آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

آنچه گذشت:
رنسانس اسلامی که توسط سیّد جمال­الدین اسد آبادی ابداع شد با طرح مسأله بازگشت به قرآن و سیره­ی سلف صالح, آغاز گشت. اگر جنبش نرم افزاری را که از سوی مقام معظم رهبری, مطرح شده به نوعی دنباله­ی همان نهضت بدانیم, باید دوباره «بازگشت به قرآن» شروع کنیم. اساساً برای تولید علم, تا ساختار هندسی علوم به طور علمی و دقیق ترسیم نگردد نمی­توان به جنبش علمی عمیق و پایدار امیدوار بود. طرّاحی صحیح ساختار هندسی و هر علمی محتاج توجه به دو محور اساسی است:
1. یافتن تمام علوم مورد نیاز مربوط به آن. 2. تعیین جایگاه هر علم و ربط منطقی علوم با یکدیگر _ با توجه به این­که در نظام آموزش ما قرآن و سنت, جایگاه شایسته و حقیقی خود را ندارد ما شاهد عواقب وخیمی چون: الف: افول جامعیت علم. ب: کم­رنگ شدن معنویت و نورانیت, هستیم.
چکیده:
برای رفع معضلات جدّی و عمیق مهجوریت قرآن کریم, یکی از راه­های ممکن, نگاه مجدّد به ساختار علم شریف تفسیر است, یعنی توجه جدی به دو محور: 1. یافتن تمام علوم مورد نیاز مفسّر. 2. تعیین موقعیت و ضرورت و کاربرد هر علم, در تفسیر. برای بررسی _ هر چند محدود _ محور اول لازم است ابتدا به تعریف و سپس تاریخچه و در نهایت ضرورت و اهمیت این موضوع, پرداخته شود _ علوم و اطلاعات مورد نیاز مفسّر به مجموعه­ای از دانش­ها و اطلاعات گفته می­شود که در فهم صحیح کلام حق و ارزیابی دریافت­ها, نقش اساسی دارند مثل: علوم ادبی, علوم قرآن, اصول فقه و ... البته اگر به معنای وسیع­تری به این موضوع نگاه کنیم, می­توان علومی را هم که برای پربار وسیع­تر شدن تفسیر, مورد استفاده قرار می­گیرند, داخل در تعریف کرد. مثل: علوم تجربی و علوم انسانی و... امّا عمدتاً منظور همان تعریفِ محدودِ اول است. توجه به علوم مورد نیاز از زمان بعثت پیامبر9 متداول بوده و رسول اکرم9 به عنوان نخستین تدوین کننده­ی این علوم (تفسیر نعمانی) در تاریخ معرفی شده­اند. در قرن اول هجری به علت منع نقل حدیث از سوی خلیفه اول در سیر رشد علوم مرتبط با قرآن, رکودی حاصل شد اما در اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم, علوم ره به رشد و گسترش گذاشتند و در زمینه­های مختلف کتب مستقلی تدوین شد. «البرهان فی علوم القرآن» که توسط (حوفی) در قرن 5 نوشته شد از آن جمله است. از قرن 8 به بعد اکثر علوم مورد نیاز مفسر, به صورت علمی مستقل درآمدند و کتاب­های بسیاری در هر زمینه تدوین شدند. برای ضرورت و اهمیت علوم مورد نیاز مفسر و نقش آن­ها در تفسیر, عوامل متعددی ذکر شده از جمله: گریز از تفسیر به رأی _ پرورش مفسّر و استاد تفسیر _ تفسیر جامعه و کارآمد _ پاسخگویی به شبهات _ اجتهاد و عقل­گرایی در تفسیر مواجهه با علوم جدید _ نظریه پردازی و ...([1])
برای تدوین هندسی هر علمی به دو عنصر اساسی باید توجه داشت.
1. یافتن تمام علوم مورد نیاز مربوط به آن.
2. تعیین جایگاه هر علم و ربط منطقی علوم با یکدیگر.
به منظور قرار دادن قرآن در رأس امور و گذاشتن کلام الهی در جایگاه مناسب با آن, باید ابتدا به ساختار خود علم شریف تفسیر توجه کرد یعنی اگر بخواهیم علوم حوزوی و غیر حوزوری, به طور مستقیم یا غیر مستقیم از قرآن تغذیه کنند و کلام حق­تعالی, منبع بی­نهایتی باشد که هم به علوم سمت و سو بدهد و هم در آن­ها ایجاد پویایی و تحرک کند, یکی از مهم­ترین راه­های آن, نگاه مجدد و بازبینی دوباره به ساختار اجزاء علم تفسیر است. متاسفانه به دلائل گوناگون بسیاری از علومی که پایه و ریشه­های علم تفسیر هستند, چندان که شایسته است در سال­های آغازین تحصیل مورد توجه واقع نمی­شوند و یا ارتباط منطقی هر علم و مقدار کاربرد آن در تفسیر مورد عقلت واقع می­شود, لذا ضروری است که برای احیاء و رواج بیشتر تفسیر, با ساختار آن, توجهی جدی نمود, یعنی دو محور را باید به دقّت بررسی کرد.
