جهاد؛ از ابن تیمیه تا بن لادن (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
بعد از حملات تروریستى 11 سپتامبر به برجهاى دوقلوى سازمان تجارت جهانى از سوى القاعده، واژه «جهاد» به طور وسیعى در رسانههاى غرب به کار رفت که در اغلب موارد، معناى واقعى آن تحریف شده و بعضاً اسلام را مترادف با خشونت نشان مىداد. این مقاله به سیر تکوینى معناى «جهاد» از صدر اسلام تا عصر حاضر و بیشتر به معناى «جهاد» در گروههاى اسلامگراى نظامى تکیه خواهد کرد. در این مقاله این مطلب تبیین شده است که برداشت کسانى از قبیل اسامه بن لادن از جهاد با معناى آن در میان شیعه متفاوت است.متن
مقدمه
«معناى جهاد از لحاظ شرعى این است که انسان با گذشتن از جان و مال خویش، در راه برترى توحید و کلمه اسلام و پایههاى رسالت و اقامه شعائر ایمان و برافراشتن پرچم دین الهى، با تمام امکانات خود تلاش و مبارزه کند.2
جهاد در معناى خاصى که در متن اسلام و عرف رایج میان مسلمانان وجود دارد، یعنى «کوشش در راه خدا»؛ از این منظر اساسى است که مىتوان گفت همه زندگى بنا بر نظر اسلام «جهاد» است زیرا جز تلاش براى زیستن مطابق با اراده خداوند و کوشش براى انجام اعمال صالح و دورى از بدىها نیست». به دلیل این که در اسلام دین و دنیا جدا از یکدیگر نیستند، بنابراین کل حیات انسان مستلزم نوعى جهاد است. از همین رو با وجودى که بر خلاف نماز و روزه، جهاد از ارکان اسلام محسوب نمىشود، امّا «عمل به همه عبادات بىگمان مستلزم نوعى جهاد است.»3
بعد از حملات 11 سپتامبر به برجهاى دوقلوى سازمان تجارت جهانى و ساختمان پنتاگون، واژه جهاد بیش از پیش در رسانهها و محافل علمى غربى به کار گرفته شد، به طورى که بعضى از مواقع ایدئولوژى القاعده را جهادیسم(Jihadism) مىنامیدند.4 در طول تاریخ اسلام به ویژه در سدههاى نخستین و در زمان پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله جهاد به دنبال از هم گسستن ارزشهاى قبیلهگرایى(tribalism) و فراخوانى امت به اسلام و شریعت و «همه نیروهاى مرکزگرایى صورت مىگرفت که وحدت اسلامى را تهدید مىکردند.» در واقع جهاد توسط رهبرى مذهبى اعلام مىشد که خارج از دنیاى قبیلهاى قرار داشت و مسلمانان را در مقابل کفار قرار مىداد. به عبارت دیگر جهاد «عصبیت» قبیلهاى را به نفع «امت» از بین برد.5
هدف از پژوهش حاضر ارائه مراحل گسترش ایده جهاد از قرون نخستین اسلام تا عصر حاضر و تمرکز بر این نکته است که چگونه گروههاى تندرو اسلامى برداشتى نادرست از این واژه ارائه دادهاند. هدف آنها مشروعیت سازى براى خشونتى است که علیه غرب و دولتهاى خود به کار مىگیرند. اشخاصى از قبیل اسامه بن لادن با استفاده از اندیشههاى متفکران رادیکالِ پیش از خود و ارائه تفسیرى دلخواه از آیههاى قرآن سعى دارند که اعمال تروریستى خود را موجه نشان دهند. همانطور که در طول تاریخ غرب جنگهایى تحت عنوان جهاد صورت گرفته و تأیید پاپ را که جنگهاى صلیبى را رهبرى مىکرده، به همراه نداشته است، «در اسلام نیز کسانى به نام جهاد، پیکارها کردهاند هرچند این پیکارها، مطابق با شریعت اسلام و به معناى فنى کلمه، جهاد به شمار نیامده است و علما نیز بر آن صحّه نگذاشتهاند.» علاوه بر این از آغاز پیدایش اسلام و درگیرى مسلمانان با مسیحیان، «جنگهایى را که غرب تحت لواى Crusade به راه انداخته است، بسى بیش از جهادهاى صورت گرفته به دست مسلمانان است.»6
1. جهاد در قرآن و سنت
در هیچ کدام از آیههاى قرآن ایده جنگ نامحدود به رسمیت شناخته نشده است. با وجودى که قرآن تأکید مىکند که مسلمانان باید با کسانى که با آنها مىجنگند، پیکار کنند، امّا در آیات متعددى بر این نکته نیز تأکید کرده است که مسلمانان نباید به دیگران تجاوز کنند.7 در جایى دیگر نیز به صراحت اعلام کرده است که هر شکلى از تغییرِ کیش اجبارى به اسلام ممنوع مىباشد؛ «در دین هیچ اجبارى نیست.»8
از نظر قرآن، اگر غیر مسلمانان خواهان صلح باشند، مسلمانان نیز براى دستیابى به آن باید تلاش کنند. قرآن مىفرماید که خداوند مسلمانان را از صلح با کسانى که در حال جنگ با آنها هستند باز نمىدارد، بلکه مسلمانان را از صلح با کسانى که به خانههاى مسلمانان تجاوز کرده و آنها را از خانههاى خود بیرون مىکند، منع کرده است.9 در آیه دیگرى نیز حکم قوىترى را به نفع صلح اعلام کرده است و مىفرماید: «و اگر دشمنانتان به صلح گراییدند تو نیز بدان گراى و بر خدا توکل کن که او شنواى داناست.»10 علاوه بر این به مسلمانان دستور مىدهد که از روى نخوت دست رد به سینه کافرانى که به دنبال صلح با مسلمانان هستند نزنند.11 با توجه به آیههاى متعددى که راجع به صلح آمده است، اگر مسلمانان در حال جنگ دائم با کافران بودند و اگر کافران و یا غیر مسلمانان یک دشمن دائم و همواره یک هدف مشروع به شمار مىآمدند، بدون تردید دیگر بحثهاى مربوط به صلح بىمعنا بودند.12
در سنت اسلامى نیز مفهوم جنگِ مقدس وجود ندارد. طبق روایتى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله پس از غزوه عظیم بدر که نقش بسزایى در بقاى امت اسلامى داشته است، ایشان میان جهاد اصغر و اکبر تفاوت قائل شده و فرمودهاند: «شما از جهاد اصغر به سوى جهاد اکبر بازگشتهاید و آن گاه که از ایشان درباره جهاد اکبر پرسیدهاند، ایشان فرمودهاند: آن جهاد با نفس امّاره است.»13 با وجودى که قرآن، تجاوز و جنگ نامحدود و خشونتزا را ممنوع اعلام کرده است، امّا بسیارى از فقهاى کلاسیک اسلام در یک رویکرد جهان را به دو اردوگاه دارالحرب و دارالاسلام تقسیم کرده و از جنگ علیه کافران حمایت مىکردند.14 امّا چنین نگرشى مورد تأیید همه علماى اسلام نبوده است.
همه فقهاى شیعه و تقریباً بیشتر فقهاى اهل تسنّن و به ویژه در عصر حاضر، جهاد را تنها زمانى مشروع دانستهاند که نه ابتدایى (تهاجمى)، بلکه دفاعى بوده باشد.(البته لازم به ذکر است که برخى از فقهاى شیعه، جهاد ابتدایى را نیز جایز دانستهاند، لذا اجماع کاملى در این مورد در میان فقهاى شیعه وجود ندارد، امّا اکثریت، جهاد ابتدایى را جایز ندانستهاند.) در اهل تسنن و به ویژه از دهه 1950 و فتواى محمد شلتوت، اکثر علماى سرشناس عالم تسنن متفق القولند در این که تنها جهاد جایز جهاد دفاعى است؛ یعنى هرگاه کیان امت اسلامى به خطر افتد بر کل امت واجب است که به جهاد برخیزند.» در دیدگاه سنتى اهل تسنن، در صورتى که حکومت اسلامى وجود داشته باشد، این وظیفه حاکم است که با مشورت علما جهاد کند و در صورتى که حکومت اسلامى وجود نداشته باشد، مراجع دینى، علما و به بیانى مفتیان از چنین حقى برخوردار خواهند بود. با وجودى که در اسلام هر شخصى به تنهایى در پیشگاه خداوند مسئول است و هیچ طبقه روحانیتى وجود ندارد، امّا هیچ کس نمىتواند به صرف این که مسلمان است و قدرت سیاسى ونظامى دارد، اعلام جهاد کند.15
2. ابن تیمیه
در سال 1258 میلادى مغولها بغداد را تصرف کردند. پیروزى مغولها به قرنها قدرت بغداد در دنیاى اسلام پایان داد. این حادثه و حوادثى که بعد از آن رخ داد، مشاجرات زیادى را در دنیاى اسلام و در میان مسلمانان برانگیخت. یکى از این اشخاص، ابن تیمیه حنبلى مذهب (1328 - 1263م) بود. وى تنها چند سال پس از سقوط بغداد به دنیا آمد و علیه حاکمان مسلمان شده مغول دست به شورش زد. از نظر او بعد از پیامبر و خلفاى راشدین، اسلام تحریف شده است.16 وضعیت جامعهاى که ابن تیمیه در آن زندگى مىکرد باعث شد تا وى براى سرنگونى رژیم حاکم که بر یک اقلیت نظامى متکى بود، اعلام جهاد کند.17 در واقع، ابن تیمیه اولین متأله مسلمان بود که به صورت منظم و منسجم به مسئله جهاد پرداخت و یک بخش بزرگ از کتاب السیاسة الشرعیه را به این موضوع اختصاص داد.
ابن تیمیه با ذکر آیات متعددى که راجع به جهاد در قرآن آمده است؛18 نتیجه مىگیرد که جهاد، عملى است که یک مسلمان مؤمن مىتواند انجام دهد. از نظر او جهاد بر حج، نماز و روزه برترى دارد. از نظر وى ویژگى واقعى یک انسان نه در ریاضت و تقواى فردى بلکه در جهاد بروز پیدا مىکند. ابن تیمیه به سه دلیل جهاد را سودمند مىداند و معتقد است که باید به آن عمل کرد:
اول این که جهاد نه تنها به شخص شرکت کننده در جهاد (مجاهد) بلکه به سایرین نیز چه از نظر مذهبى و چه از نظر احساسى فایده مىرساند. دوم این که جهاد از همه عبادتها برتر است. جهاد بیشتر از هر عمل دیگرى عشق و پرستش بندگان نسبت به خداوند را نشان مىدهد. کسانى نیز که در جهاد شرکت مىکنند در هر صورتى پیروزى را به دست مىآورند؛ یا پیروز مىشوند و یا به شهادت رسیده و به بهشت مىروند که خود پیروزى بزرگترى است، سوم این که همه موجودت باید زندگى کرده و در نهایت بمیرند و جهاد وسیلهاى است که انسانها مىتوانند با استفاده از آن به بهترین وجهى بمیرند و سعادت هر دو جهان خود را به دست آورند. علاوه بر این شهادت آسانترین شکل مردن است.19
ابن تیمیه جهاد را هم علیه صلیبیون و هم علیه مغولها که هر کدام قسمتى از دارالاسلام را اشغال کرده بودند، به کار برد. مهمتر این که مسلمانانى را که در جهاد شرکت نکنند کافر قلمداد کرد. از نظر وى کسانى که از قانون اسلام سرباز زنند، کافر هستند، حتى اگر شهادتین را نیز گفته باشند و باید با آنها جنگید.20 مخالفت وى با اغلب فقهاى آن زمان باعث شد تا نظریات وى شالودهاى براى بحثهاى اسلامگرایى رادیکال معاصر شود.21
3. جهاد در عصر حاضر
جنبشهاى اصلاح طلب مسلمانان در خاورمیانه براى اولین بار در اواخر قرن نوزدهم و در پاسخ به امپریالیسم اروپایى ظهور کرد. پایان عصر استعمار و کسب استقلال توسط اکثر کشورهاى اسلامى بعد از جنگ جهانى دوم شتاب بیشترى به این جنبشها بخشید. تغییرات گسترده اجتماعى و به وجود آمدن ایدههایى از قبیل ناسیونالیسم، سوسیالیسم و حقوق زنان، روشهاى سنتى زندگى در این جوامع را با چالشى جدى مواجه ساخت. سرخوردگى جوامع اسلامى از زندگى در دوره مدرن در دهه 1970 بیشتر شد. این عوامل باعث شدند تا ضرورت به وجود آمدن مدلى بومى براى مسلمانان و طرد تمدن غربى احساس شود. سى سال آخرِ قرن بیستم شاهد گسترش گروههاى نظامى و مذهبى بود که ایدئولوژى آنها خواستار جهاد براى به وجود آوردن جامعهاى بر اساس شریعت اسلامى و پاک کردن حکام غیر مشروع و غیر اسلامى بود.22
ابوالاعلى مودودى (1979 - 1903م) اولین شخصى است که به صورت روشمندانهاى به واژه جهاد پرداخت و آن را وارد ادبیات سیاسى معاصر کرد.23 به نظر وى اسلام یک ایدئولوژى انقلابى مىباشد که به دنبال برپایى نظم اجتماعى در کل جهان و بازسازى آن بر پایه اصول و ایدهالهاى خود است. هیچ شکى وجود ندارد که همه پیامبران خدا رهبرانى انقلابى بودهاند و خاتم الانبیا، محمدصلى الله علیه وآله بزرگترین رهبر انقلابى بوده است.24 مودودى جهاد را به منزله نبردى انقلابى براى اجراى دستورات خداوند بر روى زمین تشریح مىکند. این نبرد به سبب خواستههاى خود شخص نیست بلکه براى به دست آوردن رضایت خداوند مىباشد؛ هدف جاىگزینى «سزار به جاى سزار» نیست بلکه استقرار عدالت و برابرى اجتماعى در بین بشریت است که در این راه مسلمانان باید همه دارایىهاى خود و حتى زندگى خود را صرف کنند. از نظر وى وظیفه مؤمنان واقعى این است که ظلم و ستم، سختى و قوانین ناعادلانه را از روى زمین بردارند.25 نوشتههاى او در اشخاص دیگرى از جمله حسن البناء و سید قطب تأثیر کرد و در خاورمیانه و علیه اسرائیل و صهیونیسم به کار گرفته شد. ایدئولوگهاى اسلامى خاورمیانه، جهاد را قانونى کردند و آن را وظیفهاى فردى براى هر فرد اعلام کردند.26
متفکر اسلامگراى رادیکال مصرى، سید قطب (1966 - 1906م) دومین شخصى است که به صورت مبسوطى واژه جهاد را بررسى کرده و آن را وارد ادبیات گروههاى نظامى اسلامگرا کرد. از نظر وى اسلام جنبشى آزادى بخش است که براى نجات انسانها و آزادى بشریت آمده است:27
اسلام یا هست یا نیست. اگر هست که اسلام، مبارزه و جهاد پىگیر و دامنهدار و سپس شهادت در راه خدا و در راه حق و عدالت و مساوات است و اگر نیست نشانهاش آن است که همه به ورد و ذکر مشغولاند و به تسبیح و سجاده چسبیدهاند و صبح و شام منتظرند که خود به خود از آسمان، خیر و برکت و آزادى و عدالت ببارد.28
از نظر وى مسلمانان واقعى آنهایى هستند که «در راه اعتلا و برترى کلمه حق - نام خدا - به جهاد مشغولاند.29
به اعتقاد سید قطب جنگهایى که از راه تعصب نژادى، تعصبات خشک دینى، طمعها و منافع مادى و نیز از راه جاه و شهرتطلبى پادشاهان و قهرمانان و یا علاقه به تحصیل غنائم به وجود آید، مورد پذیرش اسلام نیست.30 در واقع تنها جنگى را که اسلام مشروع دانسته و به آن اعتراف مىکند جنگ در راه خدا و براى عدالت اجتماعى است. قطب با روایتى از پیامبر مبنى بر این که «آن که براى اعتلاى کلمه خدا مبارزه مىکند، در طریق خداست، «کلمه خدا را به اراده خدا تعبیر مىکند که» عبارت از آن حقیقتى است که با ناموس و سنت خلل ناپذیرى که براى جهان آفرینش و انسان قرار داده شده، موافقت دارد.» بنابراین اگر کسى ظلم و ستم کند و از عدالت دورى گزیند، در واقع با کلمه خدا مخالفت کرده است و بر مسلمانها لازم است که با چنین شخصى براى اعتلاى کلمه توحید بجنگند و آنهایى که علیه دیانت سر ستیز برداشتهاند به سوى حق بازگردانند.» به عبارت دیگر «بر مسلمانها واجب است که علیه آنها شمشیر بکشند تا بار دیگر آنها را تحت لواى عدالت مطلقه اسلام در آورند.» از نظر سید قطب «عدالت مطلقه و جلوگیرى از ظلم و بیدادگرى، همان کلمه خدا است که لازم است در هر حال و در هر جا، از همه چیز برتر و بالاتر [باشد].»31
سید قطب در کتاب معالم فى الطریق (نشانههاى راه) و در ابتداى فصل چهار، تحت عنوان «جهاد فى سبیل اللَّه» به نقل قولى از ابن قیم در مورد جهاد مىپردازد و خود نیز آن را تأیید مىکند. وى به نقل از ابن قیم مدعى مىشود که پیامبر اسلام بعد از کسب رسالت، در وهله اول مأموریت مىیابد که با دعوت از نزدیکترین افراد خود شروع کند و سپس همه ملت عرب را دعوت کند. ایشان بعد از هجرت به مدینه و تشکیل دولت دستور مىیابد که در کنار دعوت، از جنگ نیز استفاده کند، منتها تنها با کسانى که با وى جنگ مىکنند. بعد از طى این مراحل و استقرار کامل اسلام، خداوند دستور مىدهد که تا استقرار نهایى دین، با تمام مشرکین بجنگد. بنابراین طبق نظر ابن قیم و به تبعیت از او سید قطب، مسلمانان ابتدا از جنگ بازداشته شدند؛ سپس اجازه یافتند که جنگ کنند؛ بعد دستور یافتند که علیه مهاجمان بجنگند و در نهایت دستور یافتند که علیه تمامى مشرکان وارد جنگ شوند.32
