشد انسجام دستوری، داستان های آن ها برحسب کاربرد این دو ابزار انسجامی مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که کودکان 3 ساله از راهبرد اسمی استفاده کردند و برای ایجاد انسجام در داستان از حروف ربط زمانی استفاده کردند. کودکان 5 ساله از تعداد بیشتری حروف ربط زمانی استفاده کردند. داستان های روایت شده توسط آن ها با استفاده از راهبرد فاعل موضوعی از سازماندهی برخوردار بود. از 7 سالگی به بعد داستان های روایت شده آزمودنی ها پیچیده تر شدند و تنوع حروف ربط به طور معناداری افزایش یافت. کودکان از نشانگرهای زبانی مختلفی (راهبرد پیش مرجعی کامل) برای سازماندهی داستان به صورت یک واحد زبانی کل استفاده کردند. آن ها از ضمایر برای حفظ ارجاع استفاده کردند و همزمان با آن نیز تلاش کردند از ارجاعات واضح و بدون ابهام برای اشاره به شخصیت های داستان استفاده کنند و برای این کار از صورت های اسمی جهت تعویض ارجاع استفاده کردند.
گفتمان روایتیِ کودکان تک زبانه فارسی زبانِ مبتلا به آسیب ویژه و غیرویژه زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیقات نشان داده است که کودکان مبتلا به آسیب ویژه زبانی ازنظر توانایی های شناختی غیرکلامی با کودکان مبتلا به آسیب غیرویژه زبانی تفاوت دارند. با این حال، در رابطه با تفاوت های این دو گروه برحسب ویژگی های زبانی هنوز توافقی حاصل نشده است. هدف از انجام پژوهش توصیفی-تحلیلی و مقطعیِ حاضر بررسی ویژگی های روایت داستان در کودکان مبتلا به اختلال ویژه و غیرویژه زبانی با توجه به مقیاس های ساختار، محتوا و انسجام گفتمان روایتی است. به این منظور، دو گروه از کودکان مبتلا به اختلال ویژه و غیرویژه زبانی (هر گروه 15 پسر) با دو گروه از کودکان طبیعی، به عنوان گروه کنترل (همتای زبانی و همتای سنی (هر گروه 15 پسر))، مورد مقایسه قرار گرفتند. کودکان با استفاده از دو مجموعه از محرک های تصویریِ مسئله بنیاد به روایت داستان ترغیب شدند. یافته های پژوهش نشان داد که بین دو گروه مبتلا به آسیب زبانی، تفاوت آماریِ معناداری، ازلحاظِ مقیاس های ساختارِ داستان، اطلاعات ارائه شده و انسجام وجود ندارد (001/0p> ). تفاوت بین دو گروه مبتلا به آسیب زبانیِ ویژه و گروه همتای زبانی، ازلحاظِ طول داستان های روایت شده و میزان اطلاعات ارائه شده، ازنظر آماری معنادار بود (001/0p< ). با این حال، گروه مبتلا به آسیب غیرویژه زبانی با گروه همتای زبانی در مقیاس های کمتری تفاوت داشتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که تأثیر مهارت های زبانیِ یکسانِ دو گروه به مراتب بیشتر از تأثیر توانایی های شناختیِ غیرکلامیِ متفاوتِ آنها بر مقیاسِ روایتِ شفاهیِ داستان است.
