آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

فقر و انحرافات اجتماعی از جمله پدیده‌هایی هستند که به نظر بسیاری از صاحب نظران با هم مرتبط می‌باشند. تحقیقات و پژوهش‌ها در عین حال که مؤید وجود رابطة مستقیم بین فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تأیید می‌نماید. بر این اساس فقر به عنوان یکی از مسائل اجتماعی، در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن به ویژه در زمینه جرائم زنان، اعتیاد و سرقت تأثیر گذار است. در رویکرد دینی نیز این همبستگی میان فقر و انحرافات اجتماعی مورد تأیید است. بر این اساس فقر انگیزش روی‌آوری به کجروی را افزایش می‌دهد؛ همچنان که رفاه طلبی در روی آوری به جرائم، انگیزة بسیار قوی می‌باشد.

متن

 بدون تردید فقر و نابرابری‌های اقتصادی از زمرة مهم‌ترین معضلات جامعه بشری است که از جایگاه ویژه‌ای در بین سایر مسائل اجتماعی برخوردار است. فقر از بنیادی‌ترین مشکلات و ناهنجارترین دردهای زندگی انسان است که با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها کاسته نشده بلکه بر طبق آمارهای موجود در حال افزایش است. مشکلات فقر صرفاً منحصر به پیامدهای خود فقر نمی‎باشد، بلکه مشکلات این مساله اجتماعی زمانی شدت پیدا می‎کند که آن بسترساز انحرافات می‎گردد.
ارتباط بین فقر و انحرافات اجتماعی، موضوعی نو و بدیع نیست. جوامع انسانی در طی حیات خویش به شکلی، با این دو مقوله درگیر بوده‎اند. ارتباط بین فقیران، گرسنگان و بی‌خانمان‌ها با سارقان، قاتلان، معتادان در حوزه‌های مختلف علمی از قبیل، علوم اجتماعی، اقتصادی و روان‌شناسی، موضوع تحقیق و پژوهش‌های مختلف قرار گرفته و از منظرهای گوناگون به آن توجه گردیده است؛ به گونه‌ای که در هر زمان و به تناسب شرایط، امکانات و فضای جامعه، راه‌حل‌هایی در برخورد با آن در نظر گرفته شده است. با شکل‎گیری «نهضت علمی» و آغاز بررسی‌های علمی پدیده‌های فیزیکی، طبیعی، انسانی و اجتماعی، فقر و انحرافات اجتماعی نیز از موضوعاتی بود که به طور تقریبی از یکصد سال پیش، با کمک ابزارهای علمی جدید، مورد کنکاش علمی قرار گرفته و نظریه‌ها و تئوری‌های جدیدی در این رابطه ارائه گردیده است.
برای شناخت رابطه فقرو انحرافات اجتماعی به طور منطقی ابتدا باید از تعریف این دو مفهوم آغاز کرد و سپس رابطة آنها را مورد بررسی قرار داد و در نهایت پیامدهای فقر و تأثیر آن بر انحرافات اجتماعی بیان گردد.
معنا شناسی فقر و انحرافات اجتماعی
در تعریف فقر اختلاف نظر اساسی بین محققان وجود دارد که منشأ این اختلاف مبتنی بر، نوع نگرش آنها نسبت به مسئله فقر است. اقتصاددانان بیشتر به زمینه ظهور و نتایج فقر توجه نموده و به ندرت به تحلیل اجتماعی پرداختند.[1] در ادبیات جامعه‎شناسی معمولاً دو مفهوم فقر[2] و نابرابری[3] در کنار یکدیگر به کار می‌روند.[4] این دو مفهوم با اینکه از حیث معنی، مستقل از همدیگر هستند، اما به نظر می‌رسد، کاربرد مستقل ندارند؛ زیرا از یک سو فقر متأثر از نابرابری در درآمد است و از سوی دیگر نابرابری اقتصادی هم مؤید وجود فقر است. از آنجا که مسائل و مشکلات اجتماعی در عین ارتباط با فقر از آن جدا هستند، مفهوم فقر را باید از انواع مشکلات اجتماعی و اقتصادی که با آن پیوستگی دارند، نیز مستقل در نظر گرفت؛ لذا مترادف شمردن مفهوم فقر با دیگر صورت‌های مسائل اجتماعی، به فهم مشکل فقر کمک نخواهد کرد.[5]
در جامعه شناسی فقر را معمولاً «برآورده نشدن نیازهای اساسی بشر به حد کفایت» تعریف کرده‌اند.[6] این تعریف با دو سؤال اساسی روبرو است؛ اول اینکه نیازهای اساسی انسان چیست؟ در خصوص این پرسش می‌توان گفت، تعیین نیازهای اساسی انسان امری استاندارد و معین نیست، بلکه این نیازها از فرد تا فرد، از جامعه تا جامعه، از زمان تا زمان و مکان تا مکان دگرگون می‌شود. براین اساس لازم است، از شاخص‌هایی برای تعیین نیازها بهره جست. امروزه نیازهای مادی بنیادین انسان را بدین‌گونه برمی‌شمارند: خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان، آموزش، نقل و انتقال، تشکیل خانواده، ورزش و اوقات فراغت. برخی محققان این نیازها را به سه گروه اساسی تقسیم می‌کنند که عبارتند از: تغذیه، سرپناه و سلامتی[7] که در صورت نبودن آنها، حکم به فقیر بودن فرد در جامعه می‌کنند.
پرسش دوم این است که امتناع چه حدی از نیازها، حد کفایت محسوب می‎شود؟ در تعریف مذکور ددر خصوص این نکته نیز ابهام وجود دارد؛ زیرا حد کفایت برای انسان‌ها به یک میزان نیست، مثلاً در پاره‌ای از کشورهای صنعتی، میزان مصرف کالاها با میزان مصرف همان کالاها در کشورهای جهان سوم تفاوت دارد. بر طبق برخی آمارها مصرف در کشورهای جهان سوم، 3/1 کشورهای صنعتی است.[8] البته کارشناسان و محققان تلاش کرده‌اند که بتوانند این حد کفایت در تغذیه را نسبت به گروه‌های سنی، جنسی و شغلی در مورد میزان کالری و پروتئین محاسبه نمایند. با این همه رسیدن به یک میزان مشخص و مورد توافق در جوامع مختلف، کاری به غایت دشوار است.
اقسام فقر
با توجه به آنچه که مطرح گردید، ضابطه دقیق و درستی در تعریف فقر در دسترس نیست. برای دستیابی دقیق‌تر، محققان فقر را به فقر مطلق و نسبی تقسیم می‌کنند تا به کمک این تقسیم از کاستی‌ها و مشکلات مربوط به تعریف رها شوند.[9]
فقر مطلق[10] به معنای حداقل امکان دستیابی فرد به امکانات متعارف زندگی، یعنی غذای مناسب، مسکن و پوشاک است و فقر نسبی حاصل مقایسه می‌باشد و متمایز کننده بخشی از افراد جامعه است که در مقایسه با سایر افراد غیر فقیر از امکانات ناچیزی بهره می‌برند و محتاج توجه خاصی هستند. در این صورت فقر حالت نسبی دارد و جنبه ذهنی آن بر نماد عینی و خارجی آن برتری می‌یابد.[11] در واقع در فقر مطلق ملاک را با توجه به نیازهای اصلی زندگی، یعنی میزان درآمدی در نظر می‌گیرند که از رقمی معین پایین‌تر باشد، ولی در فقر نسبی پایین‌ترین بخش توزیع درآمد، ملاک تشخیص است و فقیر کسی است که درآمدش پایین و کم باشد.[12]
وجود مشکلات و ابهام‌های فراوان در تعیین ملاک‌های فقر مطلق و نسبی برخی جامعه‎شناسان را واداشته تا پیشنهاد تلفیق هر دو ملاک‌ها را بدهند. بر طبق این رویکرد ملاک‌های مطلق به طور عمده در جوامعی به کار می‌آیند که بیشتر مردم دچار محرومیت شدید مادی و فقر هستند و نیازهای اساسی در این کشورها نایاب و کمیاب است، در مقابل هر قدر سطح متوسط زندگی در جوامع بالاتر رود، باید از ملاک‌های نسبی فقر بهره جست.[13] بعضی دیگر از صاحب‎نظران معتقدند که واقع‎بینانه‎تر آن است که در تعریف فقر سطوح فقر را با هنجارها و انتظارات در حال تغییر در جامعه که با رشد اقتصادی همراه است، سازگار نمود.[14]
در هر صورت جامعه‎شناسان در تعیین خط فقر از سه شاخص بهره می‎گیرند:
1- مصرف یک سبد خالص از کالا 2- هزینة کالا 3- درآمد کل. روش یک سبد از کالاهای ضروری را برای اولین بار «دوانتری»[15] در سال 1901 پیشنهاد داد. وی پس از تعیین یک سبد از کالا، آنها را قیمت گذاری نموده و سپس به تعیین خط فقر[16] اقدام کرد. همچنین از طریق محاسبه هزینه و درآمد می‌توان خط فقر را معین نمود.[17]
معیار این‎گونه تعاریف و به طور کلی آنچه که امروزه به عنوان تعریف فقر مد نظر قرار می‌گیرد، براساس مفهوم فقر مطلق یا معیشتی می‎باشد و همان طور که بیان گردید، این تعبیر نارسا است؛ زیرا در آن سطح معینی از درآمد، برای تنظیم و تعیین فقر مورد توجه قرار می‌گیرد، در حالی که سطح معین درآمد ممکن است نیازهای اساسی را تأمین نکند، علاوه بر این که عموماً تأثیر سطح زندگی رو به رشد به حساب آورده نمی‌شود. از این‎رو، واقع بینانه‌تر آن است که مفاهیم سطوح فقر با هنجارها و انتظارات در حال تغییر در جامعه که با رشد اقتصادی همراه است، سازگار گردد.[18]
انحرافات اجتماعی
انحراف اجتماعی از مفاهیمی است که مانند مفهوم فقر توافق روشن و واضحی در مورد آن وجود ندارد. از نظر جامعه‌شناسان و جرم‌شناسان، انحراف و کجروی ناظر به رفتارهایی است که حداقل یکی از این صفات را دارا باشد: رفتار منع شده، رفتار نکوهش شده یا رفتاری که مایة بدنامی است و یا موجب مجازات می‌شود.[19] برخی از صاحب‌نظران انحراف را از امور غیرعادی[20] به شمار می‌آورند که در زندگی انسان‌ها وجود دارد. «آلبرت کوهن» چهار معنی برای رفتار کجروانه بیان می‌کند:
1)- هر رفتاری که قواعد هنجاری، توافق‌ها و انتظارات نظام‌های اجتماعی گوناگون را می‌شکند، کجروی محسوب می‌شود. این تعریف شامل تمامی رفتارهایی می‌شود که به نقض رفتارهای استاندارد شده منجر شود. در حالی که بسیاری از کجروی‌ها رفتارهای غیراخلاقی، خلاف، عجیب و بیمارگونه‌اند.[21] برطبق این تعریف، کجروی امری به شدت نسبی محسوب می‎گردد، زیرا محتوای آن از بافت فرهنگی و اجتماعی گروه‌‌هایی به دست می‌آید که کجروی در درون آنها رخ داده است.