از نظر سید قطب علل جهاد را باید با توجه به ماهیت اسلام و رسالت پیامبر بررسى کرد. از دیدگاه وى اسلام اعلامیهاى جهانى براى آزادى بشریت از هرگونه بندگى - بندگى دیگران و بندگى نفس - مىباشد و نشان دهنده این است که «حاکمیت مختص خداوند است و او پادشاه همه چیز در جهان است.» قطب اسلام را چالشى براى همه سیستمهاى موجود در جهان مىداند که بر اساس حاکمیت انسان بنا شدهاند. استقرار حکومت خداوند بدین معنا است که قوانین وى جارى شده و همه تصمیمات بر اساس این قوانین اتخاذ شود. بنابراین «برقرارى حکومت خداوند بر روى زمین و سلب حاکمیت از کسانى که بر جاى خداوند نشستهاند و قوانین ساخته دست بشر را با قوانین الهى جاىگزین کردهاند، تنها با استفاده از موعظه امکانپذیر نخواهد بود.» به نظر قطب افرادى که در جایگاه خداوند قرار گرفتهاند به این راحتى حاضر نخواهند شد که قدرت را از دست دهند. قطب، اسلام را دینى تئوریک و فلسفى نمىداند بلکه معتقد است که:
دینى مىباشد عملى و باید به مورد اجرا گذاشته شود و این هدف، میسّر نخواهد شد مگر این که موعظه و جنبش در کنار هم استفاده شوند.33
سید قطب با کنار هم گذاشتن اصطلاحات «موعظه» و «جنبش» به تبلیغ اسلام از طریق «شمشیر» و «کتاب» مىپردازد و هر دو را لازم و ملزوم یک دیگر قرار مىدهد. از نظر وى «هر یک از این ابزار؛ یعنى شمشیر و کتاب جایگاه و کاربرد خاص خود را در تاریخ اسلام داشتهاند؛ شمشیر براى به انقیاد در آوردن سرزمینهاى غیر اسلامى و مشرکین داخلى به کار گرفته شده است و کتاب براى به اسلام آوردن مسیحیان و یهودیانى که به زور وادار به گرویدن به اسلام نمىشدند.»34
قطب در انتقاد از کسانى که جهاد در اسلام را تنها دفاعى مىدانند، آنها را شرقشناسانى(orientalist) مىداند که مىخواهند ماهیت و هدف اسلام را تغییر دهند. به نظر وى «چون هدف اسلام، آزادى بشریت است پس نمىتواند جنبشى تدافعى و یا جهاد تدافعى قلمداد شود. «وقتى که اسلام اعلام موجودیت کرد، دنیا پر از سیستمهاى مختلف بود، امروز نیز که در عصر جاهلیت به سر مىبریم سیستمهاى زیادى در دنیا وجود دارند»، پس همانطور که در آن زمان اسلام تنها و بهترین گزینهاى بود که از سوى خداوند ارائه شد، امروز نیز براى نجات بشریت باید اسلام را اجرا کنیم. از نظر وى کسانى که جهاد را صرفاً براى دفاع از سرزمین اسلام مىدانند، هدف اسلام را فراموش کرده و در اصل ارزش اسلام را پایینتر از سرزمینهاى اسلامى قرار مىدهند. وى جهاد با نفس را نیز که از سوى عدهاى بزرگتر از جهاد دفاعى و بعد از آن مىدانند، مقدم بر جهاد با کفار دانسته و معتقد است که مسلمانان تنها در صورتى قادر خواهند بود با کفار بجنگند که به خلوص نیت و ایمان واقعى رسیده باشند.35
از نظر سید قطب، صلح در اسلام زمانى مىتواند معنا داشته باشد که مردم تنها از خدا اطاعت کنند و مجبور به اطاعت از دیگران نشوند.36 «صلحى که اسلام مىخواهد، نسبت به آن معنایى که اکنون در میان دولتها متعارف است، فرق داشته و صلح اسلامى داراى معناى عمیقتر و وسیعترى خواهد بود و آن معنا عبارت است از: همزیستى و صلح که نام خدا را که عبارت از «عدالت اجتماعى و امنیت عمومى براى مردم» است، روى کره زمین برقرار سازد، نه صرف خوددارى از جنگ، به هر قیمتى که تمام شود... حتى، در حالى که اهریمن ظلم و فساد، بال و پرش را روى مردم گسترده باشد.!!»37
در پایان سید قطب با ذکر آیههاى متعددى از قرآن کریم38 دلایل جهاد در اسلام را چنین برمىشمارد: اول، استقرار حاکمیت خداوند؛ دوم، رسیدگى و مرتب کردن مسائل بشریت با توجه به راهنمایى واقعى که خداوند فراهم کرده است؛ سوم، طرد همه نیروهاى شیطانى و سیستمهاى شیطانى از زندگى؛ و چهارم، پایان دادن به حکومت یک انسان و سایرین، چرا که همه انسانها مخلوق خداوند مىباشند و هیچ کس حق ندارد دیگرى را برده خود ساخته و یا آنها را وادار کند که از قوانین وى اطاعت کنند.39
4. گروههاى نظامى اسلامگرا و جهاد
اولین گروهى که آشکارا از جهاد علیه حاکم ظالم استفاده کرد، گروه جهاد اسلامى مصر مىباشد که یکى از اعضاى آن (خالد اسلامبولى) در سال 1981 رئیس جمهور مصر، انور سادات، را ترور کرد. رهبر این گروه، عبدالسلام فرج، مهندس الکترونیک بود که جزوهاى به نام «الفریضه الغایبة» (واجب مکتوم) از وى باقى مانده است.40 وى جهاد را تنها نبرد مقدس لازم در جنگ علیه حاکم ظالم معرفى مىکند که به زعم وى علما سعى در پنهان کردن آن دارند. «جهاد در راه خدا فریضهاى است که توسط علماى مصر به فراموشى سپرده شده است. با این وجود این اشخاص بهتر از هر کس دیگرى مىدانند که تنها راه بازگشت به گذشته باشکوه اسلام و احیاى دوباره آن، استفاده از جهاد مىباشد. در حالى که خداوند بهترین راه را براى خود نشان داده است، ولى مسلمانان هر یک راه خود را رفته و فلسفه مخصوص به خود را در مورد بهترین راه دارا مىباشند. هیچ شکى وجود ندارد که تنها راه از بین بردن بتهاى این جهان استفاده از شمشیر مىباشد.»41
عبدالسلام فرج با ذکر سؤالى بدین مضمون که آیا در سرزمین اسلامى زندگى مىکنیم؟ به ذکر روایتى از ابوحنیفه مىپردازد که طبق آن سرزمین اسلامى در صورتى که یکى از شرایط زیر را داشته باشد، سرزمین کفّار محسوب مىشود:
اول این که سرزمین اسلام توسط قوانینى غیر از قوانین اسلام اداره شود؛ دوم این که در سرزمینى که ساکنان آن مسلمان هستند، امنیت وجود نداشته باشد و سوم این که موجودیت سرزمین اسلامى به خطر بیفتد و یا با چالش جدى مواجه شود. در ادامه وى نتیجه مىگیرد که سرزمین مصر نیز با وجودى که قسمت اعظم ساکنان آن مسلمان هستند، امّا چون توسط قوانین غیر اسلامى اداره مىشود، پس سرزمین کفّار به حساب مىآید.42
به اعتقاد فرج، حاکمان کنونى کشورهاى اسلامى از دین برگشته و مرتد شدهاند. آنها در راستاى امپریالیسم به کمونیست و یا صهیونیست تبدیل شدهاند. آنها به هیچ چیزى از اسلام معتقد نیستند. امّا اسامى، افتخارات و ادعاهایشان سرشار از اسامى اسلامى مىباشد. در واقع آنها تنها براى بهتر حکومت کردن از اسامى خداوند استفاده مىکنند. فرج به تبعیت از ابوحنیفه، مالک و ابن حنبل اعلام مىدارد که مجازاتِ کسانى که مرتد شدهاند از مجازات کسانى که از اول کافر شدهاند، سنگینتر است. در نتیجه طبق اجماع عموم علماى اسلامى با مرتدین حتى اگر قادر به حمل اسلحه نیز نباشند، باید جنگید و آنها را از بین برد.43
عبدالسلام فرج به نقل از ابن تیمیه، حاکمان امروزى جوامع اسلامى را با مغولها یکى دانسته و معتقد است که همانطور که «قانون یاساى مغول» بر خلاف شریعت خداوند بود، قوانین امروزى کشورهایى از قبیل مصر که از غرب وارد شدهاند، بر خلاف شریعت اسلام مىباشد. مغولها براى غلبه بر سوریه، به دروغ مدعى شده بودند که مسلمان شدهاند؛ ادعاى حاکمان امروزى کشورهاى اسلامى نیز در مسلمان بودن دروغى بیش نیست. همانند حاکمان مغول، هیچ کدام از رهبران کشورهاى اسلامى برگزارى شعائر اسلامى و عمل به آنها را بلد نیستند. حاکمان مغول زیر پرچم چنگیزخان مىجنگیدند و به کفار مقامات بالایى اعطا مىکردند و این در حالى است که حاکمان کنونى نیز مقامات بالاى کشورى را به مسیحیان و یهودیان اعطا مىکنند و بنابراین باید علیه حاکمان کشورهاى اسلامى دست به جهاد زد.44
از دیدگاه فرج با وجودى که میدان مبارزه و جهاد امروزین مسلمانان باید آزادسازى اورشلیم باشد، ولى توجه به نکاتى براى انتخاب میدان مبارزه ضرورى مىباشد:
اول این که نبرد با دشمنى که نزدیکتر است از نبرد بادشمنى که دورتر است، واجبتر مىباشد؛ دوم این که براى رسیدن به این پیروزىها باید مسلمانان خون خود را اهدا کنند و جنگ باید تنها زیر پرچم اسلام و تحت رهبرى اسلام باشد و سوم این که پایههاى موجودیت امپریالیسم در سرزمینهاى اسلامى، وجود رهبران فعلى کشورهاى اسلامى است.» هیچ تردیدى وجود ندارد که نقطه آغازین ما براى حرکت باید سرنگونى حاکمان فاسد باشد، چرا که تنها در این صورت است که مىتوانیم حاکمیت خداوند را مستقر سازیم.45
از نظر فرج در صورتى که یکى از سه شرط زیر وجود داشته باشد، جهاد وظیفه انفرادى همه مسلمانان خواهد بود. اولاً، زمانى که دو ارتش رودرروى یکدیگر قرار گیرند، هیچ کس حق ندارد صحنه نبرد را ترک کند و باید ثابت قدم ماند و به نبرد ادامه داد؛ ثانیاً، زمانى که کافران سرزمین اسلامى را مورد تهاجم قرار دهند، وظیفه تک تک مسلمانان است که با آنها جنگیده و از سرزمین اسلامى اخراج کنند و ثالثاً، زمانى که امام و رهبر مسلمین آنها را دعوت به جهاد کند، وظیفه همه مسلمانان است که به دعوت وى لبیک گویند. «بنابراین زمانى که جهاد وظیفه همه مسلمانان است دیگر لزومى ندارد که از والدین خود اجازه بگیرند و همانطور که علماى ما اعلام کردهاند، در چنین وضعیتى جهاد فریضهاى مثل نماز و روزه خواهد بود.»46 وى با ذکر این که اسلام به زور شمشیر گسترش یافته، جهاد دفاعى را قبول نمىکند و اعلام مىدارد که جهاد در اسلام تا روز قیامت ادامه خواهد داشت و هیچ وقت قطع نمىشود. «در صورتى که مسلمانان این فریضه را به فراموشى بسپارند، روز به روز ضعیفتر خواهند شد و در نتیجه نمىتوانند به فریضه خود عمل کنند.»47
با وجودى که جزوه عبدالسلام فرج برنامهاى عملى براى استقرار حکومت اسلامى ارائه مىداد و در جاى جاى اثر خود از ابن تیمیه نقل قول مىکند، امّا تقریباً تمام ناظران مصر مشروعیت استفاده وى از فتواهاى ابن تیمیه را قبول نکردند. از نظر آنها عبدالسلام فرج که شیخ کوشک او را «یک متفکر تازه به دوران رسیده» مىنامید، هیچ اطلاعى از ماهیت سخنانى که از ابن تیمیه نقل مىکرد، نداشته است. آنها بر این باور بودهاند که متنهاى استفاده شده توسط فرج «آن قدر معتبر نیستند که بتوان بر اساس آنها جامعه یا حکومت مصر معاصر را توصیف کرد.»48 به هر حال واجب مکتوم، مشروعیتهاى لازم را براى گروههاى نظامى منطقه فراهم کرد. از نظر این گروهها دولتهاى منطقه اسلامى نیستند، چرا که قوانین آنها را ترکیبى از قوانین اسلامى و قوانین اروپایى مىدانستند.
یکى از حوادثى که تأثیر زیادى در رادیکالتر شدن جهاد داشته است، اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروى در دسامبر 1979 بود. این حادثه باعث شد تا علماى اسلامى علیه شوروى اعلام جهاد کرده و آن را به منزله حمله به دارالاسلام در نظر گیرند. در نتیجه چنین تفسیرى آنها قادر شدند که طبق شریعت اسلامى علیه اشغال اعلام جهاد دفاعى نمایند که در این صورت وظیفه همه مسلمانان شرکت در آن مىباشد.49 در واقع جنگ در افغانستان، هم دولتها (از جمله عربستان سعودى) و هم گروههاى منفرد را به سوى تمرکز مشروعیتهاى مذهبى جنگ رهنمون ساخت، تا بدین وسیله بتوانند به راحتى از مسلمانان داوطلب براى اخراج شوروىها حمایت به عمل آورند.50
عبداللَّه عزام از جمله افرادى بود که بلافاصله بعد از حمله شوروى، تدریس در دانشگاه ملک عبدالعزیز عربستان را رها کرده و براى کمک و آموزش به مجاهدین به پاکستان مهاجرت کرد. وى در سال 1985 به کمک سازمانهاى هلال احمر کویت و عربستان سعودى، سازمان «مکتب الخدمت للمجاهدین العرب»(Mak) را با همکارى اسامه بن لادن و براى سازمان دهى کمکهاى انسان دوستانه به مجاهدین افغانى تأسیس کرد. این سازمان سالانه حدود 600 میلیون دلار براى کمک به مقاومت افغانها دریافت مىکرد. عزام رهبر و موعظهگر کاریزماتیک و اصلىترین ایدئولوگ «عرب - افغانها» و استاد اسامه بن لادن در دانشگاه بود. وى متفکرى به معناى واقعى کلمه مثل قطب، مودودى و یا البناء نبود، بلکه سخنرانى چیرهدست بود که از ابن تیمیه، قرآن و حدیث نقل قول مىکرد، امّا راجع به فلسطین و افغانستان صحبت مىکرد.51
عبداللَّه عزام در سال 1941 در جنین متولد شد. بعد از اتمام تحصیلاتش به اردن و سپس سوریه رفته و از دانشگاه دمشق دکتراى حقوق اسلامى گرفت. در اواخر دهه 1960 به مصر رفته و در دانشگاه الازهر تحصیلات تکمیلى خود را به پایان رساند و در سال 1973 به عربستان سعودى رفته و در دانشگاه جدید التأسیس جده به تدریس مشغول شد. عزام جزء اولین اشخاصى است که براى شرکت در جهاد علیه شوروى و براى اشاعه افکار خود به افغانستان رفت. وى پس از رسیدن به پاکستان ابتدا در دانشگاه اسلام آباد به تدریس پرداخت، اما خیلى زود آن جا را رها کرده و براى کمک به مجاهدین افغانى راهى پیشاور شد. در طول فعالیتهایش به این نتیجه مىرسد که تنها راه موفقیت در استقرار جامعه اسلامى، جهاد علیه دشمنان اسلام است. عزام به یکى از رهبران برجسته جهاد تبدیل شد و کتابهاى متعددى در این زمینه نوشت که در آنها عقاید و جهانبینى خود را درباره جهاد و آینده اسلام شرح مىدهد. وى در بیست و چهارم نوامبر 1989 به همراه دو پسرش و در راه رفتن به نماز جمعه در پیشاور پاکستان ترور شد.52
فراخوانى مسلمانان جهان به جهاد در افغانستان و اعلام این که جهاد وظیفه فردى همه مسلمانان است، موضوع اصلى دو کتاب مهم عبداللَّه عزام به نامهاى دفاع از سرزمینهاى اسلامى و الحاق به کاروان مىباشد. وى دلایل جهاد را در شانزده بند ذکر مىکند:53
1. جلوگیرى از تسلط کافران بر مسلمانان؛
2. کمبود مسلمانانى که جان خود را در راه اسلام فدا مىکنند؛
3. ترس از آتش جهنم؛
4. عمل به فریضه جهاد و پاسخ به دعوت خداوند؛
5. ادامه دادن راه سلف صالح؛
6. استقرار جامعهاى اسلامى؛
7. محافظت از مستضعفین روى زمین؛
8. شهید شدن و کسب مقام والا در بهشت؛
9. جهاد سپرى در مقابل امت است و از بىحرمت شدن آنها جلوگیرى مىکند؛
10. حفاظت از عزت امت و نقش بر آب کردن توطئههاى دشمن؛
11. حفاظت از سرزمین اسلام و جلوگیرى از فاسد شدن آن؛
12. ایجاد امنیت براى مکانهاى مقدس مسلمانان؛
13. حفاظت از امت در مقابل شکنجه و آوارگى؛
14. سعادت امت و افزایش ثروت آنها؛
15. جهاد اوج همه چیز در اسلام است؛
16. جهاد بهترین شکل عبادت در دین اسلام است و مسلمانان به وسیله آن مىتوانند به بالاترین درجات برسند.
