ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۵۲۷ مورد.
۳۲۳.

مرگ هنر و نسبت آن با مسیحیت در نگاه هگل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مسیحیت زیباشناسی هگل مدرن مرگ هنر

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
تعداد بازدید : ۲۲۹۲
در نوشتار حاضر ابتدا از آرای اسلاف هگل در باب هنر و زیباشناسی و تاثیر آن در ایده آلیسم آلمانی و به ویژه هگل سخن رفته است. در ادامه گفتار، مساله مرگ هنر و تفسیر مفسران هگل و نسبت آن با مسیحیت با نظر به مبانی دوره مدرن و پیدایش تلقی تازه ای از هنر و استقلال(autonomous) آن از مسیحیت در دوره مذکور بررسی شده است.
۳۳۰.

بررسی انتقادی مسئله علیت از دیدگاه کانت

۳۳۱.

مک اینتایر بین ارسطو و مارکس

۳۳۵.

مسئله ما بعد الطبیعه در فلسفه کانت و هایدگر

کلیدواژه‌ها: وجود دازاین مابعدالطبیعه فاهمه شی‏ء فی نفسه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۰۳۲
چکیده مسئله مابعدالطبیعه به عنوان اساسی‏ترین پرسش در اندیشه کانت و هایدگر، کل نظام فلسفی آنها را تحت تأثیر قرار داد. از این رو، مسئله عمده کانت، چالش‏های اساسی عقل‏گرایی و تجربه‏گرایی با مابعدالطبیعه زمانِ او بود که باعث بطلان و شکست مابعدالطبیعه گردید. لذا تلاش عمده او نجات مابعدالطبیعه از جزمیاتی بود که گریبان‏گیر آن شده بود. هایدگر نیز مثل کانت، توجه اصلی خود را به مابعدالطبیعه معطوف کرده و مابعدالطبیعه زمان خود را دچار بحران‏های اساسی می‏دانست و درصدد بود تا به احیای دوباره اساس آن بپردازد. کانت امکان یا عدم امکان مابعدالطبیعه را به امکان صدور احکام تألیفی پیشین در آنها احاله کرد و با تبیین نحوه کارکرد مقولات حس و فهم، و نشان‏دادن این‏که اطلاق آنها تنها در عالم تجربه و پدیدار است، مفاهیم ناپدیداری و اشیاء فی نفسه را به علت این‏که مفاهیم عقلی صرف هستند، از قلمرو علم انسان خارج کرد و نشان داد که اگر ما مفاهیم عقلی را با استفاده از مقولات فاهمه برای اثبات مسائل مابعدالطبیعه مانند آزادی، خلود نفس و خدا به کار ببریم، دچار تناقض می‏شویم. پس چون مابعدالطبیعه دارای احکام غیرتجربی و تحلیلی پیشین هست، امکان کاربرد احکام تألیفی پیشین در آن وجود ندارد. بنابراین، مابعدالطبیعه به عنوان یک علم، غیرممکن و باطل است، اما به عنوان یک تمایل و استعداد طبیعی وجود آن مورد تصدیق است. این‏رو، کانت مسئله امکان هستی را در مابعدالطبیعه به پرسش از امکان وجود احکام تألیفی پیشین ارتباط داد. اما در عین حال، نحوه مواجهه هایدگر با مابعدالطبیعه تفاوت زیادی با کانت داشت؛ یعنی از آن‏جاکه وجود برای او مقام اول داشت، بحران مابعدالطبیعه را ناشی از غفلت از وجود و پرداختن به موجودات، و تغییر معنای حقیقت از انکشاف وظهور به مطابقت می‏دانست که در نتیجه آن، انسان به عنوان فاعل شناسا محور موجودات و حقیقت شده است. هایدگر سپس با طرح ویژگی‏های گوناگون وجود، بالاخص اوصاف دازاین، مانند زمان‏مندی، جهان‏مندی، زبان و غیره، درصدد احیای اساس مابعدالطبیعه بود، اما به این نتیجه رسید که احیای مابعدالطبیعه اساسا غیرممکن است و لذا باید از آن گذشت، که او با این گذشت، کل تفکر مابعدالطبیعی غرب را پشت سر می‏گذارد تا این‏که به تفکر، متفکران عهد پیش از سقراط، چون هراکلیتس و پارمنیدس برسد تا تذکر نسبت به وجود امکان‏پذیر گردد.
۳۳۷.

