
مقالات
حوزههای تخصصی:
حدیث یکی از مهم ترین منابع علوم دینی است که چالش هایی چون نگاه حداقلی در اعتماد به آن وجود دارد. حضور راویان ضعیف، چون محمد بن علی الصیرفی (ابوسمینه)، یکی از دلایل این نوع نگاه است. مقاله حاضر با روشی توصیفی-تحلیلی دلایل وجود روایات ابوسمینه در آثار محمد بن علی بابویه (شیخ صدوق) را بررسی کرده است. ابن بابویه با دلایل و قراینی، از روایات ابوسمینه در آثارش بهره برده است. اهم آن دلایل عبارتند از: نسبی بودن مفهوم ضعف نزد صدوق، نقد محتوایی روایت، توجه به موضوع روایت، عدم باور به همه منقولات، تقدم کتاب شناسی بر سندشناسی، و تفکیک در نقش راوی. بررسی مورد اخیر نیازمند بازسازی متون کهن حدیثی با استفاده از فهرست ها و نگاه مجموعه ای به اسناد و محتوای روایات است. در این پژوهش منبع مورد استفاده صدوق در اخذ روایات ابوسمینه، بررسی گردید، این نتیجه حاصل شد که اکثر روایات ابوسمینه برگرفته از تألیفات وی نبوده است، به عبارتی او در برخی از روایات موجود، نقش ناقل کتاب حدیثی را داشته و تعدادی از روایات او بعد از تنقیح بزرگان حدیثی به کتاب های بعدی وارد شدند و صدوق از این منابع، روایات را اخذ کرده است و اندکی از آن ها نیز شفاهی به صدوق منتقل شدند.
مفهوم شناسی عبارت «یَروِی عَنِ الضُّعَفاء» با تکیه بر عملکرد متقدمان
حوزههای تخصصی:
رجالیان متقدم شیعه در بازشناسی 21 نفر از راویان از عبارت «یَروی عن الضُعفاء» استفاده کرده اند. مفهوم شناسی این عبارت در رجال فریقین، تعامل محدثان با راویان ناقل از ضعفاء، وتلازم یا عدم تلازم عبارت«یروی عن الضعفاء» با ضعف راوی از مهمترین مسائل پیش روی این پژوهش است. با بررسی عبارات همنشین در کلمات رجالیان کهن روشن شد که این عبارت برای کسانی بوده که از ویژگیهایی چون: «لاابالی گری و تساهل در نقل»،«بی انضباطی و عدم پایبندی به قواعد نقل حدیث»، «عدم دقت در گزینش اساتید» و«نقل روایات عجیب و غریب» برخوردار بوده اند. رجالیان عامه حدود دو قرن پیش از شیعیان، برای راویانی با همین ویژگیها از این اصطلاح استفاده کرده اند. احتمال دارد که درنگ در نقل از ضعفاء فرهنگ عمومی محدثان فریقین بوده باشد. حساسیت در ناحیه استاد دغدغه مشترک حوزه حدیثی قم و بغداد بوده است و برای آنان تنها وثاقت راوی کافی نبوده بلکه راوی باید از استاد ثقه نیز نقل روایت میکرده ویا دست کم کثرت نقل روایت از استاد ضعیف نداشته باشد. اما در تعامل با احادیث راویان ناقل از اساتید ضعیف شاهد دو گونه برخورد هستیم: محدثان قمی در برهه ای، قائل به عدم جواز نقل از ایشان هستند و گروهی نیز مانند بغدادی ها مشروط به وثاقت ایشان نقل از این دسته از راویان را مجاز می شمردند و احادیث آنها را معتبر می دانستند.
بازخوانی دیدگاه ابن ولید پیرامون دو اصل زید النَّرسی و زید الزرّاد
حوزههای تخصصی:
مسأله انتساب اثر به مؤلفان مهمترین بخش اعتبارسنجی آثار است. محمدبن الحسن بن احمد بن ولید یکی از مهمترین تراث شناسان تاریخ حدیث شیعه است؛ با توجه برخی از گزراش ها وی به جعلی بودن دو اصل زید الزّراد و زید النّرسی باور داشته و محمدبن موسی همدانی را جعل کننده این دو اصل می دانسته است؛ این اظهار نظر مورد مخالفت حدیث پژوهان متقدّم از جمله ابن غضائری و متاخر همچون سید بحرالعلوم و محقق خوئی قرار گرفته است؛ در این پژوهه پس از طرح نظرات مخالف و موافق، با بررسی قرائن صدوری برخی از روایات اصل، نظر ابن ولید در میزان داوری قرار می گیرد؛ نتیجه چندان با نظر ابن ولید همخوانی ندارد و چنین به نظر نمی رسد که اصل زید الزرّاد و زید النَّرسی را – با توجه به مضمون روایات این دو اصل- نمی توان جعلی خواند. گفتنی است، با بررسی محتوایی 34 روایت اصل زید الزراد می توان گفت هیچ یک از این روایات مفهومی در تضاد با آموزه های مشهور امامیه نیست.
