۱.
نوآوری شاخصی با اهمیت برای سازمان هاست چون موجب ایجاد ارزش و مزیت رقابتی پایدار در فضای بغرنج و دگرگون کنونی می شود. سازمان های نوآورتر نسبت به دیگر سازمان ها، در واکنش به فضاهای دارای دگرگونی و برای خلق گسترش توانمندی های تازه و نیل به عملکرد بهتر پیروزتر هستند. لذا هدف این تحقیق بررسی تأثیر اشتراک دانش سازمانی بر عملکرد نوآوری شرکت های کوچک و متوسط عراق با نقش میانجی قابلیت نوآوری و تعدیلگر قدرت رابطه و مقیاس شبکه سازی بوده است. جامعه آماری تحقیق حاضر، کلیه مدیران و معاونان شرکت های کوچک و متوسط در کشور عراق می باشد که تعداد آن ها نامشخص بوده است؛ بر اساس روش سرانگشتی کلاین (5 تا 10 برابر تعداد گویه ها)، تعداد اعضای 170 نفر به روش غیرتصادفی در دسترس انتخاب شده است. ابزار پژوهش پرسشنامه دونگلینگ و همکاران (2022) بوده که برای آزمودن روایی از روایی محتوا و تأیید خبرگان و جهت روایی سازه از روایی سازه، همگرا و واگرا بهره گرفته شده است. پایایی پرسشنامه با آلفای کرونباخ و پایایی مرکب (بیش از 7/0) انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده ها به روش معادلات ساختاری با نرم افزار پی ال اس انجام شده است. نتایج نشان داد تأثیر اشتراک دانش سازمانی بر عملکرد نوآوری با میانجی گری قابلیت نوآوری معنادار بوده است (559/2= t). به علاوه نقش تعدیلگر مقیاس شبکه سازی (671/2= t) و قدرت ارتباط (651/3= t) در تأثیر اشتراک دانش سازمانی بر قابلیت نوآوری معنادار گزارش شده است.
۲.
مفهوم نظام ملی نوآوری در طول سه دهه گذشته، توجه زیادی را به خود جلب کرده است. نظریه های مدرن، نظام ملی نوآوری را مجموعه ای از سازمان ها و نهادها توصیف می کنند که در فرآیند تولید، توزیع و استفاده از دانش و فناوری ها با هدف تحقق اهداف راهبردی نظیر توسعه پایدار سیستم اقتصادی و کمک به افزایش رقابت پذیری، در تعامل هستند. هدف پژوهش حاضر ارائه چارچوب نظام ملی نوآوری بر اساس کارکردهای دانشی و نقش دانشی بازیگران این نظام می باشد و برای دست یابی به این چارچوب از رویکرد ترکیب نظام مند تحقیقات استفاده شده است. بر این اساس با مطالعه و بررسی عمیق 180 منبع مطالعاتی در قالب مقاله، کتاب، گزارش ها و سایر مستندات، شش کارکرد دانشی اصلی شامل "خلق، کسب، انتشار، توسعه، بهره برداری و تجاری سازی دانش" و چهار کارکرد حمایتی شامل "حمایت و بسترسازی، تأمین مالی، واسطه گری و سیاست گذاری و تنظیم گری" و هفت بازیگر اصلی "دولت، سازمان های تحقیقاتی، نهاد مالی - مؤسسات مالی، دانشگاه و مراکز آموزش عالی، صنعت، واسطه ها، جامعه و حامیان و توانمندسازها" تعریف گردید. بر اساس کارکردهای اصلی و حمایتی، نقش های مرتبط استخراج و بازیگران بر اساس نقش ها، دسته بندی شدند. نتیجه نهایی پژوهش، چارچوب نظام ملی نوآوری با تمرکز بر کارکردهای دانشی و دسته بندی جدیدی از بازیگران شناسایی شده در 5 لایه مرتبط، شامل کارکرد دانشی اصلی به عنوان درونی ترین و مرکزی ترین لایه، لایه های کارکردهای دانشی حمایتی، نقش های دانشی و بازیگران به عنوان لایه های بعدی و در نهایت زیر نظام های نظام ملی نوآوری بر اساس چرخه هلیکس و به عنوان بیرونی ترین لایه، را ارائه می نماید.
۳.
