دو قوم ایرانی وهندی از تیرة اقوام هند و اروپایی هستند.زبان آنها نیز خویشاوند و از زبانهای هند و اروپایی است . اساطیر و فرهنگ و آیین آنها باهم مناسبات و پیوندهای ژرفی دارد‘که اگر چه در اثر آمیزش با فرهنگ بومی تا حدی تغییر پذیرفته ‘ و گذشت زمان هم تحولاتی درآنها پدید آورده و رنگی تازه بخشیده‘با این همه‘هماهنگی ها و مشابهتهای فراوان موجود میان آنها‘حاکی از آنست که هند و ایران از بنیانهای کهن مشترکی برخوردارند. دراین مقاله از اساطیر و رسوم کهن هند و ایران که منشأ زبانی و نژادی واحدی دارند و نیز طوایف آریایی هند و ایران و محل و زمان زیستن و دین و مذهب و شعر و فرهنگ و آثار ایشان سخن رفته است
در روایات و قصص آمده است که پیامبر سایه نداشت ‘ راست است زیرا‘پیامبر سلطان دین بود و سلطان دین هم سایه حق است و سایه ‘سایه ندارد. آن جمال دین و دنیا از کمال لطافت سایه نداشت و ابر بر سر مبارک ایشان سایه می افکند. رسول خدا خورشید و ماه بود که با وجودش ظلمت کفر از دلها برخاست و رایحة دلاویز عشق و ایمان مشام جانها را معطر نمود. فرجام سخن آنکه سایه‘شخصیت پست ومنکوب که سرچشمه گناهان و اعمال مکروه است در وجود پاک و مبارک ایشان راه نداشت .