زیبایی طبیعی نزد هگل(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
تعداد بازدید : ۲۳۷۹
هگل زیبایی را تجلی معقول یا صورت عقلی در امر محسوس می‌داند. زیبایی در دو ساحت طبیعت و هنر متجلی می‌شود و این هر دو ساحت واجد وجهی محسوس می‌باشند. اما خود زیبایی امری محسوس نیست بلکه صورتی است معقول. زیبایی تنها برای دیگری یعنی برای ما یعنی برای ذهنی که زیبایی را در می‌یابد، خلق شده است. به عبارت دیگر زیبایی شیء زیبا در حس آشکار نمی‌شود بلکه در ملاحظه وحدت اجزاء و اعضای امر زیبا آشکار می‌شود و این نیز با تفکر امکان‌پذیر خواهد بود. زیبایی طبیعت در سه مرتبه مورد ادراک ما قرار می‌گیرد: مرتبه اول مواجهه با زیبایی طبیعی است تنها به صورت هماهنگی درونی در محصولات عینی (مثل بلور طبیعی). در مرتبه دوم زیبایی طبیعی را به عنوان زندگی درونی همراه با تمایزهای ماهوی آن ملاحظه می‌کنیم. در مرتبة سوم زیبایی را در من خودآگاه ادراک می‌کنیم. زیبایی طبیعت ناقص است؛ زیرا واقعیت خارجی حداکثر دارای وجود درونی نامتعین و انتزاعی است و برخلاف نفس، وجود آن درونی نیست. به عبارت دیگر زیبایی طبیعت انتزاعی است نه انضمامی. هگل زیبایی انتزاعی را از سه جنبه مورد بررسی قرار می‌دهد: اول از حیث صورت؛ دوم از حیث وحدت انتزاعی ماده حسی و سوم از جنبه محدودیت وجود فردی بی‌واسطه.
۳۳۹.

نقد نظریه کانت درمورد جوهریت نفس

نویسنده:
حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۹۸ تعداد دانلود : ۱۳۴۴
چرا فلسفه کانت این مقدار دارای اهمیت است؟ برای تکامل فلسفه اعم از اسلامی و غربی باز بودن درهای آن به روی افکار بشر. یک عمل ضروری است. نفی مطلق فلسفه غرب به همان اندازه دور از صواب است که قبول مطلق آن در این جا آنچه مهم است برخورد حقیقت جویانه و نقادانه است. در این مقاله پارالوژیسم از نظر لغت و اصطلاح توضیح داده شده است. بنابر نظر کانت جوهر فقط در ایده وجود دارد نه در واقعیت کانت اشاره می کند که جوهر را نمی توان بر نفس انسان اطلاق کرد. چندین نکته درباره انتقاد از نظریه کانت در مورد اطلاق جوهر بر نفس انسان یاد شده که برخی از آن ها این است که مثلا مفهوم جوهر و عرض از معقولات ثانیه فلسفی است نه از قبیل معقولات اولی یا مثلا نهایت کاری که کانت - بر فرض صحت استدلال هایش - انجام میدهد رد دلیل اثبات جوهریت نفس است و رد دلیل نشانه رد مدلول نیست یا مثلا بنا به اعتقاد کانت عقل علاقه به مطلق گرایی دارد : ولی بر خلاف نظریه کانت باید گفت که عقل مطلق گرا نیست.
۳۴۰.

تفاوت تصورات فطری و صورتهای ما تقدم از طریق بررسی عناصر ایدئالیستی در فلسفه دکارت و کانت

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان