آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

با توجه به انگیزش خواستهاى قومى در گستره جهانى و دامن زدن به منابع قومى ناسیونالیسم چنین به نظر مى‏رسد که در دهه آینده کلیه کشورها به نحوى با این مسئله مواجه خواهند شد. از آنجا که قومیت یکى از شاخص‏هاى عمده در شناخت ظرفیت طبیعى کشورها براى نیل به ثبات و دورى از خشونت به حساب مى‏آید امنیت کشورها در دهه آینده بدون توجه به این بعد رقم نخواهد خورد. در جمهورى اسلامى ایران نیز به نظر مى‏رسد که این موضوع با توجه به تعدد گروه‏هاى قومى و پیشینه تاریخى‏شان خواه ناخواه مطرح خواهد شد. وجود یک قطب قومیتى در غرب و جنوب شرقى کشور و همراهى با دو گسست دینى و به ویژه اقتصادى و تحریکات بیگانگان مى‏تواند خطرآفرین باشد. در این مقاله به این مهم پرداخته شده است.

متن

 

1. مفاهیم‏
در آغاز به تبیین مفاهیم مرتبط با موضوع مقاله مى‏پردازیم.
امنیت‏
واژه امنیت داراى دو معناى ایجابى (یعنى وجود احساس رضایت و اطمینان خاطر نزد دولتمردان و شهروندان) و سلبى (یعنى نبود ترس، اجبار و تهدید) است.2
امنیت ملى‏
رابرت ماندل در تعریف واژه امنیت ملى مى‏گوید: امنیت ملى شامل تعقیب روانى و مادى ایمنى است و اصولاً جزء مسؤولیت‏هاى حکومت‏هاى ملى است تا از تهدیدات مستقیم ناشى از خارج نسبت به بقاى رژیم‏ها، نظام شهروندى و شیوه زندگى شهروندان خود ممانعت به عمل آورند.3
انسجام ملى‏
متغیر انسجام ملى - سیاسى مشعر به چگونگى صورتبندى نیروها و گروه‏هاى اجتماعى سیاسى از جمله گروه‏هاى قومى است. این متغیر از نظر امنیت ملى مسئله‏اى حایز اهمیت تلقى مى‏شود، لذا هر چه یک دولت - ملت منسجم‏تر و یکپارچه‏تر باشد وضعیت امنیتى آن ثبات بیشترى دارد و دولت - ملت نامنسجم زمینه بالقوه مناسبى براى بروز رفتارها و رخدادهاى ضد امنیتى است. با توجه به رویکرد نرم‏افزارى به امنیت ملى که بر انسجام و یکپارچگى اجتماعى و کیفیت فرآیند ملت‏سازى تکیه دارد مى‏توان گفت در جوامع ضعیف و اجتماعات پاره پاره که میزان انسجام گروه‏هاى اجتماعى از جمله گروه‏هاى قومى در آنها ناچیز بوده و احتمال واگرایى و گریز از مرکز گروه‏هاى فرو ملى قابل ملاحظه است، قومیت در ارزیابى امنیت ملى متغیرى مهم محسوب مى‏شود. در این جوامع عوامل ذیل در تشدید تمایلات قومى - قومیت به عنوان متغیر امنیت ملى مؤثر است:
1. درجه پایین انسجام و یکپارچگى اجتماعى (دولت ضعیف)؛
2. ساختار غیر مشارکتى و اقتدارگراى قدرت سیاسى که پتانسیل آسیب‏پذیرى نظام سیاسى را افزایش مى‏دهد؛
3. استعداد بسیج‏گرى و بسیج‏شده‏گى گروه‏هاى قومى؛
4. رابطه مرکز - پیرامون بین دولت و گروه‏هاى قومى.4
قومیت‏
واژه قومیت بیشتر استفاده کاربردى دارد و برداشت‏هاى متفاوتى از آن صورت گرفته است. در این میان تعریف آنتونى اسمیت داراى کاربرد بالایى است: «قوم عبارت از یک جمعیت انسانى مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگى، پیوند با یک سرزمین تاریخى یا وطن و میزانى از حس منافع و مسئولیت است» که عناصر محورى هویت، اعتقاد، آگاهى و فرهنگ مشترک را داراست.5
هویت ملى (حقوق شهروندى)
در هویت ملى این سؤال مطرح است که فرد خود را عضو چه واحد سیاسى مى‏داند و تا چه اندازه احساس بیگانگى او با واحد سیاسى عمیق است و افراد ساکن در یک جغرافیاى سیاسى خاص و تحت حاکمیت قوانین حاکم بر آن، آیا از لحاظ روانى نیز خود را عضو آن واحد مى‏دانند. هویت ملى داراى وجوهى است، از جمله با حقوق شهروندى و شهروند ملى رابطه نزدیکى دارد که به طور سنتى به برابرى انسان‏هایى که عضویت یک دولت ملى را پذیرفته‏اند تأکید شده است. براى این افراد سواى تمایزات نژادى، زبانى و قومى، حقوقى هست که اهم این حقوق عبارتند از:
1. برابرى در فرصت دست‏یابى به مقامات سیاسى و ادارى جامعه؛
2. برابرى در فرصت‏هاى اساسى مانند تحصیلات، شغل مناسب و امکانات رفاهى؛
3. تساوى در حقوق و امتیازات قانونى؛
4. برابرى در حقوق مربوط به مشارکت سیاسى و وظایف آن.