2)- رفتارهایی که نادر و کمیاب هستند، به عنوان انحراف اجتماعی شناخته می‌شوند. این تعریف بر شمارش و آمار متکی است، لذا کمتر مورد توجه جامعه شناسان قرار می‎گیرد؛ زیرا اگر عملی از میانگین یا حالت استاندارد شده فاصله بگیرد، دلیلی بر کجروانه بودن آن نیست.[22]
3)- بیماری روانی سومین معنایی است که از اصطلاح کجروی قصد شده است. کسانی که این تعریف را قبول دارند، رفتارهای انسان را مانند خود انسان، به سالم و ناسالم تقسیم می‌کنند. یعنی بر اساس مشابهت بین جامعه و بدن انسان، برخی رفتارها ناسالم هستند. پیش‌فرض این تعریف را که انسان‌های ناسالم رفتار کجروانه بروز می‌دهند، مراجعه مختصر به آمارها رد می‎کند؛ زیرا بسیاری از کجروی‌ها از سوی افرادی صورت گرفته که از نظر پزشکی سالم و طبیعی محسوب می‌شوند و دارای شخصیت خطرناک و مخرب نیستند.
4)- کجروی به رفتاری اشاره دارد که گروه‌های ذی‌نفع و صاحب قدرت در جامعه، آن رفتار را ضدارزش ونابهنجار تلقی می‌کنند و افراد جامعه را مجبور می‌کنند که کجروانه بودن آن رفتار را بپذیرند. در واقع کجروی صفتی است که به رفتار در این تعریف داده شده است. روشن است که بسیاری از رفتارهای ضد ارزش، هنجار شکن نیستند و برعکس خیلی از هنجارشکنی‌ها، ننگین و ضد ارزش تلقی نمی‌شوند.[23]
در نهایت و با توجه به پراکندگی‌ها در تعریف کجروی، بایـد با گـفته «شـور»[24] (1983) توافق شود که جامعه شناسان به جای قضاوت درباره خوب یا بد بودن یک رفتار و یا یک فرد، باید مشخص نمایند که چه رفتارهایی منحرفانه هستند،چه کسی آ‌نها را تعریف می‌کند، چگونه و چرا مردم منحرف می‌شوند و نحوه برخورد جامعه باکجروان به چه شکل است.[25]
فقر و انحرافات اجتماعی
تبیین‌‌های نظری
فقر و انحرافات اجتماعی در دو سطح خرد و کلان قابل تبیین است که بیشترین تبیین‎ها در سطوح خرد انجام شده است. در سطح خرد، کجروی به عنوان یک واقعه و یک رویداد اجتماعی تلقی شده و در آن به خصوصیات و ویژگی‌های فردی و جزئی حادثه توجه می‌گردد. اما در سطح کلان، رفتارها بر حسب متغیرهای اجتماعی، سیاسی و امثال آن تبیین می‌گردند و ارتباط پدیده با ساخت‌های کلان و وسیع جامعه در سطح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مشخص می‌گردد و با نگرشی تام و کلان، ابعاد جزئی‌تر پدیده هم مورد بررسی قرار می‎گیرند.
1)ـ تبیین خرد
بر حسب تبیین‎های خرد و فردی، فقر و انحرافات اجتماعی هر دو ناشی از ویژگی‌ها و خصلت‌های افراد است. بر این اساس فقر نتیجه سرشت فرومایه و توان ناچیز مردمان فقیر است. بی‌استعدادی، عارضه‌های جسمانی و اختلالات روحی از جمله مواردی هستند که در رابطه با ایجاد این پدیده مورد بررسی قرار می‌گیرند.[26]
این گونه تحلیل از پیچیدگی‌های معمول به دور است که به سادگی و با استفاده از برخی ابزارها از جمله آمارهای موجود، می‌توان به یک نتیجه فوری دسترسی پیدا کرد. به عنوان نمونه با چند سؤال ابتدائی درباره وضعیت اقتصادی و مالی مجرمین و بزهکاران به سادگی مشاهده می‌گردد که اکثر آنها از طبقه فقرا و محرومین می‌باشند و با بهره جستن از تعدادی جدول نشان داده می‌شود که فراوانی کجرویها در نزد فقرا بیشتر از دیگر اقشار جامعه است و در نتیجه می‌توان فوراً و شتابزده دست به قضاوت زد و رابطه بین وقوع جرائم و کجروی‌ با فقر را امری قطعی و روشن تلقی نمود.[27]
2)ـ تبیین کلان
در سطح کلان فقر و انحرافات اجتماعی هر یک معلول تلقی شده و در یک چرخه علی و معلولی قرار می‌گیرند. بر اساس این گونه تبیین‌ها مشخص می‎شودکه در سطح نهادها، سازمان‌ها، روابط اجتماعی و خصایص ساختاری جامعه مشکلی وجود دارد و سبب ایجاد یک معضل در جامعه شده است. طبق این نگرش نمی‌توان به راحتی حکم به وجود رابطه بین فقر و انحرافات اجتماعی کرد و به کمک آمارها ادعا نمود که بیشتر مجرمین از طبقه محرومین و فقرا هستند، همان‎طور که در سطح فردی و خرد تحلیل می‌شود، بلکه در این تحلیل ابعاد عمیق‌تر این موضوع مورد کنکاش قرار می‌گیرد. از این‌رو در این سطح پرسشهایی ازقبیل: آسیب‌ها چگونه تعریف شده‌اند، کجرو‌های واقعی چه کسانی‎اند، آیا توزیع نابرابر ثروت، خود امری آسیب شناختی نیست، فقیران کجروترند یا ثروتمندان و صاحبان سرمایه و... مطرح می‌گردد. [28]
برحسب این نوع تبیین، تحلیل‌های نظری موجود در باب فقر و آسیب‌های اجتماعی به طور خلاصه مورد بررسی قرار می‌گیرد.
نظریه‎های مربوط به فقر
جامعه شناسان سه دیدگاه ذیل را در باب فقر مطرح کرده‌اند:
1)ـ چشم انداز فرهنگی
بر اساس این دیدگاه فقرا و محرومین از الگوهای رفتاری و ارزشی خاصی پیروی می‌کنند که با الگوهای موجود در جامعه و فرهنگ غالب متفاوت است. این الگوها و ارزش‌ها به مرور از نسلی به نسلی منتقل شده و به شکل‌گیری یک «خرده فرهنگ» منجر می‌گردد. خصلت‌ها و ویژگی‌های این خرده فرهنگ به گونه‌ای است که سبب می شود افراد وابسته به این خرده فرهنگ، شرایط خاصی را داشته باشند که با طبقه و شرایط اقتصادی آن‌ها در ارتباط است. این توافق در بین بسیاری از جامعه شناسان وجود دارد که بین جرم و طبقه اجتماعی و نیز بین بیماری‌های روانی به خصوص روان گسیختگی‌ و فقر و همچنین میان وضعیت تحصیلی آموزشی و فرهنگی افراد و پایگاه اقتصادی آنها رابطه برقرار است که اسناد و مدارک گواه بر وجود این رابطه می‌باشند.[29] در این نگرش، دیدگاه‌هایی وجود دارد که مهم‌ترین آنها عبارتند از دیدگاه «فرهنگ فقر» از «اسکارلوئیس»[30] و دیدگاه «منش ناقص» از «شیلر»[31].