محور اول: یافتن تمام علوم مورد نیاز مفسر.
محور دوم: تعیین جایگاه, میزان اهمیت و کاربرد هر علم در تفسیر.
البته مشخص کردن ربط منطقی علوم مورد نیاز, با یکدیگر, نیز امر مفیدیاست اما آن­چه در درجه­ی اول اهمیت قرار دارد, محور اول و دوم است لذا ما در حد توان, به تبیین همین دو نور خواهیم پرداخت.
محور اول: علوم و اطلاعات مورد نیاز مفسر
تعریف­ها:
علوم در لغت: جمع علم. نقیض جهل([2]) و به معنای یقین و معرفت([3]) است. پس علمِ به چیزی, شناخت آن است. ([4]) اطلاعات جمع اطلاع, مصدر باب افتعال به معنی اشراف داشتن بر چیزی است. ([5]) و در زبان فارسی به معنی معلومات, دانستنی­ها و اخبار می­باشد. ([6])
مورد: به معنی راه, طریقه و محل ورود است. ([7])
نیاز: به معنی احتیاج و حاجت. ([8])
و مفسّر از «فَسَرَ» به معنای «بیان کننده و توضیح دهنده» است. ([9])
و در اصطلاح: علم, به مجموعه­ی مسایل و اصول کلی که در یک جهت و موضوع واحد جمع شده­اند, اطلاق می­شود, ([10]) و مفسر قرآن به آن­که قرآن را شرح و تفسیر می­کند. ([11])
اطلاعات, به معنی دانستنی­هایی است که به صورت یک علم مدون و با نام خاص در نیامده است.
در مجموع:
علوم و اطلاعات مورد نیاز مفسر به منظومه­های معرفتی اطلاق می­شود که در بر دارنده­ی معیارهای فهم و ارزیابی داده­ها و دریافت­ها است و مفسر با قوانین و معیارهای آن دانش­ها و اطلاعات, می­تواند صحت و سقم برداشت­ها و داده­های تفسیری را تشخیص دهد. مانند, علوم ادبی (صرف و نحو, معانی بیان و فقه اللغة) علوم قرآن و اصول فقه و ... در پاره­ای از موارد داده­ها, قوانین و نظریات به دست آمده در یک علم با آن­که «اطلاع» حساب می­شوند, اما در کنار علوم قرار می­گیرند مثل روش­های تفسیر, قواعد تفسیر, اصطلاحات تفسیر و ... ([12])
ذهبی علوم مذکور را چنین تعریف کرده: «علومی که به وسیله­ی آن­ها مفسیر می­تواند قرآن را به صورت عقلی و مقبول تفسیر کند...» ([13]) و راغب اصفهانی از آن­ها تعبیر به «ابزار مفسر» کرده که بدون آن­ها کار مفسیر انجام نمی­پذیرد. ([14])
یکی دیگر از صاحب نظران, علوم را چنین تعریف کرده­اند: مراد از علم, مطلق علم است. یعنی, علم به معنای عام که هم شامل علومی می­شود که در قالب یک رشته نزد همگان پذیرفته شده است و هم اطلاعاتی که مفسر باید قبل از ورود به تفسیر از آن­ها آگاهی داشته باشد.
و مراد از «مورد نیاز» یعنی آن­چه که برای تفسیر ضرورت دارد و بدون آن, تفسیر صحیح و معتبر به وجود نمی­آید مثل: علوم ادبی, اصول فقه و علوم قرآن و ...
البته علوم دیگری هم هستند که در پربار شدن تفسیر نقش دارند. مثل: علوم تجربی, علوم انسانی و ... که بدون آگاهی از آن­ها تفسیر پرباری نخواهیم داشت, اما به اهمیت دسته اول نیستند. ([15])
پس مفسر در مجموع به سه دسته علوم و اطلاعات نیاز دارد:
الف: علومی که بدون آن­ها فهم و درک صحیح کلام حق­تعالی ممکن نیست مثل: علوم ادبی, اصول فقه, علوم قرآن و ...
ب: دانش­هایی که برای مال و پرباری تفسیر مورد احتیاجند: مثل, علوم تجربی و علوم انسانی و...
ج: اطلاعاتی که برای دریافت درست قرآن لازم هستند مثل: قواعد تفسیر, اصطلاحات تفسیر, روش­های تفسیری و ...