اعضاى یک ملت اگر احساس کنند که در دست‏یابى به حقوق مذکور موقعیتى برابر با یکدیگر دارند هویت ملى بحران کمترى خواهد داشت؛ اما اگر اقوامى نتوانند خود را با فرایند ملت‏سازى، ادبیات ملى، زبان رسمى، تعلیمات عمومى و مذهب رسمى هماهنگ سازند به حد شهروند درجه دوم سقوط کرده و از حقوق محروم مى‏شوند و به حاشیه رانده شده و احساس محرومیت کرده و موجب تقویت هویت‏هاى مادون ملى (مانند قومیت، نژاد، محله‏گرایى و...) مى‏شود و محرکى براى دست زدن به اعمال سیاسى و خشونت و... مى‏گردد، به خصوص در کشورهاى با تفاوت قومى این مشکلات بیشتر مطرح مى‏شود. براى مثال آنچه امروز اقوام ایرانى مى‏نامیم، قاعدتاً ایرانى هستند و تعریفى که از خود ارائه مى‏دهند هم ایرانى است، یعنى هویت ملى‏شان ایرانى است و هویت اجتماعى‏شان بلوچ، ترکمن، خراسانى، کرمانى، فارس و خوزستانى و... است.
شکاف‏
شکاف عبارت است از تقابلى که گذرا نیست و برخاسته از متن جامعه است و به قول استین روکان تمایل به انجماد دارند و براى سالیان متمادى در یک جامعه رحل اقامت خواهند افکند و منشأ آن غالباً حوادث مهم و تاریخى یک جامعه چون انقلاب یا نوسازى و امثال آن است.6
2. عوامل شکل‏گیرى ناسیونالیسم قومى‏
عوامل مؤثر بر شکل‏گیرى یا تشدید ناسیونالیسم قومى در جوامع چند قومى به اقتضاى خاص هر جامعه متعدد است از جمله مى‏توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. چگونگى ساختار توزیع منابع قدرت (اقتصادى - سیاسى - فرهنگى) در جامعه؛
2. وضعیت خود جنبش ناسیونالیسم با توجه به سه محور ایدئولوژى، ساز و کارها و شیوه‏هاى پیگیرى مطالبات و پایگاه اجتماعى؛
3. تجربه تاریخى تعاملات و روابط اقوام که آیا سلطه‏گر و سلطه‏پذیر یا فدرالى یا خودمختارى بوده است؛
4. واکنش و حساسیت قدرت‏هاى منطقه‏اى و جهانى به موضوع اقوام در یک کشور خاص؛
5. شرایط ژئواتتیک یا جغرافیاى ترکیب قومى هر جامعه، نسبت جمعیت و سرزمین و همسانى قومى با کشورهاى همسایه و نوع شکاف‏هاى موجود در جامعه؛
6. روند ملت‏سازى و دولت‏سازى در کشور که آیا دوران بحران را طى کرده یا خیر و در چه مرحله‏اى است؟
7. نوع نگرش و میزان گرایش اقوام به هویت ملى، منافع ملى، امنیت ملى و دولت ملى، که آیا با دولت مرکزى موافقند یا با قوم مرکزى؟7
8. تبعیض که یکى از عوامل بروز مسائل قومى است.
3. قومیت در ایران‏
اگر همنوایى، همدلى و همزیستى مسالمت‏آمیز و برادرانه را قاعده کلى حاکم بر مناسبات اقوام ایرانى بدانیم، در برهه‏هایى نیز بر این روابط سطوح مختلفى از تنش، منازعه و بحران حاکم شده است. وقوع منازعات قومى در کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان پس از پیروزى انقلاب اسلامى از مهم‏ترین چالش‏هاى نظام جمهورى اسلامى در دهه اول بوده است که آثار و عواقب زیانبارى را بر این مناطق و بر ساخت سیاسى کشور و نیز بر روابط و مناسبات سیاسى، اجتماعى و فرهنگى اقوام وارد کرده است.8
اقوام از نظر زبان و گویش‏
علاوه بر قومیت اصلى فارسى‏زبانان که حدود 60% از جمعیت کشور را شامل مى‏شود، حدود ده قوم دیگر با زبان‏ها و گویش‏هاى متفاوت وجود دارد، از جمله:
ترک‏ها، کردها، لرها، عرب‏ها، ترکمن‏ها و تالشى‏ها.9
ناهمگونى دینى - مذهبى‏
دین نیز مایه گوناگونى قومى و نیز عامل همبستگى بوده است. وجود اقلیت‏هاى دینى مثل ارامنه، آسورى، یهودى، زرتشتى و مندایى و در بین مسلمانان مذاهب مختلفى چون اسماعیلى (هفت امامى)، شیعه جعفرى (دوازده امامى) یا سنى (حنبلى - شافعى - حنفى) وجود دارد.10
4. تیپ‏شناسى اقوام در ایران‏
سرزمین ایران در مقوله تنوع زبانى و قومى در جهان با 24 درصد همانندى در رتبه شانزدهم است و تانزانیا با 7 درصد همانندى در رتبه اول است و کره شمالى و جنوبى 100 درصد همانندى دارند.11
در ایران اگر چه فارسى‏زبانان با بیش از 60 درصد جمعیت، اکثریت دارند، لیکن وجود شش قومیت عمده در درون این واحد ملى و تأثیرات شگرف آنها بر سیر تحولات تاریخى واقعیتى انکارناپذیر است و مى‏تواند مبناى پیش‏بینى وضعیت آینده امنیتى کشور باشد.
قوم ترک‏
ترک‏ها بزرگ‏ترین اقلیت قومى در ایران هستند، چهار استان اردبیل، آذربایجان شرقى و غربى و زنجان حوزه اصلى سکونت آنها است که در مقایسه با منطقه محل سکونت قوم بلوچ و کرد منطقه بزرگى است. اما این قوم در مناطقى چون همدان، قزوین، شمال خراسان، مرکزى، فارس و گیلان نیز پراکنده‏اند. با توجه به وضعیت نسبتاً خوب اقتصادى منطقه، عوامل مادى عامل مسائل قومى در این منطقه نیست. ترک‏ها از حس ناسیونالیستى بالایى در قبال ایران برخوردارند که آن را در قیام شیخ محمد خیابانى در سال 1298 مى‏بینیم که هیچ خواسته قومى نداشتند. ترک‏ها احساس تعلق به آرمان‏هاى ملى مذهبى مثل مشروطه نیز از خود نشان داده‏اند و همدوش سایر شهروندان تا مرحله درگیرى با دولت مرکزى پیش رفته‏اند. البته جریاناتى مثل فرقه دموکرات پیشه‏ورى در سال 1324 تابع ملاحظات بین المللى و اتحاد شوروى بود و نیز تشکیل حزب خلق مسلمان در سال‏هاى اولیه پس از انقلاب اسلامى در مقابل حزب جمهورى اسلامى موجب تنش‏هایى گردید، اما مسئله به سرعت خاتمه یافت.12
امروزه 133 نشریه به زبان ترکى در چهار استان یاد شده و سیزده نشریه ترکى در خارج از این استان‏ها و 73 نشریه نیز به زبان فارسى و آذرى منتشر مى‏شود. حدود یازده هزار کتاب نیز به زبان آذرى چاپ شده است.
قومیت کرد
جمعیت کردها بیشتر در آذربایجان غربى، کرمانشاه، همدان، کردستان و شمال خراسان ساکن است و ضریب پراکندگى کمترى نسبت به ترک‏ها دارند. این قوم زمینه مناسب‏ترى براى فعال شدن گسست کرد - فارس دارد؛ از جمله این زمینه‏ها: اول، تمرکز جمعیتى در یک منطقه کوچک و مشخص؛ دوم، امکانات اندک اقتصادى، بهداشتى و آموزشى؛ سوم، موقعیت جغرافیایى در کنار مرز دو کشور با تشابه قومى و محلى و اختفاى مخالفان نظام و وضعیت کوه‏ها و راه‏ها؛ چهارم، انزواى سیاسى و حضور کمتر یا کم‏رنگ نخبگان سیاسى اجتماعى در داخل نظام؛ پنجم، ملاحظات مذهبى که اکثراً سنى مذهب مى‏باشند، در مقایسه کردهاى شمال خراسان که شیعه مذهب هستند و از این حیث مشکلى نداشته‏اند؛ ششم، ملاحظات منطقه‏اى جمعیت کرد در شمال عراق، جنوب شرق ترکیه، شرق سوریه، که در نتیجه کردستان ایران از تنش‏ها و گرایش‏هاى سیاسى این قومیت در منطقه تأثیر مى‏پذیرد، در حالى که کردهاى شمال خراسان به دلیل دورى از این منطقه زندگى آرام‏ترى دارند؛ هفتم، زبان کردى گرچه از شاخه‏هاى زبان ایرانى است و با پارسى باستان همانندى‏هاى زیادى دارد، لکن براى فارسى زبان امروز مفهوم نیست و گویش‏هاى کردى مختلف مانع یک زبان سراسرى واحد است. امروزه زبان کردى محور جنبش‏هاى کردى است هر چند از لحاظ نژادى نمى‏توانند اصل آریایى و ایرانى بودن کردها را منکر شوند. تجربه شورش شیخ عبیداللَّه در 1297 در مقابل عثمانى با محوریت قبایل کرد و شورش شیخ سعید در 1304 در مقابل ناسیونالیسم افراطى آتاتورک که هویت کردى را انکار مى‏کرد در پاسخ به تحرکات خارجى بود. جنبش اسماعیل آقا سمیتقو که یکپارچگى ایران را تهدید مى‏کرد و ارتش رضاخان آن را سرکوب کرد و نیز تأسیس کومله در دهه 1320 که به دستور مقامات شوروى به حزب دمکرات کردستان تبدیل شد و طرح کردستان خودمختار و تأسیس جمهورى مهاباد در سال 1324، اقدام کردها به رهبرى عبدالرحمان قاسملو براى تجزیه ایران و بیانیه هشت ماده‏اى آنها بعد از انقلاب اسلامى که خواستار خودمختارى کردستان بودند و اقدامات ملا مصطفى بارزانى و درگیرى‏هاى منطقه‏اى که نتیجه آن گسست قومى کرد - فارس بود، در این راستا قابل توجه و بررسى است.13 امروزه حدود سیزده نشریه و پنجاه سایت کردى وجود دارد.
