
مقالات
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: گونه شناسی توصیفی ساده و دیاگرام از یک دسته از پدیده ها انجام می شود و میزانی از ارتباط و تشابه میان آن دسته از پدیده ها برقرار می شود. مطالعات فراوانی در گونه شناسی فضاهای خانه های تاریخی انجام شده است اما اغلب این مطالعات یک یا چند فضای محدود را بررسی کرده اند که عدم ارتباط ساختاری میان فضاهای مختلف، روش و ساختار مشخصی که بتوان همه فضاها را به کمک آن گونه شناسی کرد و ارتباط ساختاری میان فضاها را توضیح داد، مشهود است. هدف پژوهش: هدف از این پژوهش، برقراری ارتباط میان فضاهای مختلف در خانه های تاریخی درونگرای فلات مرکزی ایران و ارتباط شکلی-ساختاری میان نتایج مطالعات مختلفی است که پیرامون گونه شناسی فضاهای خانه های تاریخی در معماری ایرانی انجام شده است.روش پژوهش: در این پژوهش، براساس دستور زبان شکل خانه های تاریخی کاشان، به گونه شناسی ریزفضاهای 64 خانه تاریخی از شهرهای یزد و اصفهان و کاشان پرداخته شده است. در ضمن مطالعه، گونه شناسی اولیه ریزفضاها توسعه و نظامی منسجم از ارتباط میان گونه های شکلی در خانه های تاریخی این سه شهر حاصل شده است. نتیجه گیری: در بخش یافته ها نخست یک دستور زبان دو مرحله ای برای تولید ساختار شکلی و سپس برقراری روابط فضایی میان اجزا ارائه شده است. به کمک این دستور زبان طیفی از ساختارهای شکلی و روابط فضایی موجود در نمونه های بررسی شده به صورت یک ساختار درختی ارائه شده است. این گونه شناسی به خوبی روابط ساختاری میان گونه های مختلف شکلی را توضیح می دهد. به علاوه به کمک آن می توان تفاوت گونه های مختلف میان شهرهای دیگر را نیز توضیح داد. به این ترتیب، مدلی ارائه شده است که میان فضاهای مختلف در خانه های تاریخی درونگرای فلات مرکزی ایران ارتباط ساختاری شکلی برقرار می کند.
منظر و سیاست (مفهوم شناسی ماهیت و ابعاد سیاسی منظرها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: منظرها همواره نشانه یا ردپایی مرئی و نامرئی از ساختارهای قدرت در اختیار ما قرار می دهند. اقداماتی همچون برنامه های توسعه، برنامه های پایداری، سیاست های کشاورزی، برنامه های ملی و بین المللی و سیاست های پشت آن ها همگی شکل دهنده منظرها هستند. به همین واسطه، منظرها محل دائمی تعارضات و اختلافات هستند و همواره در معرض تغییرات مکرر و پیش بینی ناپذیر قرار داشته و تحت تأثیر عوامل بیرونی، منظرهای جدیدی ایجاد می کنند. بنابراین به نظر می رسد جنبه سیاسی که در مرکز همه روابط قرار دارد، در اغلب مطالعات منظر مورد بی توجهی قرار می گیرد. بنابراین به نظر می رسد شناخت محل این تعارضات و اختلافات به مثابه ماهیت «سیاسی» منظر، جهت اخذ تصمیمات در مورد تغییر در منظرها ضروری است. در این راستا، سؤال اصلی پژوهش آن است که ماهیت سیاسی منظر چیست؟ در چه ابعادی بروز می یابد و درک این ابعاد چگونه می تواند بر شکل دهی به منظرها (توسط طراح) تأثیرگذار باشد؟هدف پژوهش: هدف این پژوهش، بررسی و شناخت ماهیت سیاسی و مبتنی بر قدرت منظرها و در نهایت چگونگی تأثیرگذاری آن بر منظرهاست.روش پژوهش: این پژوهش از نظر ماهیت کیفی است و روش جمع آوری داده در آن مبتنی بر روش کتابخانه ای و جست و جو در پایگاه های داده داخلی و خارجی معتبر است که براساس بهره گیری از روش تحلیل محتوای گفتمان های مرتبط، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که ماهیت سیاسی منظر یعنی منظر نه صرفاً محل حضور نیروها، بلکه حاصل برخورد و حتی بعضاً تعارض نیروهاست. دموکراسی، تکثر ارزش ها، هویت های جمعی و فردی، شیوه های بازنمایی منظر، درک مفهوم مردم و در نهایت قدرت به عنوان ابعاد سیاسی منظر شناخته شدند که اگرچه همان تعاریف متداول نیستند ولی از آن ها برآمده اند. اگر طراح منظر می خواهد به ساخت «امرِ نو» که جوهر اصلی منظر است دست بزند، به گونه ای که تقلیدی نباشد، باید با چیدمانی بسازد که رابطه سلطنت و بردگی را به حداقل رسانده و امکان شمرده شدن نیروهای شمرده نشده را فراهم کند.
