مقالات
حوزههای تخصصی:
شرط تحریم حلال و تحلیل حرام از جمله مباحث حائز اهمیت در فقه امامیه است. فقیهان، شروط ضمن عقدی را لازمالوفاء میدانند که صحیح باشد. از جمله اینکه شرط به تحریم حلال و تحلیل حرام نیانجامد. آنان در زمینۀ ضابط تحریم حلال و تحلیل حرام اتفاقنظر ندارند. برخی از فقیهان، مانند شیخ انصاری بر این باورند که شرطی که منجر به تحلیل حکم غیر قابلتغییر حرمت و تحریم حکم غیر قابلتغییر حلیت شود، شرط محلل حرام و محرم حلال به شمار میآید. برخی دیگر از فقها، مانند محقق یزدی و نائینی معتقدند که ابتدا باید احکام را به تکلیفی و وضعی تقسیم نمود و سپس به بیان ضابط مبادرت ورزید. مرحوم نراقی، همانند شیخ انصاری، در احکام تکلیفی فقط التزام به احکام غیر قابلتغییر (واجب و حرام) را مخالف کتاب و سنت میداند، اما التزام به انجام یا ترک در مباحات را جایز میداند و همچنین تغییر احکام وضعی توسط شرط را مخالف شریعت میداند. برخی دیگر از فقها، مانند امام خمینی (ره). در بیان ضابط، رجوع به عرف و تشخیص آن را ملاک قرار دادهاند.
ﻧﻘﺶ ﻇﻠﻢ در اﺳﺘﻨﺒﺎط ﻓﻘﻬی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ﻇﻠﻢ و ﻋﺪل از ﻣﻔﺎﻫیﻢ ﺑﺴیﺎر ﺗﺄﺛیﺮﮔﺬار و ﻣﻮرد ﺑﺤﺚ در اﻧﺪیﺸه ﺑﺸﺮی اﺳﺖ. یکی از ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻣﻬﻢ در ایﻦ ﺧﺼﻮص، اﺛﺮی اﺳﺖ کﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻇﻠﻢ ﻣیﺗﻮاﻧﺪ در ﻓﺮآیﻨﺪ اﺳﺘﻨﺒﺎط اﺣکﺎم ﺷﺮﻋی ایﻔﺎ کﻨﺪ. ایﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ درﺻﺪد اﺳﺖ ﻧﻘﺶ ﻇﻠﻢ در ایﻦ ﻓﺮآیﻨﺪ را ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻤﺎیﺪ. ﺑﺮاﺳﺎس کﺘﺐ ﻟﻐﺖ، ﺑﻪ ویﮋه کﺘﺐ ﻧﺰدیک ﺑﻪ ﻋﺼﺮ ﺻﺪور وﺣی، ﻇﻠﻢ را ﻣیﺗﻮان «ﺗﻌﺪی از ﺣﺪ» ﻣﻌﻨﺎ کﺮد. در ﻣﺘﻮن دیﻨی، ﺑﻪﺧﺼﻮص ﻗﺮآن کﺮیﻢ ﻫﻢ، ﻫﻤیﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺑﺮ ایﻦ ﻣﺒﻨﺎ، در اﺳﺘﻨﺒﺎط ﻓﻘﻬی ﻫﺮﺟﺎ از ﺣﺪودی کﻪ ﺷﺎرع آن را ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺷﻤﺮده ﺗﺨﻄی ﺷﻮد، ﻇﻠﻢ واﻗﻊ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺣﺪود ﻣﻌﺘﺒﺮ در ﻓﻘﻪ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺣﺪودی اﺳﺖ کﻪ ﺷﺎرع مشخصاً ﺗﻌییﻦ ﻧﻤﻮده، و ﺣﺪود ﻋﻘﻠی و ﻋﺮﻓی کﻪ ﺑﻪ اﻋﺘﺒﺎر آن ﺣکﻢ کﺮده یﺎ آن را ردع ﻧکﺮده ﺑﺎﺷﺪ. در ﻧﺘیﺠﻪ، ﻇﻠﻢ ﻣﻼکی اﺳﺖ کﻪ در ﺗﻤﺎم ﻓﻀﺎی ﻓﻘﻪ و ﻓﺮآیﻨﺪ اﺳﺘﻨﺒﺎط ﺟﺮیﺎن دارد و دو ﻧﻘﺶ ﻋﻤﺪه ﺑﺮای آن ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺼﻮر اﺳﺖ: اول، در ﻣﻮاردی کﻪ اﻃﻼق یﺎ ﻋﻤﻮم دﻟیﻠی ﺑﺎ ﺧﻄﻮط کﻠی ﺷﺮﻋی ﻣﻨﺎﻓﺎت داﺷﺖ، ﻣیﺗﻮاﻧﺪ دﻟیﻞ را ﻣﻘیﺪ کﻨﺪ یﺎ از ﻣﻮرد ﻣﻨﺼﺮف ﻧﻤﺎیﺪ. دوم، در ﺗﻔﺮیﻌﺎت ﻓﻘﻬی و ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﺪیﺪ ﻣیﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣکﻢ ﻗﺮار ﮔیﺮد.