قوم لر
لرهاى ایران تا حدود قرن ششم به علت نداشتن اتحاد و انسجام تحت سلطه سلجوقیان یا خلفاى عباسى بودند و با ضعف قدرت مرکزى خودمختارى یافتند و به تأسیس «لر بزرگ» (بختیارى و کهکیلویه و بویر احمد) و «لر کوچک» (لرستان فعلى و ایلام) دست زدند. این قوم از توان حکومتى خوبى برخوردارند و از آل خورشید کارنامه درخشانى بر جاى مانده است و حملات تیمور لنگ و ترکمانان را پشت سر گذاشتند. فرمانروایان لر در زمان مراوده با دولت عثمانى خود را شاه و ملک مى‏خواندند و سیاست‏هاى دوره صفویه در نزدیکى به لرها و سرکوب شورش‏هاى آنان در زمان قاجاریه و سیاست‏هاى متمرکزگرایانه رضا شاه موجب وضع فعلى لرها و اسکان در استان‏هاى لرستان، چهارمحال و بختیارى، ایلام و کهکیلویه و بویر احمد شده است. تلاش‏هاى این قوم در برابر حکومت مرکزى را مى‏توان به شرح ذیل دید:
اول، شورش‏هاى پیوسته عشایر سگوند، حنوند، بیرانوند، و دیرک‏وند در مقابل حکام قاجار به ویژه تا روى کار آمدن ناصر الدین شاه قاجار؛
دوم، خیزش عمومى لرها بر ضد ناصرالدین شاه - که با زور اسلحه همه را تحت فرمان خود آورده بود - بعد از مرگ حاکم مستبد منطقه ظل السلطان حسینقلى ابو قدار؛
سوم، خودمختارى و مقابله با جنبش مشروطه‏خواهان تا زمان رضاخان؛
چهارم، برخوردهاى لرهاى پیشکوه و پشتکوه با نیروهاى دولت مرکزى در دوره رضاخان.14 سیاست‏هاى رضاخان در منطقه از جمله تخته قاپو کردن عشایر موجب بر هم خوردن اقتصاد سنتى و عدم جایگزینى اقتصاد نوین و به تبع مشکلات و شکاف‏هاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى عدیده‏اى در این قوم گردید.15
قوم بلوچ‏
بلوچ‏ها عمدتاً در استان سیستان و بلوچستان، ساکن هستند. اکثریت این قوم سنى مذهب‏اند. شکاف‏هاى مذهبى و اقتصادى و همجوارى با بلوچ‏هاى پاکستان و افغانستان تأثیر بسزایى در ظهور گرایش‏هاى سیاسى گریز از مرکز دارد. از جمله این حوادث و گرایش‏هاى سیاسى مى‏توان به موارد زیر اشاره کرد:
اول، سرکوب اقوام بلوچ به دست رضاشاه در سال 1306؛
دوم، شورش‏هاى محلى طوایف مختلف بلوچ در سال‏هاى 1310 تا 1313؛
سوم، تأسیس جبهه آزادى‏بخش بلوچستان در سال 1343 به رهبرى جمعه‏خان در پاکستان و تأثیر در ایجاد نارضایتى بلوچ‏هاى ایران از حکومت مرکزى به ریاست عبدى‏خان که پس از انقلاب اسلامى با درگیرى‏هاى مسلحانه از هم پاشیده شد؛
چهارم، ظهور حزب دموکراتیک بلوچستان در سال 1354 تحت عنوان جبهه ملى خلق ایران که پرونده آن با درگیرى و خونریزى بسته شد؛
پنجم، تأسیس سازمان دموکراتیک مردم بلوچستان به رهبرى مهندس رحمت حسین‏پور در سال 1358 با آرمان‏هاى قومى که موجب واکنش شدید دولت بدان شد؛
ششم، تأسیس کانون سیاسى - فرهنگى خلق بلوچ در سال 1358 در زاهدان در حوزه دانشگاهى متأثر از پاکستان؛
هفتم، درگیرى گروه پیشمرگ بلوچ به رهبرى امان اللَّه برکزایى با حکومت انقلابى و فروپاشى آن؛
هشتم، درگیرى‏هاى سال‏هاى 1371 تا 1374.
همجوارى این استان با پاکستان و مشکلات اقتصادى مى‏تواند در فعال‏سازى شکاف مؤثر باشد، هر چند از لحاظ نژادى و زبانى، فرهنگ آنان ایرانى است.16
قوم عرب‏
عرب‏ها در جنوب غربى ایران ساکنند و در کنار بختیارى‏ها، دزفولى‏ها، شوشترى‏ها، بهبهانى‏ها و کولى‏ها از ساکنان این منطقه به حساب مى‏آیند. وقوع انقلاب اسلامى و فضاى انقلابى موجب طرح گرایش‏هاى ناسیونالیسم عربى و گسترش آن گردید. لکن جنگ تحمیلى مانع از بروز آنها شد و موجب انسجام ملى شد. بهبود وضعیت اقتصادى اعراب و تعلقات دینى آنها که غالباً شیعه هستند موجب کاهش فعالیت گسست شده است و عموماً با نظام ملى همسو مى‏باشند. آسیب‏پذیرى این قوم از عوامل ذیل موثر است:
1. همجوارى این قوم با اعراب که تابع اصل گرایش اقلیت به اکثریت همسو مى‏باشد؛
2. عدم بازگشت اعراب سرمایه‏دار به خوزستان در پى جنگ تحمیلى که باعث شده است جمعیت موجود وضع مالى ضعیف‏ترى داشته باشند؛
3. مشکلات ناشى از جنگ و بیکارى و جوان بودن جمعیت عربى در مقایسه با وضعیت اقتصادى اعراب منطقه مى‏تواند موجب احیاى گرایش‏هاى قومى در منطقه باشد.
