مطالب مرتبط با کلیدواژه

اسم مرکب


۱.

تحلیل رده شناختیِ اسم مرکّب در گونه رودباریِ قلعه گنج(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اسم مرکب رده شناسی گویش رودباری فرایند ترکیب گرایش کلی رده شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۳۷ تعداد دانلود : ۱۱۳۴
به زعم بسیاری از زبان شناسان، بیشترِ زبان های دنیا از «ترکیب» به عنوان یکی از زایاترین فرایندهای واژه سازی به منظور گسترش دامنه واژگانی خود بهره می گیرند، مدّعایی که در مورد گویش رودباری (استان کرمان) و گونه های جغرافیایی متعدّد آن نیز صادق است. در این فرایند، همنشینیِ دو یا چند تکواژِ واژگانیِ آزاد سبب پیدایش یک واحد زبانیِ مرکّب می گردد. از آنجا که در رودباری اسامیِ مرکّبْ از بسامدِ کاربرد بسیار بالاتری نسبت به دیگر کلمات مرکّب برخوردارند، کانون توجّه پژوهش حاضر بر تحلیل اسامیِ مرکّب این گویش معطوف است. به بیان فنّی تر، پژوهش حاضر می کوشد بر پایه پیکره زبانیِ حاصل از مصاحبه و ضبط گفتار آزاد گویشورانِ مناسب، توزیع پرسشنامه، برگه نویسی و بهره گیری از شمّ زبانی، به تحلیلِ همزمانیِ اسامیِ مرکّبِ رودباری از دیدگاه رده شناختی و بر پایه سه مورد از معیارهای پیشنهادی بائِر (2009: 555-547) شامل هسته داری، ترتیب اجزای ترکیب و معنی شناسیِ ترکیب در گونه رایج در شهرستان قلعه گنج بپردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد رودباری همانند بیشتر زبان های دنیا، ویژگی های رده شناختیِ یکدستی نداشته بلکه از این حیث، به صورت پیوستاری عمل می کند و لذا بایستی از اصطلاح «گرایش کلّی» برای توصیف ویژگی های رده شناختیِ مورد مطالعه بهره گرفت. به طور مشخّص، گرایش کلّیِ رده شناختیِ رودباریِ امروز از منظر این سه معیارِ رده شناختی، به ترتیب به سوی اسامیِ مرکّبِ بدونِ هسته، اسامیِ مرکّبِ هسته آغازین و اسامیِ مرکّبِ برونْ مرکز است.
۲.

نشانداری در بیان شفاهی و تکرار بیماران زبان پریش: مطالعه ای بر پایه رویکرد بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نشانداری محدودیت نشانداری محدودیت پایایی اسم مرکب زبان پریشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۷ تعداد دانلود : ۳۵۳
در این پژوهش، خطاهای دو بیمار زبان پریش بروکا و یک بیمار ترانس کرتیکال حرکتی در تولید اسم های ساده و مرکبی با ساختار «اسم+اسم»، «صفت+اسم» و «اسم+ستاک فعل» مورد مطالعه قرار گرفت. سپس نشان داری این خطاها، با توجه به نظریه بهینگی پرینس و اسمولنسکی (Prince & Smolensky, 1993) بررسی شد. خطاها و فرایندهای واجی بیماران زبان پریش، در تکالیف نامیدن در مواجهه با و یا تکرارِ 32 اسم ساده و 32 اسم مرکب، بر اساس الگوها ی حذف، پیشین شدگی، انسدادی شدگی، حذف همخوان پایانی، کوتاه شدگی خوشه همخوانی پایانه هجا و واکداری همخوان های گرفته آغازه هجا تحلیل شدند. یافته ها نشان دادند که خطاهای این بیماران واجی اند و در هیچ یک ازخطاها فرایند درج در رفتار زبانی بیماران مشاهده نمی شود. فرایند حذف و کوتاه شدگی در خوشه های پایانی واژه ها صورت می گیرد، در حالی که فرایند واک داری بیشتر در همخوان های گرفته آغازه هجا رخ می دهد. مرتبه بندی محدودیت ها در خطاهای بیماران نشان می دهد که آواهای پیش زبانی در مقایسه با آواهای بدنه ای و نیز انسدادی ها در برابر سایشی ها بی نشان هستند. این آواها، به ترتیب از طریق محدودیت های نشان داری *بدنه زبانی و *سایشی نشان داده شده و نظریه نشان داری یاکوبسون (Jakobson, 1972) را تأیید می کنند. بیماران زبان پریش بروکا و ترانس کرتیکال حرکتی بیشتر همخوان های گرفته واک دار را در آغازه هجا به کار می برند. این امر با یافته های یاکوبسون (Jakobson, 1972) همخوانی ندارد و نمایانگر آسیب پذیر تر بودن همخوان های انسدادی بی واک در مقایسه با جفت های واک دار است. در میان واکه ها، واکه های افراشته بی نشان ترین واکه ها هستند.
۳.