عبداللَّه عزام به نقل از ابن تیمیه اولین وظیفه مسلمانان بعد از ایمان را جهاد و دفاع از سرزمینهاى اسلامى مىداند. به نظر وى این فریضه مهمترین وظیفهاى است که در عصر حاضر توسط مسلمانان به دست فراموشى سپرده شده است و علت اصلى وضعیت فلاکت بار مسلمانان، عمل نکردن به جهاد مىباشد. از نظر وى جهاد علیه کفار دو نوع مىباشد: جهاد تهاجمى زمانى است که دشمن از سرزمین خود دست به حمله نزند. در چنین حالتى بر مسلمانان واجب کفایى است که در این جهاد شرکت کنند و وظیفه اصلى متوجه امام مسلمین است که ارتشى تدارک دیده و به جنگ آنها بفرستد و آنها را مجبور به پرداخت جزیه کند، در غیر این صورت این امام است که مرتکب گناه شده است. نوع دوم جهاد تدافعى مىباشد که در آن بر همه مسلمانان، واجب عینى (وظیفه انفرادى همه مسلمانان) است که در جهاد شرکت کنند و کفّار را از سرزمین اسلام خارج سازند. این نوع جهاد مهمترین وظیفه مسلمانان بوده و تحت شرایط زیر الزامى مىشود:
اول، اگر کفار وارد سرزمین اسلام شده باشند؛ دوم، اگر خطوط نیروها در میدان نبرد رودرروى یکدیگر قرار گرفته و به همدیگر نزدیک شوند؛ سوم، زمانى که امام امت دعوت کند آنها باید به فتواى وى پاسخ داده و اطاعت کنند؛ و چهارم، اگر کفار گروهى از مسلمانان را دستگیر کرده و زندانى کنند.54
عزام به نقل از ابن تیمیه خاطرنشان مىکند که اگر دشمن وارد سرزمینهاى اسلامى شود بر مسلمانان واجب عینى است که در جهاد علیه دشمنان شرکت کنند. این وظیفه در وهله اول متوجه نزدیکترین فرد به صحنه نبرد است و بعد از وى به نفرات بعد و به همین ترتیب تا آخرین نفر از مسلمانانِ جهان منتقل مىشود. در چنین شرایطى اجازه گرفتن از والدین و یا دیگران براى شرکت در جهاد ضرورتى ندارد.55 به فراموشى سپردن جهاد شبیه ترک نماز و روزه و شاید هم بدتر از آنها باشد و ابن رشد مىفرماید: «مسلماً زمانى که جهاد واجب عینى شد، دقیقاً عین حج واجب مىشود».56
عبداللَّه عزام روایت معروفى را که از سوى علماى شیعه نیز مورد تأیید است و مدعى است که جهاد با نفس بزرگتر از جهاد با دشمن است را رد کرده و معتقد است که این حدیث جعلى مىباشد و هیچ پایه معتبرى ندارد. به نظر وى اگر جامعه اسلامى در جهاد براى آزادسازى سرزمینهاى اسلامى شرکت نکند و حتى اگر یک قطعه از این سرزمین نیز دست دشمن باقى بماند، این جامعه گناهکار خواهد بود.57 به نظر وى در نبرد با دشمنان اسلامى باید اختلافات کوچک داخلى کنار گذاشته شوند و به دشمن و مشکل اصلى پرداخته شود.58
اندیشههاى عبداللَّه عزام در تئورىپردازى براى سازمانهاى جهادى جدید نقش بسزایى داشته است. نوشتههاى او تبدیل به مانیفستى براى جنگجویان مسلمانى شد که مىخواهند جهاد جهانى علیه غرب به راه انداخته و «دولتهاى دست نشانده»(Poppet government) خاورمیانه را براندازند.59 علاوه بر این عبداللَّه عزام که از او به عنوان طراح و ایدئولوگ اصلى القاعده نیز یاد مىشود،60 متفکرى است که بیشترین تأثیر را در شکلگیرى دیدگاههاى بن لادن داشته است و براى سالها راهنماى فکرى بن لادن بوده است.61
مرورى بر بحثهاى ذکر شده نشان مىدهد که اعمال و اندیشههاى عبداللَّه عزام ثمرات مهمى را براى گروههاى جهادى اسلامى به ارمغان آورده است: اول این که، سازمانى بینالمللى به منظور یارگیرى از میان داوطلبانى از سراسر دنیاى اسلام براى جهاد در افغانستان به وجود آمد؛ دوم این که، شبکه بینالمللى سلولهاى ترور به وجود آمد که توسط جنبشهاى رادیکال اسلامى سراسر دنیا حمایت مىشدند و سوم این که، پیروزى مجاهدین در افغانستان هالهاى از شجاعت در اطراف جنگجویان مسلمان به وجود آورد که داراى تجربیات گرانبهایى بودند. این جنگجویان در همه نبردهاى بعدى اسلامگراهاى رادیکال و دشمنانشان، به منزله پیش آهنگ(Vanguard) عمل مىکردند.62
5. القاعده و جهاد بین المللى
قبل از حملات 11 سپتامبر، اسامه بن لادن اهداف، علل نارضایتىها و تاکتیکهاى شبکه بینالمللى القاعده را به طور مبسوطى، در اعلامیهها و مصاحبههاى مختلفى اعلام کرده بود. مرورى بر این اعلامیهها نشان مىدهد که ایدئولوژى القاعده بیشتر از آن که مذهبى باشد، سیاسى است. هم صدا با تئورى هانتینگتون تحت عنوان «برخورد تمدنها»، بن لادن نیز ویژگىهاى جنگ خود را «جنگ صلیبى آمریکا علیه ملل اسلامى» نامگذارى کرد و تأکید کرد که به اعتقاد وى درگیرى بین جهان اسلام و آمریکا و متحدانش مىباشد. از نظر وى جهان اسلام باید به خودباورى و اتحاد برسد و مسلمانان باید از خود دفاع کنند. در مورد سیاستهاى داخلى نیز به مسلمانان توصیه مىکند که به دنبال رهبرى باشند که از سویى آنها را متحد کرده و از سوى دیگر به دنبال استقرار خلافت باشد.63
دو اعلامیه جهاد علیه آمریکا وجود دارد که هسته مرکزى فلسفه اسامه بن لادن را تشکیل مىدهند. اولین اعلامیه در 26 آگوست 1996 و تحت عنوان «اعلامیه جهادى علیه آمریکا که سرزمین دو مکان مقدس را اشغال کرده است»، صادر شد. در این اعلامیه بن لادن با برشمردن مشکلات جهان اسلام معتقد است که رژیم عربستان سعودى به دو دلیل مشروعیت خود را از دست داده است: اول این که شریعت اسلامى را کنار گذاشته است و دوم این که به نیروهاى خارجى؛ یعنى صلیبىهاى آمریکایى اجازه داده است تا کشور را اشغال کنند. بن لادن نیز همانند عزام معتقد است که براى نبرد با دشمن خارجى باید اختلافات داخلى کنار گذاشته شوند. از نظر وى آمریکا دو شهر مقدس مکّه و مدینه را اشغال کرده است و وظیفه همه مسلمانان جهان است که «علیه کفّار جنگیده و آنها را از شبه جزیره عربستان اخراج کنند.» بن لادن همنوا با ابن تیمیه اولین وظیفه اصلى مسلمانان بعد از ایمان آوردن را جهاد مىداند. وى جهاد را تهاجمى و براى تثبیت حاکمیت خداوند بر روى زمین دانسته و آن را جنگ مقدسى مىداند که مشروعیت دارد؛ «اگر بیش از یک وظیفه براى انجام دادن باشد، پس باید با اهمیتترین آنها در اولویت قرار گیرد. بعد از ایمان واقعى وظیفه با اهمیتترى از بیرون راندن دشمن آمریکایى از سرزمین مقدس نمىباشد. هیچ اولویت دیگرى، به غیر از ایمان، نباید قبل از آن در نظر گرفته شود و هیچ شرطى براى این وظیفه وجود ندارد... اگر امکان بیرون راندن دشمن به غیر از جنبشهاى گروهى مسلمانان نباشد، پس وظیفه مسلمانان است که اختلافات ناچیز بین خودشان را کنار بگذارند، ابن تیمیه نیز این مسئله را توضیح مىدهد و تأکید مىکند که در مقابل تهدید اصلى باید اختلافات جزئى کنار گذاشته شوند.»64
دومین فتوا در 23 فوریه 1998 و تحت عنوان «جبهه جهانى اسلامى براى جهاد علیه یهودیان و نصرانیان» صادر شد. در این اعلامیه که وى به همراه گروههاى تندرویى از مصر، پاکستان و بنگلادش همصدا شده و جبههاى تشکیل دادهاند، بر جنگ علیه آمریکایىها و متحدانشان که به زعم آنها علیه خداوند، پیامبرش و مسلمانان اعلام جنگ کردهاند، تأکید مىکنند. طبق این فتوا جرایم و گناهان ایالات متحده در سه حوزه قابل تفکیک است که به نظر بن لادن سه حقیقت مسلمى است که هیچ کس نمىتواند آنها را انکار کند: اول این که سالیان متمادى است که ایالات متحده مقدسترین سرزمینهاى اسلام، یعنى شبه جزیره عربستان را اشغال کرده است و هنوز هم به اشغال خود ادامه مىدهد. در این مدت ثروت این سرزمین را به یغما برده، حاکمانش را کنترل مىکند و مردمانش را تحقیر مىکند؛ دوم این که ایالات متحده تحریم علیه مردم عراق را تحمیل کرده است که در نتیجه آن بالغ بر یک میلیون نفر کشته شدهاند؛ سوم این که هدف اصلى ایالات متحده حمایت از دولت یهودى و منحرف کردن افکار عمومى از اشغال اورشلیم و قتل عام مسلمانان آن جا مىباشد. بنابراین تنها پاسخ مناسبى که مسلمانان مىتوانند به این جنایات بدهند، جهاد دفاعى مىباشد که واجب عینى بوده و وظیفه تک تک مسلمانان مىباشد.65
اسامه بن لادن در مورد اعلام جهاد علیه نصرانیان و یهودیان، به ویژه آمریکایىها به خبرنگار شبکه الجزیره چنین مىگوید:
مسلمانانى که مىگویند اکنون زمان جهاد نیست، سخت در اشتباهند. مدت زمان طولانى است که امت مسلمان جهاد را به فراموشى سپردهاند،... اما خداوند دوباره شانس جهاد را در افغانستان، چچن و بوسنى و هرزگوین ارزانى داشت و وظیفه ماست که علیه دشمنان اسلام و به ویژه دشمن خارجى، یعنى اتحاد نصرانى - یهودى اعلام جهاد کنیم. جهاد در افغانستان ضعیف بودن ابرقدرتها را ثابت کرد. آمریکا از روسیه نیز ضعیفتر است و برادران ما که در سومالى مىجنگند، ضعیف و ترسو بودن سربازان آمریکایى را گواهى مىدهند. وقتى که هشت نفر از آنها کشته مىشوند، در تاریکى شب عقب نشینى کرده و بدون این که به پشت سر خود نگاه کنند، از آن جا خارج مىشوند.66
در واقع وى اهداف خود را بیدارى ملت مسلمان و آزادى سرزمینهاى اسلامى، جنگیدن در راه خدا و پیاده کردن شریعت خداوند مىداند، چرا که معتقد است سخن خداوند بالاترین سخنان مىباشد.67
ایمن الظواهرى رهبر جهاد اسلامى مصر و نفر دوم سازمان القاعده که یکى از امضا کنندگان اعلامیه 1998 مىباشد، هدف جنبش بنیادگرایى را سرنگونى دولت و استقرار حاکمیت خداوند مىداند. از نظر وى درگیرى با اتحاد یهودى آمریکایى، غیر قابل اجتناب بوده و آن را سرنوشت و وظیفه خود مىداند. الظواهرى در مورد پیشگامى در توقف عملیات نظامى با ذکر دو روایت به این سخن مىرسد که مرگ بهتر از عقب نشینى است. وى با یاد کردن از سید قطب به منزله برجستهترین تئورى پرداز جنبشهاى بنیادگرا از زبان وى چنین نقل مىکند: «برادر، به سمت جلو حرکت کن. سرت را به راست یا چپ نچرخان و تنها به بهشت نگاه کن.» در ادامه وى به انتقادهاى بعضى از اعضاى سازمان در رابطه با ادامه عملیاتهاى نظامى پاسخ داده و اظهار مىدارد که با مراجعه به تفسیرهاى رایج از شریعت، براى او مسجل شده که سخن خداوند بیشتر از علاقه این افراد برایش عزیز است.68
6. دلایل شرعى القاعده براى حملات 11 سپتامبر
سازمان القاعه در 24 آوریل 2002 اعلامیهاى درباره «حکم قهرمانان و مشروعیت عملیاتهاى ایشان در نیویورک و واشنگتن» صادر کرد که در آن به توضیح دلایل شرعى حملات 11 سپتامبر پرداخته است. این اعلامیه از خداوند به سبب موفقیت گروهى از جوانان با ایمان در پایان دادن عملیات تشکر کرده و آن را نشانهاى از عظمت و برترى خداوند مىداند؛ خدایى که باعث شد تا اینها خون صلیبیون را بنوشند، چرا که آنها «دههها و دههها» خون اینها را به شیشه کشیده بودند. «جوانانى که دست به این عملیات زدند، به سبب ثروت زمینى، شهرت و علائق زودگذر این کارها را انجام ندادهاند، بلکه در دفاع از مذهب خداوند متعال و مسلمانان در مقابل دستان آمریکایى که به وسیلهاى سعى در شکنجه کردن و تسلط بر اینان است، جان خود را قربانى کردهاند.»69
سازمان القاعده در جواب به این شبهه که شاید صدور اعلامیه منجر به محکوم کردن مجاهدین شود و بهانهاى به دست دشمنان دهد تا آنها را تحت تعقیب قرار دهد، چنین پاسخ مىدهد:
ما مىگوییم که دشمن مستبد هیچ مدرک و مشروعیت دهندهاى براى ادامه جنگ خود علیه اسلام و مسلمانان که از دههها قبل شروع کرده است، ندارد. مدارک آنها براى قتل عام مردم فلسطین براى بیش از پنجاه سال چه بوده است؟ کدامین احکام، کشتار مردم عراق را که تا به حال در تاریخ سابقه نداشته است، توجیه مىکند؟ چه چیزى کشتار مسلمانان بوسنى و هرزگوین را مشروع اعلام مىکند و به صربها اجازه مىدهد تا به نسل کشى مردم، بپردازند؟ گناه مردم کشمیر چیست؟ و کدامین احکام به «بندگان گاو»(Servants of Cow) اجازه مىدهد تا به مدت بیش از پنجاه سال خون آنها را بریزد؟ گناه مردم چچن، افغانستان و جمهورىهاى آسیاى مرکزى چه بوده است که صلیبیون مستبد شوروى را نسبت به نابودى و آوارگى آنها متقاعد کرده است؟ روزى که آمریکا مردم افغانستان را مىکشت و مسلمانان را به بند مىکشید چه توجیههایى را ارائه کرد؟ قبل از حمله و تحت پوشش سازمان ملل جبههاى علیه آن به وجود آورد. در مورد مسلمانان تیمور شرقى نیز دست به کارى مشابه زد. علاوه بر این تحت پوشش سازمان ملل، وارد سومالى شد، دست به کشتار زد و سرزمینهاى اسلامى آن جا را تحت مالکیت خود درآورد... باید اعلام کنیم که مردم مسلمان که جبهه صلیبى - یهودى، در پى نابود کردن آنهاست، هیچ گناهى غیر از این ندارند که مىگویند «خداوند سرور ماست». اتحاد نصرانى - یهودى، به هیچ حکمى براى جنگ علیه مسلمانان و ادامه آن، نیاز ندارند.70
سازمان القاعده، آمریکا را سرزمین جنگ دانسته و دلیل آن را حمایت از یهودیان براى کشتار مردم فلسطین اعلام مىکند. «آمریکا آن زمانى سرزمین جنگ شد که به مردم عراق، سودان و افغانستان حمله کرد. این کشور در هر مکانى و دههها مسلمانان را تحت فشار قرار داده است و به طور آشکارى دشمنان آنها را علیه آنها حمایت مىکند.»71
در این اعلامیه در دو مورد درباره ممنوعیت کشتن شهروندان بحث مىشود: اول این که، معتقد است کسانى که در حوادث 11 سپتامبر بىگناه کشته شدند، با توجه به روایتى از پیامبر مىتوان آن را توجیه کرد. دوم این که، القاعده معتقد است که کشتن غیر نظامیان به طور کامل ممنوع نیست، بلکه شرایطى وجود دارند که تحت آن شرایط کشتن شهروندان مجاز مىباشد. در نتیجه به بحثهاى کلامى پرداخته و توجیهى شرعى براى کشتن شهروندان مهیا مىکند. از نظر القاعده تنها وجود یکى از شرایط زیر کشتن شهروندان غیر نظامى را مشروع مىکند:72
1. مقابله به مثل؛ القاعده براى اثبات ادعاى خود آیه 194 سوره بقره را ذکر مىکند «اگر کسى به شما حمله کرد، شما نیز به او حمله کنید و با روشى مشابه.» بنابراین اگر دشمن تاکتیکى را به کار برد که در اسلام ممنوع شده است، این تاکتیکها براى مسلمانان نیز شرعى مىشود. در ادامه براى متقاعد کردن خواننده به درگیرى فلسطین اشاره مىکند.
2. ناتوانى در تمایزگذارى بین شهروندان و جنگجویان؛ هنگام حمله به دشمن در قلعه نظامى، تمایز بین جنگجویان و مردم عادى دشوار است، به ویژه اگر جنگجویان در میان مردم عادى پنهان شده باشند.
3. مشارکت شهروندان در عمل، حرف یا ذهن؛ در شرع اسلام، مشروعیت هدف جنگى توسط توانایى آن هدف در جنگ علیه مسلمانان تعیین مىشود. در نتیجه، سربازان، رهبران، حمایت کنندگان و شهروندان عادى نیز در این حیطه قرار مىگیرند.
4. ضرورت جنگ؛ از نظر القاعده، مرکز تجارت جهانى، دژ دشمن بود که به طور مستقیم علیه دشمنان اعلام جنگ کرده بود.
5. تسلیحات سنگین؛ القاعده با آوردن روایتى از دوران پیامبر در استفاده از منجنیق براى حمله به دشمن در حالى که با جمعیت عادى قاطى شده بودند، مشروعیت استفاده از سلاحهاى کشتار جمعى و حمله با هواپیما به برجها را توجیه مىکند.
6. سپرهاى انسانى؛ القاعده معتقد است که اگر دشمن از زنان، بچهها و سایر گروهها براى محافظت از خود استفاده کند، حمله به آنها مجاز مىباشد.
7. پیمان شکنى؛ آخرین شرط زمانى مهیا مىشود که دشمن پیمان خود را بشکند.
سازمان القاعده در مورد کشته شدن مسلمانان شاغل در برجهاى دوقلو نیز دلایل شرعى مىآورد. اول این که، اگر شرایط انجام عملى اضطرارى باشد، آن عمل مجاز شمرده مىشود، پس باید به شرایط انجام آن عمل توجه کرد. دوم این که، تصور غالب بر این بوده است که تنها کافران آن جا حضور دارند و در واقع تنها آنها مورد هدف بودهاند. بنابراین با توجه به این که تصور غالب، منطقى به نظر مىرسد، پس مىتواند توجیهى براى چنین عملى باشد. سوم این که، امروزه کمتر کشورى وجود دارد که مسلمانها در آن جا نباشند. چهارم این که، پرداخت جزیه براى کشته شدگان مسلمانان رویهاى معمول است که در زمان پیامبر نیز بوده است و آخر این که، مسلمانانى که کافران را کمک و همراهى مىکنند باید هدایت شوند.73
اعلامیه 24 آوریل روشهاى رایج انجام وظایف مذهبى را زیر سؤال برد. در نتیجه مشروعیت روشهاى غیر خشونتآمیز را به طور بنیادین، مورد سؤال قرار داد. این بیانیه به سه بحث مهم دامن زد: اول، روشهاى غیر خشونتآمیز مقابله با ایالات متحده مورد تردید قرار گرفتند، بنابراین سازش مذهبى نمىتوانست معقول باشد؛ دوم، ایالات متحده جنگى علیه اسلام به راه انداخته است. بنابراین خشونت، جهاد دفاعى بوده و وظیفه همه مسلمانان است و سوم، هیچ شرطى در مورد ممنوعیت کشتن شهروندان در اسلام وجود ندارد. در واقع، شهروندان را تحت شرایط خاصى که وضعیت فعلى دارا مىباشد، مىتوان مورد هدف قرار داد.74
در واقع القاعده بر این باور است که استفاده از خشونت، حاکمان بت پرست جوامع را از بین برده و همانند حضرت محمدصلى الله علیه وآله که عصر جدیدى از روشنایى و عدالت را بعد از فتح مکه براى بشریت به ارمغان آورد، القاعده نیز مردم را از تاریکى و جاهلیت نجات داده و به سوى نور هدایت خواهد کرد. هدف القاعده ایجاد دولتى است که بشریت را از پرتگاه سقوط که به علت طرد ارزشهاى اسلامى اتفاق افتاده است، بیرون بکشد و این میسّر نمىشود مگر با استفاده از ارزشهاى اسلامى در سراسر جامعه. در نتیجه استفاده از خشونت نیز جزئى از جنگ مقدس بوده و چون براى نجات بشریت است، پس مشروعیت دارد.75
در پایان لازم به ذکر است که هر چند جهاد از سوى بن لادن به صورت بد ارائه شده است، امّا این بدان معنا نیست که جهاد در اسلام جایگاه جدى ندارد و همانطور که در ابتداى مقاله ذکر شد از نظر اسلام کل حیات انسان مستلزم نوعى جهاد است و بىگمان عمل به همه عبادات نوعى جهاد محسوب مىشود.
پىنوشتها
1. کارشناسى ارشد اندیشه سیاسى اسلام، دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه علامه طباطبایى (ره).
2. آیة اللَّه حسین نورى، جهاد (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366) ص 15.
3. سید حسین نصر، قلب اسلام، ترجمه مصطفى شهید آیینى (تهران: حقیقت، 1383) ص 314 - 315.
4. Jeffrey Haynes, Understanding Contemporary Islamic militancy: the case of al-queda, available at:
http://www.sgir.org/conference 2004;
and: Jeffrey Haynes, Al-qQaeda: Ideology and Action, Paper prepared for the ECPR joint session of
workshop, upsala, april 2004, available at:
http://www.essex.ac.ul/acpr/events/jointesessions/paperarchive /uppsala/WS3/hayness.pdf
5. Oliver Roy, The Failour of Political Islam, Trans. by Carol Volk (London: I.B.Tauris, 1994) pp.153-154;
and:
نصر، پیشین، ص 312.
6. نصر، پیشین، ص 313 - 314.
7. آیه 190 سوره بقره و آیه 2 سوره مائده.
8. آیه 256 سوره بقره.
9. آیه 9 سوره ممتحنه.
10. آیه 61 سوره انفال.
11. آیات 90 و 94 سوره نساء.
12. به نقل از: خالد ابوالفضل، «تساهل در اسلام»، در یوشوا کوهن و یان لیگ (ویراستاران)، تساهل در اسلام، ترجمه محمدتقى دلفروز، ص 15 - 34 (تهران: کویر، 1383).
13. نصر، پیشین، ص 316.
14. ابوالفضل، پیشین، ص 32.
15. نصر، پیشین، ص 319 - 320.
16. Stephan Schwarts, The Two Faces of Islam: The House of Saud from Tradition to Terror, (New York:
Doubleday, 2002) p. 14.
17. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون؛ جنبشهاى نوین اسلامى در مصر، ترجمه حمید احمدى، چاپ دوم (تهران: کیهان، 1375) ص 240.
18. از جمله: آیات 2 و 216 از سوره بقره؛ آیه 39 سوره انفال؛ آیات 121، 120، 21، 20، 19 از سوره توبه؛ آیات 39 تا 41 از سوره حج؛ آیه 54 سوره مائده؛ آیه 15 سوره حجرات.
19. Ibn Taymiyyah, The Religious and Moral Doctrine of Jihad, available at:
http://www.sullivan-county.com/z/tay.html.
20. ibid.
21. Emmanuel Sivan, Radical Islam: Medival Theology and Modern Politics, (New Havan: Yale university Press,
1990) p.101.
22. Johanne J. G. Janson, The Neglected Duty: The Creed of Stadat's Assassins and Islamic Resurgence in The
Middle East, (New York: Mcmillan, 1986) pp.xi-xiii.
23. Douglas E. Streusand, What Does Jihad Mean?, Middle East Quarterly, No.4 (September 1997) p.5.
24. David Zeidan, The Islamic Fundamentalist view life as a Perennial Battle, Middle East Review of
International Affaires, No.4, pp.26-53 (December 2001) pp.29; also available at:
http://www.meria.idc.ac.illjaurnal/2001/issues4/zeidan.pdf
; and: Barry and Judith Rubin, Anti-American Terrorism and the Middle East, (Oxford university press 2002)
pp.11-26.
25. ibid, p.42.
26. Rohan Gunaratna, Inside Al-Qaeda: Global Network of Terror, (New York: Columbia University Press,
2002) p. 86.
27. سید قطب، اسلام و صلح جهانى، ترجمه سید هادى خسروشاهى و زین العابدین قربانى، چاپ چهارم (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368) ص 218 - 219.
28. سید قطب، ما چه مىگوییم؟، ترجمه سید هادى خسروشاهى، چاپ بیست و دوم (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372) ص 37 - 38.
29. همان، ص 39.
30. قطب، اسلام و صلح جهانى، ص 49 - 51 .
31. همان، ص 3 - 51 .
32. Sayed Qutb, Milestones, ch.4,available at:
http://www.yongmuslims.ca/online-library/books/milestones/hold/.usp.
33. سید قطب، معالم فى الطریق، (بیروت، قاهره: 1980) ص 60 - 61، در: ژیل کوپل، پیامبر و فرعون، پیشین؛ و:
Qutb, Milestones, ch.4.
34. کوپل، پیشین، ص 57؛ و: مجید مرادى، «تقریر گفتمان سید قطب»، فصلنامه علوم سیاسى، سال ششم، شماره 21، ص 195 - 216 (بهار 1382) ص 213.
35. Qutb, Milestones, ch.4.
36. ibid.
37. قطب، اسلام و صلح جهانى، ص 62.
38. از جمله: آیات 74 تا 76 سوره عمران؛ آیات 38 تا 40 سوره انفال؛ آیات 29 تا 32 سوره توبه.
39. Qutb, Milestones, ch.4.
40. Gilles Kepel, Jihad: The Trail of Political Islam, Trans. by Anthony Roberts (Massuchuestts: Harvard
University Press, 2002) p.86.
41. Abd al-Salam Faraj, Al-faridah al-Ghaibah, pp.60-61, in: Johannes J.G. Jansen, The Neglected Duty: The
Creed of Sadat's Assassins and Islamic Resurgence in The Middle East, (New York: Mcmillan Publishing
Company, 1986) pp.159-235.
42. ibid, pp.166-167.
43. ibid, p 169.
44. ibid, pp.172-174.
45. ibid, pp.192-193.
46. ibid, pp.199-200.
47. ibid, pp.193-197.
48. کوپل، پیشین، ص 129 - 138.
49. Kepel, op. cit, pp.138-139.
50. Quinton Wiktorowics, The New Global Threat: Trunsnational Salafis and Jihad, Middle East Policy,
Vol.VIII, No.4, pp.18-38 (December 2001) p.22.
51. Jason Burke, Al-Queda: Casting a Shadow of Terror, (London, New York: I. B. Tauris and Co Ltd, 2003)
p.68; and: Kepel, op. cit, pp.144-145.
52. Yoram Schweitzer and Shaul Shay, The Globalization of Terror: The Challenge of Al-Qaeda and the Response
of the International Community, (New Brunswick (U.S.A.) and London: Transaction Publishers, 2003) pp.22-23;
and: Kepel, op.cit, pp.145-146.
53. Abdullah Azzam, Join the Caravan; Al-jihad Fesibillah, part, part, 1,available at:
http://www.religioscope.com/info/doc/jihad/azzam-carvan-1-forward.html.
54. Abdullah Azzam, Defense of Muslim Lands, ch.1,available at:
http://www.inslamistwatch.org/texts/azzam/defense/ack.html.
55. Azzam,Join the Caravan, part, 2 and 3.
56. Azzam, Defense of Muslim Lands, ch.3.
57. Azzam, Join the Caravan, Conclusion.
58. Azzam, Defense of Muslim Lands, ch.4.
59. Tom Knowlth, Zawahiri-Not bin Laden-Is The top Target, (03-05-2003), available at:
http://www.sullivan-county.com/z/sftt2.htm.
60. Zeidan, op.cit, p.43.
61. John Gray, Al-Qaeda and What It Means to Be Madern, (New York and London: the new press, 2003)
pp.78-79; and: Burke, op.cit, pp.4-5; and: Schwarts, op.cit, pp.164-165.
62. Schweitzer and Shay, op.cit, pp.23-24.
63. Christopher M. Blanchard, AlQaeda: Statements and Ideology (November 16, 2004) available at:
http://www.fas.org/irp/crs/RS21973.pdf.
64. Bin Laden, Declaration of War Against American Occupying the Land of The Two Holy Places,
(26/8/1996), available at:
http://www.azzam.com/html/articlesdeclaration.html.
65. Osama Bin Laden, Statement: Jihad Against Jews and Crusaders, (Februry 23, 1998) p.149-150, in: Barry
Rubin and Judith Colp Rubin, Anti-American Terrorism and The middle East, (Oxford university Press, 2002)
pp.149-151.
برنارد لوئیس تحلیل خوبى از این فتوا و دلایل تاریخى آن ارائه کرده است، رجوع کنید به:
Bernard Lewis, License to Kill; Usama bin Ladan's Declaration of Jihad, Foreign Affairs, Vol.77,
No.6,pp.14-19 (November/December 1998).
66. Osama bin Laden, Interview With Bin Ladan at Al-jazzera Television, (Decamber 1998) p.155,in:barry
and Judith Rubin, op.cit, pp.151-157.
67. Burke, op.cit, p.35.
68. Ayman al-Zawahiri, Knights Under the Prophet's Banner, serialized in Al-Sharq al Awast (London) 2-10
Decamber 2001, Tran. Foreign Broadcast Information Service, Document FBIS-NES-2001-1202, maintained
on-line by the Federation of American Scientists.
http://fus.org/irp/world/para/ayman-bk.html.
69. Al-Qaeda, A Statement from quidat al-Jihad regarding the mandates of the heroes and legality of the
operations in New York and Washington, available at:
http://www.mepc.org/public-asp/journal-Vol 10/alqaeda.html.
70. ibid.
71. ibid.
72. ibid.
73. ibid.