در قدیم, بعضی, علوم مورد نیاز مفسیر را تعبیر می­کردند به «علوم قرآن» به معنی عام, یعنی تمام علومی که در خدمت فهم قرآن هستند. بنابر این «علوم قرآن» دارای دو اصطلاح است با دو معنی, معنای اول عام است و هر علمی, به هر صورتی که مربوط به قرآن باشد را در بر می­گیرد ولو علم تاریخ یا علوم انسانی و ... که هم معنای با علوم مورد نیاز مفسر می­شود اما معنای دوم, خاص است که بعداً به وجود آمده و به همان رشته­ی علمی مخصوص است که شامل بحث ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و ... می­باشد. ([16])
در پایان, این نکته شایان توجه است که:
مقصود از نیازمندیِ تفسیر به علوم, بهره­گیری از قواعد و ضوابط, برای کسب توانایی در بهره­گیری از منابع و به کارگیری قواعد در فهم و تبیین آیات قرآنی است؛ بنابراین, نیاز تفسیر به علوم, نه به دلیل نقص در شیوه­ی بیان قرآن؛ بلکه به منظور فراهم آمدن زمینه فکری و ذهنی مناسب برای هر مفسری است که می­خواهد از مفاهیم حقیقی قرآن پرده­برداری نماید و آن را به خداوند متعال نسبت دهد. بدون تردید, درک مفاهیم متعالی قرآن و ویژگی­های لفظی و معنوی آیات آن, ظرفیت فکری و عقلی و روحی مناسبی را می­طلبد که فقط در سایه کسب توانایی­های علمی و اخلاقی میسّر خواهد بود. ([17])
تاریخچه:
تاریخ تفسیر گواه بهره­گیری مستمر مفسران از آگاهی­های مقدماتی در تفسیر آیات قرآنی است, این نکته که ریشه در پیوستگی تفسیر با علوم پیش نیاز دارد, حقیقی است که در تمام ادوار تفسیر و از جمله عصر نزول وجود داشته و شایان بررسی است. البته همان گونه که هر پدیده­ای در ابتدای پیدایش خود, صورتی بسیط و ساده دارد و به تدریج رو به فزونی می­گذارد, علوم پیش نیاز تفسیر هم, بدین منوال, در ابتدا منحصر به آگاهی­هایی بود که به طور طبیعی و فطری در اذهان مردم عصر نزول موجود بوده و به هنگام تفسیر مورد استفاده قرار می­گرفت, بدون آن­که عنوان «علوم مورد نیاز تفسیر» را به خود گرفته و یا نیازی به تدوین آن احساس شود. گذشت زمان و پیدایش عواملی چند, زمینه­ی گرایش و بهره­گیری بیشتر از علوم و معارف گوناگون در تفسیر را فراهم آورد و آن را به امری ضروری تبدیل نمود و موجب آن گردید که برخی از این علوم مستقلاً تدوین و در تفسیر مورد بهره­برداری واقع شود. ([18])
تاریخچه علوم مورد نیاز مفسر, از آن جهت که شامل علوم مختلفه­ای است, نیازمند بیان سیر تاریخی هر علم به طور جداگانه است, ولی در این مقاله مجال بررسی سیر تاریخی تمام علوم به طور مستقل نمی­باشد, و لذا به طور خلاصه و اجمالی, تاریخچه علوم مورد نیاز را به طور کلی بیان می­نماییم:
مراحل سیر تاریخی علوم مورد نیاز مفسر:
1. مبدء پیدایش:
علوم اسلامی­ای که امروز در میان مسلمانان دایر و مورد تعلیم و تعلّم می­باشد. از زمان بعثت پیامبر اکرم9 و نزول قرآن که معارف الهیه و قوانین شرعی را همراه خود آورد, متداول بوده است. ([19]) و رسول گرامی اسلام9 به عنوان اولین مفسر قرآن, آگاهی تام و کاملی از این علوم داشتند. زیرا قرآن پس از نزول, معارف و مفاهیم عمیقی را با خود به همراه آورد و علاوه بر آن, به پرورش برخی معارف و علوم, که از قبل وجود داشت, پرداخت. لذا رسول گرامی اسلام9 به جهت مسؤولیت خطیری که در تبیین حقایق و معارف الهی داشتند, لزوماً از این معارف و مفاهیم و علوم آگاهی داشتند.
2. نخستین تدوین کننده, حضرت علی7:
به گواهی تاریخ و عده­ی زیادی از علماء, شیعه و اهل تسنن حضرت علی7 اولین مفسر قرآن کریم بعد از پیامبر9 هستند. و نخستین شخصیتی بودند که این علوم را هرچند به صورت کلی تدوین نموده­اند و ما فقط به ذکر دو نمونه از کلام علمای اهل سنت که به تقدم و برتری حضرت در امر تفسیر گواهی داده­اند اکتفا می­کنیم:
1. زرکشی در کتاب خود _ البرهان فی علوم القرآن _ از قول ابن عطیّه می­گوید: بالاتر از همه مفسران, علی­ابن ابی­طالب7 است و بعد, ابن عباس قرار دارد. ([20])
2. ذهبی می­نویسد: حضرت علی7 مهارت در قضاوت و فتوی را با علم به کتاب خدا و فهم اسرار و معانی مخفی آن جمع کرد, او داناترین صحابه به مواقع تنزیل و معرفت تأویل بود. ابن عباس گفته: آن­چه من از تفسیر گرفته­ام از علی­ابن ابی­طالب بوده است. ([21])
از آن­جا که قرآن ما در یک سری از علوم و از طرفی پرورش دهنده­ی برخی علوم بوده است و همان­طور که ذکر شد علی7 بزرگترین مفسر قرآن بودند, در نتیجه لزوماً باید ایشان به این علوم آشنایی داشته باشند تا بتوانند پاسخگوی سؤالات مردم در این زمینه باشند.