دانش سرمایه فکری اصلی هر سازمان است. به اشترک گذاری و بکارگیری دانشی که در ذهن و قابلیت های افراد نهفته است، یکی از مهمتری ن استراتژی های رشد همه جانبه سازمان ها در عصر حاضر می باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی است و با بکارگیری نظریه طراحی سازوکار در مدیریت دانش، به دنبال ایجاد و به اشتراک گذاری دانش ضمنی و تخصص نهفته تک تک افراد جهت سازگاری سازمان با محیط تعامل پر از رقابت و انعطاف پذیری در مقابل تغییرات محیطی می باشد. هدف مطلوب سازمان، بهره گیری از فرصت های پیش آمده در محیط پویا برای حفظ مزیت رقابتی با استفاده از مدیریت اثر بخشِ منابع دانش می باشد. برای تسهیل فرآیندهای کاری سازمان، طراحی، تضمین و استقرار سازوکارهای منسجم به منظور ایجاد انگیزه های درونیِ کافی برای تضمین همسویی کامل بین بهینه یابی های فردیِ کارکنان و هدف مطلوب سازمان، ضروری می باشد. در این پژوهش، نظارت درست به منظور اطمینان از صحت انجام وظایف محوله مجری طرح، در سازمان های تحقیقاتی مورد بررسی قرار گرفته است. از روش کتابخانه ای، مطالعه قوانین و مقررات موجود در سازمان های تحقیقاتی و ادبیات موضوع، داده ها گردآوری شده و از طریق تکنیک های نظریه طراحی سازوکار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج بررسی حاضر نشان می دهد که ناظران طرح اطلاعات، دانش، توانمندی های خود را بدون اینکه انگیزه های مناسبی داشته باشند، به اشتراک نمی گذارند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که نظریه طراحی سازوکار می تواند با ایجاد انگیزه های درونیِ کافی در ناظر طرح برای به اشتراک گذاری دانش ضمنی، می تواند اثربخشی مدیریت دانش در نظارت بر اجرای درست مراحل پژوهش را تضمین نماید. پژوهش حاضر می تواند در افزایش آگاهی مدیران سازمان های تحقیقاتی به منظور نظارت درست بر طرح های تحقیقاتی و دستیابی به اهداف سازمان موثر باشد.
۴.
راهبردهای مدیریت دانش به شرکت های فناور قطعات خودرو کمک می کند تا محصولات و خدمات خود را متناسب سازند و کلیه ارتباطات را با مشتری بر اساس نیازهای شناسایی شده آن، شخصی سازی کنند. اهمیت قائل شدن به راهبردهای مدیریت دانش به افزایش دانش و در نهایت سودآوری اقتصادی منجر می شود. هدف پژوهش حاضر، دستیابی به طراحی الگوی عوامل تأثیرگذار در ایجاد راهبرد مدیریت دانش در شرکت های فناور قطعات خودرو در ایران است. این تحقیق از نظر روش، جزء تحقیقات آمیخته اکتشافی با روش کیفی و کمی می باشد. در بخش کیفی تحقیق برای تعیین مؤلفه و شاخص های تحقیق از مبانی نظری و مطالعات پیشین بهره گرفته شده است؛ سپس با استفاده از روش ساختاری- تفسیری (ISM) سطح بندی عوامل انجام شده است. یافته ها حاکی از این است که متغیر توسعه رویه ها در سطح نخست و متغیر حمایت از مالکیت معنوی در سطح دوم قرار دارند. همچنین متغیرهای حراست از دانش مشترک و زیرساخت های نرم افزاری و بهره برداری از سیستم دوسوتوانی یادگیرنده در سطح سه قرار دارد. متغیرهای زیرساخت های سخت افزاری و کشف پایه دانشی مشترک و بهبود مستمر عملکرد سازمانی در سطح چهار هستند. در بخش کمی، با استفاده از روش نمونه گیری از نوع تصادفی خوشه ای 217 نفر از مدیران حوزه قطعات خودرو انتخاب و با نرم افزار اسمارت پی ال اس و روش تحلیل عاملی تأییدی صورت گرفته است. نتایج نشان داد که بین مؤلفه های ایجاد راهبرد مدیریت دانش در شرکت های فناور قطعات خودرو در ایران رابطه معناداری وجود دارد.
۵.