74. Quinton Wiktorowics and John Kaltner, Killing in the Name of Islam; Al-Queda's Justification For
September 11, Middle East Policy, Vol.X, No.2, pp.76-92, (Summer 2003) p.80.
75. Michal Doran, The Pragmatic Fanaticism of Al Qaeda: An Anatomy of Extremism in Middle Eastern
Politics, Science Quarterly, (6/22/2002), available at:
http://www.lbauza.net/doran.htm.
1) .
2) .
3) .
4) .
«معناى جهاد از لحاظ شرعى این است که انسان با گذشتن از جان و مال خویش، در راه برترى توحید و کلمه اسلام و پایههاى رسالت و اقامه شعائر ایمان و برافراشتن پرچم دین الهى، با تمام امکانات خود تلاش و مبارزه کند.2
جهاد در معناى خاصى که در متن اسلام و عرف رایج میان مسلمانان وجود دارد، یعنى «کوشش در راه خدا»؛ از این منظر اساسى است که مىتوان گفت همه زندگى بنا بر نظر اسلام «جهاد» است زیرا جز تلاش براى زیستن مطابق با اراده خداوند و کوشش براى انجام اعمال صالح و دورى از بدىها نیست». به دلیل این که در اسلام دین و دنیا جدا از یکدیگر نیستند، بنابراین کل حیات انسان مستلزم نوعى جهاد است. از همین رو با وجودى که بر خلاف نماز و روزه، جهاد از ارکان اسلام محسوب نمىشود، امّا «عمل به همه عبادات بىگمان مستلزم نوعى جهاد است.»3
بعد از حملات 11 سپتامبر به برجهاى دوقلوى سازمان تجارت جهانى و ساختمان پنتاگون، واژه جهاد بیش از پیش در رسانهها و محافل علمى غربى به کار گرفته شد، به طورى که بعضى از مواقع ایدئولوژى القاعده را جهادیسم(Jihadism) مىنامیدند.4 در طول تاریخ اسلام به ویژه در سدههاى نخستین و در زمان پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله جهاد به دنبال از هم گسستن ارزشهاى قبیلهگرایى(tribalism) و فراخوانى امت به اسلام و شریعت و «همه نیروهاى مرکزگرایى صورت مىگرفت که وحدت اسلامى را تهدید مىکردند.» در واقع جهاد توسط رهبرى مذهبى اعلام مىشد که خارج از دنیاى قبیلهاى قرار داشت و مسلمانان را در مقابل کفار قرار مىداد. به عبارت دیگر جهاد «عصبیت» قبیلهاى را به نفع «امت» از بین برد.5
هدف از پژوهش حاضر ارائه مراحل گسترش ایده جهاد از قرون نخستین اسلام تا عصر حاضر و تمرکز بر این نکته است که چگونه گروههاى تندرو اسلامى برداشتى نادرست از این واژه ارائه دادهاند. هدف آنها مشروعیت سازى براى خشونتى است که علیه غرب و دولتهاى خود به کار مىگیرند. اشخاصى از قبیل اسامه بن لادن با استفاده از اندیشههاى متفکران رادیکالِ پیش از خود و ارائه تفسیرى دلخواه از آیههاى قرآن سعى دارند که اعمال تروریستى خود را موجه نشان دهند. همانطور که در طول تاریخ غرب جنگهایى تحت عنوان جهاد صورت گرفته و تأیید پاپ را که جنگهاى صلیبى را رهبرى مىکرده، به همراه نداشته است، «در اسلام نیز کسانى به نام جهاد، پیکارها کردهاند هرچند این پیکارها، مطابق با شریعت اسلام و به معناى فنى کلمه، جهاد به شمار نیامده است و علما نیز بر آن صحّه نگذاشتهاند.» علاوه بر این از آغاز پیدایش اسلام و درگیرى مسلمانان با مسیحیان، «جنگهایى را که غرب تحت لواى Crusade به راه انداخته است، بسى بیش از جهادهاى صورت گرفته به دست مسلمانان است.»6
1. جهاد در قرآن و سنت
در هیچ کدام از آیههاى قرآن ایده جنگ نامحدود به رسمیت شناخته نشده است. با وجودى که قرآن تأکید مىکند که مسلمانان باید با کسانى که با آنها مىجنگند، پیکار کنند، امّا در آیات متعددى بر این نکته نیز تأکید کرده است که مسلمانان نباید به دیگران تجاوز کنند.7 در جایى دیگر نیز به صراحت اعلام کرده است که هر شکلى از تغییرِ کیش اجبارى به اسلام ممنوع مىباشد؛ «در دین هیچ اجبارى نیست.»8
از نظر قرآن، اگر غیر مسلمانان خواهان صلح باشند، مسلمانان نیز براى دستیابى به آن باید تلاش کنند. قرآن مىفرماید که خداوند مسلمانان را از صلح با کسانى که در حال جنگ با آنها هستند باز نمىدارد، بلکه مسلمانان را از صلح با کسانى که به خانههاى مسلمانان تجاوز کرده و آنها را از خانههاى خود بیرون مىکند، منع کرده است.9 در آیه دیگرى نیز حکم قوىترى را به نفع صلح اعلام کرده است و مىفرماید: «و اگر دشمنانتان به صلح گراییدند تو نیز بدان گراى و بر خدا توکل کن که او شنواى داناست.»10 علاوه بر این به مسلمانان دستور مىدهد که از روى نخوت دست رد به سینه کافرانى که به دنبال صلح با مسلمانان هستند نزنند.11 با توجه به آیههاى متعددى که راجع به صلح آمده است، اگر مسلمانان در حال جنگ دائم با کافران بودند و اگر کافران و یا غیر مسلمانان یک دشمن دائم و همواره یک هدف مشروع به شمار مىآمدند، بدون تردید دیگر بحثهاى مربوط به صلح بىمعنا بودند.12
در سنت اسلامى نیز مفهوم جنگِ مقدس وجود ندارد. طبق روایتى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله پس از غزوه عظیم بدر که نقش بسزایى در بقاى امت اسلامى داشته است، ایشان میان جهاد اصغر و اکبر تفاوت قائل شده و فرمودهاند: «شما از جهاد اصغر به سوى جهاد اکبر بازگشتهاید و آن گاه که از ایشان درباره جهاد اکبر پرسیدهاند، ایشان فرمودهاند: آن جهاد با نفس امّاره است.»13 با وجودى که قرآن، تجاوز و جنگ نامحدود و خشونتزا را ممنوع اعلام کرده است، امّا بسیارى از فقهاى کلاسیک اسلام در یک رویکرد جهان را به دو اردوگاه دارالحرب و دارالاسلام تقسیم کرده و از جنگ علیه کافران حمایت مىکردند.14 امّا چنین نگرشى مورد تأیید همه علماى اسلام نبوده است.
همه فقهاى شیعه و تقریباً بیشتر فقهاى اهل تسنّن و به ویژه در عصر حاضر، جهاد را تنها زمانى مشروع دانستهاند که نه ابتدایى (تهاجمى)، بلکه دفاعى بوده باشد.(البته لازم به ذکر است که برخى از فقهاى شیعه، جهاد ابتدایى را نیز جایز دانستهاند، لذا اجماع کاملى در این مورد در میان فقهاى شیعه وجود ندارد، امّا اکثریت، جهاد ابتدایى را جایز ندانستهاند.) در اهل تسنن و به ویژه از دهه 1950 و فتواى محمد شلتوت، اکثر علماى سرشناس عالم تسنن متفق القولند در این که تنها جهاد جایز جهاد دفاعى است؛ یعنى هرگاه کیان امت اسلامى به خطر افتد بر کل امت واجب است که به جهاد برخیزند.» در دیدگاه سنتى اهل تسنن، در صورتى که حکومت اسلامى وجود داشته باشد، این وظیفه حاکم است که با مشورت علما جهاد کند و در صورتى که حکومت اسلامى وجود نداشته باشد، مراجع دینى، علما و به بیانى مفتیان از چنین حقى برخوردار خواهند بود. با وجودى که در اسلام هر شخصى به تنهایى در پیشگاه خداوند مسئول است و هیچ طبقه روحانیتى وجود ندارد، امّا هیچ کس نمىتواند به صرف این که مسلمان است و قدرت سیاسى ونظامى دارد، اعلام جهاد کند.15
2. ابن تیمیه
در سال 1258 میلادى مغولها بغداد را تصرف کردند. پیروزى مغولها به قرنها قدرت بغداد در دنیاى اسلام پایان داد. این حادثه و حوادثى که بعد از آن رخ داد، مشاجرات زیادى را در دنیاى اسلام و در میان مسلمانان برانگیخت. یکى از این اشخاص، ابن تیمیه حنبلى مذهب (1328 - 1263م) بود. وى تنها چند سال پس از سقوط بغداد به دنیا آمد و علیه حاکمان مسلمان شده مغول دست به شورش زد. از نظر او بعد از پیامبر و خلفاى راشدین، اسلام تحریف شده است.16 وضعیت جامعهاى که ابن تیمیه در آن زندگى مىکرد باعث شد تا وى براى سرنگونى رژیم حاکم که بر یک اقلیت نظامى متکى بود، اعلام جهاد کند.17 در واقع، ابن تیمیه اولین متأله مسلمان بود که به صورت منظم و منسجم به مسئله جهاد پرداخت و یک بخش بزرگ از کتاب السیاسة الشرعیه را به این موضوع اختصاص داد.
ابن تیمیه با ذکر آیات متعددى که راجع به جهاد در قرآن آمده است؛18 نتیجه مىگیرد که جهاد، عملى است که یک مسلمان مؤمن مىتواند انجام دهد. از نظر او جهاد بر حج، نماز و روزه برترى دارد. از نظر وى ویژگى واقعى یک انسان نه در ریاضت و تقواى فردى بلکه در جهاد بروز پیدا مىکند. ابن تیمیه به سه دلیل جهاد را سودمند مىداند و معتقد است که باید به آن عمل کرد:
اول این که جهاد نه تنها به شخص شرکت کننده در جهاد (مجاهد) بلکه به سایرین نیز چه از نظر مذهبى و چه از نظر احساسى فایده مىرساند. دوم این که جهاد از همه عبادتها برتر است. جهاد بیشتر از هر عمل دیگرى عشق و پرستش بندگان نسبت به خداوند را نشان مىدهد. کسانى نیز که در جهاد شرکت مىکنند در هر صورتى پیروزى را به دست مىآورند؛ یا پیروز مىشوند و یا به شهادت رسیده و به بهشت مىروند که خود پیروزى بزرگترى است، سوم این که همه موجودت باید زندگى کرده و در نهایت بمیرند و جهاد وسیلهاى است که انسانها مىتوانند با استفاده از آن به بهترین وجهى بمیرند و سعادت هر دو جهان خود را به دست آورند. علاوه بر این شهادت آسانترین شکل مردن است.19
ابن تیمیه جهاد را هم علیه صلیبیون و هم علیه مغولها که هر کدام قسمتى از دارالاسلام را اشغال کرده بودند، به کار برد. مهمتر این که مسلمانانى را که در جهاد شرکت نکنند کافر قلمداد کرد. از نظر وى کسانى که از قانون اسلام سرباز زنند، کافر هستند، حتى اگر شهادتین را نیز گفته باشند و باید با آنها جنگید.20 مخالفت وى با اغلب فقهاى آن زمان باعث شد تا نظریات وى شالودهاى براى بحثهاى اسلامگرایى رادیکال معاصر شود.21
3. جهاد در عصر حاضر
جنبشهاى اصلاح طلب مسلمانان در خاورمیانه براى اولین بار در اواخر قرن نوزدهم و در پاسخ به امپریالیسم اروپایى ظهور کرد. پایان عصر استعمار و کسب استقلال توسط اکثر کشورهاى اسلامى بعد از جنگ جهانى دوم شتاب بیشترى به این جنبشها بخشید. تغییرات گسترده اجتماعى و به وجود آمدن ایدههایى از قبیل ناسیونالیسم، سوسیالیسم و حقوق زنان، روشهاى سنتى زندگى در این جوامع را با چالشى جدى مواجه ساخت. سرخوردگى جوامع اسلامى از زندگى در دوره مدرن در دهه 1970 بیشتر شد. این عوامل باعث شدند تا ضرورت به وجود آمدن مدلى بومى براى مسلمانان و طرد تمدن غربى احساس شود. سى سال آخرِ قرن بیستم شاهد گسترش گروههاى نظامى و مذهبى بود که ایدئولوژى آنها خواستار جهاد براى به وجود آوردن جامعهاى بر اساس شریعت اسلامى و پاک کردن حکام غیر مشروع و غیر اسلامى بود.22
ابوالاعلى مودودى (1979 - 1903م) اولین شخصى است که به صورت روشمندانهاى به واژه جهاد پرداخت و آن را وارد ادبیات سیاسى معاصر کرد.23 به نظر وى اسلام یک ایدئولوژى انقلابى مىباشد که به دنبال برپایى نظم اجتماعى در کل جهان و بازسازى آن بر پایه اصول و ایدهالهاى خود است. هیچ شکى وجود ندارد که همه پیامبران خدا رهبرانى انقلابى بودهاند و خاتم الانبیا، محمدصلى الله علیه وآله بزرگترین رهبر انقلابى بوده است.24 مودودى جهاد را به منزله نبردى انقلابى براى اجراى دستورات خداوند بر روى زمین تشریح مىکند. این نبرد به سبب خواستههاى خود شخص نیست بلکه براى به دست آوردن رضایت خداوند مىباشد؛ هدف جاىگزینى «سزار به جاى سزار» نیست بلکه استقرار عدالت و برابرى اجتماعى در بین بشریت است که در این راه مسلمانان باید همه دارایىهاى خود و حتى زندگى خود را صرف کنند. از نظر وى وظیفه مؤمنان واقعى این است که ظلم و ستم، سختى و قوانین ناعادلانه را از روى زمین بردارند.25 نوشتههاى او در اشخاص دیگرى از جمله حسن البناء و سید قطب تأثیر کرد و در خاورمیانه و علیه اسرائیل و صهیونیسم به کار گرفته شد. ایدئولوگهاى اسلامى خاورمیانه، جهاد را قانونى کردند و آن را وظیفهاى فردى براى هر فرد اعلام کردند.26
متفکر اسلامگراى رادیکال مصرى، سید قطب (1966 - 1906م) دومین شخصى است که به صورت مبسوطى واژه جهاد را بررسى کرده و آن را وارد ادبیات گروههاى نظامى اسلامگرا کرد. از نظر وى اسلام جنبشى آزادى بخش است که براى نجات انسانها و آزادى بشریت آمده است:27
اسلام یا هست یا نیست. اگر هست که اسلام، مبارزه و جهاد پىگیر و دامنهدار و سپس شهادت در راه خدا و در راه حق و عدالت و مساوات است و اگر نیست نشانهاش آن است که همه به ورد و ذکر مشغولاند و به تسبیح و سجاده چسبیدهاند و صبح و شام منتظرند که خود به خود از آسمان، خیر و برکت و آزادى و عدالت ببارد.28
از نظر وى مسلمانان واقعى آنهایى هستند که «در راه اعتلا و برترى کلمه حق - نام خدا - به جهاد مشغولاند.29
به اعتقاد سید قطب جنگهایى که از راه تعصب نژادى، تعصبات خشک دینى، طمعها و منافع مادى و نیز از راه جاه و شهرتطلبى پادشاهان و قهرمانان و یا علاقه به تحصیل غنائم به وجود آید، مورد پذیرش اسلام نیست.30 در واقع تنها جنگى را که اسلام مشروع دانسته و به آن اعتراف مىکند جنگ در راه خدا و براى عدالت اجتماعى است. قطب با روایتى از پیامبر مبنى بر این که «آن که براى اعتلاى کلمه خدا مبارزه مىکند، در طریق خداست، «کلمه خدا را به اراده خدا تعبیر مىکند که» عبارت از آن حقیقتى است که با ناموس و سنت خلل ناپذیرى که براى جهان آفرینش و انسان قرار داده شده، موافقت دارد.» بنابراین اگر کسى ظلم و ستم کند و از عدالت دورى گزیند، در واقع با کلمه خدا مخالفت کرده است و بر مسلمانها لازم است که با چنین شخصى براى اعتلاى کلمه توحید بجنگند و آنهایى که علیه دیانت سر ستیز برداشتهاند به سوى حق بازگردانند.» به عبارت دیگر «بر مسلمانها واجب است که علیه آنها شمشیر بکشند تا بار دیگر آنها را تحت لواى عدالت مطلقه اسلام در آورند.» از نظر سید قطب «عدالت مطلقه و جلوگیرى از ظلم و بیدادگرى، همان کلمه خدا است که لازم است در هر حال و در هر جا، از همه چیز برتر و بالاتر [باشد].»31
سید قطب در کتاب معالم فى الطریق (نشانههاى راه) و در ابتداى فصل چهار، تحت عنوان «جهاد فى سبیل اللَّه» به نقل قولى از ابن قیم در مورد جهاد مىپردازد و خود نیز آن را تأیید مىکند. وى به نقل از ابن قیم مدعى مىشود که پیامبر اسلام بعد از کسب رسالت، در وهله اول مأموریت مىیابد که با دعوت از نزدیکترین افراد خود شروع کند و سپس همه ملت عرب را دعوت کند. ایشان بعد از هجرت به مدینه و تشکیل دولت دستور مىیابد که در کنار دعوت، از جنگ نیز استفاده کند، منتها تنها با کسانى که با وى جنگ مىکنند. بعد از طى این مراحل و استقرار کامل اسلام، خداوند دستور مىدهد که تا استقرار نهایى دین، با تمام مشرکین بجنگد. بنابراین طبق نظر ابن قیم و به تبعیت از او سید قطب، مسلمانان ابتدا از جنگ بازداشته شدند؛ سپس اجازه یافتند که جنگ کنند؛ بعد دستور یافتند که علیه مهاجمان بجنگند و در نهایت دستور یافتند که علیه تمامى مشرکان وارد جنگ شوند.32