از نظر تاریخى غیر از غائله شیخ خزعل (متأثر از ناسیونالیسم عربى با تحریک انگلستان)، پدیده خاص و مهمى در این قوم دیده نمى‏شود و شاهد احیاى هویت ملى و مذهبى واحد و عدم فعالیت گسست عرب - فارس هستیم، به ویژه که آرمان‏هاى شیعى و ملى جمهورى اسلامى بسیارى از شعارهاى ناسیونالیستى را خنثى مى‏کند.17
قوم ترکمن‏
ترکمانان در شمال شرق کشور (عمدتاً استان گلستان) و در همجوارى جمهورى ترکمنستان ساکنند. در گذشته معارضه بین ترکمن‏ها و دولت مرکزى از جمله معضلات بوده است، زیرا آنان با مقولات نوین مثل ملیت آشنایى نداشته و خواهان نوعى حیات مستقل بوده‏اند که حتى در سال 1881 میلادى حکام ایران طى قراردادى به نام «آخال»، بخشى از این مناطق را به روس مى‏دهند و با خوشحالى هیچ گونه ادعاى حقوقى را مطرح نمى‏سازند!
این قوم ناسیونالیسم ترکمن را مطرح نکرده، لکن شورش‏هاى مستمرى علیه دولت مرکزى از جمله موارد ذیل داشته است:
1. همدستى با مخالفان مشروطه جهت سرکوب مشروطه‏خواهان؛
2. تأسیس شوراى ده نفرى در سال 1303 و فعالیت آشکار در مخالفت با حکومت مرکزى؛
3. همکارى ترکمن‏هاى ایران و ترکمن‏هاى جمهورى و ترکمنستان و تشدید برخورد با دولت مرکزى؛
4. سوء استفاده از فضاى بعد از انقلاب اسلامى و ظهور جنبش موسوم به خلق ترکمن که موجب درگیرى‏هایى به ویژه در شهر گنبد کاووس در سال 1358 شد.18
5. وضع اقوام در ایران‏
بررسى پیشینه تاریخى اقوام در ایران نشان مى‏دهد که گروه‏هاى قومى از قوانین تبعیض‏آمیز به ویژه در مورد زبان، مذهب و حقوق مدنى آزرده بودند. در انقلاب مشروطه حقوق این گروه‏ها در نظر گرفته نشد و در زمان پهلوى نیز نشر و توزیع روزنامه‏ها، مجلات و کتب زبان‏هاى قومى به شدت منع شده و حتى درج اسم مغازه‏ها و بنگاه‏هاى تجارى به زبان قومى ممنوع بود و پلیس در بعضى مناطق قومى حتى رفت و آمد اهالى را کنترل مى‏کرد. تبعیض در اختصاص وام بانک‏ها و ایجاد صنایع بین مناطق فارس‏نشین و مرکزى به نسبت مناطق قومى مشهود بود. مردم استان‏هاى فارس‏نشین 80 درصد شهرنشین شده‏اند، در حالى که مناطق مرزى مثل ایلام، کردستان و سیستان و بلوچستان حدود 20 درصد شهرنشین هستند.
استان‏هاى مرکزى و ترک‏زبان داراى رفاه هستند، اما کردستان و بلوچستان محرومند.
- عمدتاً جنبش‏هاى قومى ترک و کرد با تکیه بر حمایت شوروى و جنبش‏هاى عرب و بلوچ با حمایت بریتانیا شکل مى‏گرفته‏اند.
میزان ادغام جمعیت‏هاى قومى در بطن جامعه ایرانى نسبتاً پایین است؛ براى مثال کردها با حداقل ادغام از بالاترین میزان همبستگى و قوى‏ترین سازمان سیاسى برخوردارند، در حالى که آذرى‏ها به میزان قابل ملاحظه‏اى در جامعه ایران ادغام شده‏اند.
- همزمانى جنبش‏هاى قومى با تحولات مهم چون انقلاب مشروطه، جنگ جهانى اول (19 - 1914)، جنگ جهانى دوم، جنبش‏هاى ناسیونالیست - دمکراتیک حزب توده و مصدق (53 - 1941)، قیام اسلامى امام خمینى (1963)، انقلاب اسلامى ایران و جنگ تحمیلى قابل توجه است.
شکاف‏هاى اساسى قومى در عصر پهلوى‏
نوگرایى در ایران از عصر قاجار آغاز شد و در عصر انقلاب مشروطه و به ویژه در زمان حکومت پهلوى آهنگ آن شدت بیشترى یافت. نوگرایى در زمان رضاخان بر سه اصل مبتنى بود: سکولاریسم، توسعه صنعتى در مرکز و وابستگى به بیگانگان. این اصول موجب شکاف‏هاى اساسى در ایران گردید. روحانیت و جناح مذهبى در مقابل اقدامات رضاخانى که موجب تهدید ارزش‏هاى دینى و تعرض به حریم شرع مقدس شد به ستیزه برخاست؛ صنعتى کردن کشور هم که اساساً در پایتخت و مراکز استان‏ها صورت پذیرفت موجب نابرابرى‏هاى اقتصادى و تبعیض نژادى و قومى گردید و منشأ تحرکات سیاسى فراوان و متعددى گردید و ایران شاهد تکوین و بروز قیام‏هاى قومى و نژادى متعددى شد. وابستگى به بیگانگان نیز موجب شکاف اقشار مختلف گردید که اعتقاد به هویت ملى داشتند.
