مقالات
حوزه های تخصصی:
در میان شبکه های اجتماعی، محتواهای تولیدشده در اینستاگرام که یک شبکه تصویرمحور است، بیشترین تمرکز را بر نمایش زندگی روزمره دارد اما با افزایش دانش و مهارت های کاربران، این شبکه اجتماعی به عنوان یک رسانه برای انعکاس فعالیت های حرفه ای برخی کاربران نیز استفاده میشود که مجریان تلویزیونی از آن جمله هستند. این تحقیق با استفاده از روش کیفی مردم نگاری مجازی، صفحات اینستاگرامی 7 زن مشهور محجبه که به گویندگی و اجرا در تلویزیون اشتغال و به همین دلیل شهرت یافته اند، مطالعه کرده و به تحلیل چگونگی بازنمود پوشش این زنان مشهور محجبه در صفحات شخصی ایشان در اینستاگرام پرداخته است. در این تحقیق ضمن بهره گیری از نظریات گافمن و گیدنز در خصوص هویت و خودابرازی و نیز رویکرد نایار به فرهنگ شهرت، تلاش شده است به این سوال ها پاسخ داده شود که بازنمود پوشش این زنان مشهور در صفحات مذکور، چه تفاوت مشهودی با نمایش پوشش آنها در تلویزیون دارد؟ بدین منظور تصاویری از ایشان که در عرصه های مختلف زندگی شخصی و اجتماعی در اینستاگرام بوده، تحلیل شده است. نتایج نشان داد، بازنمود پوشش زنان در اینستاگرام، از نظر نوع پوشش، تنوع لباس و رنگ بندی، تفاوت بارز و چشمگیری با پوشش آنها در تلویزیون و فضای عمومی دارد. حتی برخی از این گویندگان از صفحه اینستاگرام خود برای تبلیغ گونه های خاصی از حجاب، با اهداف فرهنگی- تجاری استفاده کرده اند.
بررسی و تحلیل گفتمان حاکم بر رمانهای زنان اسلام گرا با تکیه بر نظریه فرکلاف (مطالعه موردی رمان "لن أموت سدى" اثر جهاد رجبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی، شاخه ای مهم و رویکردی نو از نظریه تحلیل گفتمان به شمار می رود. این رویکرد به عنوان گرایشی میان رشته ای، در بررسی متون از سطح جمله و کلام فراتر رفته و به بافت موقعیتی که متن در آن شکل گرفته است توجه می کند. نورمن فرکلاف یکی از نظریه پردازان این عرصه است که ارزیابی سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین مولفه های اصلی نظریه او را تشکیل می دهد. این پژوهش سعی دارد تا سطوح سه گانه گفتمان انتقادی را در رمان "لن أموت سدى" اثر خانم جهاد رجبی، از نویسندگان اسلامگرای فلسطینی تبار، مورد واکاوی قرار دهد و ایدئولوژی حاکم بر متن او را تبیین کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مؤلف با استفاده از کارکرد واژگان و روابط معنایی میان آنها و نیز بهره گیری از استعاره های متعدد یا کاربست افعال خبری دیدگاه خود را نسبت به اوضاع فلسطین بیان می کند. وی همچنین با فراخوانی شخصیتهای قرآنی، الهام از مفاهیم اسلامی و کارکرد روابط بینامتنی، خوانشگران خود را در مواجهه با بافت موقعیتی جامعه اشغالی قرار می دهد و به بیان مسائل حاکم بر جامعه می پردازد. در واقع نویسنده از این رهگذر به دنبال کسب ایدئولوژی مد نظر خود و تحقق مفاهیمی چون هویت بخشی، آزادی خواهی و مبارزه با اشغالگران است.
