پویایی نقش حجاب در جامعه ی اسلامی_2
آرشیو
چکیده
متن
)یا بَنی آدم قَد أنزلنا عَلَیکُم لِباساً یُواری سَوآتِکُم وریشاً ولباس التَقوی ذلک خیرٌ ذلک مِن آیات الله لَعَلّهُم یَذّکّرون یا بَنی آدَمَ لایَفتِننّکُمُ الشیطان کَما ﺃخرَجَ اَبَوَیکُم مِنَ الجَنةِ یَنزعُ عَنهُمَا لِباسَهُمَا لِیُریَهُما سَوآتِهما إنه یَرَیٰکم هُو وقَبیلُهُ مِن حَیثُ لاترَونهَُُم إنا جَعَلنا الشَّیاطین ﺃولیاءَ لِلّذین لایؤمِنُونَ وإذا فَعَلوا فَاحِشة قَالُوا وَجَدنا عَلَیها ءَاباءَنا واللهُ ﺃمَرنا بها قُل إنَّ اللهَ لایَأمُرُ بالفَحشَاءِ ﺃتقُولُونَ عَلَی اللهِ مَا لاتعلَمُونَ(([1])
« ای فرزندان آدم، در حقیقت، ما برای شما لباسی فروفرستادیم که عورتهای شما را پوشیده میدارد و [برای شما] زینتی است، و[لی] بهترین جامه، [لباس] تقوا است. این از نشانههای [قدرت] خداست، باشد که متذکر شوند. ای فرزندان آدم، زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد؛ چنانکه پدر و مادر شما از بهشت بیرون راند، و لباسشان را از ایشان برکَند، تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند. در حقیقت، او و قبیلهاش، شما را از آنجا که آنها را نمیبینید، میبینند. ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند. و چون کار زشتی کنند، میگویند: «پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است.» بگو: «قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمیدهد، آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟»»
لباس یکی از اساسیترین مقولههای فرهنگ هر جامعه است که ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم و تفسیر انسان در آن جامعه دارد.
برخی از متفکران اجتماعی در رابطه با اهمیت مسألهی پوشاک میگویند:
«تفسیر انسان بدون پوشاک او میسر نیست. زیرا از طریق لباس میتوان هویت قومی، جغرافیایی، سیاسی، مذهبی و... هر فرد را دریافت.» در میان جامعهشناسان نیزپوشاک یکی ازمهمترین ابزار شناخت جامعه است به گونهای که از پوشاک با تعبیر «زبان پوشاک» نام میبرند.
لباس نشان هویت اجتماعی و حیات تاریخی نسلهاست ظاهراً در آغاز شکلگیریاجتماعات بشری لباسجنبهی حفاظتی برای بدن داشته و بعداً جنبهی کارکرد اجتماعی یافته و به عنوان رمز و نماد از آن استفاده شده است. آن چه در پوشاک اهمیت دارد موارد ذیل است :
1. الگوهای فرهنگی در انتخاب شکل، رنگ و ... لباس.
2. نقش و عملکرد تنپوشها در زمینهی مسایل فرهنگی، شغلی، مذهبی و ...
جامعهشناسان نظریات مختلفی در خصوص عوامل شکلگیری نوع لباس اقوام دارند، بروخش نظریهی قومی لباس را بر مبنای چهار شاخصه مطرح مینماید:
1. شناسهها؛ یا خصوصیات منطقهای، قومی و زمانی که در شکل، رنگ و نوع لباس مؤثرند.
2. نظریهی اشاعهگرایی؛ بر اساس این نظریه، پوشاک هر قوم بازماندهی لباس پیشینیان است و رد پای گذشتگان را میتوان در نوع لباس هر قوم دید.
3. نظریهی تاریخ توسعه؛ تأثیرات بیرونی و فرهنگ کشورهای دیگر در تنپوش ملتهای مختلف علی الخصوصاقوامهمسایه بسیاراساسی است.
4. کارکردهای اجتماعی؛ بر اساس این نظریه در لباس هر قوم رمز و راز و اسراری است که بازگشایی این رمزها به شناخت فرهنگ هر قوم کمک بسیاری مینماید.
برخی طراحی لباس را شامل سه عامل عمده میدانند:
1. عقاید مذهبی؛
به عقیدهی این عده از آشکارترین نمودهای هر جامعه، پوشاک است که عقاید دینی آن جامعه را نشان میدهد.
2. عقاید سنتی و بومی؛
این عقاید با پشتوانهی چند هزارساله در شکل، نوع و رنگ لباس هر قومی تأثیرگذار است.
3. عقاید جهانی؛
عرف بینالملل، ارتباط و مراودات کشورها و تأثیر جامعهی جهانی و تبلیغ سبکهای کشورهای مختلف در پوشاک ملتها تأثیر میگذارد.
آب و هوا نیز در شکلگیری لباس اقوام مؤثر بوده و پیداست که نقش زمان، مکان، کار و پیشه را نیز نباید از نظر دور داشت. به عنوان مثال حتی در ورزش، لباس کوهنوردی با اسب سواری و شنا فرق دارد و یا لباس مشاغل مختلف متفاوت است. جنگها نیز یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار از سوی ملل پیروز بر ملل شکست خورده به شمار میآید.
عدهای دیگر پنج عامل را در شکلگیری لباس اقوام مؤثر میدانند:
1. نقش حکومتها و دورههای تاریخی؛
حقیقت این است که همیشه تغییر لباس ویا طراحی آن ازسوی حکومتهای وقت صورت گرفته و طراحی لباس، کاری مردمی نبوده است.
2. نقش محیط جغرافیایی و تاریخی؛
منطقهیمسکونی ملل در شکلگیری لباس تأثیر بسزا دارد. همچنانکه لباس انسانهای کوهستانی با مناطق جلگهای فرق دارد.
3. طبقات، مشاغل، وظایف؛
برخی از لباسها به صورت اونیفورم در طبقات، مشاغل، و وظایف شغلی (مانند روحانیّت) استفاده شده است .
4. نقش مذهب و سنت؛
مذاهب و سنتها همواره در طراحی لباس نظرات بخصوصی داشته و دارند.
5. داد و ستد بینالمللی؛
سبک لباس بیگانگان در مراودات بینالمللی تأثیرات مخفی، آهسته و مستمر دارد.
خداوند ستار سه علت را برای طراحی و عملکرد لباس مطرح میفرماید :
1. پوشیدگی و مصونیت از آسیبها و زشتیها.
2. استفاده اززینتها و زیباترکردن تن.
3. ارسال پیامهای معنوی به وسیلهی طراحی لباس.
در غرب با آغاز جنگ جهانی دوم _ جنگی که بنیان تمدن را تکان داد _ تکامل لباس شکلی انقلابی به خود گرفت. قبل از جنگ لباس زن و مرد پوشیده بود، لذا لباس برای آدمی به عنوان حریم و حفظ کرامتش به حساب میآید.
در حالی که پس از جنگ، لباسی که بازتاب عواملی همچون؛
توان اقتصادی، نگرش سیاسی، قابلیتهای فرهنگی اجتماعی، باورهای مذهبی سیاسی و پایبندی به سنت و مذهب بود، به ناگاه از حیطهی خودش خارج شد و تحت سیطرهی نظام سرمایهداری قرار گرفت. در این نظام پوشاک جایگاه دیگری یافت، و به کالای مادی تبدیل شد که صرفاً دو ارزش داشت:
1. برآورندهی نیاز اولیهی بشر 2. محصولی برای فروش با حداکثر سودآوری، لذا لباس نمیبایست مدت طولانی مصرف شود، همچنین باید در بعدی وسیع در بازارها عرضه گردد تا بیشترین مصرفکننده را بیابد، به این سبب طراحی لباس بر اساس دو خصیصهی تنوع طلبی و نوجویی با استفاده از جریانات جنگ، بحرانهای اقتصادی و آغاز تحولات فرهنگی و باورهای مذهبی صورت گرفت. بنا شد که از طریق رسانهها، جهانی شود تا هر آن چه را که در غرب طراحی میشود، در اقصی نقاط عالم خریداری و استفاده گردد، همان توطئهای که در هنر، ادبیات و معماری طراحی شد. در این میان کمتر ملتی بود که در معرض این توطئه قرار گیرد و پوشاک سنتی خود را حفظ کند و بهاین ترتیب پوشاک براساس خصیصهی قابل شستشو بودن، غیردست و پاگیر بودن، زیبا بودن، ارزان بودن و ... به همراه تفکرات فرهنگمادی سرمایهداری و تحت صدارت غرب به مردم دنیا عرضه شد و بازار جهانی یافت. معلوم بود که خیلی زود در این طراحی به سراغ زنان میآیند و آن دسته از زنانی را که به عنوان عاملی مقاوم در مقابل آنان ایستادگی کنند؛ نشانهی اصلی تیر توطئهشان قرار خواهند داد.