تأملی بر نقش عوامل شنیداری منظر صوتی فضاهای آموزشی شهر قزوین بر مبنای نقشه های شناختی (نمونه مورد مطالعه: مدرسه شاهد نرگس قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: صداها عاملی مهم در شناخت محیط هستند و در برقراری ارتباط با محیط و دیگر افراد نقش به سزایی ایفا می کنند. صداها به صورت مستقیم بر حواس شنوایی انسان اثر می گذارند و در نحوه درک انسان مؤثر هستند. تنوع صداها در یک محیط منجر به شکل گیری منظرهای صوتی گوناگون می شود. انواع عوامل شنیداری و غیرشنیداری در شکل گیری منظر صوتی نقش قابل قبولی ایفا می کنند. عوامل شنیداری شامل مؤلفه های آنتروفونی، بیوفونی و ژئوفونی هستند که محور اصلی بحث این پژوهش هستند.هدف پژوهش: هدف از این پژوهش بررسی عوامل شنیداری منظر صوتی فضاهای آموزشی شهر قزوین بر مبنای نقشه های شناختی است و مدرسه شاهد نرگس قزوین به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شد. ازاین رو، مؤلفه های آنتروفونی، بیوفونی و ژئوفونی در مدرسه مذکور و محدوده پیرامون آن بررسی شدند. روش پژوهش: روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی و پیمایشی و گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی، ثبت مشاهده، برداشت پیمایشی، فیش برداری و ترسیم کروکی از طریق نقشه های شناختی است. به منظور دستیابی به هدف پژوهش از پیاده رو ی صوتی و تکنیک پیمایش حسی بر پایه حواس بینایی و شنیداری استفاده شد.نتیجه گیری: در نهایت با بررسی عوامل شنیداری روی نمونه مورد بررسی این نتیجه حاصل شد که هر سه مؤلفه در فضاهای سرپوشیده، حیاط و محدوده پیرامون مدرسه به صورت مستقیم و غیرمستقیم (از طریق انعکاس صداهای غالب در محیط) وجود دارند. مؤلفه های بیوفونی و ژئوفونی در مواقعی که به شدت زیاد بروز نیابند، نسبتاً مطلوب هستند به ویژه مؤلفه ژئوفونی که بر پایه عوامل طبیعی است ولی بخشی از مؤلفه آنتروفونی به جهت انسان محوربودن آن، به صورت نامطلوب و در قالب نوفه ظاهر می شود و در موارد دیگر مطلوب است. این منظرهای صوتی، مستقیم بر حواس شنیداری، ادراک، تمرکز، یادگیری و شناخت دانش آموزان تأثیرگذار هستند.