مطالعۀ بین فرهنگی نگرش به نقش های جنسیتی، ارزش های والدینی و فرسودگی در والدین ایرانی و مهاجران افغان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی بین فرهنگی نگرش به نقش های جنسیتی، ارزش های والدینی و فرسودگی والدینی در دو گروه از والدین ایرانی و مهاجران افغان انجام شد. جامعه آماری پژوهش دو گروه از والدین ایرانی ساکن تهران و والدین مهاجر افغان ساکن شهر تهران بودند که 398 والد شامل 199 والد مهاجر افغان ساکن شهر تهران (97 پدر و 102 مادر) و تعداد 199 والد ایرانی ساکن شهر تهران (93 پدر و 106 مادر) به روش نمونه گیری دردسترس و داوطلب از مناطق مختلف شهر تهران برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس نگرش به نقش های جنسیتی، مقیاس ارزش ها در بزرگسالان و مقیاس فرسودگی والدینی بود. نتایج پژوهش نشان داد والدین دو گروه ایرانی و افغان در فرسودگی والدینی، نگرش به نقش جنسیتی سنتی و از بین ارزش های والدینی قدرت و پیشرفت، اثرگذاری و خودگردانی، سخاوتمندی و خیرخواهی تفاوت دارند. در رابطه با اثر جنس نتایج مشخص کرد مادران و پدران در فرسودگی والدینی، نگرش به نقش های جنسیتی و ارزش های والدینی به جز اثرگذاری و خودگردانی تفاوت معنی داری با یکدیگر داشتند. در تعامل اثر غیربومی بودن و جنسیت، پدران ایرانی در نقش های جنسیتی ویژه، پدران افغان در نقش سنتی جنسیتی و مادران ایرانی در نقش جنسیتی دوگانه نمرات بیشتری کسب کردند. از میان ارزش های والدینی نیز پدران افغان به ارزش های قدرت-پیشرفت و منحصربه فردبودن بیش از پدران ایرانی اهمیت می دادند. قرابت فرهنگی منجر به مهاجرت خانواده های افغان علی رغم اقامت طولانی مدت در جامعه مقصد، با حفظ ارزش ها و سنت های فرهنگی جامعه افغان همراه است؛ تا جایی که جایگاه والدین، نگرش های جنسیتی سنتی و حس متفاوت بودن به عنوان ارزش های مهم در فرزندان تشویق می شود.
عملکرد نمایندگان زن در دورۀ ششم مجلس شورای اسلامی (1379- 1383)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پارلمان در ساختار قدرت سیاسی مدرن، تجلی اراده عمومی مردم و دارای جایگاه ویژه ای در جامعه است. در این راستا، مسئله زنان نیز یکی از موضوعات مهم جریان های سیاسی کشور در مجلس بوده است. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مسئولیت خطیر تصمیم گیری در گستره ملی بر عهده نمایندگان گذاشته شده و در اصول متعدد آن، بر اهمیت حقوق زنان، توانمندسازی آنان و ایجاد فرصت های مناسب شغلی با رعایت موازین اسلامی، تأکید شده است. مجلس ششم (1379-1383) با اکثریت اصلاح طلب و مشارکت گسترده مردم تشکیل شد. در این دوره، زنان منتخب دارای تحصیلات عالی بودند و با تشکیل «فراکسیون زنان» و حمایت سایر نمایندگان با ارائه طرح، اصلاح و تصویب قوانینی در زمینه های اشتغال، تحصیل، تحکیم بنیاد خانواده، نظام هماهنگ حقوق و روند پیوستن به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، به بهبود شرایط بانوان کمک شد. این پژوهش با بهره گیری از روش پژوهش کیفی و رویکردی تحلیلی-توصیفی، در پی پاسخ دادن به این پرسش است که زنان نماینده مجلس ششم با بهره مندی از چه تمهیداتی و چگونه موفق به انجام تغییرات مذکور شدند؟ فرضیه پژوهش نیز چنین است که نمایندگان زن در این دوره با تشکیل فراکسیون زنان و ارائه طرح و اصلاح و تصویب قوانین به بهبود شرایط زنان در زمینه هایی چون اشتغال و تحصیل، کمک مؤثر و سودمندی کردند
خوانش ترامتنی یکی از لباسهای زنانۀ موجود در موزۀ پوشاک سلطنتی برگرفته از سوزن دوزی بلوچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترامتنیت ژنت از رویکردهای مهم در خوانش و بررسی روابط میان متن ها است که این روابط را در شکل های گوناگون آن مورد بررسی قرار داده و به پنج دسته اصلی تقسیم می کند که عبارت اند از: بینامتنیت، فرامتنیت، پیرامتنیت، سرمتنیت و بیش متنیت. پژوهش پیش رو براساس ترامتنیت ژنت به خوانش یکی از لباس های زنان موجود در موزه پوشاک سلطنتی می پردازد. این لباس بیش متنی است که پیش متن آن پوشاک سوزن دوزی زنان منطقه بلوچستان است، از این رو ارتباطی میان این متن ها شکل گرفته که قابل بررسی است. هدف از این پژوهش، مطالعه و بررسی چگونگی ارتباط سوزن دوزی لباس مذکور با پیش متن های آن در سوزن دوزی های بلوچ است و به این پرسش ها پاسخ می دهد: ارتباط این لباس سلطنتی-درباری با پیش متن های سوزن دوزی بلوچ آن براساس ترامتنیت ژنت، چگونه تبیین می شود؟ در فرایند شکل گیری این ارتباط چه دگرگونی هایی صورت گرفته است؟ پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی- تطبیقی و توصیفی، براساس بیش متنیت ژنت صورت گرفته، و تجزیه و تحلیل داده ها در آن به صورت کیفی است. این پژوهش نشان داد که رابطه دو متن از گونه بیش متنیت تراگونگی است و گذار از پیش متن به بیش متن با دگرگونی هایی در ساختار صوری، محیط، گفتمان، کارکرد، کاربرد و... همراه بوده است.
