همیلتن گیب (Hamilton Gibb) در کتاب اسلام: بررسى تاریخى1 آورده: «تقریباً تعداد نظریاتى که درباره [حضرت] محمّد(صلى الله علیه وآله) به وجود آمده است با عده نویسندگان زندگى نامه او برابرى مى کند. فى المثل، زمانى مخالفان اسلام وى را مردى مصروع، زمانى یک سوسیالیست شورشگر2 و گاهى یک فرد مورمون (mormon = پایه گذار یکى از فرقه هاى مهم مسیحیت) توصیف کرده اند. به طور کلى، همه این آراء ذهنى افراطى را قاطبه محققان رد مى کنند. با این همه، تقریباً محال است که از نفوذ پاره اى از عوامل ذهنى و نفسانى در هر نوشته اى که موضوع آن شرح حال و اعمال پیغمبر باشد خوددارى کرد.» آیا آنچه گیپ درباره گفتار نویسندگان غربى درباره پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) گفته صادق است؟ مقاله حاضر مى کوشد به این سؤال پاسخ دهد.
هرچند تجربه تاریخى صدر اسلام ابعاد و سویه هاى مختلفى دارد که هر کدام مى تواند موضوع تحلیل متفاوتى قرار گیرد، اما تجربه مبارزه اسلام با اشکال گوناگون نابرابرى، که بر بنیاد نفى ارزش ها و سرشت مشترک انسانى استوار است، تجربه اى است که ویژگى متمایزى به اسلام نسبت به دیگر ادیان آسمانى داده است. این نوشتار با نگاهى به آموزه ها و ابعادى از حیات اجتماعى پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)، زوایایى از این بحث، دست کم در حد طرح مسئله را مورد بررسى قرار مى دهد.