مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
الهیات مسیحی
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
76 - 59
قرآن کریم اعجاز وحیانی آخرین پیام آور الهی، به علت ارائه برنامه ی تکاملی خاص خوددر رابطه با انسان، جهان و خداوند از زمان نزول مورد هجمه ی پیوسته ی مخالفان قرار داشته است. «فرقان الحق» نمونه ی معاصر این هماوردنمایی است که در معارضه ی تاریخی خود با قرآن، بوسیله ی سرقت متن، محتوا و سیاق آیات، به ساخت77 «سوره واره»، با هدف الغاء در قرآن کریم و نفی تعالیم آن اقدام کرده است. نوشتار حاضر با روش تحلیلی- توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای، مبانی نظری طراحان این پروژه را مورد واکاوی و نقد قرار داده است؛ بررسی نویسندگان نشان می دهد که این اثر با الهام از الهیات مسیحی، مجموعه ای از شبهات و ایرادات قدیم و جدید اهل کتاب و مستشرقان را جمع-آوری نموده و با عنوان قرآن جدید معرفی کرده است. نوبسندگان در این کتاب، القاء شخصی بودن دین اسلام، تخریب شخصیتی پیامبر(ص)، تشکیک در حجیت قرآن و دفاع از مسیحیت کنونی را محور معارضه ی خود قرار داده اند.
جایگاه عقل در الهیات مسیحی و اسلام
منبع:
کلام حکمت سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰
77 - 116
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با بررسی جایگاه عقل در الهیات مسیحی و دین اسلام، کارکردهای عقل در حوزه الهیات مسیحی را تبیین کرده و موافقان و مخالفان عقل گرایی را شرح می دهد. نتیجه این بررسی این است که این دیدگاه ها در الهیات مسیحی سبب شکل گیری سه جریان ایمان گرایی، عقل گرایی حداکثری و عقل گرایی انتقادی شده است. در اسلام نیز به بیان جریان های عقلی پرداخته و سپس تبیین عقل را از نگاه امامیه مطرح می کند. تعامل عقل با بخش های دین و چگونگی کارکرد عقل در دین (مصباح، مفتاح یا میزان بودن عقل) از مباحثی است که در مقاله حاضر بحث شده و این نتیجه به دست آمده که براساس متون دینی، عقل جایگاه ویژه ای دارد و در تمام بخش های دین، کارکرد هایی مانند فهم گزاره دینی، تحلیل و داوری آن را به عهده دارد.
بازخوانی انتقادی الهیات معنوی در مسیحیت و نسبت آن با دیگر شاخه های الهیات مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
85 - 102
حوزههای تخصصی:
با رواج معنویت غیر دینی، متخصصان الهیات در جوامع غربی درصدد برآمدند تا نشان دهند معنویت در دل سنت های دینی یا ادیان نهادینه تحقق پذیر است. در قرن اخیر به مطالعاتی «الهیات معنوی» گفته می شود که متخصصان الهیات مسیحی درباره تجربه زیسته معنوی و راه های کسب و گسترش آن انجام می دهند. این مطالعات ریشه در الهیات عرفانی و الهیات زاهدانه دارد و در تعامل با دیگر شاخه های الهیاتی مانند الهیات نظام مند، الهیات اخلاق و الهیات عملی شکل گرفته است. مقاله حاضر، با هدف مرور انتقادی تلاش های علمی الهی دانان مسیحی در جهت گسترش معنویت دینی، به بازخوانی «الهیات معنوی» پرداخته و نشان داده شده است چگونه این سنت مطالعاتی پدیدار شده و چه مسیری را تا تبدیل به رشته مستقل دانشگاهی طی کرده است. در این مقاله پس از بیان تاریخچه، معرفی جریان ها و اشخاص و ارتباطات این مطالعات با دیگر شاخه های الهیات مسیحی، نقدهای موجود بر این فعالیت علمی و چالشهای پیش روی آن طرح خواهد شد.