دلیل صدق مدعای ما مصحف ایشان است که هرچند به دست ما نرسیده, اما وجود آن به تواتر به اثبات رسیده که ایشان ضمن کتابت آیات در مصحف شریف خود به نکات تفسیری نیز اشاره می­فرمودند.
همچنین تفسیر نعمانی, دلیل دیگر ماست, که در حقیقت این کتاب روایتی از امیرالمؤمنین علی7 است که آیات قرآن را به 60 نوع تقسیم و برای هر نوع مثالی ذکر کرده­اند. مانند: ناسخ و منسوخ, محکم و متشابه و ... ([22])
و نیز در بحارالانوار ج 93 ص 4 مرحوم مجلسی ذکر شده که علی7 در ضمن پاسخ به سؤالی به بیان علوم قرآن پرداختند. آقا بزرگ تهرانی صاحب الذریعه از قول استاد خود آیة الله حسن صدر نقل می­کنند که علماء شیعه علوم قرآن را از امامشان حضرت علی7 گرفتند که ایشان باب علم نبی9 بوده پس شیعیان مؤسسان علم تفسیرند. ([23])
آیة الله حسن صدر, مؤسّس را حضرت امیر7 و نخستین تدوین کننده­ی علم تفسیر را سعیدبن جبیر از شیعیان حضرت معرفی می­کند که به دست حجاج به شهادت رسیده. ([24])
3. عصر رکود علوم مرتبط با قرآن:
در قرن اول هجری, به واسطه منعی که خلیفه اول از کتابت و تألیف حدیث کرده بود, علوم مرتبط با قرآن به طور نامنظم درمیان صحابه وتابعین دایر بود, و اکثریت مردم به طریق حفظ به تحصیل علم پرداخته و آن­را سینه به سینه منتقل می­نمودند.([25])
4. دوران تدوین و تألیف علوم به صورت مستقل:
از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم به سبب پایان یافتن دوران خفقان و برداشته شدنِ منعِ نوشتنِ حدیث مردم ابتدا به نوشتن حدیث و پس از آن با نوشتن بحث­های مربوط به علوم دیگر و با تألیف و تصنیف, آن­ها را مرتب و منظم نمودند و بدین ترتیب علوم بسیاری چون فن حدیث, علم رجال, درایه, اصول فقه, علم فقه و علم کلام در طی مباحثاتی مطرح شدند.
حتی فلسفه که در آغاز به عنوان ترجمه, از یونانی به عربی وارد محیط اسلام شد, پس از چندی محکومِ طرزِ تفکرِ محیط گردیده, هم از جهت ماده و هم از جهت صورت تغییراتی پیدا کرده و تحول یافت, به گواهی این­که در فلسفه­ای که امروز میان مسلمانان دایر است, در قسمت الهیات, مسأله­ای به چشم نمی­خورد, مگر این­که متن آن و براهین و ادلّه­ای که برای اثبات آن به کار برده شده را می­توان در قرآن و حدیث پیدا کرد.
این سخن را در علوم ادبی عربی نیز می­توان مطرح ساخت, زیرا امثال علم صرف و نحو و معانی و بیان بدیع و لغت و فن فقه لغت و اشتقاق, اگر چه مورد بحث آن­ها مطلق کلام عربی است. ولی بی­تردید آن­چه مردم را وادار به تتبّع و ضبط و تنقیح اصول و قوانین این علوم نمود, همان شاهکار کلام خدایی بود که مردم را مجذوب بیان شیرین و شیوا و اسلوب زیبای خود ساخته بود و مردم برای آگاه شدن از بنای کلمات و ترکیب جمل و معانی الفاظ و فصاحت و بلاغت بیانات و صنعت­­هایی لفظی ظریف آن, نیازمند شدند که قوانین کلی آن­ها را با اشباه و نظایری که در لغت عرب داشتند, به دست آورند و به کمک آن­ها کنجکاوی خود را ارضاء کنند و بدین ترتیب علم­های صرف و نحو و لغت و فنون سه گانه­ی بلاغت (معانی _ بیان _ بدیع) تنقیح شد. فن تاریخ نیز در اسلام از علم حدیث مشتق شده و در آغاز از قصص انبیاء و امم از سیره­ی پیامبر اکرم9 شروع شده و پس از آن تاریخ صدر اسلام به آن اضافه شده است. ([26])
لذا علوم مرتبط با قرآن به تدریج پا به عرصه­ی تدوین گذاردند, تا آن­جا که هر علمی به طور مستقل تدوین گشت. و کتاب­های زیادی در هر زمینه تألیف شد. از جمله «علوم قرآن» که در اوایل قرن پنجم با «اصطلاحی خاص» _ ولی نه به معنی مترادف با علوم مورد نیاز _ مدون شد. بعضی نخستین تألیف مستقل در این­باره را کتاب «البرهان فی علوم القرآن» نوشته­ی علی­بن ابراهیم­بن سعید مشهور به (حوفی) م 430 ﻫ , نام برده­اند. ([27])
از این پس مسلمانان به طور گسترده­تر به بررسی احادیث و آیات قرآن پرداختند و علومی را از قرآن استنباط نمودند و از همین طریق به برخی ازعلومی که در قرآن مطرح شده بود پرداختند.
