چکیده

اصلاحات ارضی به عنوان یکی از مهم ترین برنامه های اجراشده در دوره پهلوی دوم با هدفِ گذار از جامعه سنتی کشاورزی به جامعه سنتی نوین قلمداد می شود. برای تبیین علل موفقیت یا ناکامی برنامه و همچنین پیامدهای سیاسی و اقتصادی آن، چارچوب های نظری مختلفی ارائه شده اند. پژوهشگران برای تبیین آن از چهارچوب های نظری متنوعی در حوزه های سیاست گذاری عمومی، اقتصادی و جامعه شناسی بهره برده اند؛ این پژوهش درصدد است با نگاهی تحلیلی به بررسی چارچوب های نظری در تحلیل اصلاحات ارضی ایران بپردازد. لذا در پی پاسخگویی به این سؤال ها است: 1. چارچوب های نظری کینگدان، روستو و گیدنز چگونه به تحلیل اصلاحات ارضی در ایران کمک می کنند؟ 2. نقاط قوت و ضعف هر یک از چارچوب های مذکور در تبیین اصلاحات ارضی چیست؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که هر یک از چارچوب های مذکور به نوعی در تبیین برنامه اصلاحات ارضی مؤثر هستند، اما هیچ یک به تنهایی قادر به ارائه تصویر کامل و جامع از این طرح نیستند؛ بنابراین به نظر می آید یک چهارچوب ترکیبی از نظریات ترکیبی روستو و گیدنز می تواند به نحو بهتری اصلاحات ارضی در ایران را تحلیل کند. این چهارچوب ترکیبی می تواند به تفصیل به بررسی نقش قدرت های خارجی، نهادهای داخلی، دولت و نیروهای اجتماعی در اصلاحات ارضی بپردازد و تأثیرات این اصلاحات بر ساختارهای اجتماعی -اقتصادی را به طور کامل تری تبیین کند.

تبلیغات