الف)ـ دیدگاه فرهنگ فقر: این نظریه در کتاب «پنج خانواده» و با توجه به شرایط جامعه مکزیک به رشته تحریر درآمد. از نظر لوئیس، فرهنگ فقر مجموعه‌ای به هم پیوسته از ویژگی‌های خانوادگی، رفتاری، نگرشی و شخصیتی است که فقرا در طول زندگی خویش، در شرایط نامساعد مالی به آن عادت کرده‌اند و با آن سازگار شده‌اند که حاصل این مجموعه، ارزش‌های فرهنگی است که از نسلی به نسلی منتقل شده است.[32] این فرهنگ بیشتر در جوامعی دیده می‌شود که به سرعت دگرگون می‌شود و بر گروه‌های فرودست جامعه حاکم می‌گردد. آنها به سبب دگرگونی‌های سریع و وسیع در جامعه و موقعیت پایینی که برای خویش احساس می‌کنند، از جامعه جدا شده و فاصله می‌گیرند و کم کم فرهنگ جدیدی را که با فرهنگ عموم جامعه متفاوت است، ایجاد می‌نمایند. از منظر لوئیس عمده‌ترین ویژگی‌های این فرهنگ در سطح جامعه، عدم مشارکت آنها در فعالیت‌های عمومی، پایین بودن سطح تشکل و فقدان انجمن‌های داوطلبانه؛ و در سطح خانواده به کوتاه بودن دوران کودکی، فقدان حمایت‌های لازم برای کودکان، روابط ناسالم در خانواده، ترک خانواده، سرپرست خانوار بودن زن، فقدان حریم خصوصی و...است.[33]
بر طبق این گزارش، فرهنگ فقر نوعی شیوه زندگی است که از راه یادگیری در خانواده و اجتماعی شدن از نسلی به نسلی انتقال می‌یابد و بسان هر فرهنگ دیگر الگوهای زندگی و ارزشی خاصی دارد و راه حل‌هایی برای مشکلات این گونه جوامع در اختیار خانواده می‌گذارد. الگوی فرهنگی فقر «هرتسون» روایت دیگری از همین نظریه است. بر طبق این دیدگاه به جای سرزش نظام اجتماعی و دگرگونی بنیان‌های آن، بایستی ارزش‌های فرهنگی فقرا را سرزنش کرد و آن ارزش‌ها را دگرگون نمود. این نگرش، فقر را شیوه و گونه‌ای از زندگی در نظر می‌گیرد که برای از بین بردن آن نیازی به تغییر و دگرگونی نظام اجتماعی- اقتصادی نیست بلکه با از بین بردن فقرا یا مقابله با شیوه زندگی آنها، این فرهنگ و الگوی اجتماعی از بین می‌رود.[34]
ب)ـ دیدگاه منش ناقص: از نظر شیلر فقر نتیجه طبیعی نقایص فردی در اشتیاق و توانایی یا به تعبیر دقیق‎تر انگیزه و اخلاق کاری است. فقدان هر یک از این عوامل در افراد، کم و بیش به فقر منجر می‌شود.[35] بر طبق این نظریه، فقر و محرومیت در اثر بی‌انگیزه بودن افراد و نیز توانایی نداشتن آنها به وجود می‌آید و به نوعی به آنها تحمیل شده است و تنها لازم است که شرایط و موقعیت خود را تغییر داده واز فقر و فلاکت نجات یابند که این مهم از طریق آموزش دیدن آنها امکان پذیر است. به نظر شیلر منش ناقص، منش و روش زندگی فقیران است و فقیران خود مسئول وضع نابهنجار و سخت خود به حساب می‌آیند و دیگران در این زمینه مسئولیتی بر عهده ندارند.[36]
2)ـ چشم‌انداز موقعیتی
این دیدگاه ناظر بر این امر است که علت فقر را باید در نیروهای بیرون از کنترل فرد جستجو کرد. فقر حاصل تبعیض و موقعیت‌هایی است که ساخت جامعه بر افراد تحمیل نموده است. «نظریه تضاد»[37] روایت بسیار تند و حاد این دیدگاه درخصوص مسأله فقر است که مشکلات اجتماعی را ناشی از توزیع نابرابر قدرت می‌داند. نظام اجتماعی نظامی ناعادلانه و استثمارگرانه است که جامعه را به طبقات پایین و بالا تقسیم می‌کند. در عین حال روایت ملایم‌تر آن، نظریه «مرتون» است که فقر و نداری را به ساخت اجتماعی که فرصت‌ها را محدود می‌نماید، نسبت می‌دهد. به عبارت دیگر طبقة پایین علیرغم آن که به نظام فرهنگی و ارزشی خاصی تعلق دارند، اما به محدودیت‌های ساختاری محکوم می‌شوند و در تلاش هستند که به گونه‌ای خود را با این شرایط سخت وفق دهند.[38] بر طبق این دیدگاه، فقیر فقیرزاده است و غنی غنی‌زاده و جامعه فاقد تحرک لازم برای تقلیل این فاصله‌هاست. پس انتخاب الگوی رفتاری فقر، نتیجه قهری موقعیت‌هایی است که ساخت اجتماعی تحمیل نموده و آنها را به پذیرش آن مجبور ساخته است. رفتار فقرا به دلیل برخورداری از یک نظام ارزشی خاص نیست، بلکه به این دلیل است که آنها ارزش‌های مسلط را درونی کرده و نمی‌توانند آنها را تغییر دهند و اگر بخواهند تغییری در وضع آنها داده شود، باید موقعیت آنان را از طریق اصلاح ساخت اجتماعی محدود کننده تغییر داد. «الکاک»[39] معتقد است که فقر قسمتی از سؤال گسترده ما دربارة ساخت و توزیع منابع در جامعه، قدرت کنترل و استفاده از آنهاست و از بین رفتن فقر، مستلزم تغییر موقعیت نسبی فقیر و کوشش در نابودی نابرابری از طریق انتقال اساسی قدرت و منابع است که متضمن تغییر در ساخت اقتصادی تولید کننده نابرابری است.[40]
3)ـ چشم انداز ربطی
این نگرش بر خلاف دو رویة قبلی در تلاش است که به شکلی تلفیقی از هر دو نظر را ارائه دهد وبر آن است که فقر نه فقط امری درونی و نه فقط امری بیرونی است بلکه مقوله‌ای ربطی می‎باشد. در این دیدگاه هم کنش فردی انسان‌ها و هم نگرش دیگران به آنها مطرح می‎گردد و اثبات می‌گردد که هردوی این کنش‌ها در شکل‌گیری پایگاه اجتماعی آنها مؤثر می‌باشد. «واکسمن»[41] این گونه می‌گوید: «این چشم‌انداز بر پایه درک موقعیت فقر در چارچوب ساخت اجتماعی، نگرش‌ها و اعمال غیر فقیر نسبت به فقیر و تأثیرات این نگرش‌ها و کنش‌ها بر فقر استوار است.»[42] «زیمل» در این خصوص می‌گوید: «یک شخص زمانی فقیر محسوب می‌شود که دستگیر شده و به عضویت گروهی درآید که شاخص آن فقر است.»[43] از منظر وی واکنش اجتماعی و برخوردهای دیگران، به فقرا هویت خاصی می‌بخشد و سبب می‌شود آنها رفتاری از خود بروز دهند و جزء دسته مذکور قرار گیرند. براین اساس جامعه فقیرساز است و فقیری که با صفات منفی مشخص می‌شود، در دیگر گروه‌های اجتماعی جایگاهی ندارد.
نظریه‌های مربوط به انحرافات اجتماعی
جامعه شناسان درخصوص انحرافات اجتماعی تبیین‌های مختلفی ارائه داده‌اند که وجه مشترک آنها تأکید بر ارتباط بین همنوایی و کجروی در زمینه‌های مختلف اجتماعی است. رفتاری که با هنجارهای یک خرده فرهنگ همنوایی دارد، ممکن است خارج از آن خرده فرهنگ کجروانه تلقی شود و فرد مشمول مجازات و تنبیه قرار گیرد که در این رابطه به برخی از دیدگاه‌های نظری در مورد انحرافات اجتماعی اشاره می‌گردد:
1)- نظریه بی‌هنجاری
از نظر دورکیم بی‌هنجاری به معنای عدم وجود معیارهای روشن برای راهنمایی رفتار در حوزة معینی از زندگی اجتماعی است. در این شرایط، فرد احساس از دست دادن جهت‌یابی می‌کند و سبب می‌شود که به اعمالی از قبیل خودکشی اقدام نماید. مرتون با استفاده از همین مفهوم، آن را به فشاری اطلاق می‌کند که در هنگام تضاد میان هنجارهای پذیرفته شده با واقعیت، بر افراد وارد می‌آید. به عنوان نمونه در بیشتر جوامع «پول درآوردن» و «پیشرفت» از ارزش‌های پذیرفته شده است و برای رسیدن به آن تلاش و سخت‌کوشی مناسب لازم است. بنابراین اگر عده‌ای در وضعیتی قرار بگیرند که فرصت‌های محدود برای پیشرفت و ترقی داشته باشند، برای موفق شدن فشار زیادی به آنها وارد می‌شود. به ناچار به هر وسیله‌ای‌ـ چه مشروع و چه نامشروع‌ـ متوسل می‌گردند و واکنش‌های متعددی از خود نشان می‌دهند که مرتون آنها را به پنج گروه تقسیم کرده است، که چهار صورت آنها رفتار انحرافی و ناپسند تلقی می‌گردد.[44]
2)ـ نظریه انتقال فرهنگی
«ادوین ساترلند»[45] در نظریه خود بر تفاوت ارتباطات تکیه می‌کند و معتقد است برخی خرده فرهنگ‌ها مشوق فعالیت‌های غیر قانونی هستند و افراد از طریق ارتباط با دیگران هنجارهای رفتار کجروانه را یاد گرفته و اقدام به آن می‌کنند. بر این اساس کج‌رفتاری‌ها مانند رفتارهای تابع قانون فرا گرفته می‌شوند و در جهت ارضای نیازها و ارزش‌ها به کار می‌آیند.[46]
3) ـ نظریه برچسب‌زنی
کجروی در این نظریه به عنوان مجموعه‌ای از ویژگی‌های افراد یا گروه‌ها در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه به عنوان یک فرآیند کنش متقابل میان کجروان و ناکجروان تبیین می‌شود. بر این اساس قدرتمندان، ثروتمندان، بزرگ‌ترها و اکثریت قوی جامعه، برای ضعیف‌ترها، فقیران، کوچک‌ترها و اقلیت جامعه قانون وضع می‌کنند که تخلف از آن قانون مساوی با از بین رفتن و تضاد با منافع آن گروه‌ها است. پس آنها برچسب کجرو را بر فرد متخلف از قانون، یعنی آنچه را که آنها برای منافع خود تعیین کرده‌اند، می‌زنند. در این فرض هیچ عملی زشت و ناپسند نیست، بلکه عملی که برخلاف قانون تنظیم شده از سوی قدرتمندان، توسط افراد انجام گیرد، عمل کجروانه تلقی می‌شود.[47]
در باب کجروی و انحرافات اجتماعی نظریه‌های دیگری نیز مطرح است که به جهت اختصار به ذکر آنها پرداخته نمی‌شود، اما به طور کلی در این نظریه‌ها به پیوستگی بین رفتار کجروانه و رفتار آبرومندانه تأکید می‌شود و همچنین وجود یک عنصر زمینه‌ساز قوی، مانند فقر را در شکل‌گیری رفتار کجروانه در نظر می‌گیرند که از طریق یادگیری اجتماعی و موقعیت‌های اجتماعی افراد آموخته می‌شود.