خواسته‏هاى گروه‏هاى اجتماعى بسیج شده که بیشتر رنگ و صبغه مذهبى داشت قابل مذاکره و گفت و گو نبودند، زیرا هیچ گروهى حاضر به مذاکره درباره هویت خود نیست، فلذا راه‏حل‏هاى سیاسى به بن‏بست رسید و این شکاف‏ها به خشونت کشیده شد.19
6. پتانسیل تهدید اقوام علیه امنیت ملى کشور
مرزنشینى‏
موقعیت جغرافیایى اقوام معادله امنیت ملى را پیچیده‏تر کرده است. اقوام مختلف و اقلیت‏هاى مذهبى در حساس‏ترین حوزه‏هاى راهبردى کشور و جداره‏هاى مرزى اسکان یافته‏اند که عقبه آنان در وراى مرزها و بیرون از حوزه نفوذ و اثرگذارى حاکمیت ملى قرار دارد. متأسفانه شیب برخى از این حوزه‏ها به خارج از کشور است و از ابعاد ذیل موجب تهدید و آسیب‏شناسانه تلقى مى‏شوند:
1. به لحاظ ارتباط و پیوند حوزه‏ها به خارج از مرزها، هر گونه چالش و بحران بیرونى نیز به سادگى به داخل مرزها سرایت مى‏کند؛
2. امکان نظارت و تعهد حاکمیت ملى بر حوزه‏ها به شدت تقلیل مى‏یابد؛
3. دولت جمهورى اسلامى ایران را به صورت بالقوه با پدیده ایرردنتیسم (جنبش استقلال‏طلبانه‏اى که خواستار الحاق به نیمه جدا شده خویش در آن سوى مرز است) مواجه خواهد ساخت.20
استقرار اقوام مشابه در مناطق همجوار کشورهاى همسایه‏
امروزه بخشى از اقوام ترک، کرد، بلوچ و عرب در ایران و بخشى از آنها در مناطق همجوار دیگر کشورها ساکن هستند. هر چند وجود این اقوام در همسایگى ایران مى‏تواند موجب نفوذ فرهنگى ایران شود، اما به صورت معکوس موجب دخالت بیگانگان در امور داخلى ایران شده است و معمولاً افکار ناسیونالیستى و تجزیه‏طلبى از همین مناطق وارد مى‏شود، براى مثال مى‏توان به مقر گروه‏هاى تجزیه‏طلب کرد مثل حزب منحله دمکرات در مناطق کردنشین شمال عراق، جنبش ملى بلوچستان ایران موسوم به جمبا در بلوچستان، پاکستان، جنبش خلق عرب در عراق و پان ترکیست‏ها در جمهورى آذربایجان و ترکیه اشاره کرد.21
وجود کانون‏هاى فعال بحران‏هاى قومى و مذهبى در جداره‏هاى همسایگان ایران مثل هندوستان، گرجستان، روسیه، لبنان، فلسطین اشغالى و دیگر نقاط خاورمیانه ممکن است کل منطقه را در شعله‏هاى آتش فتنه غوطه‏ور ساخته و به سرعت با بحران‏هاى واگرایى قومى، مذهبى مواجه سازد.22
دخالت بیگانگان‏
مسئله تکثر قومى و مذهبى کشور زمانى که با اهداف و مطامع استعمارى بیگانه و دشمنان همراه شود از اهمیت و حساسیت فوق العاده‏اى برخوردار مى‏شود و تنوع و ناهمگونى فرقه‏ها و اقلیت‏هاى قومى و مذهبى از مهم‏ترین ابزار آنها محسوب مى‏شود. با نگاهى به حوادث و رخدادهاى تاریخ معاصر کشور، ردپاى نفوذ و مداخله بیگانگان را در آشوب‏هاى قومى مشاهده مى‏کنیم.23
موازى بودن شکاف قومى با شکاف‏هاى مذهبى و زبانى (شکاف متراکم)
شکاف‏ها و تعارض گروه‏هاى متنوع نقش مهمى در میزان ثبات با ایجاد بى‏نظمى و ناامنى کشور دارد. این شکاف‏ها و تعارضات ممکن است متقاطع یا موازى، فعال یا غیر فعال، واحد یا متعدد باشند. تعداد گروه‏ها، موازى بودن آنها و فعال شدن شکاف‏ها موجب اختلاف با سایر مناطق و دولت مرکزى و در نتیجه بى‏ثباتى و ناامنى مى‏گردد که در ایران قابل مشاهده است، زیرا در اغلب مناطق قومى‏نشین کشور، تضاد قومى و نژادى با تضاد زبانى و تفاوت مذهبى همراه است، بالطبع اگر این تضادها فعال شود و شکاف‏ها عمیق گردد موجب ناامنى خواهد گردید.24
7. جامعه مدنى و گروه‏هاى قومى در ایران (قبل و پس از انقلاب اسلامى)
قبل از استقرار دولت مدرن در ایران، تمایز دولت از اقوام آسان نبود، زیرا سران اقوام و قبایل در ساختار دولت حضور داشتند و دولت و اقوام ایرانى به یکدیگر وابسته بودند و نظام واحدى را تشکیل مى‏دادند که هویت ایرانى بود. دولت براى بسیج سپاه و اخذ مالیات و عوارض و تأمین امنیت مرزها متکى به گروه‏هاى قومى بود و گروه‏هاى قومى نیز در قدرت دولتى سهیم بودند و از آن منتفع مى‏شدند و اگر تعادل میان آن دو به هم مى‏خورد مجدداً این تعادل برقرار مى‏شد. اقوام فارس، ترک، کرد و لر و... به یگانگى تاریخى پاس و ماد و به اسطوره مشترک قوم آریا مى‏رسد. اختلاف لهجه و گویش‏هاى زبانى نیز حاکى از آن اصل مشترک است. همراهى اقوام بختیارى در دوران مشروطه به اشتراک عقیده با ایرانیان شیعه و تأکید کردها بر اصالت ایرانى خود و همراهى ایلات قشقایى در جریان ملى شدن صنعت نفت حاکى از این وحدت ایران است.
