سید محمدرضا حسینی بهشتی

سید محمدرضا حسینی بهشتی

مدرک تحصیلی: دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۲۴ مورد از کل ۲۴ مورد.
۲۱.

امکان پرسش از امر زشت در افق استتیک کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کانت استتیک زشتی نقد نیروی حکم حکم تأملی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۱ تعداد دانلود : ۲۶۸
استتیک ایمانوئل کانت در نقد نیروی حکم همواره محل بحث ها و کشف نکات بسیاری در باب کالبدشناسی قوه ذوق و احکام مربوط به آن بوده است. مسائل استتیکی زمانه معاصر، پژوهش در امکان ادراک تأملی ناخرسندی و به تبع آن جایگاه زشتی را در اندیشه استتیک کانتی موردتوجه مفسران قرار داده است. زشتی و احکام مربوط به آن در ملاحظات پیشانقادی کانت در قیاس با اندیشه های وی در چهارچوب دستگاه نقادی جایگاه متفاوتی داشته اند. او پیش از نگارش نقدهای سه گانه، زشتی را در قالب ادراکات حسی و مفاهیم انسان شناسانه به عنوان متعلق ادراک ناخوشایندی ایجابیِ صرفاً تجربی موردتوجه قرار داده است. لیکن پرسش از زشتی به مثابه حکم تأملی در افق استتیک نقادانه او ممکن نیست، چراکه امکان صدور چنین حکمی با غایت های سیستماتیک و روش شناسی نقد سوم در تناقض خواهد بود. نوشتار حاضر جهت روشن شدن جایگاه زشتی در افق استتیک کانت، ضمن بررسیِ نگاه وی به زشتی در افق پیشانقدی، به تبیین دلایل فقدان امر زشت به عنوان حکمی تأملی در ملاحظات انتقادی کانت و اثبات عدم امکان تحقق حکم تأملی درباره زشتی در فلسفه استعلایی می پردازد.
۲۲.

جایگاه اسطوره در دیالوگ های افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالوگ های افلاطون دیالکتیک اساطیر یونان اساطیر غیرفرجام شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۱ تعداد دانلود : ۲۲۵
کانون این مقاله بررسی جایگاه اسطوره در دیالوگ های افلاطون است. این مقاله با رویکرد توصیفی_تحلیلی به این مسائل اشاره دارد که دیالوگ های افلاطون در دوره های مختلف دارای چه ویژگی هایی است؟ و رویکرد افلاطون نسبت به اسطوره در دیالوگ های آغازی، میانی و پایانی چه تغییری پیدا می کند؟ در این راه، ما نخست به بررسی ایراد دیالکتیک در دیالوگ های سقراطی و سپس به نحوه استفاده افلاطون از اسطوره در دوره های مختلف می پردازیم و توضیح می دهیم که بکارگیری اسطوره در دیالوگ های سقراطی برخلاف دوره های دیگر که به منظور افزودن بُعدی دینی یا اسطوره ای و یافتن راه حل برای مسائل مهم فلسفی است؛ در آن دیالوگ ها به جهت تقریب به ذهن و بیان تمثیل صورت می گیرد. در نهایت با تقسیم اسطوره های دوره های بعد به دو دسته کلی فرجام شناختی و غیرفرجام شناختی، به توضیح موضوع و محتوای خاص دسته دوم این اسطوره ها و علت بهره مندی از آنها می پردازیم.
۲۳.