رابطه بین فقر و انحرافات اجتماعی
پژوهش درخصوص ارتباط بین شرایط اقتصادی و کجروی‌، سابقه بسیار طولانی دارد. این مطالعات شمار گسترده‌ای از پژوهش‌های تجربی را به وجود آورده که ارتباط بین دو پدیده را بررسی می‌کنند. ابتدا در این پژوهش‌ها، محققان در پی کشف رابطه بین دگرگونی‌های شرایط اقتصادی و نرخ جرم و جنایت برآمدند. آنها نرخ جرم در دوران بحران اقتصادی را با نرخ جرم در دوران رونق اقتصادی جوامع گوناگون یا نواحی فقیر و غنی در یک منطقه را با هم مقایسه نمودند تا ببینند آیا تفاوت معنی‌داری در نرخ جرائم وجود دارد یا خیر. در مرحله بعدی، پژوهش‌ها صورت عینی‌تر به خود گرفت و همبسته بودن یا نبودن نرخ جرم و نابرابری‌های اقتصادی و نیز جرم با بیکاری به عنوان عامل ناتوانی اقتصادی، مورد بررسی قرار گرفت.
حاصل این تلاش‌ها و یافته‌های متناقض سبب گردید که پژوهش‌ها به دو گروه اساسی تقسیم شوند. دسته‌ای از این تحقیقات همبستگی میان جرم و فقر را تأیید می‌کنند و در مقابل تعداد بیشتری از پژوهش‌، این باور تقریباً عمومی، یعنی وجود رابطه مثبت بین فقر و جرم را رد می‌کنند که در این نوشتار به برخی از این یافته‌ها اشاره می‎شود.
نظریه مخالفان
نتیجه پژوهش‌ مخالفان رابطه مستقیم میان فقر و انحرافات اجتماعی را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد: «فقر مستقیماً عامل جرم نیست.»[48] برخی از این پژوهشگران ابتدا با این پیش‌فرض که در دوران رکود اقتصادی و هنگامی که تعداد فقیران زیاد می‌شود، جرم و کجروی افزایش می‌یابد و برعکس در دوران بالندگی اقتصادی، جرم کمتری روی می‌دهد؛[49] به تحقیق درمورد رابطه بین آن دو پدیده پرداختند. اولین مطالعات در این زمینه با استفاده از آمارهای نسبتاً دقیق، از سوی «گری» و «کتله» صورت گرفت. آنها مقایسه‌ای بین نواحی ثروتمند نشین و فقیرنشین فرانسه انجام دادند. نتایج به دست آمده، برخلاف انتظار آنها حاکی از آن بود که تفاوت محسوسی در ارتکاب جرائم بین دو ناحیه وجود ندارد. از این رو، آنها این نتیجه را گرفتند که جرائم و کجروی‌ معلول «فرصت» است.[50] عدة دیگری از پژوهشگران هم این مسیر را دنبال کردند و یافته‌های آنها در تأیید همان نتایجی بود که در تحقیق فوق اشاره شد، از جمله مطالعات «دوگریف» است که در آن به تأثیر غیرمستقیم عوامل اقتصادی در ارتکاب جرم اشاره شده است یا پژوهش‌های «پی‌ناتل» که فقر را تنها عامل تقویت استعداد بزه‌کاری محسوب می‌نماید و حتی نتایج برخی تحقیقات حاکی از این است که در دوران شکوفایی اقتصادی، شاخص جرم و جنایت بیش از دو برابر، رشد داشته است.[51]
در همین زمینه آخرین پژوهش‌ها هم رابطه بین فقر و جرم را نفی می‌کند. از قبیل پژوهش‌های «لانگ رویت» در1981، «چو» در 1974 و «ژاکوب» در 1981.[52]
از همین رو، اعلامیه سومین کنگره سازمان ملل برای «پیشگیری از جنایت و درمان تبهکاری»، به این مضمون اشاره می‌کند که فقر عامل جنایت نیست، بلکه میل به زیاد خرج کردن منشأ و علت بیشتر جنایت‌ها است.
نظریه موافقان
از نظرعموم افراد جامعه، فقر عامل جنایت، سرقت، فحشا و بسیاری از کجروی‌ها در جامعه است. برخی از پژوهش‌ها هم این نظر را تأیید می‌کنند و فقر و ناتوانی اقتصادی را عامل مستقیم کجروی‌ها قلمداد می‎نمایند و بین آنها همبستگی ملاحظه می‎کنند. از برخی پژوهش‌ها که درباره رابطه بین نرخ جرائم علیه اموال، در سال‌های 1940 تا 1960 و بین درصد خانوارهایی که درآمد آنها از میانگین جامعه پایین‌تر است، این نتیجه به دست آمد که رابطه بین فقر و انحرافات، رابطه‎ای مستقیم است.[53] تحقیقات «لافتین»[54] و «هیل»[55] که به کمک شاخص‌های فقر، از قبیل، مرگ و میر کودکان، آموزش و پرورش نامناسب و... صورت گرفت، تأیید کننده همبستگی قوی بین این سنجش و نرخ قتل‌ها در آمریکا بوده است.[56] همچنین تحقیقاتی که در مورد رابطه بیکاری و جرم صورت گرفته، همین یافته‌ها را تأیید می‌نمایند. به عنوان نمونه در یک پژوهش اثبات گردید که 1 درصد افزایش در نرخ بیکاری، 7/5 درصد افزایش در قتل عمد را به دنبال داشته است.[57] البته با توجه به این پیش فرض که بیکاری علت فقر و فقر هم عامل جرم و جنایت می‎شود، این نتیجه به دست می‎آید که بین بیکاری و فقر و جرم رابطه مثبت وجود دارد.
جمع بندی
همان‎گونه که مشخص شد، درباره رابطه بین جرم و فقر دو نظریه متفاوت وجود دارد که جمع بین این دو نظر آن است، که رابطه بین جرم و فقر بسیار کمرنگ است و رابطه مستقیمی بین آنها مشهود نیست، بلکه فقر می‌تواند در کنار سایر عوامل نقش خود را ایفا کند که در این صورت بین فقر وجرم نوعی همبستگی مشاهده می‎شود.[58] به عنوان نمونه پژوهشی که در محله خا‌ک‌سفید در شرق تهران صورت گرفت، این نتیجه به دست آمد که بزهکاران این منطقه عموماً کارگر هستند و میانگین درآمد آنها، حدوداً 65 درصد پایین‌تر از میانگین رسمی است و در نتیجه زندگی فقیرانه و به دور از تفریحات و سرگرمی‌ دارند، امّا تنها فقر اقتصادی دربزهکاری آنان تأثیرگذار نیست، بلکه عوامل اجتماعی و فرهنگی نیز مؤثر می‌باشند.[59]
این نظریه که فقر در کنار عوامل دیگر در وقوع جرائم تأثیر دارند، بیانگر نظریه تلفیق عوامل در جرم و انحرافات است. گیدنز با طرح این نظریه که مجرمان در کار خویش، به طور ارادی عمل می‌کنند و معمولاً خطراتی را که در پیش است، می‌شناسند (نظریه انتخاب عقلانی)، به این نکته اشاره دارد که عوامل عینی، شرایط اجتماعی و اقتصادی از جمله فقر، زمینه‌ساز بروز و شیوع انحرافات اجتماعی‌اند، البته سهم بیشتر ‌مربوط به اراده و انتخاب فردی می‌باشد.[60] «فرانسیس فوکویاما» در کتاب «پایان نظم» عوامل متعددی را در «فروپاشی بزرگ» سرمایه‌های انسانی دخالت می‌دهد و علت فروپاشی را به عواملی از قبیل فقر، تغییر ارزش‌های فرهنگی، فن‌آوری درحال تغییر، زوال مذهب و... نسبت می‌دهد. وی معتقد است که تبیین دقیق سهم هریک از عوامل امکان‌پذیر نیست و شواهد موجود از یک سو به گونه‌ای نیست که روابط علّی به نحوی بیان گردند که همة ناظران راضی شوند و از سوی دیگر هم نمی‌توان تنها یک جزء را کافی دانست و مابقی را نادیده گرفت.[61]
فقر و انحرافات اجتماعی از منظر دین
همان‎گونه که بیان گردید، بین فقر وانحرافات اجتماعی همبستگی وجود دارد. پژوهش‎های مختلف در این زمینه نشان داد که پدیده فقر به عنوان یکی از علل بروز انحرافات اجتماعی محسوب می‎شود، هرچند که این رابطه به شکل مستقیم و قطعی در ایجاد انحرافات اجتماعی قابل اثبات نیست، با این همه وجود همبستگی بین آن دو را می‎توان مشاهده نمود. از آنجا که پدیدة آسیب‎زای فقر در متون دینی، بسیار مورد تأمل قرار گرفته، این سؤال اساسی مطرح می‎گردد که آیا متون اسلامی هم، تنها همبستگی میان فقر و بروز کجروی‎ها و نیز افزایش آن را تأیید می‎کنند یا ناظر به رابطه مستقیم میان آن دو هستند. در پاسخ به این پرسش در ابتدا به طور اجمالی، مفهوم فقر از منظر دینی مورد بررسی قرار می‎گیرد و سپس به تأثیرات آن در زندگی انسان‎ها و نیز تأثیر آن در افزایش کجروی توجه می‎شود.
مفهوم فقر
در متون دینی فقر دارای معانی متعددی است. به گونه‎ای که بین این معانی صرفاً اشتراک لفظی برقرار است. فقری که در این نوشتار مورد نظر است، آن چیزی است که در مقابل غنی و ثروت به کار می‎رود؛ یعنی نداری در برابر دارایی که در آیات و روایات از آن با تعابیری همچون سوء و بدی، بلا و بدبختی، شر و زشتی، سختی شدید، ذلت و خذلان و امری بدتر از مرگ یاد شده است.[62] براین اساس دراینجا معانی دیگر فقر که در متون دینی کاربرد دارند، از قبیل فقر فرهنگی، فقر نفسی، فقر معنوی و فقر دینی، مورد نظر نیست.[63] به عنوان نمونه در حدیث معروف «کاد الفقران یکون کفراً» و نیز حدیث مشهور پیامبر بزرگ اسلام که «الفقر فخری»، مفهوم اقتصادی فقر مورد نظر نیست؛ بلکه به نظر بسیاری از صاحب‎نظران فقر نفس و نیز فقر روحی مورد توجه می‎باشد، و حاکی از این واقعیت است که همه انسان‎ها در مقابل ذات اقدس الهی که غنی بالذات می‎باشد، فی‎نفسه فقیرند و در هـر لـحظه لـحظه وجـودشان، مـحتـاج فیض و لطف الهـی هـستند، همچنین در ذیـل روایـت «فقر مرگ بزرگ اسـت»، از پـیامبر اکرم (ص) سؤال شد: آیا فقر اقتصادی منظور شما است؟ فرمودند: خیر، منظور فقر دینی است.[64] براین اساس شناخت مفهوم فقر باید در چارچوب منظومه فقر وغنی صورت بگیرد که هر دو مفهوم در یک سر این طیف واقع شده‎اند و حالتی از افراط و تفریط را نشان می‎دهند. رویکرد قرآن کریم، نسبت به اثر رفاه در زندگی و فقر در کجروی، یک سویه نیست. خداوند متعال در قرآن کریم رفاه طلبی و «اتراف» را به شدت مورد حمله و نکوهش قرار می‎دهد و آن را عامل مستقیم در ایجاد طغیان، فساد و ظلم و کژی‎ها معرفی می‎نماید.[65] در حالی که این مقدار از نکوهش، درباره فقر دیده نمی‎شود و بین آن و فساد وکجروی رابطه‎ای مستقیم ترسیم نمی‎گردد.[66] در متون دینی آنچه بیش از خود فقر و غنی اهمیت دارد، مبارزه با فاصله بین فقیر و غنی است. به عبارت دیگر موضوع اساسی از بین بردن یا حداقل کاهش فاصله طبقاتی در جامعه انسان‎ها است. بر همین اساس فقر به عنوان موضوع احکام مورد توجه فقها قرار گرفته و آنان برای مبارزه با فقر و نیز محو آن به شناسایی آن و دامنه‎اش پرداخته‎اند و احکام ویژه‎ای از قبیل زکات، خمس، صدقات، جرائم مالی (کفارات)، وقف، وصیت و... را برای مسلمانان به ویژه ثروتمندان و نیز دولت اسلامی در نظر گرفته‎اند.[67]
با توجه به آنچه بیان گردید، مفهوم فقر یک مفهوم اضافی است و در مقایسه با مفهوم ثروت و غنی قابل تعریف است. فقیر کسی است که سطح زندگی‎اش با سطح زندگی ثروتمندان اختلاف بسیار زیادی دارد. شهید بزرگوار صدر با بهره‎گیری از مفاد روایات فقر را این‎گونه تعریف می‎کند: «فقر به طوری که در نص آمده، ناهماهنگی در سطح زندگی همگانی است، نه عدم قدرت بر رفع احتیاجات اساسی به آسانی.»[68]
از نظر وی، مفهوم فقر مفهومی انعطاف‎پذیر است و در آن بی‎نیازی فرد و رسیدن زندگی فقیرانه به سطح زندگی بقیه مردم مفروض گفته می‎شود. از همین‎رو، برای رسیدن به رفاه، لازم است از اموال ثروتمندان به فقیران داده شود. همچنین حد پرداخت زکات، رفع نیاز و احتیاج فقیر می‎باشد[69] و با توجه به اینکه حد نیاز و رفع احتیاج فقیر در جامعه تغییر می‎کند و در طول زمان‎های مختلف، سطح زندگی مردم ترقی می‎کند یا در نوسان می‎باشد، این حد نیاز مسئله‎ای نسبی می‎گردد. بنابراین تعیین محدودة مشخصی برای فقر از متون دینی امری مشکل به نظر می رسد.[70]
رابطه فقر و انحرافات اجتماعی
تأکید دین مقدس اسلام بر رفع فقر و مبارزه با آن در کنار جلوگیری از انباشت ثروت و زراندوزی نشانگر آن است که این دو پدیده یعنی فقر و غنی آثار و پیامدهای منفی و مشکل‎زایی در زندگی فردی و اجتماعی انسان‎ها دارند، به گونه‎ای که اگر نسبت به آن اقدام مناسب از سوی فرد، جامعه و دولت صورت نپذیرد، معضلات و مشکلات گسترده‎ای در جامعه ایجاد می‎گردد. در متون دینی برای هریک از این دو پدیده آثار منفی بیان شده است. رفاه‎طلبی و زندگی مرفهانه سبب طغیان در برابر خدا، سیطرة شهوات بر انسان، همراهی با ظالمان، فاسقان و کافران، لذت گرایی و غرق شدن در کامیابی‎ها و نیز اقدام به کجروی‎ها می‎شود. قرآن کریم در این رابطه می‎فرماید: «ان الانسان لیطغی ان راه استغنی»، علاوه بر آن در فرازی پیامبر بزرگ اسلام (ص) می‎فرماید: من از ثروت بیش از حد، بیشتر از فقر برای شما هراسان هستم و آن را موجب هلاکت و سقوط می‎دانم و نیز امام علی (ع) فزونی ثروت را مایه هلاکت، طغیان و فنا دانسته است.[71]
در مقابل فقر و نداری هم آثار گسترده‎ای در جامعه دارد. حجم وسیعی از روایات و احادیث به این مهم اشاره دارند[72] که می‎توان این آثار را در زمینه‎های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مشاهده کرد. از جمله این آثار می‎توان به ضعف شخصیت، تحقیر، بی‎ارزش شدن در اجتماع و ایجاد عقده‎های روحی برای فرد اشاره کرد که هرکدام می‎توانند در بالارفتن میزان جرائم و کجروی‎ها، نقش زیادی ایفا کنند[73] که به عنوان نمونه به بعضی از این روایات اشاره می‎گردد:
ـ امام علی (ع) خطاب به فرزندش امام حسن (ع) می‎فرماید: «فرزندم انسانی را که به دنبال کسب روزی خویش است ملامت مکن، زیرا کسی که هیچ ندارد، لغزش‎هایش بسیار خواهد بود.»[74] برطبق این روایت اگر شخصی دچار تنگدستی و نداری شود، در رفع نیازها و احتیاجات خودش ناتوان می‏گردد که این امر ضریب احتمال وقوع در خطا، لغزش و گناه در فرد را افزایش می‎دهد.
ـ امام صادق (ع) در حدیثی چنین فرمودند: «غنیً یحجزک عن الظلم، خیر من فقر یحملک علی الاثم»، ثروتی که تو را از ظلم و ستم باز دارد، بهتر از فقری است که تو را به گناه و زشتی وادارد.[75] این روایت به وضوح رابطه بین فقر و کجروی‎ها را بیان می‎کند وگناه و زشتی‎ها را از آثار فقر ونداری معرفی می‎کند؛ و بر این نکته تأکید می‎ورزد که فقر می‎تواند زمینه‎ساز بروز جرائم و کجروی‎ها شود. بنابراین از مضمون روایات، این نکته دریافت می‎گردد که فقر و تنگدستی ممکن است سبب کشانده شدن فقرا به سوی انجام جنایات، فحشا، سرقت و سایر رفتارهای نابهنجار در جامعه گردد. چنین امری دست‎کم بیانگر رابطه همبستگی بین فقر و انحرافات اجتماعی است.[76]
برهمین اساس است که در جهت سالم‎سازی محیط زندگی بشری و زدودن آلودگی‎ها و از بین بردن زمینه بروز کجروی‎ها، فقرزدایی و جلوگیری از انباشت ثروت و مال‎پرستی در متون دینی از اهمیت به‎سزایی برخوردار می‎باشد.
نقش فقر در انحرافات اجتماعی
شواهد فراوانی در دست است که نشان می‌دهد، فقر به تنهایی مسئله‌ای برای نظام اجتماعی در برندارد و آسیب خاصی به آن نمی‌رساند. به ‌عنوان نمونه در دوران دفاع‌مقدس، محرومیت‌های فراوانی برای افراد وجود داشت، با این همه نه تنها به جبهه کمک‌های لازم از سوی اقشار محروم جامعه صورت می‌گرفت، بلکه فقر و محرومیت چندان نمود نداشت و نظام اجتماعی ما بسیار مستحکم بود.[77]
اما با تغییر شرایط جامعه و بالارفتن توقعات و احساس نیازها، افراد به نوعی تضاد درونی دچار می‌شوند و یک وضعیت بی‌هنجاری در جامعه پدید می‌آید که می‌تواند زمینه‌ساز جرائم و حتی بالاتر، یعنی شورش‌ها و ناآرامی‌های گسترده شود.[78] در چنین صورتی افراد در جامعه به شکل‌های مختلفی عکس‌العمل‎هایی از قبیل کاهش سطح نیازهایشان، افزایش درآمدها یا هر دو کار با هم نشان می‎دهند و با توجه به اینکه معمولاً در شرایط بحران اقتصادی نه از سطح نیازها کاسته می‌شود و نه درآمدها بالا می‌رود، به طور طبیعی برخی افراد به سمت راهکارهای نامشروع و انحرافات اجتماعی سوق پیدا می‌کنند. بنابر نظریه دورکیم‌ و مرتون که در قبل توضیح داده شد و نیز نظریه‌هایی که مبتنی بر تأثیرگذاری عوامل متعدد در شکل‌گیری یک عمل است؛ عوامل دیگری هم از قبیل کاهش کنترل‌های درونی و بیرونی دخالت دارند و در مجموع سبب می‌شوند، افراد به انحرافات روی آورند که در قالب سرقت، اعتیاد، فحشا، رشوه‌خواری، قتل و... بروز می‌نماید که در اینجا به بعضی از این موارد اشاره می‎گردد.
اعتیاد
آمارهای موجود تأیید کننده ارتباط بین اعتیاد و فقرند. به عنوان نمونه بر طبق آماری که در بین سال‌های 77-1371 انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که بین تغییرات نسبت خانوارهای زیر خط فقرنسبی و تعداد دستگیر شدگان مرتبط با مواد مخدر همبستگی بالایی وجود دارد و نیز یافته‌های برخی پژوهش‌گران نشان می‌دهد که در اعتیاد چهارعامل مهم وجود دارد که سه عامل آن یعنی فقر اقتصادی، بیکاری و فقر فرهنگی به شکلی با فقر و نابرابرهای اقتصادی مرتبط هستند.[79] زیرا فرد معتاد با گسترش اعتیادش، احتیاج بیشتری به پول پیدا می‌کند. به سبب آنکه که از یک سو مصرف بالای مواد مخدر این نیازمندی را ایجاب می‌کند و از سوی دیگر به فرد معتاد کار داده نمی‌شود و در نتیجه درآمدی برای تأمین نیازهایش ندارد که این دو عامل در روی‌آوری آنها به فعالیت‌های غیرقانونی از قبیل قاچاق کالا، خرید و فروش موادمخدر و در خصوص زنان روی‌آوردن به فحشا بسیار تأثیرگذار است. این چرخه زشت و سیاه بین فقر، اعتیاد و دیگر جرائم مشاهده می‎شود. در یک پژوهش درمورد معتادین مشخص شد که 9/24 از جمعیت نمونه، به طریق غیرقانونی مخارج زندگی و مواد مصرفی خود را تأمین می‌نمایند.[80]
سرقت
در بین جرائم اساسی، جرم سرقت با فقر رابطه‌ای بسیار روشن و واضح دارد. با توجه به شرایط نابسامانی که در اثر فقر در زندگی افراد به وجود می‌آید، یکی از ساده‎ترین راه‎ها برای جبران کاستی‌ها، سرقت و دزدیدن چیزهایی است که در بهبود اوضاع اقتصادی فرد تأثیر داشته باشد. به تعبیر دیگر نوع جرائم مالی به شرایط اقتصادی بستگی دارد. در تحقیقی که صورت گرفته، افراد فقیر بیشتر به دنبال جرائمی مثل سرقت و اعتیاد هستند و در مقابل کسانی که وضع مالی بهتر داشتند، به دنبال فحشا، کلاهبرداری و قتل می‎باشند.[81] البته باید توجه داشت، بخش عظیمی از جرائم مالی و سرقت‌ها مربوط به قشر بالای اجتماعی است که به دلیل توانایی‌ها و قدرت خودشان می‌توانند آنها را پوشانده وخود را منزه جلوه دهند. به هرصورت پژوهش‎ها نشان می‎دهند که بین فقر اقتصادی، بیکاری و جرم سرقت، رابطة معناداری وجود دارد.[82]
زوال خانواده
فروپاشی خانواده امروز از معضلات بزرگ جامعه انسانی است. نگاهی کوتاه به آمارها در سراسر دنیا این فرض را به خوبی اثبات می‌کند که میزان طلاق در هر سال نسبت به سال قبل افزایش بیشتری می‌یابد. از منظر برخی صاحب نظران، فقر دست‎کم یک متغیر مهم و اساسی در فروپاشی خانواده محسوب می‌شود. هرچند در کشورهایی که مزایای رفاهی گسترده‌‎ای دارند، فقر چندان تأثیری در فروپاشی خانواده و طلاق ندارد اما به هر حال گسترش میزان فقر، در طلاق تأثیر دارد.[83] به عنوان نمونه می‌توان به پژوهش باقر ساروخانی اشاره کرد که نشان داده است، 7 درصد از طلاق‌ها در سال 1359 علل اقتصادی داشته‌اند.
خودکشی
دورکیم و به دنبال او مرتون بر این باورند که در صورت بروز بحران‌های اقتصادی ناگهانی یا رشد سریع اقتصادی، جامعه دچار آشفتگی اجتماعی می‌شود و وضعیت آنومی یا بی‌‌هنجاری به وجود می‌‌آید. این وضعیت افراد را به سمت انجام رفتارهای کجروانه از جمله خودکشی سوق می‌دهد. بر اساس آمارهای موجود در خصوص کسانی که اقدام به خودکشی کرده‌اند، رابطه بین متغیر فقر و خودکشی از همبستگی نسبتاً بالایی برخوردار است. مطالعاتی که در برخی مناطق محروم کشور از جمله در ایلام از سوی صاحب نظران در خصوص این پدیده صورت گرفته، نشان می‌دهد که شیوع این پدیده در مناطق فقیر بیش از سایر مناطق است.[84] البته مطالعات برخی دانشمندان در خصوص این رابطه بیانگر آن است که خودکشی در بین همة طبقات اعم از فقیر و غنی رایج است.[85]
فقر و جرائم زنان
در بررسی میزان تأثیر فقر و مشکلات اقتصادی در جرائم زنان، لازم است در ابتدا چند نکته مورد توجه قرار گیرد.
1)ـ تفاوت‎های طبیعی بین زن و مرد، سبب تفاوت در عرصه‎های مختلف شده است. یکی از این عرصه‎های متفاوت در نوع و میزان ارتکاب کجروی است. شرایط جسمانی، روحی، عاطفی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زنان سبب شده تا نرخ جرائمی از قبیل اعمال منافی عفت، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در زنان بالا باشد و در برخی از آنها مانند اعمال منافی با عفت 3/1 کل جرائم زنان را شامل گردد. در این زمینه آمارها نشان می‎دهد که اعمال منافی با عفت از 49542 مورد در سال 1365 به 59374 مورد در سال 1370 افزایش یافته است.[86]
2)ـ معمولاً زنان از نظر اقتصادی وابسته به مردان می‎باشند؛ بنابراین در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. به ویژه در صورتی که در اثر حادثه‎ای مثل طلاق، ترک همسر و... به منبع مالی دسترسی نداشته باشند، قادر به مقابله با شرایط تازه نیستند و در معرض انحرافات و کجروی قرار می‎گیرند.
