آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

موضوع لباس محیط کار و فعالیت، یکی از مقوله­های مهم فرهنگ سازمانی است، چرا که نوع پوشیدگی و رنگ لباس بر محیط کار و ارتباط سازمانی اثرات متفاوت از یکدیگر را دارد. هنوز در دنیای صنعتی، بر تفاوت لباس زن و مرد و میزان پوشیدگی و رسمیت آن _ از دیدگاه برنامه­ریزی جنسیتی _ بررسی دقیقی نشده است. تنها یک کارخانه انگلیسی به منظور ارتقای سطح بهره­وری خود اقدام به صدور بخشنامه­ای کرد که در آن زنان کارمند ملزم به پرهیز از لوازم آرایش و پوشیدن لباس­های تنگ و کوتاه شدند، که پس از اجرای آن مسؤولین شاهد افزایش تولید و بهره­وری بودند، ولی طولی نکشید که این بخشنامه­ی موفق، با اعتراض کارکنان مرد، متوقف و بایگانی شد.
فرهنگ سازمانی به جز تجربه­های موردی همچون امور فوق، توجه خود را به رسمی بودن لباس کار معطوف نموده است که همین عنایت نیز به دیدگاه­های ارزشی در خصوص پوشش مناسب محیط فعالیت، بسیار نزدیک است.
نویسنده­ی کتاب مدیریت در پهنه فرهنگ به دسته­بندی تفکر حاکم بر سازمان­ها در کشورهای مختلف پرداخته، و فرهنگ ملل را از نظر تأثیر پوشاک بر ارتباطات سازمانی با یکدیگر مقایسه نموده و به یک مورد عینی در فرانسه اشاره کرده است که یکی از مدیران، خانواده خود را در مجموعه تفریحی سازمان )با وجود آن که خدماتش رایگان است( نمی­آورده، زیرا قصد نداشته که خانواده و کار خود را با هم درآمیزد؛ گرچه فرهنگ سازمانی او را به این امر تشویق می­نماید. نویسنده پس از ذکر حریم خصوصی و حریم عمومی کارمندان و جداسازی آن دو از یکدیگر می­گوید:
امریکایی­ها در مقایسه با اروپایی­ها و آسیایی­ها خودمانی­تر برخورد می­کنند و به راحتی می­توان با آن­ها دوست شد، گرچه اغلب اروپایی­ها معتقدند که دوستی و اظهار ارادت آمریکایی­ها سطحی و زودگذر است. ([1]) اما این دو نوع نگرش، در روی­کرد به لباس سازمانی نیز تفاوت خود را آشکارتر نشان می­دهد.
اصولاً طرز لباس پوشیدن و انتخاب نوع لباس در محیط کار، میزان رسمی بودن کار را در فرهنگ­های مختلف نشان می­دهد، مدیران شمال اروپا به خلاف اروپای لاتین، دوست دارند لباس راحت و غیررسمی بپوشند. در اسکاندیناوی حتی گاه در سمینارها، لباس غیررسمی و راحت می­پوشند، اما مدیران فرانسوی بیشتر دوست دارند که با لباسی رسمی و کراوات در مجالس حاضر شوند. برای مدیران لاتین زبان (ایتالیایی، اسپانیایی، پرتغالی و ...) مد و سلیقه مهم است، در حالی که این مسأله در انگلو ساکسون و آسیا مهم نیست. مدیران زن فرانسوی به گونه­ای لباس می­پوشند که از نظر مدیران زن امریکایی، کانادایی و انگلیسی نامناسب است، در حالی که در نظر زنان فرانسوی همتایان امریکایی آن­ها مانند مردها لباس می­پوشند و این امر به نظر آنان عجیب است. علاوه بر این انتخاب رنگ لباس در محل کار نیز متفاوت است. مثلاً در انگلیس به زنان شاغل گفته می­شود که لباس و پیراهن قرمز و یا رنگ­های روشن نپوشند، و یا در هلند کارکنان بانک­ها، کت و شلوار قهوه­ای نمی­پوشند.([2])
طرز لباس پوشیدن می­تواند نمایانگر موقعیت شغلی یا حالت جسمی، روحی فرد را در انجام کارهای محوله نشان دهد، مثلاً در امریکا فردی که آستین لباس خود را بالا بزند به مفهوم آن است که می­خواهد به طور جدی مشغول کار شود، در حالی که این کار در فرانسه به معنای دست کشیدن از کار است. در یک روز خیلی گرم، شرکتی همایش داخلی برگزار کرده­بود، همه­ی مدیران آن شرکت لباس غیررسمی و راحت پوشیده بودند، در حالی که همکار آلمانی آن­ها کت و شلوار و کراوات مشکی به تن کرده بود، وقتی از او پرسیدند چرا در این هوای گرم آن طور لباس پوشیده­ای؟ پاسخ داد: ما این­جا برای کار آمده­ایم! ([3])
در خصوص انتخاب لباس کار دو شیوه مطرح است 1. روزهایی که حجم کار و مراجعات ارباب رجوع کمتر است یک جور لباس می­پوشند.2. زمانی که مراجعات مشتریان زیادتر بوده و حجم کار بالا است، جور دیگری لباس می­پوشند! مثلاً در برخی از شرکت­های امریکایی در روزهای به خصوصی مانند جمعه، به کارکنان خود اجازه می­دهند تا سر کار لباس غیررسمی و راحت بپوشند، در حالی که اجرای همین روش در لندن مشکلاتی را ایجاد کرده است.
