زنان و پرسشها
آرشیو
چکیده
متن
مراد از تنبیه بدنی زنان در سورهی نساء چیست؟ چرا مردان چنین حقی دارند؟!
* برای روشن شدن مسأله ابتدا آیهی مربوط را میآوریم، و پس از آن توضیح میدهیم که جایگاه تنبیه بدنی در کجاست، در چه مرحلهای انجام میشود، و میزان آن تا چه حد است؟!
آیه 34 سورهی نساء میفرماید:
)... فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللّهُ وَ اللاّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنّ فَعِظُوهُنّ وَ اهْجُرُوهُنّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنّ فَإِنْ أطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنّ سَبیلاً... (([1]) ... پس، زنانِ درستکار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [برای آنان] حفظ کرده، اسرار [شوهرانِ خود] را حفظ میکنند. و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاهها از ایشان دوری کنید و [اگر تأثیر نکرد] آنان را بزنید؛ پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهی [برای سرزنش] مجویید، .....
دوام و اساس زندگی خانوادگی بر محبت و رحمت و گذشت است. خانوادهای که در آن محبت و گذشت و رعایت حدود الهی نباشد از آغاز تا پایان با مشکل مواجه خواهد شد و پایههای آن سست میگردد.
برخی زنان نه تنها رأفت و رحمت را در روابط رعایت نمیکنند، بلکه با بیتوجهی به نیازهای اساسی همسر و زیر پا گذاشتن حقوق وى، کانون خانواده را در معرض فروپاشی قرار میدهند. خداوند متعال برای اصلاح این گروه از زنان و جلوگیری از نابودی خانواده، راه حل سه مرحلهای را پشنهاد میکند:
1. ابتدا با گفتوگوی دلسوزانه عواقب رفتار ناپسندشان به آنها گوشزد شده و مسؤولیت همسرداری برای آنها بیان گردد تا با پذیرش این مسؤولیت زندگی رو به صلاح و سعادت پیش برود.
2. اگر مرحلهی نخست بینتیجه ماند و زنان با خودخواهی و لجبازى، خانواده را به مرز گسیختگی کشاندند، باید در بستر از آنها دوری گزید و بیاعتنایی کرد.
3. در صورت کارا نبودن دو مرحلهی قبل چارهای جز شدت عمل و تنبیه باقی نمیماند. این اقدام عملی طبیعی است و در جوامع مختلف برای کسی که تنها به خود میاندیشد و رفتار او مفاسدی را بر اجتماع تحمیل میکند مجازاتی در نظر گرفته میشود؛ اگرچه برخورد فیزیکی در مرحلهی پایانی و براساس دستورات و شرایط است. مرد نمیتواند به هر وسیله ممکن و هر اندازه که خواست این کار را انجام دهد. براساس روایات معصومان: باید با چوب مسواک که ظریف و نازک است و به مقداری که حتی جای آن سرخ نشود، زن را بزند؛([2]) در غیر این صورت پرداخت دیه بر مرد واجب میشود.([3])
همچنین تنبیه نباید زمینهی عقدهگشایی را فراهم سازد، بلکه برای توجه دادن به زن باشد تا با اصلاح رفتار و انجام وظایف خود محیط خانواده را از نابسامانی و آشفتگی نجات دهد؛ از اینرو مرد اجازه ندارد که از حد مجاز پا را فراتر بگذارد و در تنبیه، بدن او را زخمى، کبود، یا حتی قرمز کند؛ در غیر این صورت مرد به جرم خروج از حد به پرداخت دیه محکوم میشود، پس چنین زدنی نمیتواند دردناک و از روی کینه و دشمنی باشد.
این روش قرآنی راه حلی در برابر نشوز زن است و بقا و استمرار نظام خانواده را تضمین میکند؛ زیرا مشکلات و بحران خانواده را باید زوجین برطرف نمایند و اجازه ندهند که ناملایمات از محیط خانواده به خارج کشیده شود؛ زیرا این امر نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه بر تداوم آن خواهد افزود. پس تنبیه مختصر به عنوان آخرین راه درمان نشوز، در واقع درمان درد است، نه زمینهی انتقام جویی و کینهتوزى؛ به ویژه آنکه برخی زنان مبتلا به بیماری خاص به نام مازوشیزم یا نوعی سرکشی و لجبازی در برابر مرد هستند که راه درمان آن همان راه پیشنهادی قرآن است. ([4])
اگر اسلام دین اختیار است، چرا زن باید مطیع همسر خویش باشد؟
* انسان همیشه مختار است و با آگاهی انتخاب میکند و هر انتخابی مسؤولیت خاص و متناسب با خود را دارد. انسان در انتخاب شغل آزاد است، اما پس از آن باید مسؤولیت و محدودیت مربوط به همین انتخاب خود را بپذیرد و در برابر آن پاسخگو باشد.
ازدواج از این موضوع مستثنا نیست. با انتخاب همسر مسؤولیتهایی بر عهده هر یک از زن و مرد میآید که اگرچه موجب محدودیت هر یک میشود، اما اگر به این وظایف عمل شود؛ پیوند خانواده تحکیم مییابد و زندگی قانونمند میگردد.
اطاعت زن از مرد در پرتو همین وظایف است؛ اگرچه این بدان معنا نیست که هر چه مرد گفت زن اطاعت کند، بلکه در چارچوب مسایل زناشویی و امور خانواده است. همانگونه که مرد عهدهدار تأمین امور مالی زندگی است، اما نه بدان معنا که هر چه را زن خواست او موظف به تأمین باشد.
زن در برخی امور صاحب استقلال است؛ از آن جمله انجام واجبات، ترک محرمات، بخشش اموال متعلق به خویش که نه تنها اجازهی همسر لازم نیست، بلکه شوهر حق نهی او را ندارد؛ از اینرو برای اقامه نماز و گرفتن روزهی ادا و قضا، انجام حج و پرداخت خمس و زکات و حقوق واجب دیگر زن مختار است([5])، اما نسبت به انجام امور استحبابى، یا مسایلی که مربوط به مرد میشود، زن باید مطیع همسر خویش باشد.
البته بر عهدهی زن و مرد است که حد و مرز این اختیارات را بشناسند و بدان عمل نمایند؛ زیرا اگر شناخت نباشد زندگی زناشویی با موازین دینی همراه نخواهد شد.
وجوب اطاعت زن از مرد، در پنج مورد زیر است: 1. انجام برخی امور مستحب، مانند: روزهی مستحبى؛ 2. بخشش مال شوهر؛ 3. نذر و صدقه از مال شوهر؛ 4. خروج زن از منزل، یا ورود دیگران به منزل همسر؛ 5 . تمکین زن در امور زناشویى.
گاهی برخی افراد برای بر هم زدن زندگی خانوادگی دیگران از راه دعا و سحر و جادو وارد میشوند. آیا این مسأله صحت دارد؟
* از نظر قرآن، سحر به دو بخش تقسیم میشود:
1. گاهی مقصود از آن، فریفتن و تردستی و شعبده بازی و چشمبندی است، که حقیقت ندارد. ([6])
2. از برخی آیات قرآن استفاده میشود که انواعی از سحر، اثر گذار است: )... فَیَتَعَلّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ ...(([7])؛ ... ولی آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که به وسیلهی آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند.....
و در ادامه میفرماید: )... وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أحَدٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ...( ؛ ... هرچند بدون فرمان خدا نمیتوانستند به وسیلهی آن به احدی زیان برسانند.... همهی قدرتها از قدرت پروردگار سرچشمه میگیرد. و این خواص و آثاری است که خداوند در بعضی چیزها قرار داده؛ بعضی از آن به خوبی و بعضی به بدی استفاده میشود. آزادی و اختیار، وسیلهای برای آزمودن و تکامل انسانهاست.([8])
آنچه در بین مردم شایع و گفته میشود که با دعا و سحر زندگی خانوادگی افراد را میتوان از هم گسیخت، صحت ندارد؛ زیرا سحر نوعی تصرف در قوه خیال اشخاص است و لازمه این تصرف برخورد مستقیم با ساحر است. در قصه حضرت موسی(ع) ساحران حضور داشتند و با قدرت خویش در چشم مردم به گونهای تصرف میکردند که آنها ریسمان را همچون مار در حال حرکت میدیدند.([9]) بنابراین باید شخص مورد نظر نزد ساحر حاضر باشد تا این اتفاق بیفتد، و در صورت غیبت زن و شوهر، ساحران قادر به انجام کار نیستند. نکتهی دیگر آن است که؛ چه کسی ساحر است؟ از کجا فهمیدهایم که فلان شخص ساحر است و چنین قدرتی دارد؟ آیا خود دیده، یا تنها شنیدهایم که فلانی ساحر است. اگرچه ما نمیگوییم سحر وجود ندارد، اما باید به این مسأله توجه داشت که سحر به سادگی قابل انجام نیست تا هر کس اراده کند، قادر بر انجام آن باشد، بلکه نیاز به آموزش دارد و در شرایطی قابل اجراست که اشخاص نزد ساحر حاضر باشند.
باید بدانیم که دلیل بسیاری از اختلافات و بیمهریهای خانوادگی سحر نیست، بلکه خودخواهی و اوامر نفسانی و برخوردهای غلط همسران با یکدیگر است.
چرا باید برای حل مشکلاتی که خود باعث شدهایم متوسل به ابزارى، چون سحر و جادو که کاری عبث و بیپایه است، برآییم؟! عاقلانه آن است که برای رفع مشکلات به اصلاح خویش و دیگران بپردازیم. توجه به خداوند و توکل بر او، صبر واستقامت در راه او و محبت و گذشت هر سحری را باطل میکند.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: کسی که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او با خدا قطع میگردد.([10])
ذکر این نکته نیز ضروری است، که به دعا کردن، سحر گفته نمیشود. ([11])
پینوشت:
[1]. النّساء (4) : 34.
[2]. علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ذیل آیهی 34 سورهی نساء.
[3]. همان.
[4]. ر.ک؛ تفسیر نمونه، ذیل آیهی 34 سورهی نساء.
[5] . ر.ک؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 271.
[6]. طه (20) :66 و الأعراف (7) : 116.
[7]. البقره (2) : 102.
[8]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 377 و 378.
[9]. طه (20) 66 و الأعراف (7) : 116.
[10]. شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 17، ص 147.
[11]. ر.ک؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 2، ص 899 و تفسیر نمونه، ج 1، ص 382 ـ 376.
* برای روشن شدن مسأله ابتدا آیهی مربوط را میآوریم، و پس از آن توضیح میدهیم که جایگاه تنبیه بدنی در کجاست، در چه مرحلهای انجام میشود، و میزان آن تا چه حد است؟!
آیه 34 سورهی نساء میفرماید:
)... فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللّهُ وَ اللاّتی تَخافُونَ نُشُوزَهُنّ فَعِظُوهُنّ وَ اهْجُرُوهُنّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنّ فَإِنْ أطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنّ سَبیلاً... (([1]) ... پس، زنانِ درستکار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [برای آنان] حفظ کرده، اسرار [شوهرانِ خود] را حفظ میکنند. و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاهها از ایشان دوری کنید و [اگر تأثیر نکرد] آنان را بزنید؛ پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهی [برای سرزنش] مجویید، .....
دوام و اساس زندگی خانوادگی بر محبت و رحمت و گذشت است. خانوادهای که در آن محبت و گذشت و رعایت حدود الهی نباشد از آغاز تا پایان با مشکل مواجه خواهد شد و پایههای آن سست میگردد.
برخی زنان نه تنها رأفت و رحمت را در روابط رعایت نمیکنند، بلکه با بیتوجهی به نیازهای اساسی همسر و زیر پا گذاشتن حقوق وى، کانون خانواده را در معرض فروپاشی قرار میدهند. خداوند متعال برای اصلاح این گروه از زنان و جلوگیری از نابودی خانواده، راه حل سه مرحلهای را پشنهاد میکند:
1. ابتدا با گفتوگوی دلسوزانه عواقب رفتار ناپسندشان به آنها گوشزد شده و مسؤولیت همسرداری برای آنها بیان گردد تا با پذیرش این مسؤولیت زندگی رو به صلاح و سعادت پیش برود.
2. اگر مرحلهی نخست بینتیجه ماند و زنان با خودخواهی و لجبازى، خانواده را به مرز گسیختگی کشاندند، باید در بستر از آنها دوری گزید و بیاعتنایی کرد.