همچنانکه دوگل در طراحی استعمار الجزایر همیشه سؤال میکرد: «آیا زنان الجزایری لباس سنتی و مذهبی خود را کنار گذاشتهاند؟ اگر چنین باشد پیروز شدهایم!» او هیچ گاه سؤال نمیکرد چه تعداد از سربازان و مردان الجزایری را کشتهاید؟ کدام منطقه را گرفتهاید؟ زیرا در حمله به الجزایر دریافتند که زنان مسلمان دارای موقعیت اساسی ویژهای بوده و حجاب آنان عامل مهم مقاومت الجزایر است.
سردمداران حکومت فرانسه، که اینک در مقابل روسری کوچک دانشآموزان مسلمان به هراس افتاده و عکسالعمل نشان میدهند، میگفتند:
« اگر بخواهیم به تار و پود جامعهی الجزایری هجوم بریم و استعداد مقاومت آنان را از میان برداریم، باید بدواً زنها را تحت سلطه قرار دهیم. آنها با صراحت میگفتند: زنها را در دست بگیرید؛ همه چیز به دنبال آن خواهد آمد.» ([2])
این چنین شد که لباس محافظ تن، نمایشگر تن شد و زن مسلمان عامل تبلیغ بیماری هوس اجتماعی قرار گرفت.
در تفکر استعماری غرب، مردسالاری از طریق زنان مظلوم فریبخورده توسعه مییابد، در این دیدگاه زن باید مصرف کند و مصرف شود تا از جمله برندهترین سلاح سرمایهداری، برای اسارتامتهای مسلمان گردد.
از همین رو زن به عنوان موضوع اصلی برنامهریزی دشمن به حساب میآید.
غرب دو سیاست را در محو حجاب زن مسلمان در نظر گرفت:
1. برای سلطهی سیادت فرهنگی خود هویت زن مسلمان را زیر سؤال برد و او را به ذلت کشید تا در اثر احساس حقارت، در او خلاء روحی ایجاد کند و برایکسبمقبولیت،تنبهطراحیآنان دهد.
2. گسترش دید مردسالاری و ابزاری بودن زن، تا اگر هنوز مقاومتی وجود دارد، تنها ظاهر و قالب حجاب حفظ شود، اما از فلسفه و فرهنگ حجاب خبری نباشد. بلکه برعکس بیحجابی را از جمله بدیهیات و مطابق با خواستههای زن اعلام کرده و از او حربهای در مقابل حجاب بسازد. حال آنکه بیحجابی فاقد فلسفه است و رنگی کاملاً سیاسی دارد. مانند آن است که بگوییم اعتیاد فلسفه دارد، در حالی که میدانیم پایه و اساس آن هوس است.
خلاصه اینکه حجاب مهمترین وسیله، جهت پویایی نقش زن مسلمان و دارای فلسفهای محکم و بنیادین میباشد زیرا:
1. حجاب مجوز مشارکت اجتماعی زنان است.
اگر قرار بود زنان ارتباط اجتماعی نداشته باشند، نیازی به حجاب وجود نداشت. حجاب برای ارتباط اجتماعی از سوی خداوند قادر متعال طراحی شده است و در حقیقت همان لباس تقواست که پیام معنوی را به جامعه القا مینماید.
2. حجاب بنیان اقتدار فرهنگی جامعه است.
حجاب به عنوان محک، میزان، ترازو و تنظیمکنندهی برنامههای جامعه است. حجاب به عنوان اصل استراتژیک نظام اسلامی و بیانگر قدرت فرهنگی جامعه است. حملهی همه جانبه از سوی دشمنان با برنامهها و قالبهای مختلف اهمیت آن را آشکارتر مینماید.
3. حجاب در به ثمر رساندن استعدادهای انسان در سطحی بالاتر، مؤثر است.
حجاب نشان دهندهی رفتار عقلایی فرد مسلمان است. و همه را به تحمل فرامیخواند. همچنین در کشاندن جامعه به سمت تفکر، تعقل و رشد استعدادهای بشری بسیار مؤثر است. در واقع هر چه تفکر و تعقل در جامعه پیشرفت نماید؛ درک و رمزگشایی از حجاب به عنوان لباس تقوا افزایش خواهد یافت.
4. حجاب میرساند که زن سرمایه است و نه هزینه.
خدای متعال زن را سرمایهی خلقتی خود تلقی نموده و برای رشد او و تعالی جامعه سرمایهگذاری ویژه نموده است، و رشد فرهنگی جامعه را منوط به تعالی زن در جامعه میداند و پیوند حجاب با مفاهیم عالی انسانی همچون کرامت، عزت، اراده، عدالت و ... را به طور اساسی برقرار میکند.