ﻣﻘﺎیﺴه ﻋﻘﺪ رهن ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺎ ﺣﻖ اﺳﺘﺮداد ﺑﺎ رویکﺮد رویه ﻗﻀﺎیی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺎ ﺣﻖ اﺳﺘﺮداد، ﻫﺮ ﻋﻘﺪ ﺗﻤﻠیکی و ﻣﻌﻮض اﺳﺖ کﻪ در آن اﻧﺘﻘﺎل دﻫﻨﺪه ﺣﻖ دارد ﺑﺎ رد ﻋﻮﺿی کﻪ دریﺎﻓﺖ کﺮده اﺳﺖ ﻣﻠک ﺗﻤﻠیک ﺷﺪه را اﺳﺘﺮداد کﻨﺪ. از ﻣﻨﻈﺮ ﻗﺎﻧﻮن ﺛﺒﺖ، ﻣﻌﺎﻣﻼت ﺑﺎ ﺣﻖ اﺳﺘﺮداد ﺗﺮکیﺒی از ﻋﻘﺪ ﻗﺮض و رﻫﻦ اﺳﺖ. ﺑﺎ وﺟﻮد ایﻦ، ﺑیﻦ ﻣﻌﺎﻣﻼت ﺑﺎ ﺣﻖ اﺳﺘﺮداد ﺑﺎ رﻫﻦ ﺗﻔﺎوتﻫﺎیی وﺟﻮد دارد، از ﺟﻤﻠﻪ ایﻨکﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻮرد ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺎ ﺣﻖ اﺳﺘﺮداد ﺑﻪ اﻧﺘﻘﺎل ﮔیﺮﻧﺪه اﺧﺘﺼﺎص دارد، اﻣﺎ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻋیﻦ ﻣﺮﻫﻮﻧﻪ ﺑﻪ راﻫﻦ اﺧﺘﺼﺎص ﻣییﺎﺑﺪ. ﺑﺎ ﻋﻨﺎیﺖ ﺑﻪ م. ۳۴ ق.ث. و رویه ﻗﻀﺎیی ﻣﻨﺎﻓﻊ اﺧﺘﺼﺎص ﺑﻪ ﺧﺮیﺪار دارد، و ایﻦ اﺛﺮ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺮرات ﺷﺮﻋی ﻫﻤﺎن ﺳﻮد ﺑﺪﻫی اﺳﺖ. ﺑﺎ وﺟﻮد ایﻦ، اﮔﺮ ﻣﻨﺎﻓﻊ را ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺧﺮیﺪار ﻧﺪاﻧیﻢ، ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻮرم و کﺴﺮ ارزش ﭘﻮل، ﻋﺪاﻟﺖ ﻣﻌﺎوﺿی در ﻣﻮرد وی ﻧﺎدیﺪه ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣیﺷﻮد. از ایﻦرو، ﺗﻌﻠﻖ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺑﻪ وی در ﻗﺎﻟﺐ ﺗﻬﺎﺗﺮ و ﺗﺤﻘﻖ ﺗﻌﺎدل ﻧﺴﺒی ﻣﻮﺟﻪ ﻣیﻧﻤﺎیﺪ.