از نظر سید قطب علل جهاد را باید با توجه به ماهیت اسلام و رسالت پیامبر بررسى کرد. از دیدگاه وى اسلام اعلامیهاى جهانى براى آزادى بشریت از هرگونه بندگى - بندگى دیگران و بندگى نفس - مىباشد و نشان دهنده این است که «حاکمیت مختص خداوند است و او پادشاه همه چیز در جهان است.» قطب اسلام را چالشى براى همه سیستمهاى موجود در جهان مىداند که بر اساس حاکمیت انسان بنا شدهاند. استقرار حکومت خداوند بدین معنا است که قوانین وى جارى شده و همه تصمیمات بر اساس این قوانین اتخاذ شود. بنابراین «برقرارى حکومت خداوند بر روى زمین و سلب حاکمیت از کسانى که بر جاى خداوند نشستهاند و قوانین ساخته دست بشر را با قوانین الهى جاىگزین کردهاند، تنها با استفاده از موعظه امکانپذیر نخواهد بود.» به نظر قطب افرادى که در جایگاه خداوند قرار گرفتهاند به این راحتى حاضر نخواهند شد که قدرت را از دست دهند. قطب، اسلام را دینى تئوریک و فلسفى نمىداند بلکه معتقد است که:
دینى مىباشد عملى و باید به مورد اجرا گذاشته شود و این هدف، میسّر نخواهد شد مگر این که موعظه و جنبش در کنار هم استفاده شوند.33
سید قطب با کنار هم گذاشتن اصطلاحات «موعظه» و «جنبش» به تبلیغ اسلام از طریق «شمشیر» و «کتاب» مىپردازد و هر دو را لازم و ملزوم یک دیگر قرار مىدهد. از نظر وى «هر یک از این ابزار؛ یعنى شمشیر و کتاب جایگاه و کاربرد خاص خود را در تاریخ اسلام داشتهاند؛ شمشیر براى به انقیاد در آوردن سرزمینهاى غیر اسلامى و مشرکین داخلى به کار گرفته شده است و کتاب براى به اسلام آوردن مسیحیان و یهودیانى که به زور وادار به گرویدن به اسلام نمىشدند.»34
قطب در انتقاد از کسانى که جهاد در اسلام را تنها دفاعى مىدانند، آنها را شرقشناسانى(orientalist) مىداند که مىخواهند ماهیت و هدف اسلام را تغییر دهند. به نظر وى «چون هدف اسلام، آزادى بشریت است پس نمىتواند جنبشى تدافعى و یا جهاد تدافعى قلمداد شود. «وقتى که اسلام اعلام موجودیت کرد، دنیا پر از سیستمهاى مختلف بود، امروز نیز که در عصر جاهلیت به سر مىبریم سیستمهاى زیادى در دنیا وجود دارند»، پس همانطور که در آن زمان اسلام تنها و بهترین گزینهاى بود که از سوى خداوند ارائه شد، امروز نیز براى نجات بشریت باید اسلام را اجرا کنیم. از نظر وى کسانى که جهاد را صرفاً براى دفاع از سرزمین اسلام مىدانند، هدف اسلام را فراموش کرده و در اصل ارزش اسلام را پایینتر از سرزمینهاى اسلامى قرار مىدهند. وى جهاد با نفس را نیز که از سوى عدهاى بزرگتر از جهاد دفاعى و بعد از آن مىدانند، مقدم بر جهاد با کفار دانسته و معتقد است که مسلمانان تنها در صورتى قادر خواهند بود با کفار بجنگند که به خلوص نیت و ایمان واقعى رسیده باشند.35
از نظر سید قطب، صلح در اسلام زمانى مىتواند معنا داشته باشد که مردم تنها از خدا اطاعت کنند و مجبور به اطاعت از دیگران نشوند.36 «صلحى که اسلام مىخواهد، نسبت به آن معنایى که اکنون در میان دولتها متعارف است، فرق داشته و صلح اسلامى داراى معناى عمیقتر و وسیعترى خواهد بود و آن معنا عبارت است از: همزیستى و صلح که نام خدا را که عبارت از «عدالت اجتماعى و امنیت عمومى براى مردم» است، روى کره زمین برقرار سازد، نه صرف خوددارى از جنگ، به هر قیمتى که تمام شود... حتى، در حالى که اهریمن ظلم و فساد، بال و پرش را روى مردم گسترده باشد.!!»37
در پایان سید قطب با ذکر آیههاى متعددى از قرآن کریم38 دلایل جهاد در اسلام را چنین برمىشمارد: اول، استقرار حاکمیت خداوند؛ دوم، رسیدگى و مرتب کردن مسائل بشریت با توجه به راهنمایى واقعى که خداوند فراهم کرده است؛ سوم، طرد همه نیروهاى شیطانى و سیستمهاى شیطانى از زندگى؛ و چهارم، پایان دادن به حکومت یک انسان و سایرین، چرا که همه انسانها مخلوق خداوند مىباشند و هیچ کس حق ندارد دیگرى را برده خود ساخته و یا آنها را وادار کند که از قوانین وى اطاعت کنند.39
4. گروههاى نظامى اسلامگرا و جهاد
اولین گروهى که آشکارا از جهاد علیه حاکم ظالم استفاده کرد، گروه جهاد اسلامى مصر مىباشد که یکى از اعضاى آن (خالد اسلامبولى) در سال 1981 رئیس جمهور مصر، انور سادات، را ترور کرد. رهبر این گروه، عبدالسلام فرج، مهندس الکترونیک بود که جزوهاى به نام «الفریضه الغایبة» (واجب مکتوم) از وى باقى مانده است.40 وى جهاد را تنها نبرد مقدس لازم در جنگ علیه حاکم ظالم معرفى مىکند که به زعم وى علما سعى در پنهان کردن آن دارند. «جهاد در راه خدا فریضهاى است که توسط علماى مصر به فراموشى سپرده شده است. با این وجود این اشخاص بهتر از هر کس دیگرى مىدانند که تنها راه بازگشت به گذشته باشکوه اسلام و احیاى دوباره آن، استفاده از جهاد مىباشد. در حالى که خداوند بهترین راه را براى خود نشان داده است، ولى مسلمانان هر یک راه خود را رفته و فلسفه مخصوص به خود را در مورد بهترین راه دارا مىباشند. هیچ شکى وجود ندارد که تنها راه از بین بردن بتهاى این جهان استفاده از شمشیر مىباشد.»41
عبدالسلام فرج با ذکر سؤالى بدین مضمون که آیا در سرزمین اسلامى زندگى مىکنیم؟ به ذکر روایتى از ابوحنیفه مىپردازد که طبق آن سرزمین اسلامى در صورتى که یکى از شرایط زیر را داشته باشد، سرزمین کفّار محسوب مىشود:
اول این که سرزمین اسلام توسط قوانینى غیر از قوانین اسلام اداره شود؛ دوم این که در سرزمینى که ساکنان آن مسلمان هستند، امنیت وجود نداشته باشد و سوم این که موجودیت سرزمین اسلامى به خطر بیفتد و یا با چالش جدى مواجه شود. در ادامه وى نتیجه مىگیرد که سرزمین مصر نیز با وجودى که قسمت اعظم ساکنان آن مسلمان هستند، امّا چون توسط قوانین غیر اسلامى اداره مىشود، پس سرزمین کفّار به حساب مىآید.42
به اعتقاد فرج، حاکمان کنونى کشورهاى اسلامى از دین برگشته و مرتد شدهاند. آنها در راستاى امپریالیسم به کمونیست و یا صهیونیست تبدیل شدهاند. آنها به هیچ چیزى از اسلام معتقد نیستند. امّا اسامى، افتخارات و ادعاهایشان سرشار از اسامى اسلامى مىباشد. در واقع آنها تنها براى بهتر حکومت کردن از اسامى خداوند استفاده مىکنند. فرج به تبعیت از ابوحنیفه، مالک و ابن حنبل اعلام مىدارد که مجازاتِ کسانى که مرتد شدهاند از مجازات کسانى که از اول کافر شدهاند، سنگینتر است. در نتیجه طبق اجماع عموم علماى اسلامى با مرتدین حتى اگر قادر به حمل اسلحه نیز نباشند، باید جنگید و آنها را از بین برد.43
عبدالسلام فرج به نقل از ابن تیمیه، حاکمان امروزى جوامع اسلامى را با مغولها یکى دانسته و معتقد است که همانطور که «قانون یاساى مغول» بر خلاف شریعت خداوند بود، قوانین امروزى کشورهایى از قبیل مصر که از غرب وارد شدهاند، بر خلاف شریعت اسلام مىباشد. مغولها براى غلبه بر سوریه، به دروغ مدعى شده بودند که مسلمان شدهاند؛ ادعاى حاکمان امروزى کشورهاى اسلامى نیز در مسلمان بودن دروغى بیش نیست. همانند حاکمان مغول، هیچ کدام از رهبران کشورهاى اسلامى برگزارى شعائر اسلامى و عمل به آنها را بلد نیستند. حاکمان مغول زیر پرچم چنگیزخان مىجنگیدند و به کفار مقامات بالایى اعطا مىکردند و این در حالى است که حاکمان کنونى نیز مقامات بالاى کشورى را به مسیحیان و یهودیان اعطا مىکنند و بنابراین باید علیه حاکمان کشورهاى اسلامى دست به جهاد زد.44
از دیدگاه فرج با وجودى که میدان مبارزه و جهاد امروزین مسلمانان باید آزادسازى اورشلیم باشد، ولى توجه به نکاتى براى انتخاب میدان مبارزه ضرورى مىباشد:
اول این که نبرد با دشمنى که نزدیکتر است از نبرد بادشمنى که دورتر است، واجبتر مىباشد؛ دوم این که براى رسیدن به این پیروزىها باید مسلمانان خون خود را اهدا کنند و جنگ باید تنها زیر پرچم اسلام و تحت رهبرى اسلام باشد و سوم این که پایههاى موجودیت امپریالیسم در سرزمینهاى اسلامى، وجود رهبران فعلى کشورهاى اسلامى است.» هیچ تردیدى وجود ندارد که نقطه آغازین ما براى حرکت باید سرنگونى حاکمان فاسد باشد، چرا که تنها در این صورت است که مىتوانیم حاکمیت خداوند را مستقر سازیم.45
از نظر فرج در صورتى که یکى از سه شرط زیر وجود داشته باشد، جهاد وظیفه انفرادى همه مسلمانان خواهد بود. اولاً، زمانى که دو ارتش رودرروى یکدیگر قرار گیرند، هیچ کس حق ندارد صحنه نبرد را ترک کند و باید ثابت قدم ماند و به نبرد ادامه داد؛ ثانیاً، زمانى که کافران سرزمین اسلامى را مورد تهاجم قرار دهند، وظیفه تک تک مسلمانان است که با آنها جنگیده و از سرزمین اسلامى اخراج کنند و ثالثاً، زمانى که امام و رهبر مسلمین آنها را دعوت به جهاد کند، وظیفه همه مسلمانان است که به دعوت وى لبیک گویند. «بنابراین زمانى که جهاد وظیفه همه مسلمانان است دیگر لزومى ندارد که از والدین خود اجازه بگیرند و همانطور که علماى ما اعلام کردهاند، در چنین وضعیتى جهاد فریضهاى مثل نماز و روزه خواهد بود.»46 وى با ذکر این که اسلام به زور شمشیر گسترش یافته، جهاد دفاعى را قبول نمىکند و اعلام مىدارد که جهاد در اسلام تا روز قیامت ادامه خواهد داشت و هیچ وقت قطع نمىشود. «در صورتى که مسلمانان این فریضه را به فراموشى بسپارند، روز به روز ضعیفتر خواهند شد و در نتیجه نمىتوانند به فریضه خود عمل کنند.»47
با وجودى که جزوه عبدالسلام فرج برنامهاى عملى براى استقرار حکومت اسلامى ارائه مىداد و در جاى جاى اثر خود از ابن تیمیه نقل قول مىکند، امّا تقریباً تمام ناظران مصر مشروعیت استفاده وى از فتواهاى ابن تیمیه را قبول نکردند. از نظر آنها عبدالسلام فرج که شیخ کوشک او را «یک متفکر تازه به دوران رسیده» مىنامید، هیچ اطلاعى از ماهیت سخنانى که از ابن تیمیه نقل مىکرد، نداشته است. آنها بر این باور بودهاند که متنهاى استفاده شده توسط فرج «آن قدر معتبر نیستند که بتوان بر اساس آنها جامعه یا حکومت مصر معاصر را توصیف کرد.»48 به هر حال واجب مکتوم، مشروعیتهاى لازم را براى گروههاى نظامى منطقه فراهم کرد. از نظر این گروهها دولتهاى منطقه اسلامى نیستند، چرا که قوانین آنها را ترکیبى از قوانین اسلامى و قوانین اروپایى مىدانستند.
یکى از حوادثى که تأثیر زیادى در رادیکالتر شدن جهاد داشته است، اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروى در دسامبر 1979 بود. این حادثه باعث شد تا علماى اسلامى علیه شوروى اعلام جهاد کرده و آن را به منزله حمله به دارالاسلام در نظر گیرند. در نتیجه چنین تفسیرى آنها قادر شدند که طبق شریعت اسلامى علیه اشغال اعلام جهاد دفاعى نمایند که در این صورت وظیفه همه مسلمانان شرکت در آن مىباشد.49 در واقع جنگ در افغانستان، هم دولتها (از جمله عربستان سعودى) و هم گروههاى منفرد را به سوى تمرکز مشروعیتهاى مذهبى جنگ رهنمون ساخت، تا بدین وسیله بتوانند به راحتى از مسلمانان داوطلب براى اخراج شوروىها حمایت به عمل آورند.50
عبداللَّه عزام از جمله افرادى بود که بلافاصله بعد از حمله شوروى، تدریس در دانشگاه ملک عبدالعزیز عربستان را رها کرده و براى کمک و آموزش به مجاهدین به پاکستان مهاجرت کرد. وى در سال 1985 به کمک سازمانهاى هلال احمر کویت و عربستان سعودى، سازمان «مکتب الخدمت للمجاهدین العرب»(Mak) را با همکارى اسامه بن لادن و براى سازمان دهى کمکهاى انسان دوستانه به مجاهدین افغانى تأسیس کرد. این سازمان سالانه حدود 600 میلیون دلار براى کمک به مقاومت افغانها دریافت مىکرد. عزام رهبر و موعظهگر کاریزماتیک و اصلىترین ایدئولوگ «عرب - افغانها» و استاد اسامه بن لادن در دانشگاه بود. وى متفکرى به معناى واقعى کلمه مثل قطب، مودودى و یا البناء نبود، بلکه سخنرانى چیرهدست بود که از ابن تیمیه، قرآن و حدیث نقل قول مىکرد، امّا راجع به فلسطین و افغانستان صحبت مىکرد.51
عبداللَّه عزام در سال 1941 در جنین متولد شد. بعد از اتمام تحصیلاتش به اردن و سپس سوریه رفته و از دانشگاه دمشق دکتراى حقوق اسلامى گرفت. در اواخر دهه 1960 به مصر رفته و در دانشگاه الازهر تحصیلات تکمیلى خود را به پایان رساند و در سال 1973 به عربستان سعودى رفته و در دانشگاه جدید التأسیس جده به تدریس مشغول شد. عزام جزء اولین اشخاصى است که براى شرکت در جهاد علیه شوروى و براى اشاعه افکار خود به افغانستان رفت. وى پس از رسیدن به پاکستان ابتدا در دانشگاه اسلام آباد به تدریس پرداخت، اما خیلى زود آن جا را رها کرده و براى کمک به مجاهدین افغانى راهى پیشاور شد. در طول فعالیتهایش به این نتیجه مىرسد که تنها راه موفقیت در استقرار جامعه اسلامى، جهاد علیه دشمنان اسلام است. عزام به یکى از رهبران برجسته جهاد تبدیل شد و کتابهاى متعددى در این زمینه نوشت که در آنها عقاید و جهانبینى خود را درباره جهاد و آینده اسلام شرح مىدهد. وى در بیست و چهارم نوامبر 1989 به همراه دو پسرش و در راه رفتن به نماز جمعه در پیشاور پاکستان ترور شد.52
فراخوانى مسلمانان جهان به جهاد در افغانستان و اعلام این که جهاد وظیفه فردى همه مسلمانان است، موضوع اصلى دو کتاب مهم عبداللَّه عزام به نامهاى دفاع از سرزمینهاى اسلامى و الحاق به کاروان مىباشد. وى دلایل جهاد را در شانزده بند ذکر مىکند:53
1. جلوگیرى از تسلط کافران بر مسلمانان؛
2. کمبود مسلمانانى که جان خود را در راه اسلام فدا مىکنند؛
3. ترس از آتش جهنم؛
4. عمل به فریضه جهاد و پاسخ به دعوت خداوند؛
5. ادامه دادن راه سلف صالح؛
6. استقرار جامعهاى اسلامى؛
7. محافظت از مستضعفین روى زمین؛
8. شهید شدن و کسب مقام والا در بهشت؛
9. جهاد سپرى در مقابل امت است و از بىحرمت شدن آنها جلوگیرى مىکند؛
10. حفاظت از عزت امت و نقش بر آب کردن توطئههاى دشمن؛
11. حفاظت از سرزمین اسلام و جلوگیرى از فاسد شدن آن؛
12. ایجاد امنیت براى مکانهاى مقدس مسلمانان؛
13. حفاظت از امت در مقابل شکنجه و آوارگى؛
14. سعادت امت و افزایش ثروت آنها؛
15. جهاد اوج همه چیز در اسلام است؛
16. جهاد بهترین شکل عبادت در دین اسلام است و مسلمانان به وسیله آن مىتوانند به بالاترین درجات برسند.