وبالاخره حجاب بر توانمندی زنان تأکید داشته و نقش نامرئی زنان را در اقتدار و استقلال فرهنگی مرئی میکند تا از طریق تعالی زنان، رشد و تکامل اجتماعی فراهم آید.
پینوشت:
[1] . اعراف (7) : 28 - 26.
[2] . انقلاب الجزایر، ص 155.
« ای فرزندان آدم، در حقیقت، ما برای شما لباسی فروفرستادیم که عورتهای شما را پوشیده میدارد و [برای شما] زینتی است، و[لی] بهترین جامه، [لباس] تقوا است. این از نشانههای [قدرت] خداست، باشد که متذکر شوند. ای فرزندان آدم، زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد؛ چنانکه پدر و مادر شما از بهشت بیرون راند، و لباسشان را از ایشان برکَند، تا عورتهایشان را بر آنان نمایان کند. در حقیقت، او و قبیلهاش، شما را از آنجا که آنها را نمیبینید، میبینند. ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند. و چون کار زشتی کنند، میگویند: «پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است.» بگو: «قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمیدهد، آیا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟»»
لباس یکی از اساسیترین مقولههای فرهنگ هر جامعه است که ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم و تفسیر انسان در آن جامعه دارد.
برخی از متفکران اجتماعی در رابطه با اهمیت مسألهی پوشاک میگویند:
«تفسیر انسان بدون پوشاک او میسر نیست. زیرا از طریق لباس میتوان هویت قومی، جغرافیایی، سیاسی، مذهبی و... هر فرد را دریافت.» در میان جامعهشناسان نیزپوشاک یکی ازمهمترین ابزار شناخت جامعه است به گونهای که از پوشاک با تعبیر «زبان پوشاک» نام میبرند.
لباس نشان هویت اجتماعی و حیات تاریخی نسلهاست ظاهراً در آغاز شکلگیریاجتماعات بشری لباسجنبهی حفاظتی برای بدن داشته و بعداً جنبهی کارکرد اجتماعی یافته و به عنوان رمز و نماد از آن استفاده شده است. آن چه در پوشاک اهمیت دارد موارد ذیل است :
1. الگوهای فرهنگی در انتخاب شکل، رنگ و ... لباس.
2. نقش و عملکرد تنپوشها در زمینهی مسایل فرهنگی، شغلی، مذهبی و ...
جامعهشناسان نظریات مختلفی در خصوص عوامل شکلگیری نوع لباس اقوام دارند، بروخش نظریهی قومی لباس را بر مبنای چهار شاخصه مطرح مینماید:
1. شناسهها؛ یا خصوصیات منطقهای، قومی و زمانی که در شکل، رنگ و نوع لباس مؤثرند.
2. نظریهی اشاعهگرایی؛ بر اساس این نظریه، پوشاک هر قوم بازماندهی لباس پیشینیان است و رد پای گذشتگان را میتوان در نوع لباس هر قوم دید.
3. نظریهی تاریخ توسعه؛ تأثیرات بیرونی و فرهنگ کشورهای دیگر در تنپوش ملتهای مختلف علی الخصوصاقوامهمسایه بسیاراساسی است.
4. کارکردهای اجتماعی؛ بر اساس این نظریه در لباس هر قوم رمز و راز و اسراری است که بازگشایی این رمزها به شناخت فرهنگ هر قوم کمک بسیاری مینماید.
برخی طراحی لباس را شامل سه عامل عمده میدانند:
1. عقاید مذهبی؛
به عقیدهی این عده از آشکارترین نمودهای هر جامعه، پوشاک است که عقاید دینی آن جامعه را نشان میدهد.
2. عقاید سنتی و بومی؛
این عقاید با پشتوانهی چند هزارساله در شکل، نوع و رنگ لباس هر قومی تأثیرگذار است.
3. عقاید جهانی؛
عرف بینالملل، ارتباط و مراودات کشورها و تأثیر جامعهی جهانی و تبلیغ سبکهای کشورهای مختلف در پوشاک ملتها تأثیر میگذارد.
آب و هوا نیز در شکلگیری لباس اقوام مؤثر بوده و پیداست که نقش زمان، مکان، کار و پیشه را نیز نباید از نظر دور داشت. به عنوان مثال حتی در ورزش، لباس کوهنوردی با اسب سواری و شنا فرق دارد و یا لباس مشاغل مختلف متفاوت است. جنگها نیز یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار از سوی ملل پیروز بر ملل شکست خورده به شمار میآید.