اعتبارسنجی محتوایی توحید مفضل با رویکرد عرضه بر روایات شیعی
حوزههای تخصصی:
رساله توحید مفضل، نمونه ای از میراث روایی مفصل شیعی است. رسالت نوشتار پیش رو، اعتبارسنجی رساله از جهت مضمون و تعیین نسبت آن با سایر روایات است تا عیار درستی و نادرستی آن کشف شود. در مسیر اعتبارسنجی، ابتدا مدلول انفرادی گزاره هایی از رساله که از حیث محتوا به چالش کشیده شده اند بیان شده است. سپاس با پژوهش در سایر منابع حدیثی، روایاتی که پیرامون موضوع آن گزاره به بحث پرداخته اند(در صوت وجود) استخراج شده و مدلول آن ها نیز تبیین گردیده است. در این مرحله مدلول اول بر مدلول دوم عرضه و نتیجه فرآیند، بیان شده است. روایات نسبت به گزاره های رساله از سه حالت موافقت، مخالفت و سکوت برخوردارند. در هر کدام از این حالات نیز، درصد اعتبار رساله با توجه به ویژگی های دو طرف عرضه روشن می گردد. بررسی گزاره های مختلف رساله و نوسانات آن در اعتبار، سبب قول به تفصیل در اعتبار گزاره های رساله می گردد.
بررسی کتاب الجامع بزنطی و منقولات آن در مستطرفات سرائر
حوزههای تخصصی:
احمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی از راویان جلیل و پرکار معاصر امام کاظم، امام رضا، و امام جواد علیهم السلام است که نگارش های روایی متعدّدی دارد. از معروفترین آنها کتاب الجامع بوده که مورد اقبال محدّثین و فقها واقع شد، و منبع مهمّی برای نقل روایات به حساب می آمد.خوشبختانه، نقل های زیادی از این کتاب در میان کتب فقها بر جای مانده که می توان بر اساس آن ها دید کامل تری نسبت به محتویات این کتاب داشت. از جمله افرادی که از کتاب الجامع نقل نموده اند، ابن ادریس حلّی است. وی در قسمت انتهایی سرائر که قسمتهایی از کتب قدما را گلچین کرده، بخشی را نیز به نقل منتخباتی از کتاب جامع بزنطی اختصاص داده است. در مورد نقل های قسمت مستطرفات سرائر گفتگو های زیادی شده و شواهد گوناگونی بر عدم دقت ابن ادریس و اشتباهاتی که در برخی نقل های وی در این قسمت رخ داده، اقامه کرده اند. در این نوشتار ضمن آشنایی با بزنطی و کتاب الجامع وی، نقل های ابن ادریس از این کتاب واکاوی شده و با قرائن مختلف نشان داده می شود که در این نقل ها اشتباهی رخ داده و قسمتهای نقل شده نمی تواند از کتاب الجامع بزنطی باشد.
بازکاوی اسناد روایات «کتاب الحجه» کافی و پاسخ به یک ادعا
حوزههای تخصصی:
یکی از نویسندگان در مقاله ای با عنوان «تأملی در منابع اعتقادی» مدعی شده است که آمار روایات معتبر کتاب الحجه کافی که از مهمترین منابع روایی شیعه در موضوع امامت به شمار می رود از دیدگاه علامه مجلسی28درصد و از منظر آقای بهبودی10درصد می باشد و بر این اساس کوشیده است تا بسیاری از مبانی اعتقادی شیعی در موضوع امامت را مبتنی بر روایات ضعیف جلوه دهد. در این نوشتار فارغ از مسائل کلامی مندرج در این مقاله، نشان داده شده که اولاً آمار روایات معتبر کتاب الحجه از نگاه رجالی علامه مجلسی 39/13 درصد است و ثانیاً از منظر آقای بهبودی نیز که وجود روایت متابعِ معتبر برای روایات ضعیف السند را از شواهد صحت روایت به شمار می آورد، میزان روایات معتبر افزایش قابل توجهی خواهد داشت. به عنوان نمونه در این مقاله با جستجوی روایات همسان(متابع)برای احادیثِ ضعیف السند کتاب الحجه کافی از سایر مصادر روایی، نشان داده شده که تعداد90روایت برابر با13/31درصد این روایات مطابق داوری های رجالی آیه الله خوئی دارای متابع معتبر می باشد. از طرفی با استفاده از روایات شاهد معتبر در کنار این آمار، می توان نشان داد که 75/07 درصد کل روایات این کتاب از پشتوانه سندی معتبر برخوردارند.
اعتبارسنجی یک حدیث از اصول کافی و نسبت آن با «حسن و قبح عقلی»
حوزههای تخصصی:
این مقاله به اعتبار سنجی روایت 35 از کتاب العقل و الجهل اصول کافی که در اثبات مبنای «حسن و قبح عقلی» به آن تمسک شده است، می پردازد. در اینصورت بررسی مفاد روایت از منظر تاریخ اندیشه کلامی، در کنار ارزیابی های فقه الحدیثی از طریق تجمیع قرائن و شواهد نیز ضروری است. بررسی روایت از منظر «نسخه شناسی»، «سند»، «میزان تکرار روایت در مصادر»، «متن شناسی»، «مضمون شناسی»، «مقایسه با اندیشه های اهل سنت از منظر تاریخ اندیشه»، محورهایی است که مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت به جمع بندی و نتیجه گیری پرداخته شده است. با ملاحظه وجوه مختلف و تجمیع قرائن و شواهد فوق در نهایت نمی توان به اصالت این روایت حکم کرد و آن را معتبر دانست و در نهایت دو احتمال اساسی در هویت این حدیث مطرح شده است.