عبداللَّه عزام به نقل از ابن تیمیه اولین وظیفه مسلمانان بعد از ایمان را جهاد و دفاع از سرزمینهاى اسلامى مىداند. به نظر وى این فریضه مهمترین وظیفهاى است که در عصر حاضر توسط مسلمانان به دست فراموشى سپرده شده است و علت اصلى وضعیت فلاکت بار مسلمانان، عمل نکردن به جهاد مىباشد. از نظر وى جهاد علیه کفار دو نوع مىباشد: جهاد تهاجمى زمانى است که دشمن از سرزمین خود دست به حمله نزند. در چنین حالتى بر مسلمانان واجب کفایى است که در این جهاد شرکت کنند و وظیفه اصلى متوجه امام مسلمین است که ارتشى تدارک دیده و به جنگ آنها بفرستد و آنها را مجبور به پرداخت جزیه کند، در غیر این صورت این امام است که مرتکب گناه شده است. نوع دوم جهاد تدافعى مىباشد که در آن بر همه مسلمانان، واجب عینى (وظیفه انفرادى همه مسلمانان) است که در جهاد شرکت کنند و کفّار را از سرزمین اسلام خارج سازند. این نوع جهاد مهمترین وظیفه مسلمانان بوده و تحت شرایط زیر الزامى مىشود:
اول، اگر کفار وارد سرزمین اسلام شده باشند؛ دوم، اگر خطوط نیروها در میدان نبرد رودرروى یکدیگر قرار گرفته و به همدیگر نزدیک شوند؛ سوم، زمانى که امام امت دعوت کند آنها باید به فتواى وى پاسخ داده و اطاعت کنند؛ و چهارم، اگر کفار گروهى از مسلمانان را دستگیر کرده و زندانى کنند.54
عزام به نقل از ابن تیمیه خاطرنشان مىکند که اگر دشمن وارد سرزمینهاى اسلامى شود بر مسلمانان واجب عینى است که در جهاد علیه دشمنان شرکت کنند. این وظیفه در وهله اول متوجه نزدیکترین فرد به صحنه نبرد است و بعد از وى به نفرات بعد و به همین ترتیب تا آخرین نفر از مسلمانانِ جهان منتقل مىشود. در چنین شرایطى اجازه گرفتن از والدین و یا دیگران براى شرکت در جهاد ضرورتى ندارد.55 به فراموشى سپردن جهاد شبیه ترک نماز و روزه و شاید هم بدتر از آنها باشد و ابن رشد مىفرماید: «مسلماً زمانى که جهاد واجب عینى شد، دقیقاً عین حج واجب مىشود».56
عبداللَّه عزام روایت معروفى را که از سوى علماى شیعه نیز مورد تأیید است و مدعى است که جهاد با نفس بزرگتر از جهاد با دشمن است را رد کرده و معتقد است که این حدیث جعلى مىباشد و هیچ پایه معتبرى ندارد. به نظر وى اگر جامعه اسلامى در جهاد براى آزادسازى سرزمینهاى اسلامى شرکت نکند و حتى اگر یک قطعه از این سرزمین نیز دست دشمن باقى بماند، این جامعه گناهکار خواهد بود.57 به نظر وى در نبرد با دشمنان اسلامى باید اختلافات کوچک داخلى کنار گذاشته شوند و به دشمن و مشکل اصلى پرداخته شود.58
اندیشههاى عبداللَّه عزام در تئورىپردازى براى سازمانهاى جهادى جدید نقش بسزایى داشته است. نوشتههاى او تبدیل به مانیفستى براى جنگجویان مسلمانى شد که مىخواهند جهاد جهانى علیه غرب به راه انداخته و «دولتهاى دست نشانده»(Poppet government) خاورمیانه را براندازند.59 علاوه بر این عبداللَّه عزام که از او به عنوان طراح و ایدئولوگ اصلى القاعده نیز یاد مىشود،60 متفکرى است که بیشترین تأثیر را در شکلگیرى دیدگاههاى بن لادن داشته است و براى سالها راهنماى فکرى بن لادن بوده است.61
مرورى بر بحثهاى ذکر شده نشان مىدهد که اعمال و اندیشههاى عبداللَّه عزام ثمرات مهمى را براى گروههاى جهادى اسلامى به ارمغان آورده است: اول این که، سازمانى بینالمللى به منظور یارگیرى از میان داوطلبانى از سراسر دنیاى اسلام براى جهاد در افغانستان به وجود آمد؛ دوم این که، شبکه بینالمللى سلولهاى ترور به وجود آمد که توسط جنبشهاى رادیکال اسلامى سراسر دنیا حمایت مىشدند و سوم این که، پیروزى مجاهدین در افغانستان هالهاى از شجاعت در اطراف جنگجویان مسلمان به وجود آورد که داراى تجربیات گرانبهایى بودند. این جنگجویان در همه نبردهاى بعدى اسلامگراهاى رادیکال و دشمنانشان، به منزله پیش آهنگ(Vanguard) عمل مىکردند.62
5. القاعده و جهاد بین المللى
قبل از حملات 11 سپتامبر، اسامه بن لادن اهداف، علل نارضایتىها و تاکتیکهاى شبکه بینالمللى القاعده را به طور مبسوطى، در اعلامیهها و مصاحبههاى مختلفى اعلام کرده بود. مرورى بر این اعلامیهها نشان مىدهد که ایدئولوژى القاعده بیشتر از آن که مذهبى باشد، سیاسى است. هم صدا با تئورى هانتینگتون تحت عنوان «برخورد تمدنها»، بن لادن نیز ویژگىهاى جنگ خود را «جنگ صلیبى آمریکا علیه ملل اسلامى» نامگذارى کرد و تأکید کرد که به اعتقاد وى درگیرى بین جهان اسلام و آمریکا و متحدانش مىباشد. از نظر وى جهان اسلام باید به خودباورى و اتحاد برسد و مسلمانان باید از خود دفاع کنند. در مورد سیاستهاى داخلى نیز به مسلمانان توصیه مىکند که به دنبال رهبرى باشند که از سویى آنها را متحد کرده و از سوى دیگر به دنبال استقرار خلافت باشد.63
دو اعلامیه جهاد علیه آمریکا وجود دارد که هسته مرکزى فلسفه اسامه بن لادن را تشکیل مىدهند. اولین اعلامیه در 26 آگوست 1996 و تحت عنوان «اعلامیه جهادى علیه آمریکا که سرزمین دو مکان مقدس را اشغال کرده است»، صادر شد. در این اعلامیه بن لادن با برشمردن مشکلات جهان اسلام معتقد است که رژیم عربستان سعودى به دو دلیل مشروعیت خود را از دست داده است: اول این که شریعت اسلامى را کنار گذاشته است و دوم این که به نیروهاى خارجى؛ یعنى صلیبىهاى آمریکایى اجازه داده است تا کشور را اشغال کنند. بن لادن نیز همانند عزام معتقد است که براى نبرد با دشمن خارجى باید اختلافات داخلى کنار گذاشته شوند. از نظر وى آمریکا دو شهر مقدس مکّه و مدینه را اشغال کرده است و وظیفه همه مسلمانان جهان است که «علیه کفّار جنگیده و آنها را از شبه جزیره عربستان اخراج کنند.» بن لادن همنوا با ابن تیمیه اولین وظیفه اصلى مسلمانان بعد از ایمان آوردن را جهاد مىداند. وى جهاد را تهاجمى و براى تثبیت حاکمیت خداوند بر روى زمین دانسته و آن را جنگ مقدسى مىداند که مشروعیت دارد؛ «اگر بیش از یک وظیفه براى انجام دادن باشد، پس باید با اهمیتترین آنها در اولویت قرار گیرد. بعد از ایمان واقعى وظیفه با اهمیتترى از بیرون راندن دشمن آمریکایى از سرزمین مقدس نمىباشد. هیچ اولویت دیگرى، به غیر از ایمان، نباید قبل از آن در نظر گرفته شود و هیچ شرطى براى این وظیفه وجود ندارد... اگر امکان بیرون راندن دشمن به غیر از جنبشهاى گروهى مسلمانان نباشد، پس وظیفه مسلمانان است که اختلافات ناچیز بین خودشان را کنار بگذارند، ابن تیمیه نیز این مسئله را توضیح مىدهد و تأکید مىکند که در مقابل تهدید اصلى باید اختلافات جزئى کنار گذاشته شوند.»64
دومین فتوا در 23 فوریه 1998 و تحت عنوان «جبهه جهانى اسلامى براى جهاد علیه یهودیان و نصرانیان» صادر شد. در این اعلامیه که وى به همراه گروههاى تندرویى از مصر، پاکستان و بنگلادش همصدا شده و جبههاى تشکیل دادهاند، بر جنگ علیه آمریکایىها و متحدانشان که به زعم آنها علیه خداوند، پیامبرش و مسلمانان اعلام جنگ کردهاند، تأکید مىکنند. طبق این فتوا جرایم و گناهان ایالات متحده در سه حوزه قابل تفکیک است که به نظر بن لادن سه حقیقت مسلمى است که هیچ کس نمىتواند آنها را انکار کند: اول این که سالیان متمادى است که ایالات متحده مقدسترین سرزمینهاى اسلام، یعنى شبه جزیره عربستان را اشغال کرده است و هنوز هم به اشغال خود ادامه مىدهد. در این مدت ثروت این سرزمین را به یغما برده، حاکمانش را کنترل مىکند و مردمانش را تحقیر مىکند؛ دوم این که ایالات متحده تحریم علیه مردم عراق را تحمیل کرده است که در نتیجه آن بالغ بر یک میلیون نفر کشته شدهاند؛ سوم این که هدف اصلى ایالات متحده حمایت از دولت یهودى و منحرف کردن افکار عمومى از اشغال اورشلیم و قتل عام مسلمانان آن جا مىباشد. بنابراین تنها پاسخ مناسبى که مسلمانان مىتوانند به این جنایات بدهند، جهاد دفاعى مىباشد که واجب عینى بوده و وظیفه تک تک مسلمانان مىباشد.65
اسامه بن لادن در مورد اعلام جهاد علیه نصرانیان و یهودیان، به ویژه آمریکایىها به خبرنگار شبکه الجزیره چنین مىگوید:
مسلمانانى که مىگویند اکنون زمان جهاد نیست، سخت در اشتباهند. مدت زمان طولانى است که امت مسلمان جهاد را به فراموشى سپردهاند،... اما خداوند دوباره شانس جهاد را در افغانستان، چچن و بوسنى و هرزگوین ارزانى داشت و وظیفه ماست که علیه دشمنان اسلام و به ویژه دشمن خارجى، یعنى اتحاد نصرانى - یهودى اعلام جهاد کنیم. جهاد در افغانستان ضعیف بودن ابرقدرتها را ثابت کرد. آمریکا از روسیه نیز ضعیفتر است و برادران ما که در سومالى مىجنگند، ضعیف و ترسو بودن سربازان آمریکایى را گواهى مىدهند. وقتى که هشت نفر از آنها کشته مىشوند، در تاریکى شب عقب نشینى کرده و بدون این که به پشت سر خود نگاه کنند، از آن جا خارج مىشوند.66
در واقع وى اهداف خود را بیدارى ملت مسلمان و آزادى سرزمینهاى اسلامى، جنگیدن در راه خدا و پیاده کردن شریعت خداوند مىداند، چرا که معتقد است سخن خداوند بالاترین سخنان مىباشد.67
ایمن الظواهرى رهبر جهاد اسلامى مصر و نفر دوم سازمان القاعده که یکى از امضا کنندگان اعلامیه 1998 مىباشد، هدف جنبش بنیادگرایى را سرنگونى دولت و استقرار حاکمیت خداوند مىداند. از نظر وى درگیرى با اتحاد یهودى آمریکایى، غیر قابل اجتناب بوده و آن را سرنوشت و وظیفه خود مىداند. الظواهرى در مورد پیشگامى در توقف عملیات نظامى با ذکر دو روایت به این سخن مىرسد که مرگ بهتر از عقب نشینى است. وى با یاد کردن از سید قطب به منزله برجستهترین تئورى پرداز جنبشهاى بنیادگرا از زبان وى چنین نقل مىکند: «برادر، به سمت جلو حرکت کن. سرت را به راست یا چپ نچرخان و تنها به بهشت نگاه کن.» در ادامه وى به انتقادهاى بعضى از اعضاى سازمان در رابطه با ادامه عملیاتهاى نظامى پاسخ داده و اظهار مىدارد که با مراجعه به تفسیرهاى رایج از شریعت، براى او مسجل شده که سخن خداوند بیشتر از علاقه این افراد برایش عزیز است.68
6. دلایل شرعى القاعده براى حملات 11 سپتامبر
سازمان القاعه در 24 آوریل 2002 اعلامیهاى درباره «حکم قهرمانان و مشروعیت عملیاتهاى ایشان در نیویورک و واشنگتن» صادر کرد که در آن به توضیح دلایل شرعى حملات 11 سپتامبر پرداخته است. این اعلامیه از خداوند به سبب موفقیت گروهى از جوانان با ایمان در پایان دادن عملیات تشکر کرده و آن را نشانهاى از عظمت و برترى خداوند مىداند؛ خدایى که باعث شد تا اینها خون صلیبیون را بنوشند، چرا که آنها «دههها و دههها» خون اینها را به شیشه کشیده بودند. «جوانانى که دست به این عملیات زدند، به سبب ثروت زمینى، شهرت و علائق زودگذر این کارها را انجام ندادهاند، بلکه در دفاع از مذهب خداوند متعال و مسلمانان در مقابل دستان آمریکایى که به وسیلهاى سعى در شکنجه کردن و تسلط بر اینان است، جان خود را قربانى کردهاند.»69
سازمان القاعده در جواب به این شبهه که شاید صدور اعلامیه منجر به محکوم کردن مجاهدین شود و بهانهاى به دست دشمنان دهد تا آنها را تحت تعقیب قرار دهد، چنین پاسخ مىدهد:
ما مىگوییم که دشمن مستبد هیچ مدرک و مشروعیت دهندهاى براى ادامه جنگ خود علیه اسلام و مسلمانان که از دههها قبل شروع کرده است، ندارد. مدارک آنها براى قتل عام مردم فلسطین براى بیش از پنجاه سال چه بوده است؟ کدامین احکام، کشتار مردم عراق را که تا به حال در تاریخ سابقه نداشته است، توجیه مىکند؟ چه چیزى کشتار مسلمانان بوسنى و هرزگوین را مشروع اعلام مىکند و به صربها اجازه مىدهد تا به نسل کشى مردم، بپردازند؟ گناه مردم کشمیر چیست؟ و کدامین احکام به «بندگان گاو»(Servants of Cow) اجازه مىدهد تا به مدت بیش از پنجاه سال خون آنها را بریزد؟ گناه مردم چچن، افغانستان و جمهورىهاى آسیاى مرکزى چه بوده است که صلیبیون مستبد شوروى را نسبت به نابودى و آوارگى آنها متقاعد کرده است؟ روزى که آمریکا مردم افغانستان را مىکشت و مسلمانان را به بند مىکشید چه توجیههایى را ارائه کرد؟ قبل از حمله و تحت پوشش سازمان ملل جبههاى علیه آن به وجود آورد. در مورد مسلمانان تیمور شرقى نیز دست به کارى مشابه زد. علاوه بر این تحت پوشش سازمان ملل، وارد سومالى شد، دست به کشتار زد و سرزمینهاى اسلامى آن جا را تحت مالکیت خود درآورد... باید اعلام کنیم که مردم مسلمان که جبهه صلیبى - یهودى، در پى نابود کردن آنهاست، هیچ گناهى غیر از این ندارند که مىگویند «خداوند سرور ماست». اتحاد نصرانى - یهودى، به هیچ حکمى براى جنگ علیه مسلمانان و ادامه آن، نیاز ندارند.70
سازمان القاعده، آمریکا را سرزمین جنگ دانسته و دلیل آن را حمایت از یهودیان براى کشتار مردم فلسطین اعلام مىکند. «آمریکا آن زمانى سرزمین جنگ شد که به مردم عراق، سودان و افغانستان حمله کرد. این کشور در هر مکانى و دههها مسلمانان را تحت فشار قرار داده است و به طور آشکارى دشمنان آنها را علیه آنها حمایت مىکند.»71
در این اعلامیه در دو مورد درباره ممنوعیت کشتن شهروندان بحث مىشود: اول این که، معتقد است کسانى که در حوادث 11 سپتامبر بىگناه کشته شدند، با توجه به روایتى از پیامبر مىتوان آن را توجیه کرد. دوم این که، القاعده معتقد است که کشتن غیر نظامیان به طور کامل ممنوع نیست، بلکه شرایطى وجود دارند که تحت آن شرایط کشتن شهروندان مجاز مىباشد. در نتیجه به بحثهاى کلامى پرداخته و توجیهى شرعى براى کشتن شهروندان مهیا مىکند. از نظر القاعده تنها وجود یکى از شرایط زیر کشتن شهروندان غیر نظامى را مشروع مىکند:72
1. مقابله به مثل؛ القاعده براى اثبات ادعاى خود آیه 194 سوره بقره را ذکر مىکند «اگر کسى به شما حمله کرد، شما نیز به او حمله کنید و با روشى مشابه.» بنابراین اگر دشمن تاکتیکى را به کار برد که در اسلام ممنوع شده است، این تاکتیکها براى مسلمانان نیز شرعى مىشود. در ادامه براى متقاعد کردن خواننده به درگیرى فلسطین اشاره مىکند.