3. در صورت کارا نبودن دو مرحلهی قبل چارهای جز شدت عمل و تنبیه باقی نمیماند. این اقدام عملی طبیعی است و در جوامع مختلف برای کسی که تنها به خود میاندیشد و رفتار او مفاسدی را بر اجتماع تحمیل میکند مجازاتی در نظر گرفته میشود؛ اگرچه برخورد فیزیکی در مرحلهی پایانی و براساس دستورات و شرایط است. مرد نمیتواند به هر وسیله ممکن و هر اندازه که خواست این کار را انجام دهد. براساس روایات معصومان: باید با چوب مسواک که ظریف و نازک است و به مقداری که حتی جای آن سرخ نشود، زن را بزند؛([2]) در غیر این صورت پرداخت دیه بر مرد واجب میشود.([3])
همچنین تنبیه نباید زمینهی عقدهگشایی را فراهم سازد، بلکه برای توجه دادن به زن باشد تا با اصلاح رفتار و انجام وظایف خود محیط خانواده را از نابسامانی و آشفتگی نجات دهد؛ از اینرو مرد اجازه ندارد که از حد مجاز پا را فراتر بگذارد و در تنبیه، بدن او را زخمى، کبود، یا حتی قرمز کند؛ در غیر این صورت مرد به جرم خروج از حد به پرداخت دیه محکوم میشود، پس چنین زدنی نمیتواند دردناک و از روی کینه و دشمنی باشد.
این روش قرآنی راه حلی در برابر نشوز زن است و بقا و استمرار نظام خانواده را تضمین میکند؛ زیرا مشکلات و بحران خانواده را باید زوجین برطرف نمایند و اجازه ندهند که ناملایمات از محیط خانواده به خارج کشیده شود؛ زیرا این امر نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه بر تداوم آن خواهد افزود. پس تنبیه مختصر به عنوان آخرین راه درمان نشوز، در واقع درمان درد است، نه زمینهی انتقام جویی و کینهتوزى؛ به ویژه آنکه برخی زنان مبتلا به بیماری خاص به نام مازوشیزم یا نوعی سرکشی و لجبازی در برابر مرد هستند که راه درمان آن همان راه پیشنهادی قرآن است. ([4])
اگر اسلام دین اختیار است، چرا زن باید مطیع همسر خویش باشد؟
* انسان همیشه مختار است و با آگاهی انتخاب میکند و هر انتخابی مسؤولیت خاص و متناسب با خود را دارد. انسان در انتخاب شغل آزاد است، اما پس از آن باید مسؤولیت و محدودیت مربوط به همین انتخاب خود را بپذیرد و در برابر آن پاسخگو باشد.
ازدواج از این موضوع مستثنا نیست. با انتخاب همسر مسؤولیتهایی بر عهده هر یک از زن و مرد میآید که اگرچه موجب محدودیت هر یک میشود، اما اگر به این وظایف عمل شود؛ پیوند خانواده تحکیم مییابد و زندگی قانونمند میگردد.
اطاعت زن از مرد در پرتو همین وظایف است؛ اگرچه این بدان معنا نیست که هر چه مرد گفت زن اطاعت کند، بلکه در چارچوب مسایل زناشویی و امور خانواده است. همانگونه که مرد عهدهدار تأمین امور مالی زندگی است، اما نه بدان معنا که هر چه را زن خواست او موظف به تأمین باشد.
زن در برخی امور صاحب استقلال است؛ از آن جمله انجام واجبات، ترک محرمات، بخشش اموال متعلق به خویش که نه تنها اجازهی همسر لازم نیست، بلکه شوهر حق نهی او را ندارد؛ از اینرو برای اقامه نماز و گرفتن روزهی ادا و قضا، انجام حج و پرداخت خمس و زکات و حقوق واجب دیگر زن مختار است([5])، اما نسبت به انجام امور استحبابى، یا مسایلی که مربوط به مرد میشود، زن باید مطیع همسر خویش باشد.
البته بر عهدهی زن و مرد است که حد و مرز این اختیارات را بشناسند و بدان عمل نمایند؛ زیرا اگر شناخت نباشد زندگی زناشویی با موازین دینی همراه نخواهد شد.