عدهای دیگر پنج عامل را در شکلگیری لباس اقوام مؤثر میدانند:
1. نقش حکومتها و دورههای تاریخی؛
حقیقت این است که همیشه تغییر لباس ویا طراحی آن ازسوی حکومتهای وقت صورت گرفته و طراحی لباس، کاری مردمی نبوده است.
2. نقش محیط جغرافیایی و تاریخی؛
منطقهیمسکونی ملل در شکلگیری لباس تأثیر بسزا دارد. همچنانکه لباس انسانهای کوهستانی با مناطق جلگهای فرق دارد.
3. طبقات، مشاغل، وظایف؛
برخی از لباسها به صورت اونیفورم در طبقات، مشاغل، و وظایف شغلی (مانند روحانیّت) استفاده شده است .
4. نقش مذهب و سنت؛
مذاهب و سنتها همواره در طراحی لباس نظرات بخصوصی داشته و دارند.
5. داد و ستد بینالمللی؛
سبک لباس بیگانگان در مراودات بینالمللی تأثیرات مخفی، آهسته و مستمر دارد.
خداوند ستار سه علت را برای طراحی و عملکرد لباس مطرح میفرماید :
1. پوشیدگی و مصونیت از آسیبها و زشتیها.
2. استفاده اززینتها و زیباترکردن تن.
3. ارسال پیامهای معنوی به وسیلهی طراحی لباس.
در غرب با آغاز جنگ جهانی دوم _ جنگی که بنیان تمدن را تکان داد _ تکامل لباس شکلی انقلابی به خود گرفت. قبل از جنگ لباس زن و مرد پوشیده بود، لذا لباس برای آدمی به عنوان حریم و حفظ کرامتش به حساب میآید.
در حالی که پس از جنگ، لباسی که بازتاب عواملی همچون؛
توان اقتصادی، نگرش سیاسی، قابلیتهای فرهنگی اجتماعی، باورهای مذهبی سیاسی و پایبندی به سنت و مذهب بود، به ناگاه از حیطهی خودش خارج شد و تحت سیطرهی نظام سرمایهداری قرار گرفت. در این نظام پوشاک جایگاه دیگری یافت، و به کالای مادی تبدیل شد که صرفاً دو ارزش داشت:
1. برآورندهی نیاز اولیهی بشر 2. محصولی برای فروش با حداکثر سودآوری، لذا لباس نمیبایست مدت طولانی مصرف شود، همچنین باید در بعدی وسیع در بازارها عرضه گردد تا بیشترین مصرفکننده را بیابد، به این سبب طراحی لباس بر اساس دو خصیصهی تنوع طلبی و نوجویی با استفاده از جریانات جنگ، بحرانهای اقتصادی و آغاز تحولات فرهنگی و باورهای مذهبی صورت گرفت. بنا شد که از طریق رسانهها، جهانی شود تا هر آن چه را که در غرب طراحی میشود، در اقصی نقاط عالم خریداری و استفاده گردد، همان توطئهای که در هنر، ادبیات و معماری طراحی شد. در این میان کمتر ملتی بود که در معرض این توطئه قرار گیرد و پوشاک سنتی خود را حفظ کند و بهاین ترتیب پوشاک براساس خصیصهی قابل شستشو بودن، غیردست و پاگیر بودن، زیبا بودن، ارزان بودن و ... به همراه تفکرات فرهنگمادی سرمایهداری و تحت صدارت غرب به مردم دنیا عرضه شد و بازار جهانی یافت. معلوم بود که خیلی زود در این طراحی به سراغ زنان میآیند و آن دسته از زنانی را که به عنوان عاملی مقاوم در مقابل آنان ایستادگی کنند؛ نشانهی اصلی تیر توطئهشان قرار خواهند داد.
همچنانکه دوگل در طراحی استعمار الجزایر همیشه سؤال میکرد: «آیا زنان الجزایری لباس سنتی و مذهبی خود را کنار گذاشتهاند؟ اگر چنین باشد پیروز شدهایم!» او هیچ گاه سؤال نمیکرد چه تعداد از سربازان و مردان الجزایری را کشتهاید؟ کدام منطقه را گرفتهاید؟ زیرا در حمله به الجزایر دریافتند که زنان مسلمان دارای موقعیت اساسی ویژهای بوده و حجاب آنان عامل مهم مقاومت الجزایر است.