2. ناتوانى در تمایزگذارى بین شهروندان و جنگجویان؛ هنگام حمله به دشمن در قلعه نظامى، تمایز بین جنگجویان و مردم عادى دشوار است، به ویژه اگر جنگجویان در میان مردم عادى پنهان شده باشند.
3. مشارکت شهروندان در عمل، حرف یا ذهن؛ در شرع اسلام، مشروعیت هدف جنگى توسط توانایى آن هدف در جنگ علیه مسلمانان تعیین مىشود. در نتیجه، سربازان، رهبران، حمایت کنندگان و شهروندان عادى نیز در این حیطه قرار مىگیرند.
4. ضرورت جنگ؛ از نظر القاعده، مرکز تجارت جهانى، دژ دشمن بود که به طور مستقیم علیه دشمنان اعلام جنگ کرده بود.
5. تسلیحات سنگین؛ القاعده با آوردن روایتى از دوران پیامبر در استفاده از منجنیق براى حمله به دشمن در حالى که با جمعیت عادى قاطى شده بودند، مشروعیت استفاده از سلاحهاى کشتار جمعى و حمله با هواپیما به برجها را توجیه مىکند.
6. سپرهاى انسانى؛ القاعده معتقد است که اگر دشمن از زنان، بچهها و سایر گروهها براى محافظت از خود استفاده کند، حمله به آنها مجاز مىباشد.
7. پیمان شکنى؛ آخرین شرط زمانى مهیا مىشود که دشمن پیمان خود را بشکند.
سازمان القاعده در مورد کشته شدن مسلمانان شاغل در برجهاى دوقلو نیز دلایل شرعى مىآورد. اول این که، اگر شرایط انجام عملى اضطرارى باشد، آن عمل مجاز شمرده مىشود، پس باید به شرایط انجام آن عمل توجه کرد. دوم این که، تصور غالب بر این بوده است که تنها کافران آن جا حضور دارند و در واقع تنها آنها مورد هدف بودهاند. بنابراین با توجه به این که تصور غالب، منطقى به نظر مىرسد، پس مىتواند توجیهى براى چنین عملى باشد. سوم این که، امروزه کمتر کشورى وجود دارد که مسلمانها در آن جا نباشند. چهارم این که، پرداخت جزیه براى کشته شدگان مسلمانان رویهاى معمول است که در زمان پیامبر نیز بوده است و آخر این که، مسلمانانى که کافران را کمک و همراهى مىکنند باید هدایت شوند.73
اعلامیه 24 آوریل روشهاى رایج انجام وظایف مذهبى را زیر سؤال برد. در نتیجه مشروعیت روشهاى غیر خشونتآمیز را به طور بنیادین، مورد سؤال قرار داد. این بیانیه به سه بحث مهم دامن زد: اول، روشهاى غیر خشونتآمیز مقابله با ایالات متحده مورد تردید قرار گرفتند، بنابراین سازش مذهبى نمىتوانست معقول باشد؛ دوم، ایالات متحده جنگى علیه اسلام به راه انداخته است. بنابراین خشونت، جهاد دفاعى بوده و وظیفه همه مسلمانان است و سوم، هیچ شرطى در مورد ممنوعیت کشتن شهروندان در اسلام وجود ندارد. در واقع، شهروندان را تحت شرایط خاصى که وضعیت فعلى دارا مىباشد، مىتوان مورد هدف قرار داد.74
در واقع القاعده بر این باور است که استفاده از خشونت، حاکمان بت پرست جوامع را از بین برده و همانند حضرت محمدصلى الله علیه وآله که عصر جدیدى از روشنایى و عدالت را بعد از فتح مکه براى بشریت به ارمغان آورد، القاعده نیز مردم را از تاریکى و جاهلیت نجات داده و به سوى نور هدایت خواهد کرد. هدف القاعده ایجاد دولتى است که بشریت را از پرتگاه سقوط که به علت طرد ارزشهاى اسلامى اتفاق افتاده است، بیرون بکشد و این میسّر نمىشود مگر با استفاده از ارزشهاى اسلامى در سراسر جامعه. در نتیجه استفاده از خشونت نیز جزئى از جنگ مقدس بوده و چون براى نجات بشریت است، پس مشروعیت دارد.75
در پایان لازم به ذکر است که هر چند جهاد از سوى بن لادن به صورت بد ارائه شده است، امّا این بدان معنا نیست که جهاد در اسلام جایگاه جدى ندارد و همانطور که در ابتداى مقاله ذکر شد از نظر اسلام کل حیات انسان مستلزم نوعى جهاد است و بىگمان عمل به همه عبادات نوعى جهاد محسوب مىشود.
پىنوشتها
1. کارشناسى ارشد اندیشه سیاسى اسلام، دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه علامه طباطبایى (ره).
2. آیة اللَّه حسین نورى، جهاد (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366) ص 15.
3. سید حسین نصر، قلب اسلام، ترجمه مصطفى شهید آیینى (تهران: حقیقت، 1383) ص 314 - 315.
4. Jeffrey Haynes, Understanding Contemporary Islamic militancy: the case of al-queda, available at:
http://www.sgir.org/conference 2004;
and: Jeffrey Haynes, Al-qQaeda: Ideology and Action, Paper prepared for the ECPR joint session of
workshop, upsala, april 2004, available at:
http://www.essex.ac.ul/acpr/events/jointesessions/paperarchive /uppsala/WS3/hayness.pdf
5. Oliver Roy, The Failour of Political Islam, Trans. by Carol Volk (London: I.B.Tauris, 1994) pp.153-154;
and:
نصر، پیشین، ص 312.
6. نصر، پیشین، ص 313 - 314.
7. آیه 190 سوره بقره و آیه 2 سوره مائده.
8. آیه 256 سوره بقره.
9. آیه 9 سوره ممتحنه.
10. آیه 61 سوره انفال.
11. آیات 90 و 94 سوره نساء.
12. به نقل از: خالد ابوالفضل، «تساهل در اسلام»، در یوشوا کوهن و یان لیگ (ویراستاران)، تساهل در اسلام، ترجمه محمدتقى دلفروز، ص 15 - 34 (تهران: کویر، 1383).
13. نصر، پیشین، ص 316.
14. ابوالفضل، پیشین، ص 32.
15. نصر، پیشین، ص 319 - 320.
16. Stephan Schwarts, The Two Faces of Islam: The House of Saud from Tradition to Terror, (New York:
Doubleday, 2002) p. 14.
17. ژیل کوپل، پیامبر و فرعون؛ جنبشهاى نوین اسلامى در مصر، ترجمه حمید احمدى، چاپ دوم (تهران: کیهان، 1375) ص 240.
18. از جمله: آیات 2 و 216 از سوره بقره؛ آیه 39 سوره انفال؛ آیات 121، 120، 21، 20، 19 از سوره توبه؛ آیات 39 تا 41 از سوره حج؛ آیه 54 سوره مائده؛ آیه 15 سوره حجرات.
19. Ibn Taymiyyah, The Religious and Moral Doctrine of Jihad, available at:
http://www.sullivan-county.com/z/tay.html.
20. ibid.
21. Emmanuel Sivan, Radical Islam: Medival Theology and Modern Politics, (New Havan: Yale university Press,
1990) p.101.
22. Johanne J. G. Janson, The Neglected Duty: The Creed of Stadat's Assassins and Islamic Resurgence in The
Middle East, (New York: Mcmillan, 1986) pp.xi-xiii.
23. Douglas E. Streusand, What Does Jihad Mean?, Middle East Quarterly, No.4 (September 1997) p.5.
24. David Zeidan, The Islamic Fundamentalist view life as a Perennial Battle, Middle East Review of
International Affaires, No.4, pp.26-53 (December 2001) pp.29; also available at:
http://www.meria.idc.ac.illjaurnal/2001/issues4/zeidan.pdf
; and: Barry and Judith Rubin, Anti-American Terrorism and the Middle East, (Oxford university press 2002)
pp.11-26.
25. ibid, p.42.
26. Rohan Gunaratna, Inside Al-Qaeda: Global Network of Terror, (New York: Columbia University Press,
2002) p. 86.
27. سید قطب، اسلام و صلح جهانى، ترجمه سید هادى خسروشاهى و زین العابدین قربانى، چاپ چهارم (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368) ص 218 - 219.
28. سید قطب، ما چه مىگوییم؟، ترجمه سید هادى خسروشاهى، چاپ بیست و دوم (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372) ص 37 - 38.
29. همان، ص 39.
30. قطب، اسلام و صلح جهانى، ص 49 - 51 .
31. همان، ص 3 - 51 .
32. Sayed Qutb, Milestones, ch.4,available at:
http://www.yongmuslims.ca/online-library/books/milestones/hold/.usp.
33. سید قطب، معالم فى الطریق، (بیروت، قاهره: 1980) ص 60 - 61، در: ژیل کوپل، پیامبر و فرعون، پیشین؛ و:
Qutb, Milestones, ch.4.
34. کوپل، پیشین، ص 57؛ و: مجید مرادى، «تقریر گفتمان سید قطب»، فصلنامه علوم سیاسى، سال ششم، شماره 21، ص 195 - 216 (بهار 1382) ص 213.
35. Qutb, Milestones, ch.4.
36. ibid.
37. قطب، اسلام و صلح جهانى، ص 62.
38. از جمله: آیات 74 تا 76 سوره عمران؛ آیات 38 تا 40 سوره انفال؛ آیات 29 تا 32 سوره توبه.
39. Qutb, Milestones, ch.4.
40. Gilles Kepel, Jihad: The Trail of Political Islam, Trans. by Anthony Roberts (Massuchuestts: Harvard
University Press, 2002) p.86.
41. Abd al-Salam Faraj, Al-faridah al-Ghaibah, pp.60-61, in: Johannes J.G. Jansen, The Neglected Duty: The
Creed of Sadat's Assassins and Islamic Resurgence in The Middle East, (New York: Mcmillan Publishing
Company, 1986) pp.159-235.
42. ibid, pp.166-167.
43. ibid, p 169.
44. ibid, pp.172-174.
45. ibid, pp.192-193.
46. ibid, pp.199-200.
47. ibid, pp.193-197.
48. کوپل، پیشین، ص 129 - 138.
49. Kepel, op. cit, pp.138-139.
50. Quinton Wiktorowics, The New Global Threat: Trunsnational Salafis and Jihad, Middle East Policy,
Vol.VIII, No.4, pp.18-38 (December 2001) p.22.
51. Jason Burke, Al-Queda: Casting a Shadow of Terror, (London, New York: I. B. Tauris and Co Ltd, 2003)
p.68; and: Kepel, op. cit, pp.144-145.
52. Yoram Schweitzer and Shaul Shay, The Globalization of Terror: The Challenge of Al-Qaeda and the Response
of the International Community, (New Brunswick (U.S.A.) and London: Transaction Publishers, 2003) pp.22-23;
and: Kepel, op.cit, pp.145-146.
53. Abdullah Azzam, Join the Caravan; Al-jihad Fesibillah, part, part, 1,available at:
http://www.religioscope.com/info/doc/jihad/azzam-carvan-1-forward.html.
54. Abdullah Azzam, Defense of Muslim Lands, ch.1,available at:
http://www.inslamistwatch.org/texts/azzam/defense/ack.html.
55. Azzam,Join the Caravan, part, 2 and 3.
56. Azzam, Defense of Muslim Lands, ch.3.
57. Azzam, Join the Caravan, Conclusion.
58. Azzam, Defense of Muslim Lands, ch.4.
59. Tom Knowlth, Zawahiri-Not bin Laden-Is The top Target, (03-05-2003), available at:
http://www.sullivan-county.com/z/sftt2.htm.
60. Zeidan, op.cit, p.43.
61. John Gray, Al-Qaeda and What It Means to Be Madern, (New York and London: the new press, 2003)
pp.78-79; and: Burke, op.cit, pp.4-5; and: Schwarts, op.cit, pp.164-165.
62. Schweitzer and Shay, op.cit, pp.23-24.
63. Christopher M. Blanchard, AlQaeda: Statements and Ideology (November 16, 2004) available at:
http://www.fas.org/irp/crs/RS21973.pdf.
64. Bin Laden, Declaration of War Against American Occupying the Land of The Two Holy Places,
(26/8/1996), available at:
http://www.azzam.com/html/articlesdeclaration.html.
65. Osama Bin Laden, Statement: Jihad Against Jews and Crusaders, (Februry 23, 1998) p.149-150, in: Barry
Rubin and Judith Colp Rubin, Anti-American Terrorism and The middle East, (Oxford university Press, 2002)
pp.149-151.
برنارد لوئیس تحلیل خوبى از این فتوا و دلایل تاریخى آن ارائه کرده است، رجوع کنید به:
Bernard Lewis, License to Kill; Usama bin Ladan's Declaration of Jihad, Foreign Affairs, Vol.77,
No.6,pp.14-19 (November/December 1998).
66. Osama bin Laden, Interview With Bin Ladan at Al-jazzera Television, (Decamber 1998) p.155,in:barry
and Judith Rubin, op.cit, pp.151-157.
67. Burke, op.cit, p.35.
68. Ayman al-Zawahiri, Knights Under the Prophet's Banner, serialized in Al-Sharq al Awast (London) 2-10
Decamber 2001, Tran. Foreign Broadcast Information Service, Document FBIS-NES-2001-1202, maintained
on-line by the Federation of American Scientists.
http://fus.org/irp/world/para/ayman-bk.html.
69. Al-Qaeda, A Statement from quidat al-Jihad regarding the mandates of the heroes and legality of the
operations in New York and Washington, available at:
http://www.mepc.org/public-asp/journal-Vol 10/alqaeda.html.
70. ibid.
71. ibid.
72. ibid.
73. ibid.
74. Quinton Wiktorowics and John Kaltner, Killing in the Name of Islam; Al-Queda's Justification For
September 11, Middle East Policy, Vol.X, No.2, pp.76-92, (Summer 2003) p.80.
75. Michal Doran, The Pragmatic Fanaticism of Al Qaeda: An Anatomy of Extremism in Middle Eastern
Politics, Science Quarterly, (6/22/2002), available at:
http://www.lbauza.net/doran.htm.
1) .
2) .
3) .
4) .