پس از انقلاب اسلامى ایران فعالیت گروه‏هاى مخالف و تجزیه طلب در مناطق قومى‏نشین بحران‏هایى آفرید، لکن در جریان جنگ تحمیلى با رهبرى امام خمینى (قدس سره) موجب همراهى اقوام براى دفاع از ایران گردید. در دوران بازسازى سعى در محرومیت‏زدایى و فعالیت‏هاى عمرانى و گسترش زیربناهاى اقتصادى شد و پس از آن جامعه مدنى شکل گرفت.
با مطالعه قانون اساسى مى‏توان زیربناهاى حقوق شهروندى را در اصول مختلف به شرح ذیل یافت:
- حق مشارکت در امور سیاسى در اصل هفتم.
- برخوردارى از حقوق مساوى در اصل نوزدهم که با صراحت مى‏گوید مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوى برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.
- برابرى همگان در مقابل قانون در اصل بیستم.
- مصونیت جان و مال همگان در اصل بیست و پنجم.
- ممنوعیت تفتیش عقاید مردم در اصل بیست و سوم.
- برخوردارى همگان از امنیت فکرى در اصل بیست و پنجم.
- حق ابراز عقیده به طرز عمومى در اصول بیست و چهارم و بیست و هفتم.
- آموزش و پرورش رایگان براى همه در اصل سى‏ام.
- برخوردارى همگان از مسکن مناسب با نیاز در اصل سى و یکم.
- برخوردارى عموم مردم از امنیت قضایى و حقوقى در اصل سى و دوم.
- ابزارهاى جامعه مدنى یا نهادهاى میانجى دولت و مردم در اصل ششم و بیست و ششم آمده است که احزاب و جمعیت‏ها، انجمن‏هاى سیاسى و صنفى و انجمن‏هاى اسلامى یا اقلیت‏هاى دینى شناخته شده آزادند، مشروط بر این که اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند.
- شوراها که در اصول هفتم و صدم تا یکصد و ششم آمده است و از ارکان تصمیم‏گیرى و اداره امور کشور شمرده شده است.
- به رسمیت شناختن زبان‏هاى محلى اقوام ایرانى در کنار زبان ملى یعنى فارسى در اصل پانزدهم.
- لزوم رعایت حقوق ایرانیان غیر مسلمان در اصول سیزدهم و چهاردهم.
- آزادى فعالیت مطبوعات در اصل بیست و چهارم.
- حق تشکیل اجتماعات و راهپیمایى‏ها در اصل بیست و هفتم.
لذا مى‏توان گفت آحاد ملت و کلیه شهروندان ایرانى منهاى تمایزات قومى و مذهبى صاحب حق هستند.25
قومیت در سند چشم‏انداز بیست ساله‏
یکى از الزامات توسعه در جمهورى اسلامى ایران براى تحقق سند چشم‏انداز بیست ساله تکیه بر همبستگى ملى و مشارکت عمومى و یافتن راهکارهاى مناسب براى همگرایى قومیت‏ها، مذاهب، اقلیت‏ها و گروه‏هاى مختلف و هوشیارى لازم به تحریکات سازمان یافته دشمن و دسیسه‏ها و نقشه‏هاى آنها در جهت ایجاد تنش و بحران است.26
8. راهبردهاى مناسب براى انسجام اجتماعى و جلوگیرى از فعالیت گرایش‏هاى قومى‏
1. ارائه طرح مفهوم شهروندى به جاى ما - دیگرى - قومیت و...
2. توسعه نهادهاى مشارکتى و گشودن باب مذاکره.
3. پرهیز از سرکوب و تبدیل نقش سرکوبگرانه دولت به رأفت و رحمت.
4. جلوگیرى از بسط محرومیت (در پست‏هاى سیاسى، حمایت‏هاى اقتصادى و...).
5. نفى الگوى دولت معیوب و رسیدگى به همه کشور.
6. خشکاندن فضاى ذهنى محرومیت و محرومیت‏زدایى.
7. جامعه‏پذیرى سیاسى کارآمد و هدایت نهادهایى چون خانواده و مدرسه براى آموزش نسل جدید و رفع شکاف.
8. عدم تحقیر در عرصه هنر و ادبیات و...
9. نفى صلح منفى (عاجز بودن افراد در مقابل یک کانون سیاسى مقتدر) و ایجاد صلح مثبت در برقرارى نظام عادلانه و کسب رضایت افراد و پرهیز از خشونت.27
9. مهم‏ترین تهدیدات، آسیب‏ها و فرصت‏ها در حوزه پاره فرهنگ‏هاى قومى و مذهبى براى امنیت سیاسى و فرهنگى ایران‏
با توجه به آنچه تا کنون بیان شد، چند نمونه از خرده فرهنگ‏ها را در جدول ذیل از جهت فرصت، تهدید و آسیب ارائه مى‏کنیم.
نوع پاره فرهنگ‏    نوع‏ تأثیر    دلایل‏
زبان قومى‏    فرصت‏    زبان قومى موجب وحدت قومى مى‏گردد - احیاى اثار گذشته - همزبانى با قوم مشابه در کشور همسایه - بیان فرهنگ ملى با زبان قومى‏
 
    تهدید    موجب تجزیه وحدت ملى و زبان رسمى فارسى مى‏گردد - همزبانى با قوم مشابه در کشور همسایه و گرایش به آنان - حمایت خارجى از آنان - محور تحریک و جنبش قومى مانند طرح آذربایجان بزرگ (ایران و آذربایجان) یا کردستان بزرگ (عراق و ترکیه و ایران) مى‏شود.