تحقق «معماری اسلامی» از دیدگاه نظریه «علم دینی» (در جستجوی مبانی نظری برای «مکتب معماری اسلامی» به عنوان یکی از مؤلفه های «تمدن سازی نوین اسلامی-ایرانی»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: «علم دینی» یا «علم اسلامی» دارای ریشه ای کهن بوده و تاریخ آن با شکل گیری اسلام مطابق است اما شکل امروزی آن تحت عنوان نظریه علم دینی پس از ظهور انقلاب صنعتی و علوم مدرن و شهود نتایج منفی آن، در جوامع اسلامی بیان شد. این نظریه پس از انقلاب اسلامی در ایران با هدف اسلامی کردن علوم و در پی آن اسلامی کردن دانشگاه ها و تولید علم در راستای تحقق « تمدن نوین اسلامی- ایرانی» از سوی نظام حکمرانی به عنوان مطالبه ای از سوی اندیشمندان مطرح شد و به طور جدی بررسی شد، چنان که اکنون به قوام قابل قبولی رسیده است. ازاین رو، لازم است کاربرد این نظریه در علوم مختلف بررسی شود. ازسویی، بحث معماری اسلامی و تحقق آن در معماری معاصر و آینده ایران از چالش های مهم کشور در حوزه معماری است. ازاین جهت، بررسی ارتباط این دو موضوع با این سؤال که «شاخص های معماری اسلامی از منظر نظریه علم دینی چیست؟» به عنوان پرسش اصلی و «معماری اسلامی چه هست و چه نیست؟» به عنوان پرسش فرعی مورد نظر قرار گرفت. هدف پژوهش: هدف این پژوهش تبیین شاخصه ها، چهارچوب و اصولی برای «تحقق معماری اسلامی» با بهره گیری از مبانی «نظریه علم دینی» است.روش پژوهش: در راستای تحقق هدف پژوهش، ابتدا ملاک های علم دینی و سپس ابعاد معماری از منظر حکمت اسلامی با روش کتابخانه ای استخراج و با روش تحلیل محتوای کیفی، تحلیل شده است. سپس با داده های به دست آمده از آن و با روش استدلال منطقی، چهارچوبی مفهومی برای تحقق معماری اسلامی از دیدگاه نظریه علم دینی تبیین شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاکی از آن است که تحقق معماری اسلامی از دیدگاه نظریه علم دینی مستلزم اسلامی بودن پنج معیار «موضوع، مبنا، منبع، روش و کاربرد» در چهار حوزه «علوم طبیعی و پایه، علوم انسانی و اجتماعی، علوم کاربردی و مهندسی، و هنر» در معماری است. از مجموع ترکیب پنج معیار علم دینی در چهار حوزه معماری به عنوان یک علم بین رشته ای، بیست شاخص برای «معماری اسلامی» به دست آمد. این بیست معیار به هم پیوسته بوده اند و یک مفهوم منسجم، یکپارچه و واحد را به صورت یک منظومه معرفتی تحت عنوان «معماری اسلامی» سامان می دهند. بدیهی است که شناخت و معرفت معماران و نیت عمل به آموزه های اسلامی، شرط لازم برای شکل گیری آثار شایسته است. شرط کافی، دارابودن مهارت تبدیل نظر به عمل و اثر است. آثار معماری حاصل این فرایند، به طور نسبی «اسلامی» هستند.