در دهه­ی 90 نظریه لباس راحت پوشیدن در محل کار دردسرزا شده بود، و آن دسته از افراطی­هایی که به شدت از طرح لباس غیررسمی در روزهای جمعه حمایت می­کردند، پس از مدتی متوجه شدند که چشم و همچشمی موجب بروز رقابت شدیدی میان کارکنان در طرز لباس پوشیدن شده است... .
سه ماه پس از اجرای این طرح، مؤسسه مالی ژاپنی نامور اعلام کرد که یک چهارم کارکنانش ترجیح می­دهند که لباس رسمی بپوشند! همین مسأله در نمایندگی­های آی . بی . ام و فورد امریکا در شهر داگنهام انگلیس نیز اتفاق افتاد... اتحادیه­ی کارکنان بانکی بیفو اعلام کرد که کارکنان احساس می­کنند اجرای طرح لباس غیررسمی در روز جمعه، مرز میان زندگی حرفه­ای و زندگی خانوادگی را برمی­دارد و مدیریت، همیشه و هر وقت می­تواند کارکنان خود را وادار به انجام کار کند، مثلاً در شرکت­های غیررسمی مانند مایکرو سافت و ... با دیدن کارکنان تصور می­شود که آن­ها پشت میزهای کار خود زندگی می­کنند.
بر اساس گزارش فوق، کارکنان نه تنها خود را در مقابل مدیران آسیب­پذیر می­بینند، بلکه دوست ندارند حالت و نماد رسمی بودن خود را از دست بدهند.
برخی شرکت­ها نیز از کارکنان خود می­خواهند که با توجه به موقعیت شغلی، اجتماعی و فرهنگی مشتریان و ارباب رجوع لباس بپوشند. این در حالی است که شما به عنوان یک مدیر در فرانسه یا ایتالیا نمی­توانید کارکنان بومی خود را وادار به پوشیدن لباس خاصی بکنید، زیرا در این کشورها، طرز لباس پوشیدن هر فرد را خودش انتخاب می­کند، چرا که لباس بیانگر هویت اوست.([4])
آنچه گفته شد، نشان­گر این است که لباس وسیله­ جداسازی و رسمی کردن محیط فعالیت اجتماعی است. به بیان دیگر لباس نماد مرزبندی حیطه "خصوصی" و "عمومی" افراد است و این نماد در لباس زنان به مراتب نمودارتر است.
اگر بتوان از طریق پوشاک رسمی­، به فعال و پویا شدن محیط کار کمک کرد، می­توان نوع لباس را یکی از شاخصه­های "رشد" محسوب نمود. در تفکر دینی این وسیله نه تنها در جهت رسمی­تر شدن محیط و خارج شدن از زندگی خصوصی به کار گرفته می­شود، بلکه می­تواند منشأ القای تفکرات فرهنگی بسیاری در جامعه باشد. برای مثال اگر یک پلیس با لباس رسمی وارد جامعه شود، ذهن عمومی به این باور سوق داده می­شود که این فرد حافظ امنیت بوده و اگر جرمی روی دهد، در مقابل آن می­ایستد. وقتی یک پزشک یا پرستار، با لباس رسمی خود در محیطی حاضر می­شود، ناخودآگاه تصور عمومی به این سمت گرایش می­یابد که فرد بیماری نیاز به کمک دارد، همچنین اگر یک آتش­نشان با لباس خود حاضر شود، همه فکر می­کنند که آتش­سوزی یا خطر آن مورد نظر است و ... . لباس زن مسلمان نیز لباس شغل نیست؛ بلکه لباس وظیفه­ای است که همزمان دو ارزش را به محیط القا می­کند:
1. محیط فعالیت؛ محیطی کاملاً رسمی که هر کس تنها با سرمایه­ی تفکر، تعقل، علم و تجربه در آن به فعالیت می­پردازد، در این محیط انتشار نماد جنسی و منحرف کردن اذهان مجاز نیست و هر کس بر اساس شخصیت خود عمل می­کند و نباید غیر از تلاش و فعالیت جهت نیل به اهداف معلوم و مشخص چیز دیگری مطرح باشد.
2. زنان با لباس خود علاوه بر حاکم کردن تفکر و تعقل در محیط؛ بی­ آن­که از اعتقادات و باورهایشان کلامی به زبان آورند، ارزش­های فرهنگی و معنوی را اشاعه می­دهند. از این­رو تمامی فعالیت­های اجتماعی زن رویکرد فرهنگی، معنوی دارد و زنان در مشارکت­های اجتماعی هم­زمان دو وظیفه را به انجام می­رسانند.
[1] . سوزان سی شنایدر و ژان لویی پارسو، مدیریت در پهنه­ی فرهنگ، ترجمه­ی اعرابی و داوود ایزدی، ص 42.
[2] . همان،
[3] . همان، ص 43.
[4] . همان.

تبلیغات