رابطه بدرفتاری در دوران کودکی با مشکلات در تنظیم احساسات نوجوانی با توجه به نقش میانجی مؤلفه های دلبستگی (مضطرب، اجتنابی، بی نظم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش مؤلفه های دلبستگی (مضطرب، اجتنابی، بی نظم) در رابطه بدرفتاری در دوران کودکی با مشکلات در تنظیم احساسات نوجوانی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل افراد موجود در دوره انتهایی نوجوانی (18 تا 21 سالگی) بود که تعداد 340 نفر از دانشجویان ترم اول، دوم و سوم دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه آماری جهت مطالعه انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه های استاندارد بدرفتاری در دوران کودکی، دلبستگی اضطرابی، اجتنابی و بی نظم و مشکلات در تنظیم هیجان استفاده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده های تحقیق از ماتریس همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری (تحلیل مسیر) استفاده گردید. یافته ها: نتایج پژوهش با استفاده از نتایج الگوی ساختاری نشان داد که بدرفتاری در دوران کودکی به طور مستقیم (188/0) و به طور غیرمستقیم با میانجی گری دلبستگی اجتنابی (155/0) و دلبستگی مضطرب (345/0) بر مشکلات در تنظیم احساسات تأثیر دارد. همچنین بدرفتاری در دوران کودکی به طور مستقیم بر دلبستگی اضطرابی (684/0)، اجتنابی (648/0) و بی نظم (602/0) تأثیر دارد و تأثیر دلبستگی اضطرابی (505/0) و اجتنابی (240/0) بر مشکلات در تنظیم هیجان مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری : براساس یافته های این پژوهش، بدرفتاری در دوران کودکی به طور مستقیم و به طور غیرمستقیم از طریق ایجاد دلبستگی های اجتنابی و اضطرابی می تواند سبب بروز مشکلات در تنظیم هیجان در دوره نوجوانی شود.