این مقاله به بیان تاله قرآنی موجود در کتاب«بیان الفرقان» آیت الله علامه شیخ مجتبی قزوینی خراسانی می پردازد که درس های با برکت این استاد گرانقدر را شامل می گردد و به طور خلاصه بیانگر این است که در مسیر حرکت انسان به سوی ابدیت و کمال هیچ چیز همچون کتاب آسمانی قرآن نمی تواند هدایتگر انسان باشد و بهترین راهنما در تمسک به آن، اهل بیت(ع) می باشند که نظرات فلاسفه شرق و غرب جهان اسلام بدون توجه به این دو جزء باعث سرگردانی انسان نمی شود.
عاشورا نقطه اوج تاریخ اسلام به شمار می رود، در آن هنگام که چهره زشت کفر با اعمال پست معاویه و یزید و بیعت خواهی ناحق آنان نمایان گشت، امام حسین (ع) با رفتار و قیام خویش که دعوت به نماز و امر به معروف و نهی از منکر در راس آن قرار داشت، به مبارزه با فساد و بی عدالتی و ظلم اقتصادی پرداخت و در این راه از جان و مال خود و خاندان خویش در پیشگاه مقدس خداوند گذشت.
در نوشته حاضر، نویسنده به صورت عمده دو مدعا را دنبال میکند و تلاش دارد که برای هر کدام شواهدی از تاریخ و مستندات منقول بیاورد . نخست اینکه ترجمه و رواج فلسفههای مختلف در جهان اسلام و در سدههای آغازین تاریخ اسلام، ریشه در احساس عجز بیگانگان در برابر فلسفه توحیدی و توحید قرآنی این دین مبین و تلاشی هدفدار برای از کار انداختن آثار حیاتبخش آموزههای وحیانی اسلام بود؛ تحلیل این حقیقت نیاز به بازخوانی تاریخ اسلام به خصوص در سه سده اول هجری دارد . مدعای دوم اینکه عموم دانشوران حوزه علوم معقول در جهان اسلام نخست، مسلمانانی سخت پایبند به اصول و ارزشهای الهی اسلام بودهاند و سپس فیلسوف یا متکلم و مانند آن. بدین روی به استناد اعترافات و توصیه های آنان میتوان بدین باور رسید که هیچکدام ایمان خود را از فلسفههای وارداتی نگرفتهاند و جز از رهگذر آنچه از قرآن و سنت آموختهاند، به چیزی پایبندی نشان ندادهاند.
عاشورای صبر و تحمل و سکوت،به هدف پاسداری از «امامت قرآنی»،و زمینه سازی عاشورای قیام،برای نفی سلطنت اموی. جامعه ای که در آن عدالت نباشد،تقوی نیز نیست.(إعدلوا هو اقرب للتقوی).و جامعه ای که در آن تقوی نباشد،جامعه ای قرآنی نیست.و کسانی نباید ـ در چنین جامعه ای ـ از قرآن و پیروی قرآن دم زنند،و نام امام عدالت گستر را دستاویز قرار دهند!!
این مقاله درصدد اثبات این نکته است که فیلسوفان اسلامی در فهم حقایق و واقعیات، راهی خطا را پیمودهاند و به جای اعتماد و تکیه بر تعالیم وحیانی، از فلسفه یونان بهره گرفتهاند. این در حالی است که انبیا و اولیا الاهی و به خصوص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و ائمه معصومین علیهمالسلام معارف قرآن و روایات را یگانه راه رسیدن به حقایق و پیروی از مکاتب و افکار دیگر را ضلالت دانستهاند. از دیدگاه نویسنده، اصولاً دلیل پیدایش فکر فلسفی در جهان اسلام، به انگیزه دور کردن اذهان مسلمانان از تعلیمات قرآنی و به خصوص مکتب اهل بیت علیهمالسلام بوده است.