5 . مصطح شدن «علوم مورد نیاز مفسر»:
به این ترتیب علوم مورد نیاز و تفسیر, در قرون متمادی, پیشرفت کرده و اکثر آن­ها به صورت علمی مستقل درآمدند. از قرن هشتم هجری به بعد کتاب­هایی تدوین شد که علوم مورد نیاز مفسر را در بر داشت و از آن پس تاکنون کتب بسیاری تدوین شد و این علوم با گذشت زمان تکامل پیدا کرده؛ به ویژه در قرون معاصر که پیشرفت این علوم از جمله علوم قرآن علم کلام, منطق, فلسفه و ... بسیار چشمگیر بوده است.
البته علوم مورد نیاز مفسّر معمولاً با عنوان­های مختلفی مثل: ابزاری که مفسر به آن­ها احتیاج دارد _ فنون _ آن­چه علم تفسیر به آن احتیاج دارد _ علوم مرتبط به قرآن _ آن­چه مفسر به دانستن آن محتاج است _ مقدمات علم تفسیر و ... ([28]) در مقدمه تفاسیر قدیم و جدید و یا در کتب علوم قرآن آمده است.
به هر حال با تمام نیاز و ضرورت که به این علوم وجود دارد متاسفانه _ تا آن­جا که ما اطلاع داریم _ کتاب مستقلی در این مورد چاپ نشده اگرچه این اصطلاح اکنون تقریباً متداول شده است.
ضرورت:
برای علوم مورد نیاز مفسّر اهمیت­های متنوعی ذکر شده است از جمله:
1. گریز از تفسیر به رأی:
مهمترین ضرورت کسب این علوم برای هر مفسّر, اجتناب از تفسیر به رأی و دوری از لغزش­های آن است. نکوهش­های شدید از این روش و هراسی که از واقع شدن مفسر در تفسیر به رأی به وجود آمده موجب شده عده­ای قواعدی برای تفسیر تدوین کرده و هر گونه اظهار نظر و اجتهاد در باب آیات قرآن را در آن دایر محدود سازند. یکی از قواعد مهمی که تفسیر مطلوب را از تفسیر به رأی متمایز می­کند, آن است که که مفسّر میزان کافی از مقدمات علمی مورد نیاز در تفسیر آگاه بوده و از آن­ها در تفسیر استفاده کند. رعایت این موضوع زمینه مؤثر دیگری برای بهره­گیری از علوم در تفسیر فراهم ساخت و موجب آن گردیده که هر مفسری برای تبیین یک آیه و بررسی ابعاد مختلف آن به تناسب از علوم لازم استفاده کند.
2. پرورش مفسّر و استاد تفسیر:
یکی از عوامل مهم بی­رونق در علم تفسیر, عدم توجه کافی به پایه­های این علم شریف, از سال­های اولیه­ی تحصیلات حوزوی است. برنامه­ریزی اساسی و اصولی برای پرورش مفسر با حداقل استاد متخصص تفسیر, اولاً از سال­های اولیه تحصیل و ثانیاً با توجه به علوم مورد نیاز مفسر, باید صورت گیرد. کم توجهی به دروسی مثل: ادبیات عرب, معانی بیان, علوم قرآن, علم حدیث, اصول فقه و ... و ضعف اطلاعات در زمینه­ی علوم انسانی و روش تحقیق و ... باعث شده که در مقابل صدها درس خارج فقه و اصول _ که بسیار هم ضروری است _ درس­های خارج تفسیر از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر باشند! نباید گمان شود که برای تخصص و اجتهاد در فقه مقدمات علمی و عملی فراوانی وجود دارد که باید به دقت گذرانده شود اما برای تخصص در تفسیر تقریباً همان دروس کفایت می­کند...
3. تفسیر جامعه و کارآمد:
قرآن به گواهی آیات خود از ویژگی­ها و مختصاتی برخوردار است که بدون آگاهی از آن­ها نمی­توان به تبیین کامل آیات آن پرداخت. چگونگی نزول آیات, تقسیم آیات, محکم و متشابه, ناسخ و منسوخ و تأویل, وجود آیات علمی, حقوقی, تربیتی, سیاسی و ... قرآن را کتاب ویژه­ای ساخته است که بدون اطلاع از علوم و فنون گوناگون نمی­توان به تفسیر همه جانبه و کارآمد آن _ در وسع بشری _ پرداخت. لذا تفسیر, بدون آگاهی از علوم مختلف ناقص و کم اثر خواهد بود حتی اگر بی اطلاعی از علوم متنوع, منجر به تفسیر به رأی هم نشود, لذا توجه به این علوم از مباحث مقدماتی تفسیر بوده و آگاهی از آن, قبل از پرداختن به تفسیر برای هر مفسری لازم است. ([29])
4. اجتهاد و عقل­گرایی صحیح در تفسیر:
رشد عقل­گرایی صحیح در تفسیر و سیر روش تفسر از نقلی به اجتهادی, علت دیگری است که در (ضرورت) و گرایش به بهره­گیری از علوم گوناگون, تأثیر به سزایی بر جای گذاشته, چنان که تاریخ تفسیر نشان می­دهد, تفسیر در عهد صحابی­مان به روش نقلی و با تکیه بر اندوخته­های عصر نبوی9صورت می­پذیرفت و اجتهاد و استنباط به ندرت انجام می­گرفت. ([30]) تابعان نیز چون مستقیماً با صحابیان رو به رو بودند و از طریق ایشان با یک واسطه به بیانات پیامبر9 دست می­یافتند, تحت تأثیر همین روش قرار داشتند.