با توجه به این نکات، تحقیقات نشان می‎دهد که جرائمی همچون اعمال منافی عفت، اعتیاد و سرقت در زنان، از مشکلات اقتصادی و فقر ناشی می‎شود و آنها با هدف کسب درآمد، تحصیل پول و تأمین نیازها دست به چنین رفتارهایی می‎زنند، اما در جرائم دیگر مثل سقط جنین، قتل و...، نقش فقر و مشکلات اقتصادی کمتر مشاهده می‎شود. البته همان‎طور که در قبل گفته شد، مجموعه‎ای از علل در بروز پدیده کجروی‎ها نقش دارند که این امر شامل زنان نیز می‎شود. به ویژه در گرایش به مواد مخدر و سرقت مشاهده می‎شود، بین نیازهای مالی، فقر و ارتکاب این نوع جرائم همبستگی بالایی وجود دارد.[87] به عنوان نمونه می‎توان به پژوهش «محمدعلی پولادی» و «گلرخ شلویری» اشاره کرد. آنها با نمونه‎برداری از 78 زن زندانی در زندان سپیدار اهواز، به این نتیجه رسیدند که بین مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی و نوع جرم رابطه وجود دارد. براساس نتایج تحقیق، تأثیر مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی در نوع جرم افراد، به ترتیب نزولی شامل جرم حمل، خرید و فروش (قاچاق) مواد مخدر، روابط نامشروع و قتل می‎باشد.[88]
براین اساس، به لحاظ اهمیت جایگاه زن در اجتماع که همان نقش سازندگی و تربیت سایر افراد جامعه است، لازم است از ابزارهای مناسب و مفید برای رفع فقر و به دنبال آن کاهش نرخ جرائم در زنان استفاده نمود. این راهکارها عبارتند از، حمایت‎های مالی، کاهش فشارهای اقتصادی، گسترش برنامه‎های آموزشی، هنری و حرفه‎ای، بالا بردن سطح آگاهی‎ها، افزایش اطلاعات در مسائل آسیب‎شناختی، تشویق به ازدواج، فعالیت و کار و... که همه این‎ها می‎توانند به عنوان اقدام‎های پیشگیرانه در بزهکاری زنان راهگشا باشند.
پیامد فقر
زندگی با فقر و نداری، پیامدهای گسترده‌ای علاوه بر پیامدهای آسیب‌شناختی دارد. فقر و محرومیت سبب می‌شود تا فرد فقیر از زندگی خاصی به ناچار پیروی نماید که تأثیر آن در تمامی لایه‌ها و زوایای پنهان و آشکار زندگی‎اش نمودار است. این پیامدهای گسترده را می‎توان در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی، تربیتی، بهداشت و روان مورد بررسی قرار داد که در اینجا فقط اشارتی به آن می‎گردد.
فقرا معمولاً در عرصه‌ اجتماعی، حضور چندانی ندارند و از مشارکت در فعالیت‌های عمومی مثل فعالیت در نهادها و سازمان‌های بزرگ پرهیز می‌کنند و در هیچ یک از انجمن‌های عام‌المنفعه و داوطلبانه عضو نمی‌شوند. این امر ناشی از فقدان منابع مالی یا تبعیض و امثال آن است.
در سطح خانواده شرایط بسیار دشواری وجود دارد که مسکن نامناسب و بالا بودن نرخ زاد و ولد از جمله آنها است. از جهت مراقبت‌های بهداشتی و دسترسی به خدمات بهداشتی، وضعیت نامساعدی وجود دارد. خدمات درمان و بهداشت بسیار پایین و بی‌کیفیت است. گروه‌های نیازمند به این خدمات که بیشتر شامل کودکان، شیر خوارگان، زنان باردار و سال‌‌خوردگان می‎شوند، به سبب پایین بودن کیفیت خدمات بهداشتی، دچار مصائب و مشکلات فراوانی هستند. همچنین سوء تغذیه، کمبود کالری و ویتامین‌ها به ویژه در دوره بارداری منجر به بروز معلولیت‌ها و مشکلات جسمی و روانی فراوانی می‌گردد که به طور قطع در آینده شغلی و کسب مهارت افراد تأثیرگذار است.[89]
در بعد فرهنگی می‌توان از افت تحصیل، ترک تحصیل و نداشتن امکانات لازم برای طی مدارج عالی تحصیلی نام برد. جامعه‌شناسان فرهنگ‌گرا با توجه به رابطه مثبت بین وضعیت تحصیلی، درآمد و موقعیت شغلی اظهار می‌دارند که اصولاً طبقه پایین به علت برخورداری از الگوی رفتار خاص، چندان میل و رغبتی به تحصیل از خود نشان نمی‌دهد.[90]
در بعد فردی و روانی، احساس محرومیت، ناکامی، سرخوردگی و امثال آن را می‌توان از پیامدهای فقر دانست و در عرصه اقتصادی، کم‌درآمدی، اشتغال ناقص و پایین بودن دستمزدها به دلیل فقدان مهارت و تجربة کاری از دیگر پیامدهای فقر می‎باشد.
راهکارهای مبارزه با فقر
مشکل فقر از مسائل بزرگ و ریشه‌دار در حیات بشری است و با وجود تلاش‎های گسترده از سوی دولت‌ها و نیز تلاش‎های بین‌المللی هنوز فقر و تنگدستی بی‌داد می‌کند و جمع بزرگی از انسان ها را در برگرفته است. البته فقر تنها محدود به کشورهای جهان سوم نیست، بلکه عارضه‎ای است که گریبان‎گیر تمام کشورهای جهان است.
به طور طبیعی در مبارزه با این پدیده باید دو راهکار در نظر گرفت: راهکارهایی که حالت مسکّن و ضربتی دارند و به طور عمده بر رفع و محو آثار و عوارض فقر تأکید دارند و راهکارهایی که برکارهای بلندمدت متکی هستند و به زمینه‌ها و علل پیدایش فقر توجه دارند.
راهکار کوتاه ‎مدت
از آنجا که چهره فقر بسیار زشت، کریه و خشن است علاوه بر راهکارهای ساختاری و بنیادین که درازمدت می‎باشند، باید از راهبردهای دفعی نیز استفاده جست. فعالیت‌های ضربتی از قبیل کاهش بیکاری، اعطای وام، ساخت مسکن ارزان و حمایت‌های اجتماعی را باید در سر لوحة برنامه‌های دولت و دستگاه‌های دولتی قرار داد. این برنامه‌ها مقطعی و زودگذر می‌باشند و می‌توانند مقداری از شدت آلام و مصائب این طبقه را کم نمایند، اما همان‎طور که مشخص است، این راه حل‎ها نهایی و اصولی تلقی نمی‌شوند و نسبت به شرایط مختلف، هر کدام از اولویت‌هایی برخوردار می‎گردند.
راهکار دراز مدت
در این راهکار به طورکلی اصلاح ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور، به منظور کنترل، کاهش و محو فقر اهمیت فراوانی دارند. ساختار اقتصادی ایران به نظر بسیاری از محققان، ساختاری بیمار و مستعد بروز فقر و گسترش آن است. اصلاح نحوة توزیع ثروت و درآمد، اخذ مالیات، مصـرف آن و...، در راستای احیای تحقق عدالت اجتماعی، از مهم‎ترین این راهکارها به شمار می‌آید.
برطبق این رویکرد، توزیع عادلانه درآمد بین مردم، در کنار رشد اقتصادی می‎تواند موجب کاهش سطح بی‎عدالتی و فقر شود، زیرا حضور یکی به تنهایی تأثیری در حل مشکل ندارد. در واقع کاهش فقر جهانی، تابع نرخ رشد اقتصادی، تغییر مستقیم درآمد و عادلانه‎تر شدن توزیع درآمد، در سطح دنیا است. طبق نتایجی که یک مؤسسه تحقیقات کانادایی ارائه کرده است، ثروتمندترین ملت‎ها سالم‎ترین آنها نیستند. در مقابل کشورهایی که فاصله طبقاتی در آنها کم باشد، از سلامت بیشتری برخوردارند.[91] از این‎رو، وضع سیاست‎های عادلانه در مورد توزیع درآمد، تجارت و دیگر عوامل سازنده مهمترین گام در تحقق عدالت اجتماعی و رفع فقر می‎باشد و این امر جز با نگاهی کلان و رویکردی جامع به تمامی ساختارهای موجود در جامعه میسر نمی‎گردد.

 
فهرست منابع:
× قرآن کریم.
× آنوپ‎شاه: «فقر چیست؟»، مونا مشهدی‎رحیمی، روزنامه همشهری، 5 شهریور1382.
× افروغ، عماد: «چشم‌اندازی نظری به تحلیل طبقاتی و توسعه»، فرهنگ دانش، تهران، 1379.
× حکیمی، محمدرضا؛ حکیمی، محمد؛ حکیمی، علی: «الحیاة»، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1367.
× حسینی، سیدهادی: «پدیده‎شناسی فقر و توسعه»، دفتر تبلیغات اسلامی (بوستان کتاب قم)، مشهد، 1380.
× دادگر، یداله: «کارآیی رفاه، عدالت در اسلام و اقتصاد متعارف»، نامه مفید.
× راچ‌، جک‌رال؛ راچ، جانت‌ک: «جامعه‌شناسی فقر»، احمد کریمی، امیرکبیر، تهران، 1354.
× رئیس‌دانا، فریبرز: «بررسی‌هایی در آسیب‌شناسی اجتماعی ایران»، دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی، تهران،1379.