    آسیب‏    تداخل با لغات خارجى - احساس بیگانگى با زبان رسمى فارس.
لباس محلى‏    فرصت‏    تنوع لباس و رنگ مناسب محیط جغرافیایى و آب و هوا (اعراب - ترکمن‏ها - کردها - بلوچ‏ها و...) احیاى آثار گذشته - تشابه قومى با قوم مشابه در کشور همسایه - بازشناسى اقوام از یکدیگر.
    تهدید    موجب تجزیه وحدت ملى مى‏گردد - لباس ملى چادر و کت و شلوار ایرانى به رسمیت شناخته نمى‏شود.
    آسیب‏    احساس غربت در جمع فارس‏
اقتصاد محلى‏    فرصت‏    رشد اقتصادى رافع معضلات قومى و کاهش تنش‏هاى قومى مى‏گردد - موجب مدل و الگو شدن براى قوم مشابه در کشور همجوار مى‏گردد - بالا رفتن رشد اقتصاد ملى و سرانه - کاهش تبعیض - گسترش عدالت.
    تهدید    موجب احساس استقلال و تحریک حس ناسیونالیستى براى خودمختارى و استقلال مى‏گردد، مانند خواسته عرب‏هاى خوزستان در خصوص اختصاص درآمد نفت به استان.
    آسیب‏    در صورت وابستگى اقتصاد ملى یا مرکز به اقتصاد محلى ممکن است با ایجاد تنش معضلات ملى ایجاد کند.
ادیان و مذاهب‏ مختلف‏    فرصت‏    وجود اقلیت دینى و مذهبى و رفتار مسالمت‏آمیز حکومت با آنان الگو براى سایر کشورها مى‏شود - مى‏توانیم نمایندگانى از اقلیت‏هاى دینى و مذهبى در مجامع عمومى آنان داشته باشیم.
    تهدید    موجب نفوذ بیگانگان و حمایت مالى از اقلیت‏ها مى‏شود - عدم به کارگیرى اقلیت‏ها در قدرت - اتهام حقوق بشر به مرکز به عنوان تفتیش عقاید و دخالت خارجى.
    آسیب‏    تلقى دوگانگى دینى و مذهبى - تحریک بیگانگان - عدم همدلى - تفاوت مراسم و مناسبت‏ها.
علم و دانش‏
و آگاهى‏    فرصت‏    موجب خودآگاهى و بیدارى قوم و تربیت نخبگان مى‏گردد - اداره امور قوم به دست نخبگان و رفع عقب‏ماندگى‏ها.
    تهدید    وجود نخبگان و آگاهى عمومى طرح خواسته‏ها و خواستار شرکت در قدرت مى‏گردد - طرح مطالبات عقب افتاده که در توان حکومت ملى و مرکزى نیست - طرح مطالبات تاریخى.
    آسیب‏    تشکیل اجتماعات و راهپیمایى و تولید و انتشار مطالب ضد وحدت ملى.
ازدواج قومى     فرصت‏    عدم تداخل اقوام دینى و زبانى - تخلیه احساسات قومى.
    تهدید    چون اقوام به محدودیت جمعیتى مقید نیستند تکثیر جمعیت آنان موجب تغییر ساختار قومى استانى مى‏شود.
    آسیب‏    ادامه سنت‏هاى غلط - ایجاد معضلات براى کشور.
 
پى‏نوشت‏ها
1. دانشجوى دکترى امنیت ملى دانشگاه عالى دفاع ملى.
2. اصغر افتخارى، «طرفیت طبیعى امنیت»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره، دوم (1377).
3. حسین عصاریان‏نژاد، «امنیت و قومیت در جمهورى اسلامى ایران»، ماهنامه دانشگاه عالى دفاع ملى، ش 48 و 49 (1383).
4. اصغر افتخارى، پیشین.
5. حجت‏اللَّه ایوبى، «شکاف‏هاى قومى و خشونت در پیکارهاى سیاسى»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره اول (1377).
6. میرقاسم بنى‏هاشمى، «چشم‏انداز آتى ناسیونالیسم قومى در آذربایجان ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، ش 16، (1381).
7. حسین عصاریان‏نژاد، پیشین.
8. همان.
9. همان.
10. همان.
11. اصغر افتخارى، پیشین.
12. همان.
13. همان.
14. روح اللَّه بهرامى، «سیاست قومى پهلوى اول در قبال قوم لر»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره، اول (1377).
15. اصغر افتخارى، پیشین.
16. همان، جهت مطالعه بیشتر، ر.ک: نور اللَّه قیصرى، «قومیت عرب و هویت ملى در جمهورى اسلامى ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره اول (1377).
17. اصغر افتخارى، پیشین.
18. حجت اللَّه ایوبى، پیشین.
19. حسین عصاریان‏نژاد، پیشین.
20. همان.
21. همان.
22. همان.
23. همان.
24. جعفر حق‏پناه، «جامعه مدنى و قومیت‏ها در جمهورى اسلامى ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردى، پیش شماره دوم (1377).
25. مرتضى خسروى، «الزامات فرهنگ سند چشم‏انداز 20 ساله»، ماهنامه اطلاعات راهبردى، ش 39.
26. همان.

تبلیغات