رشد پیوستگی علی در گفتمان روایتی کودکان تک زبانه فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱
151 - 175
حوزههای تخصصی:
تواناییِ تولید گفتمانی که پیوستگی دارد، یکی از مؤلفه های ضروریِ دانشِ رشدی کودک، در هنگامِ فراگیری زبان، است. این توانایی، بخش مهمی از دانش زبانی به شمار می آید که کودکان نیازمند فراگیریِ آن هستند. هدف از انجامِ پژوهشِ حاضر، بررسی توانایی کودکان تک زبانه فارسی زبان در حفظ پیوستگی داستان بوده است. همچنین این مقاله در پی مقایسه یافته های خود با پژوهش های دیگری است تا یافته های پیشین با استفاده از تحلیل شبکه علّی تأیید شود. به این منظور، سی کودک 5-6 ساله (با میانگین سنی 5 سال و 6 ماه) و سی کودک 9-10 ساله (با میانگین سنی 9 سال و 6 ماه) به عنوان آزمودنی های پژوهش مورد بررسی قرارگرفتند. در هر گروه سنی، 30 کودک پسر شرکت کردند. سی بزرگسال مرد تک زبانه فارسی زبان 20-25 ساله (با میانگین سنی 23 سال و 8 ماه) نیز به عنوان گروه کنترل مورد بررسی قرار گرفتند. این سه گروه با استفاده از دو داستان مصور «قورباغه تو کجائی» و «قورباغه» ترغیب به روایت داستان شدند. داستان های روایت شده براساس شبکه علّی مورد بررسی قرار گرفتند. بر پایه یافته های پژوهش رشد کودکان در دست یابی به پیوستگی داستان، با استفاده از برقراری روابط علّی میانِ رویدادهای داستان محقق شد. به طور کلی، نتایج پژوهش نشان داد که شبکه علّی در مقایسه با پیوندهای علّی، ابزاری حساس تری است که می تواند برای نمایاندن رشد کودکان در حفظ پیوستگی داستان به کار رود.
ارزیابی دستور داستان در گفتمان روایتی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تازه های علوم شناختی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۸)
۱۳۶-۱۲۳
حوزههای تخصصی:
مقدمه: آزمون گفتمان روایتی فارسی که ابزاری برای بررسی بالینی گفتمان کودکان و بزرگسالان فارسی زبان با و بدون نیازهای ویژه به شمار می رود، مقیاسی برای ارزیابی دستور داستان ارائه نکرده است. پژوهش حاضر به منظور استانداردسازی آزمون دستور داستان در گفتمان روایتی فارسی زبانان مبتلا به اختلالات ارتباطی جهت ارزیابی بالینی انجام شد. روش کار: با استفاده از مقیاس لیکرت برای ارزیابی روایت، از پرسشنامه پنج سطحی برای سنجش وضوح عناصر چهار بخش روایت در مدل سلسله مراتبی ثرندایک استفاده شد. برای تعیین این که آیا سؤالات پیشنهادی، دامنه رفتاری مشاهده شده (دستور داستان) را پوشش می دهد، و برای همه آزمون گران ساده و ملموس است، و به طور کلی پرسشنامه دارای شاخص اعتبار محتوای بالایی بر اساس نظر متخصصان می باشد یا خیر، با شش زبان شناس و شش آسیب شناس گفتار و زبان مشاوره شد. برای تعیین روایی افتراقی، بررسی دستور داستان در رابطه با دو تکلیف بازگویی داستان و خلق بداهه روایت توسط دو گروه از دانش آموزان دبستانی با و بدون اختلال شنوایی در مدارس ابتدایی عادی انجام شد. پایایی به صورت درون ارزیاب و برون ارزیاب مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: در بخش های صحنه و موضوع، بین میانگین نمرات گروه های شنوا و دچار آسیب شنوایی در خلق روایت یا بازگویی داستان تفاوت معنا داری وجود نداشت اما در بخش های اپیزودها (001/0>P) و گره گشایی (001/0>P)، نمرات گروه شنوا به طور قابل توجهی بالاتر از گروه آسیب دیده شنوایی بود. نتیجه گیری: روایی و پایایی آزمون مبتنی بر مدل ثرندایک مشخص کرد که برای ارزیابی بالینی دستور داستان موثر است.