حماسه بی صدا: تحلیل ساختار بصری کاشی نگاره سقای کربلا بر مبنای اصول گشتالت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: عباس بن علی (ع) مشهور به سقای کربلا به عنوان یکی از شخصیت های محوری حاضر در واقعه کربلا مورد توجه هنرمندان بسیاری به ویژه دیوارنگاران بوده است. یکی از نمونه های این حوزه، کاشی نگاره های امام زاده تاج الدین غریب اثر حاج باقر جهانمیری است. براساس نظریه گشتالت، ذهن انسان در فرایند ادراک بصری تمایل به دسته بندی و سازمان دهی عناصر بصری دارد. به گونه ای که کل سازمان یافته حاصل شده، با هر یک از عناصر به تنهایی متفاوت خواهد بود. آنچه در اصول ادراک بصری گشتالت اهمیت دارد، درک ارتباطاتی است که منجر به ترکیب معنادار می شود. براین أساس، این کاشی نگاره، نمایانگر تغییرات ساختاری در روایت بصری واقعه عاشورا در دوران مشروطیت است. سؤال پژوهش این است که ساختار بصری کاشی نگاره سقای کربلا با توجه به اصول ادراک بصری گشتالت چگونه سازمان دهی شده است؟ هدف پژوهش: شناسایی ویژگی های ادراک بصری در کاشی نگاره سقای کربلای بنای تاج الدین غریب، هدف این پژوهش است.روش پژوهش: روش پژوهش، تحلیل ژانر و شیوه جمع آوری اطلاعات اسنادی است.نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد، پس از تطبیق اصول هفتگانه گشتالت با کاشی نگاره مذکور، در اصل مشابهت، اصل مجاورت، اصل تداوم، اصل یکپارچگی یا تکمیل و اصل سرنوشت مشترک، پراگنانس قوی با هفت تضاد ایتن شناسایی شد که با به کاربستن هرکدام از این اصول، فرایند ادراک بصری را محقق ساخته است. وجود روابط بصری مدنظر پیروان نظریه گشتالت در نگاره، نشان می دهد که نگارگر به طور ناخودآگاه از این اصول در جهت سازمان دهی بهتر اجزای تصویر بهره برده و دریافت آسان تر اثر را فراهم ساخته است.
واکاوی الگوهای فضاهای آستانه ای در بافت قدیم شهر بابل بر اساس نظریات الکساندر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: به مرور زمان از اواسط دوره قاجار تا دهه اول حکومت پهلوی، فضاهای عمومی و خصوصی، سلسله مراتب فضایی بین این دو و کالبدشان تغییر یافته و سبکی تلفیقی به وجود آمده است. یکی از فضاهایی که دستخوش تغییرات شده، فضای آستانه ای است که به عنوان یک مفهوم و کالبد، می تواند طیف وسیعی از مفاهیم مرتبط با عرف و فرهنگ را در برگیرد و فضا را واجد کیفیت کند. در باب اهمیت فضای آستانه ای می توان به دردسترس بودن فضای عمومی و ادغام آن با فضای خصوصی و ارتباط آن با کیفیت محیط شهری اشاره کرد تا جایی که کریستوفر الکساندر در مجموعه کتاب های سرشت نظم به مفاهیمی از حوزه معماری اشاره دارد که یکی از آنها مفهوم پیچیده آستانه است. هدف پژوهش: هدف از این مقاله، بررسی طبقه همکف و اول در مناطق مسکونی از منظر ارتباط با فضای عمومی در مقیاس ساختمان و همچنین ارتباط بین محلات و ساختمان ها با یکدیگر در مقیاس خیابان و انطباق آن با نظریات کریستوفر الکساندر در زمینه آستانه است. ازاین رو این پژوهش عمدتاً بر فضاهای آستانه ای تمرکز می کند و الگوهای بین این دو مؤلفه را مبتنی بر نظریه کریستوفر الکساندر بررسی می کند. روش پژوهش: فرایند این پژوهش کیفی است و داده های آن با بررسی ادبیات موجود، مصاحبه و مطالعه مدارک ثبت شده (اسناد، نقشه ها و تصاویر)، مشاهده شخصی، عکاسی، ترسیم و تحلیل وضعیت موجود فضاهای آستانه ای جمع آوری شده است. بخش تاریخی شهر بابل در استان مازندران به عنوان مطالعه موردی این پژوهش انتخاب شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که سلسله مراتب دسترسی به فضای خصوصی خانه از فضای عمومی شهری و ارتباط بین محلات مسکونی در دوران قاجار باوجود تأثیر مدرنیته بر معماری آن دوران، منطبق بر نظریه الکساندر و متناسب و درخور با عرف، فرهنگ و نیازهای ساکنان بوده است.