تصویر زن در آینه ی جادو
آرشیو
چکیده
متن
جهان در پی تنوع ابعاد فکری و هنری خود دست به خلق تصویری کوچک شده از خود زده که بر پردهی سینما نقش بسته است. پردهای که تفکرات همگون و ناهمگون اجتماعی و سیاسی زمان را بر پردهی خود تصویر میکند و هر بار از دریچهای به مخلوق بزرگ جهان ـ انسان ـ مینگرد.
تصویر انسان در سینما هر بار به گونهای به تعریف اخلاقیات و درونیات خود میپردازد و با نگاه به دو نوع خود ـ زن و مرد ـ هر بار با چهرهای به استقبال مخاطب خویش میرود.
در سینمای پس از انقلاب حضور زن به سه دورهی مشخص تقسیم بندی میشود:
در دورهی اول حضور او بسیار کمرنگ و در حاشیه بود که مربوط به سالهای اولیهی انقلاب و سینمای دفاع مقدس است. در این موقعیت فضای مثبت و آرام برای حضور نقش زن در نظر گرفته نشد، که این مسأله بیشتر به خاطر حضور تلخ او در سینمای پیش از انقلاب بود. چرا که در آن مقطع شخصیت یک زن سینمایی را در مقطع اخلاقی و اجتماعی خود به شدت بیارزش کرد و او را از مفهوم اصلی و جایگاه حقیقی خود به سوی ملکهای از زیباییها و خود فروشیها نزول داد. در دورهی دوم با فیلم گلهای داودی اثر رسول صدر عاملی حضور زن رفته رفته جای خود را در ملودرامهای سینمایی باز کرد و از همان زمان به تعریف شخصیت زن در قالب مادر و همسر بها داده شد و این دوره بستری برای سومین دوره و اوج حضور زن در سینما گشت که در قالب ملودرامهای اجتماعی و درامهای خانوادگی به ظهور رسید. در این دوره شخصیت زن در فیلمهای مختلف شکل تازهای یافت و با ایجاد خدشهای بزرگ در مفهوم بعد انسانیت زن تنها به جنسیت او پرداخته شد. در واقع این جنسیت او بود که به شخصیت پردازی نایل میشد. بزرگترین نقص در ارائهی چهرهی زن در سینمای امروز ایران شخصیتپردازی غیر واقعی و غیر منطبق با ارزشهای اصیل انقلاب و جامعهی اسلامی است که از او چهرهای بیمحتوا ساخته و تنها به یک بعد از شخصیت او میپردازد، در حالیکه آثار سینمایی باید از یافتههای تحقیقات روانشناسی و از دیدگاههای اسلامی غنی شده و حاوی یک جامعه شناسی اعتقادی و مذهبی باشند.
سینمای ایران در برخورد با مقولهی زن خود به خود به مقولهی عشق میپردازد و آن را در قالب عشق مادرانه، همسرانه و یا خواهرانه تجلی میدهد، اما با تنه زدن به ریشهی اروپایی شخصیت زن در سینما بیشتر فضایی وسوسهانگیز میسازد که شخصیت زن در آن چون ماکتی زیبا برای جذب مشتری خواهد بود. در این مورد باید گفت:
سینمای ایران به واقع هنوز شخصیت زن را نشناخته است و نمیتواند ابعاد وجودی او را به تصویر بکشد و در بیشترین تلاش خود با مقایسهای میان زنی روستایی و تحصیلکرده اثری ناموفق و تحقیرآمیز نسبت به زنان ساده و بی آلایش اجتماع ارایه میدهد. زن در سینمای ایران موجودی ساده لوح، ساده اندیش، خرافی، مملو از سوﺀ ظن، حسود و پرگو و پرحرف است که هیچگاه نمیتواند دوشادوش مرد در اجتماع قرار گیرد و اگر دست به چنین تلاشی برای ترسیم چهرهای موفق از زن بزند؛ تصویری مصنوعی و کاملاً کلیشهای ارایه داده است و این به خاطر تقلید بی رویه از غرب در استفادهی ابزاری از چهره و فیزیک زن است.