بررسی و مقایس گفتمان روایتی کودکان تک زبانه فارسی زبان دارای اختلالِ طیفِ اُتیسم و کودکان با رشد زبانی طبیعی براساس رویکرد دستور نقش گرای نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۹۰)
55 - 70
حوزههای تخصصی:
هدف:پژوهش حاضر تحلیل زبان شناختی داستان های روایت شده کودکان تک زبانه فارسی زبان دچار اختلالِ اُتیسم از منظر فرانقش تجربی براساس دستور نقش گرای نظام مند هلیدی و متیسن (2004) است. روش:نمونه پژوهش شامل30 کودک دچار اختلالِ طیفِ اُتیسم 7-12 ساله بود که از سه مرکز توانبخشی دولتی و خصوصی و به روش تصادفی ساده انتخاب و با 30 کودک طبیعی 6-12 ساله در همان منطقه که آنها نیز به روش تصادفی ساده انتخاب شده بودند، مورد مقایسه قرار گرفتند.. با استفاده از داستان مصور «پسربچه، سگش و قورباغه» به صورت فردی ترغیب به تولید داستان شدند. سپس، داستان های روایت شده آنها براساس فرانقش تجربی، در چارچوب دستور نقش گرای نظام مند بررسی و تحلیل شدند و بسامد و درصد وقوع انواع مشارکان، فرایندها و موقعیت های مربوط به فرایندها محاسبه شد. یافته ها:یافته های پژوهش نشان داد که تعداد بندهای مرکب و ساده تولید شده توسط کودکان دچارختلالِ اُتیسم در مقایسه با کودکان طبیعی به طور معنی داری (p<0/05 کمتر است. یافته ها همچنین نشان داد که تعداد گروه اسمی مرکب به عنوان شرکت کننده، تعداد و تنوع فرایندهای مورد استفاده کودکان دچارِ اختلالِ اُتیسم و همچنین تنوع عناصر موقعیتی مورد استفاده آنها در پایه های دوم و سوم ابتدایی در مقایسه با کودکان طبیعی همسال خود به طور معنی داری (p<0/05) کمتر بود. نتیجه گیری:نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که با افزایش سنِ کودکان دچارِ اختلالِ اُتیسم برخلاف کودکان طبیعی توانایی استفاده از زبان برای توصیف تجارب خود از دنیای درون و بیرون تغییر معنی داری پیدا نمی کند.
تعامل میان داستان و گفتمان روایتی در سینمای عباس کیارستمی با تمرکز بر فیلم «کپی برابر اصل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین ویژگی های سینمای عباس کیارستمی پیروی نکردن از اصول و اسلوب های داستانگویی در سینمای کلاسیک و متعارف است. این مسئله تحلیل و ارزیابی فیلم های او با معیارهای رایج را دشوار و یا حتی ناممکن می سازد. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا با اتخاذ شیوه ای متناظر با خصوصیات بارز روایتگری در این نوع سینما، به مطالعه فیلم های مهم کیارستمی و به ویژه تحلیل فیلم کپی برابر اصل بپردازد. برای این منظور از الگویی نظری در روایت شناسی استفاده می شود که مبتنی بر تقسیم هر روایت داستانی به دو ژرف ساخت داستان گفتمانِ روایتی است. در حالی که داستان به محتوای روایت یا آنچه که نقل می گردد اشاره دارد؛ گفتمان روایتی به نحوه بازنمایی و بازگویی این محتوای داستانی دلالت می کند. نتیجه بدست آمده از تحلیل ها حاکی از آن است که سینمای کیارستمی همواره به سمت نوعی ادغام داستان در گفتمان روایتی می گراید؛ به گونه ای که در عمده ی آثار او نمی توان مرزی واضح میان این دو ترسیم کرد. این نکته در مورد فیلم کپی برابر اصل به بارزترین وجهی نمود می یابد؛ تا جایی که غایت مضمونی فیلم، یعنی ناتوانی در شناسایی کپی از اصل یا خیال از واقعیت، از طریق همین آمیختگی سطوح داستانی و گفتمان روایتی به دست می آید.