امروزه ضرورت پرداختن به نقش شبکه ها با توجه محدودیت منابع از یک سو و فراوانی مأموریت ها از سوی دیگر برای نیروهای مسلح اهمیت روزافزون یافته است. شبکه کمک می کند تا به عِدّه و عُدّه مناسب در جنگ و در دفاع پاسخ مناسب داده شود. هم چنین شبکه هزینه های ثابت جنگ از جمله تعمیرات و نگهداری و آماد و پشتیبانی و نیز هزینه های جابجایی را به شدت کاهش می دهد. در این مقاله، تلاش شده است نقش شبکه ها در رفع گلوگاه های نوآورانه دفاعی در هشت سال دفاع مقدس شناسایی گردد. این پژوهش در دامنه پژوهش های نمادین-تفسیری و رویکرد استقرایی و مبتنی بر تکنیک مصاحبه با نمونه گیری هدفمند و به طریق گلوله برفی، در گردآوری داده ها عمل کرده است. با توجه به نوع داده ها که غالبا نیازمند کاوش در مضامین بوده است، از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. 17 نفر از خبرگان علم و فناوری، مسئولین بلندپایه آماد و پشتیبانی، وزرای مرتبط در دوران جنگ و فرماندهان رده بالای دفاع مقدس مورد مصاحبه های عمیق قرار گرفته اند و دانش ضمنی ایشان به دانش صریح و آشکار تبدیل گردید. درمجموع 173 مضمون اولیه، 22 مضمون پایه و 7 مضمون محوری به مثابه کلیدی ترین مؤلفه ها استخراج گردید. الگوی نهایی بیانگر وجود سه دسته شبکه اصلی شامل شبکه ی سازمانی (بازبینی اهداف و سیاست های حامی نواوری و صیانت از نوآوری)، ملی (تمرکز بر ارتقای سرمایه اجتماعی ملی، مدیریت نوآورانه منابع، مدیریت منابع انسانی نوآورانه) و بین المللی (مدیریت نرم دانش و فناوری در عرصه بین الملل و ارتقای معرفت دینی در جبهه مقاومت،) است. هم چنین الگو، کارکردهای اصلی هر کدام از شبکه ها را مشخص کرده است.
۶.
امروزه عوامل بسیاری بر روی کاهش عملکرد، کارایی و اثربخشی مدیران در سازمان های دانش بنیان تأثیر گذارند که یکی از این عوامل خستگی شناختی مدیران است. خستگی شناختی مدیران به این موضوع اشاره دارد که ذهن مدیر به خاطر درگیری با مسائل غیرکارکردی، فرعی و غیرقابل اعتنا، توانش خود را به سبب کاهش ظرفیت فکری و توانش عقلانی از دست داده و در انجام وظایف اصلی خود همانند تصمیم گیری و برنامه ریزی به گونه ای ضعیف عمل می نماید. لذا پژوهش حاضر باهدف شناخت و فهم پدیده خستگی شناختی مدیران سازمان های دانش بنیان و تحلیل عوامل اثرگذار و پیامدها با روش شناختی فازی انجام پذیرفت. این پژوهش از لحاظ روش آمیخته و بر مبنای پژوهش کیفی و کمی است که از نظر فلسفه در زمره پژوهش های قیاسی استقرایی می گنجد. لذا پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی از حیث گردآوری اطلاعات در زمره پژوهش های اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش خبرگان و صاحب نظران در سازمان های دانش بنیان هستند که با روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس اصل کفایت نظری انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه است که روایی و پایایی آن ها به ترتیب با استفاده از روایی محتوایی و روایی نظری و روش پایایی سنجی درون کدگذار و برون کدگذار برای مصاحبه و روایی محتوایی و پایایی بازآزمون برای پرسشنامه تائید شده است. داده های کیفی با نرم افزار " اطلس تی" و روش تحلیل محتوا و کدگذاری و داده های کمی با روش نقشه شناختی فازی تحلیل گردید. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که قرارگیری در شرایط غیرقابل کنترل و استرس زا، فرسودگی شغلی و هیجانی مدیران و اختلال در توانایی های شناختی به دلیل داشتن بیشترین درجه مرکزیت، مهم ترین عوامل پیشایندی خستگی شناختی مدیران سازمان های دانش بنیان هستند. همچنین پدیدآیی حالت انجماد فکری، کاهش انعطاف پذیری شناختی مدیران و تضعیف توانش تحلیل مدیران به عنوان مهم ترین عوامل پسایندی خستگی شناختی مدیران سازمان های دانش بنیان شناسایی شدند.