وضعیت حقوقی قراردادهای معارض با عقد معلق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر چند در عقد معلق، آثار عقد تنها بعد از حصول شرط تعلیقی ظاهر می گردد، اما این مطلب هرگز به این معنا نیست که عقد معلق قبل از حصول شرط تعلیقی فاقد اثر است، بلکه اثر عقد معلق قبل از حصول شرط در عقود تملیکی را می توان ایجاد نوعی مالکیت تعلیقی برای خریدار دانست. شاید به دلیل وجود چنین حقی برای متعهدٌله در عقد معلق (قبل از حصول شرط) بتوان قرارداد معارض با آن را غیرنافذ یا باطل دانست، اما با بررسی ادله هریک از سه قول بطلان، عدم نفوذ و صحت چنین قراردادهایی می توان گفت قرارداد معارض با عقد معلق صحیح می باشد. این به معنای نادیده گرفتن حق متعهدٌله در عقد معلق نیست بلکه به موجب قرارداد معارض مورد معامله به همراه حق عینی خریدار در عقد معلق به متعهدٌله قرارداد معارض منتقل خواهد شد. البته برای تعیین سرنوشت نهایی قرارداد معارض باید منتظر وضعیت نهایی شرط تعلیقی ماند. در صورت عدم حصول آن حق عینی خریدار در عقد معلق بر روی مورد معامله از بین می رود و در صورت حصول آن باید دید آثار عقد معلق از چه زمانی بر آن بار می شود و میان ناقلیت و کاشفیت حصول معلق علیه تمایز قائل شد.
سنخ شناسی احکام کتاب و سنت در تطبیق ضابطه مخالفت در قاعده شروط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جایگاه مهم قاعده شروط، در فقه و حقوق تعهدات امری بدیهی است. فقره اخیر این قاعده به استثنای شروط مخالف با کتاب و سنت پرداخته است. شناسایی شروط مخالف کتاب و سنت و ارائه ضابطه ای که فقیه، حقوقدان و در مواردی دادرس را در تطبیق مخالف با کتاب و سنت بر مصادیق یاری نماید، بسیار راهگشا خواهد بود. عطف نظر به دسته بندی مهم احکام کتاب و سنت به وضعیه و تکلیفیه، و احکام تکلیفیه به الزامی و غیر الزامی، محقق را به وجود تفاوت در وجود ضابطه مخالف کتاب وسنت رهنمون می کند. در این مقاله نگارنده به سنخ شناسی احکام کتاب و سنت و ارائه ضابطه جهت بازشناسی شرط مخالف کتاب و سنت می پردازد.
تحلیل فقهی حقوقی خیار بیع الشرط در نسبت با معاملات با حق استرداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بیع یا رهن بودن بیع الخیاراختلاف نظر است. فقهای امامیه آن را صحیح و ماهیت آن را بیع دانسته اند. فقهای اهل تسنن از بیع الخیار به بیع الوفا یاد کرده و آن را رهن تلقی کرده اند. بیع شرط به دو صورت قابل تحلیل است: نخست بیع شرطی که در روابط بدهکار و طلبکار جاری است (ماده 34 قانون ثبت) و دیگری بیع شرطی که حاکم بر روابط بدهکار و طلبکار نیست، بلکه یک بیع واقعی است و مشمول مواد 458 تا 462 ق.م. می شود. بیع شرطی که حاکم بر روابط بدهکار و طلبکار است مصداق معامله با حق استرداد است (ماده 33 قانون ثبت) و به همین جهت است که تقاضای ثبت ملک مورد بیع شرط را حق بدهکار دانسته اند، زیرا در این قسم از بیع شرط قصد بایع در حقیقت انعقاد و تشکیل عقد بیع نیست. هرگاه به این ملاک توجه نشود ابهاماتی به وجود می آید: اولاً اینکه هر بیع شرط معامله با حق استرداد تلقی می گردد، درحالی که اینگونه نیست. ثانیاً، خیار در بیع شرط واقعی مصداق ماده 399 قانون مدنی است، پس باید تمام بیع های موضوع ماده 399 قانون مدنی را معامله با حق استرداد دانست و روشن است که صرف وجود خیار در یک بیع، آن را مصداق معامله با حق استرداد نمی کند. مواد 33 و 34 قانون ثبت مخصص ماده 459 ق.م. نیست، زیرا ماده 459 ق.م. بیع شرط حاکم بر روابط بدهکار و بستانکار نیست، اما موضوع مواد 33 و 34 قانون ثبت بیع شرطی است که حاکم بر روابط بدهکار و طلبکار است.