باگذشت زمان و پدید آمدن تحولات گوناگون در جامعه اسلامی به تدریج زمینه­ای برای عقل­گرایی بیشتر در تفسیر فراهم گردید. به گونه­ای که پس از مدتی به عنوان یک روش تفسیری, جای تفسیر نقلی را گرفت و از آن پس روش غالب در تفسیر قرآن شد. لازم به ذکر است که منظور از تفسیر عقلی, تفسیر به رأی نیست بلکه تفسیری است که طبق قواعد تفسیری از مفاد دلالی آیات فهمیده می­شود. ([31]) به گفته­ی محققان علاوه بر فاصله با عصر نزول دو عامل «اختلافات مذهبی» و «انتقال علوم جدید» به حوزه­ی اسلام, تأثیر مهمی را در این زمینه به جای گذاشتند, به علاوه عوامل دیگری مانند تحول نهاد­های سیاسی _ فعالیت­های مستشرقان _ ایجاد مکاتب اجتماعی, اقتصادی و فلسفی و ... از عوامل دیگر تحول در تفسیر است. ([32])
5 . پاسخگویی به شبهات:
امروزه دشمنان اسلام به منظور ایجاد و تزلزل در افکار مسلمانان و جلوگیری از گسترش اسلام, انبوهی از اشکالات و شبهات را در زمینه­های مختلف اجتماعی, روان شناختی, کلامی, فلسفی و ... بر پیکر اسلام وارد می­کنند.
مفسر به منظور فهم صحیح این شبهات و سپس دفاع توانمندانه از حریم این کتاب الهی به فراگیری این علوم نیازمند است.([33])
6 . مواجهه با علوم جدید:
مواجهه جهان اسلام با علوم جدید, نگرش­ها و گرایش­های برخی از دانشمندان مسلمان را در تفسیر قرآن دگرگون ساخت. مروری بر تفاسیر برجسته­ی قرن اخیر از قبیل: المنار, فی ضلال القرآن والمیزان گویای این واقعیت است که روش و نگرش این مفسرین, تفاوتی چشمگیر با روش و نگرش مفسرین گذشته پیدا کرده است؛ زیرا پیشرفت دانش بشری و افزایش آگاهی­های انسان درباره­ی بسیاری از پدیده­ها مانند ابر و باران, پیدایش نطفه و دستیابی به اطلاعات بیشتر در مورد فضا و اجرام فضایی و ... چهره­ای تازه از معانی آیات قرآن را در برابر مفسران گشود, از طرفی دستاوردهای علوم انسانی و تحولی که در آن رخ داد و نظرات جدیدی که در عرصه­ی مسایل اجتماعی, روان شناختی و ... مطرح گردید, سبب شد این موضوعات علاوه بر انطباق معارف قرآن با علوم جدید بعد دیگری از اعجاز قرآن را روشن سازند. ([34])
7. نظریه پردازی و تولید علم:
علماء و دانشمندان مسلمان نه تنها موظف به دفاع از حریم قرآن و اسلام هستند بلکه به دلیل وجود قابلیت­های فراوان دین اسلام, باید به ارایه نظریات جدید و راهکار­های تازه در جنبه­های مختلف علوم بپردازند.
لذا تولید علم و جنبش نرم­افزاری را می­توان یکی از مهمترین دلایل آموختن و توجه به علوم متنوع دانست. چرا که امروزه دنیا به سمتی پیش می­رود که دیگر نمی­توان به دانسته­های قبلی اکتفا نمود و در عین حال در سطح جهانی حرفی برای گفتن داشت.
علاوه بر آن, رسالت هدایت دنیا به سمت صلاح و حقیقت, اقتضاء می­کند که با فراگیری عامل این علوم و تخصص در رشته­های متعدد به نظریه پردازی و ارائه­ی دکترین­های جدید, در باب مشکلات اجتماعی و مسایل فردی پرداخته شود و تنها منتظر طرح شبهه و سپس ارایه پاسخ برای آن نبود.
8 . شناسایی و ثبت قراین فضای نزول:
در عصر نزول, به دلیل نزول تدریجی آیات همراه با حوادث, فهم قرآن با درک عینی شرایط فضای نزول و دسترسی به پیامبر9, به راحتی صورت می­پذیرفت ولی با گذشت زمان و دوری از عصر نزول این قراین ناشناخته گردید. ([35]) به همین دلیل نیاز بود که این قراین که به فهم قرآن کمک شایانی می­نمود تدوین شود و در اختیار آیندگان قرار گیرد. این موضوع ضرورت فراگیری علومی مانند: اسباب نزول, تاریخ اسلام و عرب جاهلی, علم الحدیث و علوم وابسته به آن را در تفسیر فراهم ساخت.