× رئیس‌دانا، فریبرز و دیگران: «مجموعه مقالات فقر در ایران»، دانشگاه علوم بهزیستی و توان‎بخشی، تهران، 1379.
× رفیع‌پور، فرامرز: «توسعه وتضاد»، دانشگاه شهیدبهشتی، تهران، 1376.
× راک، پل: «کجروی»، اسماعیل اسفندیاری، فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 25 و 24، پاییز و زمستان 1379.
× رابرتسون، یان: «درآمدی بر جامعه»، محمدحسین بهروان، آستان قدس، چ اول، مشهد، 1372.
× صدر، محمدباقر: «اقتصاد ما»، ع. اسپهبدی، انتشارات اسلامی، تهران، بی‎تا.
× علوی‌تبار، اسماعیل: «عوارض فرهنگی فقر»، روزنامه کار و کارگر، 12 اسفند 1377.
× مجلسی محمدباقر: «بحارالانوار»، دار الاحیاء التراث العربی، چ سوم، بیروت، 1983
× غفاری، مسعود: «خشونت وفقر»، روزنامه انتخاب، 29 دی 1379.
× «غرر الحکم و درر الکلم»، گرد آورنده عبدالواحد تمیمی آمدی، انتشارات دانشگاه تهران، 1373.
× فوکویاما، فرانسیس: «پایان نظم»، غلامعباس توسلی، جامعه ایرانیان، تهران، 1379
× فراهانی‎فرد، سعید: «نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام»، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1378.
× «فصلنامه علوم اجتماعی»، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دوره1، ش 4، تیرماه 1353.
× قربان‎نیا، ناصر: «کارایی، رفاه، عدالت در اسلام و اقتصاد متعارف»، نامه مفید، سال پنجم، ش اول، بهار 1378.
× کی‌نیا، مهدی: «مبانی جرم‌شناسی»، دانشگاه تهران، چ دوم، تهران، 1369.
× گولد، جولیوس؛ کولب، ویلیام‌ل: «فرهنگ علوم اجتماعی»، مازیار، تهران، 1376.
× گیدنز، آنتونی: «جامعه شناسی»، منوچهر صبوری، نشر نی، چ پنجم، تهران، 1378.
× مساواتی‌آذر، مجید: «آسیب‌شناسی اجتماعی ایران: جامعه‌شناسی انحرافات»، نوبل، تبریز، 1374.
× محسنی‌تبریزی، علیرضا: جزوه درسی «سمینار بررسی مسائل اجتماعی»، پژوهشکده حوزه دانشگاه، قم.
× ولد، جرج و دیگران: «جرم‌شناسی نظری»، علی شجاعی، سمت، تهران، 1380.
× ـــــــ : «پژوهش اداره کل زندان‎های استان همدان»، مجله اصلاح و تربیت، ش اول، سال دهم، دی 1380.
× ـــــــ : «مجموعه مقالات اولین سمینار فقر و فقرزدایی»، روابط عمومی سازمان بهزیستی کشور، تهران، 1369.
× ـــــــ : «مجموعه مقالات گردهمایی بررسی مسئله فقر و فقرزدایی»، سازمان برنامه و بودجه، چ دوم، 1375.
× ـــــــ : «مجموعه مقالات هم‎اندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان، اولویت‎ها و رویکردها»، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، قم، 1380.
 Cohen, Albert, devint behavior,: “International Encyclopedia of The social science" New york، Macmillan, 1972
 Kendall, Diana,: “sociology in our time” Londan- Wadsworth 1999
 Calhaun, carig, Light, Keller,: “sociology”, 6thed, New york. Macgraw,Hill, 1994
 
پی نوشتها:

 [1] - رک. افروغ، ص 68.
[2] - poverty
3- inequality
4- نابرابری‌های اجتماعی به سه گونه تصویر می‌شوند؛ نابرابری در مطلوبیت‌های کمی و ابزاری (ثروت و درآمد)، مطلوبیت‌های کیفی و ذاتی (احترام و منزلت) و مطلوبیت‌های ربطی (قدرت). رک. افروغ، ص 68، به نقل از‌هامیلتون (1987).
[5]- رک. راچ، ص 76.
[6]- همان، ص 15.
[7]- رک. مجموعه مقالات گردهمایی بررسی مسئله فقر و فقرزدایی، ج اول، ص 406.
[8]- رک. اولین سمینار فقر و فقرزدایی، ص 104.
[9]- در خصوص اشکال‎های وارد بر تعاریف فقر، نک. همان، صص 47-41.
[10] - absolute poverty
[11]- رک. مرکز آمار ایران، 1377.
[12]- راچ، ص17؛ رک. رابرتسون، ص 236.
[13]- رک. راچ، ص 19.
[14]- رک. گیدنز، ص 252.
[15]- Daventery
[16]- poverty line
[17]- رک. مجموعه مقالات فقر در ایران، ص 287.
[18] - رک. گیدنز، ص 252.
[19] - رک. راک، ص 266.
[20] - همان، ص 268، به نقل از اسکات.
[21]- Calhaun & etal, p.155.
[22] - گولد؛ کولب، ص 345.
[24] - Shour
[25] -cf., Kendall, P.167.
[26]- رک. غفاری، روزنامه انتخاب، 29 دی 1379، نک. مجموعه مقالات فقر در ایران، ص 292.
[27]- رک. مجموعه مفالات فقر در ایران، ص 280.
[28]- همان، ص 281.
[29]- رک. افروغ، صص 70-69 .
30- Oscar Lewis
[31]- Shailer
[32]- رک. محسنی، ص 26؛ رک. فصلنامه علوم اجتماعی، ش 4، صص 141ـ124.
[33]- رک. محسنی، صص 31-29.
[34]- علوی تبار، روزنامه کار و کارگر، 12 اردیبهشت 1377.
[35]- افروغ، ص 70.
[36]- همان، ص 72.
[37] - conflict theory
[38]- رک. افروغ، ص 73.
[39] - Alcock
[40]- رک. همان، ص 74.
[41] - Waxman
[42]- افروغ، ص 74، به نقل از
Waxman, Chaim“ The stigma of poverty” U.S.A. Pergamon press Inc.1983
[43]- همان، ص 75.
[44]- رک.گیدنز، صص 141-140؛ نک. رابرتسون، صص 179-170.
[45] - Sutherland
[46]- رک. گیدنز، ص 140.
[47]- همان، صص 144-143.
[48]- کی‌نیا، ج2، ص 196.
[49]- ولد و دیگران، ص 156.
[50]- همان، ص 105.
[51]- رک.کی‌نیا، ج2، صص 198-196.
[52]- در پژوهش چو درصد افراد زیر خط فقر در 49 شهر آمریکا با جرائم شاخص همبسته نیست. ولد و دیگران، صص 157-156.
[53]- به عنوان نمونه می‌توان به پژوهش ارلیش(Ehrlich)در سال1973 اشاره کرد. رک. ولد و دیگران، ص157.
[54] - Ioftin
[55] - Hill
[56] - ولد و دیگران، ص 157.
[57]- همان، ص 159.
[58]- همان، ص 171.
[59]- رک. رئیس دانا، صص 28-27.
[60]- رک. گیدنز، ص 145.
[61]- رک. فوکویاما، ص 35.
[62]- حکیمی، ج4، صص 288-278.
[63]- رک. حسینی، ج1، صص 76-70 ؛ رک. فراهانی‎فرد، صص 25-22.
[64]- رک. دادگر، نامه مفید، ش17، صص 63-62.
[65]- نک. سبا،34 ؛ زخرف،24 ؛ بنی‎اسرائیل،16؛ انبیاء،13ـ11 ؛ واقعه، 45ـ41 ؛ مؤمنون 64 و 33 .
[66]- نک. بقره، 273 و 271؛ نساء، 135؛ قصص، 24؛ فاطر،15؛ توبه،60.
[67]- نامه مفید، ش 7، ص 93 به بعد.
[68]- رک. صدر، ج2، ص 306.
[69]- همان، صص 305-302.
[70]- همان، ص 307.
[71]- غررالحکم و دررالکلم، ص 162.
[72]- حکیمی، صص 305-278.
[73]- رک. فراهانی‎فرد، ص 37.
[74]- علامه مجلسی، ج72، ص 47.
[75]- حکیمی، ص 475.
[76]- رک. قربان‎نیا، نامه مفید، صص 161-158.
[77]-رک. رفیع‌پور، صص 198-197.
[78]- رک. همان، ص 198، به نقل از کوئینگ.
[79] - مجموعه مقالات فقر در ایران، ص 315.
[80] - همان، صص 318-317.
[81]- رک. پژوهش اداره کل زندان‎های استان همدان، مجله اصلاح و تربیت، ص 53 .
82- مساواتی آذر، صص 77-75 .
[83]- رک. فوکویاما، صص 47-44.
[84] - رک. علیرضا محسنی، 1372.
[85] - رک. مجموعه مقالات فقر در ایران، ص 332، به نقل از تامین، ملوین، ماریس.
[86]- رک. مجموعه مقالات هم‎اندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان؛ اولویت‎ها و رویکردها، ج2، صص 893-892 .
[87]- رک. همان، صص 927-918.
[88]- رک. روزنامه ایران، 6 آذر 1382.
89- راچ، صص 106-105.
[90] - افروغ، ص 70
[91]- آنوپ‎شاه، روزنامه همشهری، 5 شهریور 1382.

تبلیغات