در واقع میتوان گفت:
نمود شخصیت زن در سینمای ایران گونهای اغراق شده از فضای اجتماعی در رنسانس غرب است که با پوششی تقریباً ایرانی و نه اسلامی همان الگو را ارایه میدهد و این الگوی استفادهی ابزاری از زن و شخصیت پردازی ملودرام و کم ریشهای از او هیچگونه همخوانی با فرهنگ و ارزشهای مذهبی و فرهنگی کشور ندارد و تنها با نوع غرب زده و غربگرای اجتماع در ارتباط است. در واقع سینمای ایران همان تصویری را ارایه میدهد که غرب از زن تعریف کرده است و شاید این مسأله به دلیل تعریف غربی مقولهی سینما است و اینکه سینما خود هنری پروردهی غرب است و اگر سینمای ایران بخواهد به مقولات خود از نگاهی دیگر بپردازد، ابتدا باید خود را به گونهای دیگر تعریف کند و به عنوان هنری در خدمت ارزشهای انقلاب؛ مذهبی و اخلاقی گردد، که این مهم نیازمند تحول در اندیشه کارگردانان و تولید کنندگان سینما است.
در حقیقت مشکل شخصیت پردازی در سینمای کنونی ریشه در عدم شناخت شخصیت و هویت اصلی زن در کلیهی شؤون فرهنگی دارد و سینما نیز به عنوان زبان فرهنگ معاصر از فرهنگ اجتماع تأثیر میپذیرد، لذا جای سؤال اینجا است که آیا فرهنگ عمومی شناخت درست و دقیقی از جایگاه زن ارایه کرده است؟ و در تأثیر متقابل رسانه و اجتماع آیا سینما به عنوان رسانهای هنری شخصیت حقیقی زن را بدون قالبهای کلیشهای و نگاه مردانه به جنسیت او ارایه داده است؟
در این بازار الگودهی با نگاهی به اساطیر ملی میتوان گفت:
سینما تلاشی در استفاده از فرهنگ اساطیری و غنای داستانی کشور نکرده است و کسانی که با توجه به اساطیر ملی و داستانهای غنی فیلم میسازند، بسیار نادرند. پس با تقلید کورکورانه از سینمای مغرب زمین در واقع همان الگوهای اسطورهای مأخوذ از یونان و روم باستان را تکرار میکنند و دلیل این گرته برداری شاید این باشد که هنر بعد از رنسانس عمدتاً ریشه در اساطیر یونان روم دارد، لذا با شخصیتی که اسلام از زنِ مسلمان ارایه میدهد بسیار متفاوت است.
شخصیت زن در سینمای جهان نیز همین روال را در پیش گرفته و از هر نظر مخدوش است، چون در جامعه کنونی جهان دو دیدگاه افراطی و تفریطی در مورد زن وجود دارد که یکی زن را وسیلهی بقای نسل و دیگری او را سوداگر جهان سرمایهداری میداند. از همینرو زن در هر ژانر سینمایی شخصیتی تحریف شده و بازتابی غیر واقعی دارد. زن در ژانر و گونهی حادثهای نشانهی ناتوانی و ضعف است؛ در ژانر جنایی دائماً دچار خطاهای جبران ناپذیر میشود و در ژانر ملودرام با تکیه بر احساس گرایی و عدم تعقل به شدت احساسی و آسیبپذیر است. زن علاوه بر این اشکالات در سینمای صهیونیستی که نمونهی بارزآن سینمای هالیوود است، یک فمینیست مستقل و جنجال گراست که با گرایش به استقلال، خصوصیاتی مردانه و جلوهای خشن به خود میدهد و یا در نمونهی عاطفی خود مرد را دعوت به رها کردن تجارت و کار و گذراندن وقت با خود میکند که با گذر زمان شخصیتی تکراری و کسالت بار از خود به نمایش میگذارد و متأسفانه فیلمهای ایرانی که به خارج فرستاده میشوند نیز از زن شخصیتی همگون با این طرز تفکر ارایه میدهند و از ایران تنها به عنوان کشوری با محدودیتهای فراوان و فرهنگی فرومایه نام میبرند، در حالی که نمای زن به عنوان موجودی ویترینی برای جذب مخاطب، رسالت سینمای هالیوود و بالیوود است، نه سینمای انقلاب و متناسب با ارزشهای اسلام.
منابع
1. شورای فرهنگی، اجتماعی زنان، نمای آبگینه، ج 1.
2. فاطمه محبی و فاطمه علی عسگری، نمای آبگینه، ج 2.
3. محمد باغستانی، زن و سینما در غرب.
4. علیرضا شهسواری، شخصیت زن و حضور منطقی.
5 . شیرین بزرگمهر، زن آرمانی.
6 . ابوالحسین علوی طباطبایی، بررسی شخصیت زن در سینما.