سردمداران حکومت فرانسه، که اینک در مقابل روسری کوچک دانشآموزان مسلمان به هراس افتاده و عکسالعمل نشان میدهند، میگفتند:
« اگر بخواهیم به تار و پود جامعهی الجزایری هجوم بریم و استعداد مقاومت آنان را از میان برداریم، باید بدواً زنها را تحت سلطه قرار دهیم. آنها با صراحت میگفتند: زنها را در دست بگیرید؛ همه چیز به دنبال آن خواهد آمد.» ([2])
این چنین شد که لباس محافظ تن، نمایشگر تن شد و زن مسلمان عامل تبلیغ بیماری هوس اجتماعی قرار گرفت.
در تفکر استعماری غرب، مردسالاری از طریق زنان مظلوم فریبخورده توسعه مییابد، در این دیدگاه زن باید مصرف کند و مصرف شود تا از جمله برندهترین سلاح سرمایهداری، برای اسارتامتهای مسلمان گردد.
از همین رو زن به عنوان موضوع اصلی برنامهریزی دشمن به حساب میآید.
غرب دو سیاست را در محو حجاب زن مسلمان در نظر گرفت:
1. برای سلطهی سیادت فرهنگی خود هویت زن مسلمان را زیر سؤال برد و او را به ذلت کشید تا در اثر احساس حقارت، در او خلاء روحی ایجاد کند و برایکسبمقبولیت،تنبهطراحیآنان دهد.
2. گسترش دید مردسالاری و ابزاری بودن زن، تا اگر هنوز مقاومتی وجود دارد، تنها ظاهر و قالب حجاب حفظ شود، اما از فلسفه و فرهنگ حجاب خبری نباشد. بلکه برعکس بیحجابی را از جمله بدیهیات و مطابق با خواستههای زن اعلام کرده و از او حربهای در مقابل حجاب بسازد. حال آنکه بیحجابی فاقد فلسفه است و رنگی کاملاً سیاسی دارد. مانند آن است که بگوییم اعتیاد فلسفه دارد، در حالی که میدانیم پایه و اساس آن هوس است.
خلاصه اینکه حجاب مهمترین وسیله، جهت پویایی نقش زن مسلمان و دارای فلسفهای محکم و بنیادین میباشد زیرا:
1. حجاب مجوز مشارکت اجتماعی زنان است.
اگر قرار بود زنان ارتباط اجتماعی نداشته باشند، نیازی به حجاب وجود نداشت. حجاب برای ارتباط اجتماعی از سوی خداوند قادر متعال طراحی شده است و در حقیقت همان لباس تقواست که پیام معنوی را به جامعه القا مینماید.
2. حجاب بنیان اقتدار فرهنگی جامعه است.
حجاب به عنوان محک، میزان، ترازو و تنظیمکنندهی برنامههای جامعه است. حجاب به عنوان اصل استراتژیک نظام اسلامی و بیانگر قدرت فرهنگی جامعه است. حملهی همه جانبه از سوی دشمنان با برنامهها و قالبهای مختلف اهمیت آن را آشکارتر مینماید.
3. حجاب در به ثمر رساندن استعدادهای انسان در سطحی بالاتر، مؤثر است.
حجاب نشان دهندهی رفتار عقلایی فرد مسلمان است. و همه را به تحمل فرامیخواند. همچنین در کشاندن جامعه به سمت تفکر، تعقل و رشد استعدادهای بشری بسیار مؤثر است. در واقع هر چه تفکر و تعقل در جامعه پیشرفت نماید؛ درک و رمزگشایی از حجاب به عنوان لباس تقوا افزایش خواهد یافت.
4. حجاب میرساند که زن سرمایه است و نه هزینه.
خدای متعال زن را سرمایهی خلقتی خود تلقی نموده و برای رشد او و تعالی جامعه سرمایهگذاری ویژه نموده است، و رشد فرهنگی جامعه را منوط به تعالی زن در جامعه میداند و پیوند حجاب با مفاهیم عالی انسانی همچون کرامت، عزت، اراده، عدالت و ... را به طور اساسی برقرار میکند.
وبالاخره حجاب بر توانمندی زنان تأکید داشته و نقش نامرئی زنان را در اقتدار و استقلال فرهنگی مرئی میکند تا از طریق تعالی زنان، رشد و تکامل اجتماعی فراهم آید.
پینوشت:
[1] . اعراف (7) : 28 - 26.
[2] . انقلاب الجزایر، ص 155.