9. مقدمه تدبر در قرآن:
فهم و تفسیر قرآن نیازمند به علومی است که در واقع مقدمه و پیش نیاز تفسیر می­باشند این علوم همانند کلیدی ره­یابی به اعماق این دریای ژرف را برای مفسر آسان می­سازد. زیرا دریافت بهتر معانی قرآن بعد از آن است که آن را خوب شناخته و با شیوه­ی پیام­رسانی آن آشنا باشیم. ([36]) و اصولاً مفسر برای تدبر, نیازمند آگاهی وسیع از علوم مختلف است و بدون این ابزار مهم باب تفکر و تدبر, به روی او بسته است. ([37])
10. ایجاد انگیزه در مفسر:
آشنایی با نقش دانش­ها و کابرد هر یک در تفسیر, انگیزه­ی مفسر را در فراگرفتن آن علوم قوت می­بخشد و با دستیابی به آن توانمندی مفسر در فهم مفاد و مقاصد آیات قرآن افزون می­شود.
از طرفی بصیرتی که در پرتو تفضیل و توضیح این علوم برای مفسر حاصل می­شود تأثیر مهم و سرنوشت سازی بر تفسیر به جای می­گذارد. ([38]) در واقع اگرچه بعضی از این ضرورت­ها در هم قابل ادغام هستند اما به دلیل اهمیت آن­ها, به طور جداگانه مطرح شده­اند. در شماره­ی آینده انشاءالله راجع به تقسیمات مختلف علوم مورد نیاز مفسر و تعداد واسامی آن­ها مطالبی ارایه خواهد شد. دارالقرآن امام حسین7
[1] . واژه­های کلیدی: ساختار علم تفسیر _ علوم مورد نیاز _ اطلاعات.
[2] . فراهیدی, خلیل؛ العین؛ ج 2, ص 152.
[3] . فیّومی, احمدبن محمد؛ مصباح المنیر, ج 2, ص 427.
[4] . جوهری, اسماعیل ابن حماد؛ صحاح, ج 5؛ ص 1990.
[5] . فراهیدی؛ همان, ص 11.
[6] . دهخدا, علی اکبر, لغت نامه, ج 2, ص 2897.
[7] . همان, ج 44, ص 59 .
[8] . همان, ج 46, ص 974.
[9] . ابن درید؛ الجمهرة؛ ج 2, ص 718.
[10] . زرقانی, عبدالعظیم, مناهل العرفان, ج 1, ص 15. ر.ک: المعجم الوسیط, ابراهیم مصطفی و دیگران, ص 624 , و شناخت قرآن, دزفولی, ص 27.
[11] . دهخدا, همان؛ ج 4, ص 853 .
[12] . بابایی, علی اکبر و دیگران؛ روش شناسی تفسیر قرآن؛ ص 4, مقدمه (با تصرف).
[13] . التفسیر و المفسرون, ج 1, ص 265.
[14] . محمدهادی معرفت, تفسیر و مفسران, ج 1, ص 58. جمال الدین قاسمی, محاسن التاویل, ج 1, ص 142.
[15] . با استفاده از نوار کلاس استاد محمود رجبی. ر.ک: البرهان فی علوم القرآن, بدرالدین زرکشی, ج 2, ص 188. الانفاق, جلال الدین سیوطی, نوع 42 و 78. طبقات مفسران شیعه, بخشایشی, ج 1, ص 124. مبانی و روش­های تفسیر قرآن, عباس­علی عمید زنجانی, ص 397, درس­هایی از علوم قرآن, حبیب الله طاهری؛ ج 1, ص 206.
[16] . ر.ک: عبدالعظیم زرقانی, مناهل العرفان, ج 1, ص 25. شناخت قرآن, علی دزفولی, ص 28 و 29.
[17] . بابایی, علی اکبر, روش شناسی تفسیر قرآن, ص 318؛ ر.ک: التحریر والتنویر, ابن عاشور, ج 1, ص 18؛ التفسیر والمفسرون, محمدحسین ذهبی, ج 1, ص 268, تفسیر و مفسران, محمدهادی معرفت, ج 1, ص 28؛ پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن, ولی الله نقی پور, ص 177 _ 178.
[18] . بابایی, همان, ص 320 _ 319؛ ر.ک: مبانی و روش­های تفسیر قرآن, عمید زنجانی, ص 54 تا 66 . طبقات مفسران شیعه, بخشایشی, ج 1, ص 235 _ 236. مقدمه ابن خلدون , ج 1, ص 554؛ تاریخ تفسیر قرآن کریم, حبیب الله جلالیان, ص 43 _ 44.
[19] . علامه طباطبایی, محمدحسین, قرآن در اسلام, ص 96.
[20] . ج 1, ص 28 و 29.