نقدی بر تمایز مضاف الیه اسمی و مضاف الیه وصفی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اسم مرکب گروه اسمی مضاف الیه اسمی مضاف الیه وصفی ساختِ اضافه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۸ تعداد دانلود : ۳۶۵
طبیب زاده و برادران همتی (۱۳۹۴) براساس معیارهای مختلف، نقشِ اسمِ دوم در ساخت های اسم + کسره اضافه + اسم را به دو نوعِ مضاف الیه اسمی و مضاف الیه وصفی تقسیم می کنند. آن ها به درستی برخی ویژگی های مغفول مانده گروه های اسمی زبان فارسی را تأکید می کنند، امّا به نظر می رسد در توصیف صحیح این ویژگی ها ناموفّق هستند. اوّل اینکه آن ها معیارهای مناسبی برای تشخیص مضاف الیه وصفی و تمایزِ آن با ساخت های دیگر ارائه نمی دهند. دوم اینکه مواردی که به مثابه نمونه های مضاف الیه وصفی مدّ نظر دارند، با وجود شباهتِ کلّی شان، تفاوت های ماهوی با یکدیگر دارند و نمی توان آن ها را در یک دسته قرار داد. سوم اینکه آن ها در نهایت معیارهای قطعی یا جامع و مانع برای تشخیص مضاف الیه وصفی به دست نمی دهند و آن را به عوامل بافتی و کلامی وامی گذارند.    
۴.

رویکردی ساخت بنیاد به وندواره ها در ترکیب های درون مرکز زبان فارسی: مطالعه موردی حیوان واژه ها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ترکیب وندواره صرف ساخت صفت مرکب اسم مرکب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۶ تعداد دانلود : ۱۸۲
وندواره اصطلاحی است که برخی دستورپژوهان برای اشاره به عنصری به کار می برند که از برخی جنبه ها شبیه یک تکواژ آزاد است و از برخی جنبه ها شبیه به وند. در زبان فارسی، سازه هایی را که در مقام جزء آغازی یا پایانی برخی واژه های مرکب به کار می روند که معنای آنها در ترکیب با معنای شان در مقام واژ ه ای مستقل، اندکی تفاوت دارد و کلیت یافته را می توان وندواره به شمار آورد. پژوهش حاضر از منظر انگاره صرف ساخت به تحلیل الگوهای واژه سازی ساخت های مرکب دوجزئی فاقد پایه فعلی درون مرکز در زبان فارسی می پردازد که یکی از سازه های این ساخت ها وندواره ای بوده و یکی از حیوان واژه های«خر»، «سگ» و «شیر» است. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی بوده و داده های آن از پایگاه داده های زبان فارسی، شبکه هستان شناسی فارس نت، پیکره بی جن خان، فرهنگ زانسو، فرهنگ سخن، پیکره وب و وبگاه ویکی پدیای فارسی گردآوری شده اند. سپس، واژه های مستخرج در فرهنگ بزرگ سخن (انوری، 1381) مورد بررسی قرار گرفته و مواردی که با برچسب منسوخ و یا قدیمی مشخص شده بودند، کنار گذاشته شدند. بوی (۲۰۰۲) جریان تدریجی بودن روند شکل گیری وندواره ها و تبدیل آنها به وند را در پیوستار دستوری شدگی از جزء آزاد واژگانی تا وند دستوری مورد بررسی قرار می دهد و اشاره می کند زمان تبدیل یک جزء آزاد واژگانی به یک وند کاملاًدستوری مشخص نیست. یافته های پژوهش گویای آن است که اسم های «خر»، «شیر» و «سگ» در برخی از ساخت های مرکب دوجزئی درون مرکز بدون پایه فعلی، نه در معنای اصلی خود، بلکه در هیئت وندواره با یک معنای دستوری عام و قابل پیش بینی مورد استفاده قرار می گیرند. همچنین، یک طرحواره ساختی ناظر بر ساخت هرکدام از این ترکیب ها بوده و معنای اجزای ساخت و رابطه آنها، دانش دانش نامه ای، بافت و همچنین استعاره، نقش بسزایی در تعیین معنای این صفت های مرکب دارند.