وجوب اطاعت زن از مرد، در پنج مورد زیر است: 1. انجام برخی امور مستحب، مانند: روزهی مستحبى؛ 2. بخشش مال شوهر؛ 3. نذر و صدقه از مال شوهر؛ 4. خروج زن از منزل، یا ورود دیگران به منزل همسر؛ 5 . تمکین زن در امور زناشویى.
گاهی برخی افراد برای بر هم زدن زندگی خانوادگی دیگران از راه دعا و سحر و جادو وارد میشوند. آیا این مسأله صحت دارد؟
* از نظر قرآن، سحر به دو بخش تقسیم میشود:
1. گاهی مقصود از آن، فریفتن و تردستی و شعبده بازی و چشمبندی است، که حقیقت ندارد. ([6])
2. از برخی آیات قرآن استفاده میشود که انواعی از سحر، اثر گذار است: )... فَیَتَعَلّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ ...(([7])؛ ... ولی آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی میآموختند که به وسیلهی آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند.....
و در ادامه میفرماید: )... وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أحَدٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ...( ؛ ... هرچند بدون فرمان خدا نمیتوانستند به وسیلهی آن به احدی زیان برسانند.... همهی قدرتها از قدرت پروردگار سرچشمه میگیرد. و این خواص و آثاری است که خداوند در بعضی چیزها قرار داده؛ بعضی از آن به خوبی و بعضی به بدی استفاده میشود. آزادی و اختیار، وسیلهای برای آزمودن و تکامل انسانهاست.([8])
آنچه در بین مردم شایع و گفته میشود که با دعا و سحر زندگی خانوادگی افراد را میتوان از هم گسیخت، صحت ندارد؛ زیرا سحر نوعی تصرف در قوه خیال اشخاص است و لازمه این تصرف برخورد مستقیم با ساحر است. در قصه حضرت موسی(ع) ساحران حضور داشتند و با قدرت خویش در چشم مردم به گونهای تصرف میکردند که آنها ریسمان را همچون مار در حال حرکت میدیدند.([9]) بنابراین باید شخص مورد نظر نزد ساحر حاضر باشد تا این اتفاق بیفتد، و در صورت غیبت زن و شوهر، ساحران قادر به انجام کار نیستند. نکتهی دیگر آن است که؛ چه کسی ساحر است؟ از کجا فهمیدهایم که فلان شخص ساحر است و چنین قدرتی دارد؟ آیا خود دیده، یا تنها شنیدهایم که فلانی ساحر است. اگرچه ما نمیگوییم سحر وجود ندارد، اما باید به این مسأله توجه داشت که سحر به سادگی قابل انجام نیست تا هر کس اراده کند، قادر بر انجام آن باشد، بلکه نیاز به آموزش دارد و در شرایطی قابل اجراست که اشخاص نزد ساحر حاضر باشند.
باید بدانیم که دلیل بسیاری از اختلافات و بیمهریهای خانوادگی سحر نیست، بلکه خودخواهی و اوامر نفسانی و برخوردهای غلط همسران با یکدیگر است.
چرا باید برای حل مشکلاتی که خود باعث شدهایم متوسل به ابزارى، چون سحر و جادو که کاری عبث و بیپایه است، برآییم؟! عاقلانه آن است که برای رفع مشکلات به اصلاح خویش و دیگران بپردازیم. توجه به خداوند و توکل بر او، صبر واستقامت در راه او و محبت و گذشت هر سحری را باطل میکند.
امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: کسی که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است و رابطه او با خدا قطع میگردد.([10])
ذکر این نکته نیز ضروری است، که به دعا کردن، سحر گفته نمیشود. ([11])
پینوشت:
[1]. النّساء (4) : 34.
[2]. علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ذیل آیهی 34 سورهی نساء.
[3]. همان.
[4]. ر.ک؛ تفسیر نمونه، ذیل آیهی 34 سورهی نساء.
[5] . ر.ک؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 271.
[6]. طه (20) :66 و الأعراف (7) : 116.
[7]. البقره (2) : 102.
[8]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 377 و 378.
[9]. طه (20) 66 و الأعراف (7) : 116.
[10]. شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 17، ص 147.
[11]. ر.ک؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 2، ص 899 و تفسیر نمونه، ج 1، ص 382 ـ 376.