بازنمایی تصویر زنان در سفرنامه «از پاریز تا پاریس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین آثاری که در آن تصویر دیگری اعم از «دیگری درون فرهنگی» و «دیگری برون فرهنگی» انعکاس می یابد، سفرنامه است. در این نوع از نوشته ها تصاویر زنان، مردان، شهرها، مکان های خاص زیارتی، سیاحتی و ... می تواند سوژه تصویرپردازی قرار گیرد. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی با تلفیق سه رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان، بازنمایی و تصویرشناسی نوشته شده است. هدف از این پژوهش تحلیل بازنمایی انواع تصاویر زنان و پیش فرض هایی است که نویسنده در چارچوب آن به این نوع از بازنمایی اقدام کرده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در سفرنامه از پاریز تا پاریس زنان با ملیت های شرقی و غربی به دو دسته تقسیم می شوند: زنان تاریخی و زنان معاصر؛ نویسنده تصاویر زنان تاریخی را به صورت غیرمستقیم و از طریق مطالعه متن ها (بینامتنی) بازنمایی می کند و بازنمایی تصاویر زنان معاصر را -که یا با تجربه حضوری به صورت مستقیم با آن ها در ارتباط بوده یا به صورت غیرمستقیم از طریق ارتباط با دیگران (بیناشخصی) مطالبی درباره آن ها شنیده- با تجربه ترکیبی (ترکیبی از تجربه حضوری و بیناشخصی) انجام می دهد. دراین سفرنامه عنوان های مختلف نویسنده در سایه هویت برساخت «استاد روشنفکر تاریخ» قرار می گیرد و با همین هویت تصویر زنان معاصر و زنان درباری و عامه تاریخی در شرق و غرب بازنمایی می شود..
پیش بینی باور زیباشناسی زنان در هنر بر اساس نیاز به شناخت و سبک های حل مسئله با نقش واسطه ای هوش فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی باور زیباشناختی و درک هنری از موضوعات مهم در رشته های هنری محسوب می شود. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی رابطه باور زیباشناسی با سبک شناختی حل مسئله و نیاز به شناخت با نقش میانجی هوش فرهنگی در دانشجویان هنر بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختر هنر دانشگاه های همدان در سال تحصیلی 1399-1400 بود. 377 دانشجو به عنوان نمونه به صورت هدفمند و در دسترس از بین دانشکده ها و گروه های آموزشی و با توجه به طرح پژوهش انتخاب شدند و به پرسشنامه های باور زیباشناسی تقی زاده و بابایی (1396)، نیاز به شناخت (کاسیوپو، پتی و کائو 1984(، سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ (2013) و هوش فرهنگی ارلی و آنگ (2003) پاسخ دادند. داده های پژوهش با روش آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار و آماره های کجی و کشیدگی توزیع متغیرها) و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با محاسبه پیش فرض های آن) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد مدل مفهومی تدوین شده با داده ها برازش مناسبی داشت. نتایج روابط ساختاری مدل نشان داد که باور زیباشناسی با مهارت سازنده حل مسئله، نیاز به شناخت و هوش فرهنگی رابطه مثبت و معناداری دارد. مهارت سازنده حل مسئله و نیاز به شناخت با هوش فرهنگی رابطه مثبت و معناداری دارند. مهارت غیرسازنده حل مسئله با نیاز به شناخت و هوش فرهنگی رابطه منفی و معناداری دارد. باور زیباشناسی با مهارت غیرسازنده حل مسئله رابطه منفی و معناداری دارد