بررسی الهیات علمی از دیدگاه ولفهارت پاننبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات علمی یکی از شاخه های الهیات مسیحی است که بر خلاف رویکردهای سنتی در الهیات، تنها راه دفاع از الهیات و باورهای الهیاتی را توسل جستن به روش، مبانی و یافته های علم می داند. پاننبرگ، الهی دان آلمانی، یکی از اولین الهی دانانی است که طرحی را برای الهیات علمی ارائه داده است. مسئله اصلی نوشتار حاضر این است که الهیات از دیدگاه او چه ویژگی هایی دارد و چه نقدهایی بر آن وارد است. به سبب آن که الهی دانان مسیحی پیش از مسلمانان با برخی از چالش ها مواجهه شده و در صدد رفع آن ها برآمده اند، استفاده از یافته های آن ها سودمند خواهد بود. برای پاسخ به مسئله اصلی از روش توصیفی- تحلیلی بهره خواهیم برد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که پاننبرگ چهار شرط را برای علمی شدن الهیات برمی شمرد، اما مهم ترین شرط آن را اثبات شناختی بودن گزاره های الهیاتی می داند. از نگاه او، اثبات شناختی بودن آن ها در گرو استفاده از روش علمی است. طرح پاننبرگ، با وجود نقاط قوتش، توان پاسخگویی به همه چالش های الهیات را ندارد.
آیا عفو عدل را مخدوش می کند؟ (قسمت اول)
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
129 - 148
حوزههای تخصصی:
والترسترف در مقاله حاضر به این پرسش می پردازد که آیا آموزه عفو گناهکاران در الهیات مسیحی مستلزم نقض عدالت نیست. وقتی فردی مرتکب گناه می شود، نظر می رسد که مجازات او لازمه اجرای عدالت است. اما والترسترف معتقد است ترک مجازات و عفو با عدالت ناسازگار نیست. به باور او، نبخشیدن و تقاص گرفتن حق کسی است که به او ظلم شده، اما تکلیف او نیست. انصراف از مطالبه این حق نیز مستلزم نقض حقوق دیگران نیست. لذا می توان عفو کرد بدون آن که عدالت را زیر سوال برد. این باور مختص به دین مسیحیت است و اندیشمندان یونانی و رومی این طور فکر نمی کردند. از نظر آنان، مجازات یک متخلف علاوه بر حق قربانی، تکلیف قربانی است. متفکران کلاسیک در آغاز اجرای عدالت را مستلزم مقابله به مثل می دانستند، اما دیدگاه ایشان درباره عدالت به مرور زمان تلطیف شد. آنان در نهایت پذیرفتند که در اجرای مجازات باید انصاف را دخیل کرد و مجازات را تخفیف داد، اما این بدان معنا نبود که مجازات در بعضی موارد می تواند به کلی حذف شود. از سوی دیگر، نظریه پردازان معاصر مجازات را به منزله اعلام عمومی انزجار از فعل نادرست می دانند. بر این اساس، بدون اجرای مجازات قبح فعل نادرست از بین می رود. دیدگاه والترسترف درباره این نظریه در قسمت دوم مقاله بیان خواهد شد.
آیا عفو عدل را مخدوش می کند؟ (قسمت پایانی)
منبع:
الهیات سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹
121 - 145
حوزههای تخصصی:
مساله اصلی والترسترف در مقاله حاضر آن است که عفو گناهکاران و ترک مجازات آن ها، آن طور که در الهیات مسیحی مورد تاکید قرار گرفته، به معنای زیر پا گذاشتن عدالت نیست. به بیان او، اجرای مجازات برای کسی که مورد ظلم واقع شده یک حق است، اما تکلیف او به شمار نمی آید. انصراف از مطالبه چنین حقی ناقض حقوق دیگران نیست. در نتیجه، عفو کردن تعارضی با عدالت ندارد. در قسمت اول مقاله به آراء اندیشمندان یونانی و رومی درباره عدالت کیفری پرداخته شد. اندیشمندان کلاسیک عفو گناهکار را نافی عدالت می دانستند. همچنین بیان شد که به باور برخی نظریه پردازان معاصر، فلسفه مجازات این است که انزجار از فعلی نادرست به طور عمومی اعلام شود. با این تقریر، با ترک مجازات متخلفان این پیام صادر می شود که فلان تخلف در واقعِ امر قبیح نیست. والترسترف این گزاره را نمی پذیرد. او معتقد است بخشیدن به معنای انکار زشتی گناه نیست. می توان گناهکار را بخشید و در عین حال تصریح کرد که عمل او شنیع بوده است. به این صورت که عفو در الهیات مسیحی فقط شامل حال گناهکاری می شود که توبه کرده باشد. وقتی فرد توبه می کند یعنی به زشتی عمل خود معترف است. در این فرض، عفو او به معنای نادیده گرفتن قبح عمل او نیست.