[21] . التفسیر والمفسرون, ذهبی, ج 1, ص 90 _ 89 . ر.ک: نهج البلاغه, ابن ابی الحدید, ترجمه محمود دامغانی, ج 1, ص 14. سیر تطور تفاسیر شیعه, محمدعلی ایازی, ص 27 _ تاریخ تفسیر قرآن کریم, حبیب الله جلالیان, ص 47 _ تفسیر و مفسران, محمد هادی معرفت, ج 1, ص 194 تا 200؛ طبقات مفسران شیعه, بخشایشی, ج 1, ص 240 تا 242.
[22] . امین, سیدمحسن, اعیان الشیعه, ج 1, ص 125؛ ر.ک: سیدحسن صدر, تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام ص 316 تا 318, طبقات مفسران شیعه, بخشایشی, ج 1, ص 620 , آشنایی با تفاسیر قرآن مجید, رضا استادی, ص 6 تا 19.
[23] . الذریعه, ج 4, ص 233.
[24] . تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام, ص 322, تاریخ تفسیر قرآن, حبیب الله جلالیان, ص 94.
[25] . علم حدیث, زین العابدین قربانی, ص 41, ر.ک: پژوهشی پیرامون تاریخ تفسیر قرآن کریم, سهراب مروّتی, ص 78 _ 79.
[26] . علامه طباطبایی, سیدمحمدحسین, قرآن در اسلام, ص 98 _ 96 ؛ ر.ک: آشنایی با علوم سالامی, منطق و فلسفه, مرتضی مطهری, ص 10 تا 15, خدمات متقابل ایران و اسلام, مرتضی مطهری, ص 378 , 388 , 397 , 381؛ (مجموعه آثار 14) _ مقاله سیر فلسفه در اسلام, مرتضی مطهری, مجموعه­ی آثار 5.
[27] . زرقانی, عبدالعظیم, مناهل العرفان فی علوم القرآن, ج 1, ص 31 و 30. ر.ک: سیر نگارش­های علوم قرآنی, محمدعلی مهدوی راد, ص 54 _ 56؛ دانش­نامه­ی قرآن و قرآن پژوهی, مقاله فرزاد حاجی میرزایی, ص 1479.
[28] . علوم القرآن عندالمفسرین, مرکز فرهنگ و معارف قرآن, ج 3, ص 319 _ 358؛ ر.ک: مقدمه تفسیر صافی, فیض کاشانی, تفسیر البرهان, سیدهاشم بحرانی, النبیان فی تفسیر القرآن, شیخ طوسی _ مجمع البیان, علامه طبرسی و ...
[29] . ر.ک: بابایی, همان, ص 323 _ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن, اباالفتوح رازی, ج 1, مقدمه, ص 1 و 2. البرهان فی علوم القرآن, بدرالدین زرکشی, ج 2, ص 170 _ 171, علوم القرآن عند المفسرین, مرکز فرهنگ و معارف اسلامی, ج 3, ص 230, مبانی و روش­های تفسیر قرآن, عباسعلی عمید زنجانی, ص 397.
[30] . ذهبی, محمدحسین, التفسیر والمفسرون, ج 1, ص 45. ر.ک: عقلگرایی در تفاسیر قرن 14, شادی نفیسی, ص 15؛ تفسیر و مفسران, محمدهادی معرفت, ج 1, ص 13.
[31] . عباسعلی عمید زنجانی, مبانی و روش­های تفسر قرآن, ص 418. ر.ک: تفسیر تسنیم, عبدالله جوادی, ج 1, ص 229 و 59.
[32] . ر.ک: شادی نفیسی, عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم, فصل اول, تفسیر و تفاسیر جدید, بهاء الدین خرمشاهی, ص 123؛ روش­ها و گرایش­های تفسیر قرآن, محمدعلی رضایی, ص 39, مبانی و روش­های تفسیر قرآن, عباسعلی عمید زنجانی, ص 174 _ 175؛ مرتضی مطهری, نهضت­های اسلامی در صد ساله­ی اخیر, ص 14. سیری در اندیشه سیاسی عرب, حمید عنایت, ص 1 و 2.
[33] . خرقانی, حسن, مقاله مقدمه­ای بر علوم قرآنی, مجله پژوهش­های قرآنی, ش 18 _ 17, ص 310؛ عقلگرایی در تفاسیر قرن 14, شادی نفیسی, ص 56.
[34] . بابایی, همان, ص 326 _ 327 . ر.ک: البیان, ابوالقاسم خویی, ص 71 _ 78؛ التمهید, محمدهادی معرفت, ج 6, ص 6 تا 182؛ عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم, شادی نفیسی, ص 29 تا 33. روش­ها و گرایش­های تفسیر, حسین علوی مهر, ص 60.
[35] . رشیدرضا, تفسیر المنار, ج 1, ص 24.
[36] . خرقانی, حسن, مقاله مقدمه­ای بر علوم قرآن, مجله پژوهش­های قرآنی, ش 18 _ 17؛ ص 310.
[37] . پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن, ولی الله پور, ص 177 تا 179.
[38] . بابایی, همان, ص 317.

تبلیغات