فهم جایگاه بنیادین استعاره در فلسفه از راه تأمل در معانی مختلف "استعارۀ رادیکال" در فلسفۀ ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کاسیرر استعاره رادیکال کل و جزء مفهوم استعاره متاباسیس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶ تعداد دانلود : ۸۱
در بخش نخست این مقاله از زمینه تاریخی و فلسفی طرح استعاره پرسش می شود. این زمینه با طرح تقابل دو زمینه پر رنگ می شود: تقابل سازواری استعاره و فلسفه در ارسطو و ناسازواری فلسفه (به ویژه فلسفه کانت) و سوررئالیسم در دوران مدرن. مفهوم استعاره رادیکال می کوشد این ناسازواری را به سازواری برساند. کاسیرر با طرح استعاره رادیکال متافیزیک، متافوریک و متاباسیس را کنار یکدیگر قرار می دهد. متافیزیک حاصل متافوریکی است که خود برآمده از ارتکاب به متاباسیس، یعنی گذشتن از حد یک جنس به جنس دیگر است. این متافیزیک، متافیزیکی است که همان وجود روزمره پیش رو را وجودی الوهی تلقی می کند. برای الوهی دیدن جهان باید جهش کرد و طفره رفت، همچنان که درست در سوررئالیسم جهش می کنیم و طفره می رویم. از این رو توجه به اصل لایب نیستی طبیعت دچار طفره نمی شود، سرنخ ما در این بحث است. استعاره های ارسطو مبتنی بر مماثلت بودند و لذا اصل لایب نیتسی را برآور ده می ساختند. اما سوررئالیسم با استعاره های خود از این اصل تخطی می کند. کاسیرر برای حل این ناسازواری، استعاره رادیکال را درون پارادایم گشت کپرنیکی طرح می کند. ما از آن رو که در استعاره رادیکال از جزء به کل جهش می کنیم، و خود کل را در خود جزء می بینیم، همواره گشوده به کل هستیم و این بدان سبب ممکن است که زبان گزاف کار درون فرهنگ استعاره های رادیکال می سازد و این استعاره ها خود، مقوله ها را می آفرینند و هستی را در چشم اندازی برای ما گرد می آورند. سنجه این چشم اندازها در خود آنهاست. این مقاله با طرح دو معنا از واژه رادیکال: یعنی«رادیکال به مثابه بنیادین» و «رادیکال به مثابه کاملاً مباین» این بحث را پیش می برد.
۲۴.

Literatur als Medium interkultureller Verständigung(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۷۷ تعداد دانلود : ۴۸
Leben in unserer globalen Welt, mit ihrem täglich zunehmenden Aufeinandertreffen oder der gegenseitigen Durchdringung verschiedener Kulturen, erfordert eine ständige interkulturelle Auseinandersetzung mit dem Anderen, dem Fremden und dem Nicht-Vertrauten. Dies ist der Versuch, den Anderen in seinem Sein und So-Sein zu verstehen und anzuerkennen. Ziel dieses Versuchs ist es, eine Möglichkeit der Horizonterweiterung und des gemeinsamen Denkens zu schaffen, anstatt lediglich Gemeinsamkeiten und Unterschiede zu entdecken. Literatur ist dabei, als allgemeines Substrat, das die Grenzen aller Disziplinen überschreitet, das wichtigste Medium dieser Begegnung. Unter allen literarischen Gattungen nimmt die Dichtung als „hervorragender“ Text die bedeutendste Rolle ein, da sie uns zu den tiefen Wurzeln der Gedanken, Gefühle, Ansichten und Überzeugungen von Kulturen führt. Dieser Versuch eines gegenseitigen Verstehens ist jedoch mit Schwierigkeiten, Hindernissen, Unverständlichkeiten und Missverständnissen verbunden. Diese Störungen treten besonders bei der Übersetzung und Interpretation von Poesie, insbesondere von Lyrik, in fremde Sprachen auf, was diese fast unübersetzbar macht. Diese Barrieren werden deutlich bei den Bemühungen deutscher Autoren, die Ghazale des großen iranischen Dichters Hafis zu übertragen. Dieser Aufsatz versucht, exemplarisch die verschiedenen Facetten dieser Schwierigkeiten anhand einiger deutscher Übersetzungen des Ghazals 152 aus seinem Divan kurz aufzuzeigen.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان