آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

متن

کهن ترین مجموعه مدوّن حدیثى که در میان مسلمانان به یادگار مانده و دست تحوّل و تطوّر زمان نتوانسته آن را همانند بعضى از صحائف و مجموعه هاى دیگر، به طور کلّى از دست مسلمانان خارج کند، صحیفه امیرمؤمنان(ع) است. صحیفه اى که هم در منابع شیعه از آن سخن گفته شده و ائمه شیعه آن را طومارى از شرایع الهى معرفى و به آن فخر و مباهات کرده اند و هم در منابع اهل سنّت به آن استنادشده و بخشى از احکام فقهى آن در ابواب مختلف منابع حدیثى فقه به عنوان احادیث منقول از صحیفه امیرمؤمنان(ع) ارائه و نقل گردیده است.
به تعبیردیگر، این صحیفه، اولین سند و مرجع موجود حدیثى است که ازدوران حیات امیرمؤمنان(ع) در دسترس مسلمانان و در معرض مشاهده آنان بوده و پس از آن بزرگوار، همانگونه که فرزندان آن حضرت به عنوان بزرگترین ذخیره علمى و پرارزش ترین یادگار معنوى آن را حفظ کرده اند، علما و محدّثان اهل سنّت نیز (با اهمیت فوق العاده اى که این صحیفه از آن برخوردار است) بر حفظ آن اهتمام ورزیده و به عنوان «حدیث رسول خدا (ص)» به نقل فرازهایى از متن آن مبادرت نموده اند.

صحیفه امیرمؤمنان(ع) در منابع اهل سنّت
بحث از صحیفه امیرمؤمنان را با نقل متن احادیث این صحیفه از منابع اهل سنّت آغاز مى کنیم. سپس به طور فشرده به فقه الحدیث مى پردازیم. آنگاه به دیدگاه ائمه اهل بیت و محدّثان شیعه درمورد این احادیث، اشاره مى کنیم.
البته منظور ما از منابع اهل سنّت، با توجه به اهمیتى که صحاح ششگانه و مسند احمد در میان سنن و مسانید از آن برخوردارند، فقط همین مجموعه هاى حدیثى است والاّ در سنن ومسانید دیگر نیز، این صحیفه به عنوان قدیمترین منبع، جایگاه خود را حفظ نموده است و مراجعه کننده مى تواند در این مجموعه ها هم احادیث صحیفه را به دست بیاورد.
در نقل احادیث، در صورت اتّحاد متن و سند، فقط به نقل همان یک متن بسنده مى کنیم و از صحاح هم صحیح بخارى را اصل قرارمى دهیم و در ذیل آن، به سایر منابع اشارتى مى نماییم و در صورت تعدّد متن، به نقل هریک از حدیثها مستقلا مبادرت مى ورزیم و براى تسهیل امر، ازنقل سلسله روات، صرف نظر مى کنیم و خواننده ارجمند را در صورتى که نیاز به بررسى سلسله سند داشته باشد، به مآخذ حدیث ارجاع مى دهیم.
موارد نقل احادیث برگرفته از صحیفه امیرمؤمنان(ع) در چهار صحیح از صحاح ششگانه و همچنین مسند احمدبن حنبل، بدین شمار است:
صحیح بخارى    10 مورد
صحیح مسلم    3 مورد
سنن نسایى     1 مورد
سنن ابى داود    1 مورد
مسند احمدبن حنبل    3 مورد
و اینک متن احادیث صحیفه در منابع یادشده:

حدیث اول:
… عن الأعمش عن ابراهیم التیمى عن أبیه قال، قال على رضى اللّه عنه: ما عندنا کتاب نقرئه الا کتاب اللّه غیرهذه الصحیفة. قال:فاخرجها فاذا فیها اشیاء من الجراحات واسنان الابل. قال، وفیها: المدینة حرم مابین عیرالى ثور؛ فمن أحدث فیها حدثا أو آوى فیها محدثا فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس اجمعین؛لایقبل منه صرف ولاعدل؛ ومن والى قوما بغیر إذن موالیه فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس اجمعین؛لایقبل منه صرف ولاعدل؛ومن والى قوما بغیر إذن موالیه فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس اجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامة صرف ولاعدل؛ وذمّة المسلمین واحدة یسعى لها أدناهم فمن أخفرمسلما فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس اجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامة صرف ولاعدل.
1ـ صحیح بخارى، کتاب الفرائض، باب إثم من تبرّأ من موالیه،حدیث6374
2ـ صحیح بخارى، ابواب فضائل المدینة، باب حرم المدینة، حدیث1771
3ـ صحیح بخارى، ابواب الجزیة،باب ذمة المسلمین واحدة، حدیث3001
4ـ صحیح بخارى، ابواب الجزیة، باب إثم من عاهد ثم غدر، حدیث3008
5ـ صحیح بخارى، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنة، حدیث6870
6ـ سنن ابى داود، کتاب الحج، باب فى تحریم المدینة.

حدیث دوم:
… عن سفیان عن مطرف عن الشعبى عن ابى جحیفة قال: قلت لعلىّ هل عندکم کتاب؟ قال: لا؛ الا کتاب اللّه أو فهم أعطیه رجل مسلم أو فى هذه الصحیفة.قال:قلت فما فى هذه الصحیفة؟ قال:العقل وفکاک الأسیرولایقتل مسلم بکافر.
1ـ صحیح بخارى،کتاب الجهاد،باب فکاک الاسیر،حدیث2882
2ـ صحیح بخارى، کتاب الدّیات،باب العاقلة، حدیث6507
3ـ صحیح بخارى، کتاب الدّیات، باب لایقتل المسلم بالکافر، حدیث 6517
4 ـ صحیح بخارى، کتاب العلم، باب کتابة العلم، حدیث 111

حدیث سوم:
… ابراهیم التیمى،حدّثنى أبى قال، خطبنا على رضى اللّه عنه على منبر من آجر وعلیه سیف فیه صحیفة معلّقة فقال: واللّه ماعندنا من کتاب یقرأ الاّ کتاب اللّه وما فى هذه الصحیفة فنشرها فاذا فیها: اسنان الإبل؛ وإذا فیها: المدینة حرم من عیر الى کذا …
ـ صحیح بخارى، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنة، باب مایکره من التعمّق، حدیث6870

حدیث چهارم:
… حدثنا الأعمش عن ابراهیم التیمى عن ابیه قال، خطبنا على بن ابى طالب فقال: من زعم ان عندنا شیئا نقرئه الاّ کتاب اللّه وهذه الصحیفة … وذمة المسلمین واحدة یسعى بها أدناهم ومن ادّعى الى غیر أبیه أو انتمى الى غیر موالیه فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس اجمعین لایقبل اللّه یوم القیامة صرفا ولاعدلا.
1ـ صحیح مسلم، کتاب الحج، باب فضل المدینة، حدیث1360
2ـ صحیح مسلم، کتاب العتق، باب تحریم تولّى العتیق غیر موالیه،حدیث1370

حدیث پنجم:
حدّثنا شعبة … عن ابى الطفیل قال سئل على أخصّکم رسول اللّه(ص) بشىء؟ قال: ماخصّنا رسول اللّه بشىء لم یعمّ به النّاس کافّة إلاّ ماکان فى قراب سیفى هذا. فأخرج صحیفة مکتوب فیها: لعن اللّه من ذبح لغیر اللّه؛ ولعن اللّه من سرق منار الارض ولعن اللّه من لعن والده ولعن اللّه من آوى محدثا.
ـ صحیح مسلم،کتاب الأضاحى، باب تحریم الذبح لغیرالله، حدیث1978

حدیث ششم:
… عن قتادة عن الحسن عن قیس بن عباد قال: انطلقت أنا والأشتر الى على رضى اللّه فقلنا هل عهد الیک نبى اللّه(ص) شیئا لم یعهده الى النّاس؟ قال: لا؛ الاّ ماکان فى کتابى هذا. فأخرج کتابا من قراب سیفه1؛ فإذا: المؤمنون تکافؤ دمائهم وهم ید على سواهم ویسعى بذمّتهم أدناهم؛ ألا لایقتل مؤمن بکافر ولا ذوعهد بعهده؛ من أحدث حدثا فعلى نفسه أو آوى محدثا فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس اجمعین.
ـ سنن نسایى، ج8، باب القود بین الأحرار والممالیک فى النفس.

حدیث هفتم:
… ثناشریک عن مخارق عن طارق بن شهاب قال رأیت علیا رضى اللّه عنه على المنبر یخطب وعلیه سیف حلیته حدید؛ یقول: واللّه ماعندنا کتاب نقرئه علیکم إلاّ کتاب الله وهذه الصحیفة أعطانیها رسول الله(ص) وفیها فرائض الصدقة. قال: الصحیفة معلّقة فى سیفه.
ـ مسند احمدبن حنبل، جلد1، ص119

حدیث هشتم:
… ثنا شریک عن مخارق عن طارق قال خطبنا على رضى اللّه عنه فقال: ما عندنا شىء من الوحى ـ أو قال کتاب ـ من رسول اللّه(ص) الاّ ما فى کتاب اللّه وهذه الصحیفة المقرونة بسیفى سیف حلیته حدید وفیها فرائض الصّدقات.
ـ مسند احمدبن حنبل، جلد1،صفحه102

حدیث نهم:
… انبأنا قتادة عن ابى حسان أنّ علیا رضى اللّه عنه کان یأمر بالأمر فیؤتى فیقال قدفعلنا کذا وکذا، فیقول: صدق اللّه ورسوله. قال، فقال له الأشتر: إن هذا الذى تقول قدتغشغ2 فى النّاس؛ أفشیه عهده الیک رسول اللّه(ص)؟قال على رضى اللّه عنه: ما عهد الىّ رسول اللّه(ص) خاصّة دون النّاس إلاّ شیىء سمعته منه فهو فى صحیفة فى قراب سیفى. قال فلم یزالوا به حتى اخرج الصحیفة. قال فاذا فیها: من أحدث حدثا او آوى محدثا فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس اجمعین؛ لایقبل منه صرف ولاعدل. قال واذا فیها: إنّ ابراهیم حرّم مکة وإنى أحرم المدینة حرام مابین حرّتیها لایختلى خلاها ولاینفر صیدها ولاتلتقط لقطتها إلا لمن أشاربها ولاتقطع منها شجرة إلا أن یعلف رجل بعیره ولایحمل فیها السلاح لقتال. قال وإذا فیها: المؤمنون یتکافؤ دمائهم ویسعى بذمّتهم أدناهم وهم یه على من سواهم؛ ألا لایقتل مؤمن بکافر ولا ذوعهد فى عهده.
ـ مسند احمدبن حنبل،ج1،ص119

نکاتى درباره احادیث صحیفه
این بود متن حدیثهایى که در مهمترین منابع اهل سنّت از صحیفه امیرمؤمنان(ع) نقل گردیده است و اینک در زمینه این احادیث، نکاتى را تذکر مى دهیم. سپس به توضیح بعضى از جملات (فقه الحدیث) آنها مى پردازیم.

1ـ اینها،صحیح ترین احادیث اند.
احادیثى که در این منابع با استناد به صحیفه امیرمؤمنان(ع) نقل گردیده است، از نظر محدّثان اهل سنّت، نه تنها به عنوان حدیث صحیح، بلکه به عنوان اصحّ احادیث شناخته مى شوند. زیرا پرواضح است که از نظر آنان، در وثاقت و صحّت یک حدیث، نقل بخارى به تنهایى کافى است و اگر هردو شیخ (مسلم و بخارى) نقل کنند، اصحّ حدیث شناخته مى شود. درحالى که حدیث صحیفه را پنج نفر از شیوخ حدیث و صاحبان صحاح و مسانید (با طرق متعدّد و سلسله اسناد مختلف) نقل نموده اند و رجال این اسناد را عدول و ثقات روات تشکیل مى دهند. گذشته از این، اکثر این احکام، در متون احادیث و در ابواب مختلف و به طرق متفرّق، از رسول خدا(ص) نقل گردیده است.

2ـ صحیفه، کتاب جامعى بوده است.
به طورى که در آینده توضیح خواهیم داد، گرچه مجموع احکامى که از متن این احادیث استفاده مى شود، محدود به چند حکم فقهى است، ولى دقّت در این احکام، ما را به یک مطلب اساسى که جامع بودن این صحیفه مبارک است مى رساند؛ زیرا در این صحیفه، فروع و جزئیاتى از احکام (مانند احکام دیات و قصاص و سنّ شترها در پرداخت دیه) مطرح گردیده است و باز در این صحیفه، حدود چهارگانه شهر مدینه تعیین شده است. از انعکاس این فروع در صحیفه معلوم مى شود احکام فقهى مهمتر و گسترده ترى نیز در آن وجود داشته که به دست ما نرسیده است.

3ـ صحیفه یا صحائف؟
با توجه به تعدّد و کثرت احادیث درباره صحیفه على(ع) (که چند نمونه از آنها را نقل نمودیم) این احتمال متصور است که مأخذ آنها هم متعدّد و به جاى یک صحیفه، صحیفه هاى متعددى در نزد امیرمؤمنان(ع) باشد.
ولى ابن حجر مى گوید بررسى این احادیث، مبیّن این است که صحیفه اى که در نزد امیرمؤمنان(ع) موجود بوده، یک صحیفه بیشتر نبوده است و تمام این احکام که به صورت احادیث متعدّد نقل شده است، از همان یک صحیفه مى باشد. درنهایت، هریک از ناقلین، به نقل همان فراز که خود توانسته است حفظ کند مبادرت ورزیده است.3

4ـ صحیفه، دلیل بر جواز کتابت حدیث است.
این صحیفه، دلیل دیگرى است بر آنکه احادیث رسول اللّه(ص)، در مرئى و منظر آن حضرت و طبق دستور آن بزرگوار، نوشته مى شد. این صحیفه، درواقع، ردّ و پاسخ کسانى است که از نقل و کتابت حدیث امتناع ورزیده و احیانا براى توجیه این عمل، حدیثى نیز از رسول خدا(ص) نقل نموده اند که:
«لاتکتبوا عنّى؛ فمن کتب عنّى غیر القرآن فلیمحه».4
و جالب اینکه بخارى یکى از روایات صحیفه را در «کتاب العلم» و در باب «کتابةالعلم» نقل نموده و درواقع او نیز با نقل این روایت در کتاب و باب یادشده، مى خواهد به همان معنا اشاره کند و بدین گونه، بر کتابت علم و حدیث در زمان رسول خدا(ص) استدلال نماید.

5ـ انگیزه تکرار روایات صحیفه در منابع، چیست؟
و آخرین نکته:
به طورى که ملاحظه فرمودید، روایات صحیفه در صحیح بخارى، مکرّر و در ده مورد نقل گردیده است. جاى سؤال است که انگیزه تکرار این روایات در این حد چیست؟
جاى تردید نیست که این تکرار، (اگر تکرارش بنامیم) داراى فواید و انگیزه هاى متعددى است که همه آنها دلیل بر استحکام و توثیق بیشتر روایات صحیفه مى باشد. از جمله آنکه نقل روایات صحیفه با این تکرار و تعدد در ابواب مختلف و به مناسبتهاى گوناگون، بیانگر عنایت بیشتر بخارى بر صحیفه و تاکید دیگر وى بر اهمیت آن است و در عین حال، گویاى این حقیقت است که بخارى این روایات را نه از یک نفر «شیخ حدیث»، بلکه از شیوخ و اساتید متعدّد فراگرفته است که هریک از این شیوخ نیز از شیوخ و اساتید متعدّد فراگرفته اند و نقل هر حدیث با طرق متعدّد، موجب توثیق و تحکیم آن حدیث است.
گذشته از این، چون در متن احادیث، گریزى از نقل به معنا نیست و گاهى روایات متعدد در یک موضوع، با اختلاف یا تشابه در الفاظ نقل مى شود و این امر ایجاب مى کند که متن همه روایات آورده شود تا در میان آنها مقارنه و تطبیق به عمل آید (و بدین وسیله اجمال و تفصیل و زیادت و نقصان متن دو روایت کشف و روشن گردد)، این تکرار بخارى نیز حاکى از اهتمام تامّ وى به روایات صحیفه امیرمؤمنان(ع) است که با تکرار در نقل، مقدمه این مقارنه و زمینه تکمیل متن یک روایت با روایت دیگر را فراهم کرده است.

فقه صحیفه
روایات منقول از صحیفه در آن حدّى که در چهار صحیح و در مسند احمدبن حنبل نقل شده است، بر احکام مختلف و متعدّدى مشتمل است که بعضى از آنها به طور مشروح و بعضى دیگر به طور اجمال ذکر شده است. به سبب اهمیت صحیفه، فقه الحدیث آن را به طور خلاصه (و نه به معناى اصطلاحى و استدلالى آن) در اینجا مى آوریم. این احکام، در پنج موضوع زیر خلاصه مى شوند:
1ـ حرم بودن مدینه و حدود آن،
2ـ ذمّه و امان دادن مسلمان به کافر،
3ـ برابرى خون مسلمانان،
4ـ عدم جواز قتل مسلمان در مقابل کافر،
5ـ تعدادى از گناهان کبیره.

1ـ احکام حرم مدینه و حدود آن
در بیشتر روایات این صحیفه، مدینةالرسول به عنوان حرم معرفى و حریم و حدود چهارگانه آن بیان گردیده است که از شمال به جبل «ثور» و از جنوب به کوه «عیر» و از دوسمت شرق و غرب به دو «حرّه» شرقى و غربى محدود مى شود. «المدینة حرم مابین عیر الى ثور»5 «وإنّى أحرم المدینة حرام مابین حرّتیها»6.
سپس مفهوم حرم بودن مدینه و احکامى که بر آن مترتّب است، در ضمن روایات مختلف صحیفه بیان شده؛ بدین توضیح:
فمن أحدث فیها حدثا أو آوى محدثا فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس أجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامة صرف ولاعدل.7
هرکس در مدینه جنایتى مرتکب شود یا مرتکب جنایتى را پناه دهد لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم بر او باد
در لسان احادیث، «محدث» ـ به ضم میم و سکون حاء ـ به کسى گفته مى شود که یکى از گناهان بزرگ (مانند قتل و زنا) را مرتکب شود که در اصطلاح روز به چنین افرادى، جنایتکار مى گویند و همچنین «إحداث ـ حدث»، ارتکاب چنین گناهان است. منظور از «ایواء» نیز پناه دادن و یارى کردن چنین کسى و ممانعت و جلوگیرى کردن از طرف دعواى اوست که نتواند حق خویش را استیفا کند (یا مجرم را براى اجراى حدّ الهى تسلیم حاکم شرع نماید). در اینجاست که پناه دهنده این شخص، سزاوار و مستحقّ لعن است؛ زیرا او با عمل خود، فرد مفسد را یارى داده و راه افساد بیشتر را در جامعه باز نموده است.
درباره «صرف» و «عدل»، ابن حجر معانى متعددى نقل نموده است؛ از جمله مى گوید صرف به معناى فریضه و عدل به معناى نافله است.8 یعنى فرائض و نوافل کسى که در حرم مدینه مرتکب جنایت شود و یا جنایتکارى را پناه بدهد، در روز قیامت و در میزان رضاى پروردگار، مورد قبول واقع نخواهدشد؛ گرچه از نظر سقوط تکلیف مجزى باشد.
لایختلى خلاها؛ ولاینفر صیدها؛ ولاتلتقط لقطتها إلاّ لمن أشاربها؛
ولاتقطع شجرها إلاّ أن یعلف رجل بعیره؛
ولایحمل فیها السّلاح.9
نباید نباتات مدینه چیده شود و یا صیدش رم داده شود و نباید لقطه این شهر مورد تعرض واقع شود و یا کسى به عنوان تصرف آن را بردارد، مگر به قصد ارشاد و معرفى و رساندن به مالک آن؛ و نباید اشجارش قطع شود، مگر براى کسى که شتر و چهارپایش را تعلیف مى کند؛ و نباید در این شهر سلاح حمل شود.
این احکام ششگانه که در روایات صحیفه براى حرم مدینه بیان شده است، مضمون احادیث دیگرى است که از طریق شیعه و اهل سنّت نقل گردیده و براى حرم مکه نیز بیان شده است و فقهاى اسلام درباره این احکام در حرم مدینه (از لحاظ وجوب و استحباب) نظرات مختلفى دارند. بنابر فتواى فقهاى شیعه، مراعات این احکام، اگرچه در مکّه واجب و ارتکاب آنها موجب کفّاره و مجازات است، در حرم مدینه (بجز ارتکاب گناه و پناه دادن به مرتکب آن)، جنبه استحباب دارد و کفّاره و مجازاتى بر مرتکب آنها در این شهر متوجه نیست.
جبل «ثور» کجاست؟
محمدفؤاد عبدالباقى در پاورقى صحیح مسلم10 درباره دو رشته کوه «ثور» و «عیر» بحث مفصلى آورده است؛ زیرا بعضى از شارحان حدیث، در وجود کوهى به نام «ثور» در مدینه تردید کرده یا آن را نفى و به مکه منحصر نموده اند و ذکر آن را در متن روایات صحیفه (به عنوان حدود حرم مدینه) یک نوع ضعف و بى اصالتى در متن این روایات تلقّى کرده اند.
محمدفؤاد، آنگاه با دلائل متعدد از گفتار مورّخان و مدینه شناسان ثابت مى کند همانگونه که «ثور» نام یکى از کوههاى اطراف مکّه است، در اطراف مدینه نیز کوهى دایره اى شکل بدین نام وجود دارد که در شمال مدینه و در پشت کوه «احد» قرار گرفته است. سپس اعتراف عده اى از نویسندگان و مدینه شناسان را که این کوه را از نزدیک مشاهده نموده و با همین نام (ثور) شناسایى و در تالیفات خود معرفى کرده اند، منعکس مى نماید.

2ـ برابربودن مسلمانان در امان دادن به کفّار
دومین حکمى که در روایت صحیفه آمده است برابربودن ذمّه و امان دادن مسلمانان بر کفار است (ذمّةالمسلمین واحدة) و نتیجه این حکم، این است که:
یسعى لها أدناهم.11
پایین ترین مسلمانان، بر ذمّه و امان دادن کفار مباشرت مى کند.
هر مسلمانى در هر شرایطى از لحاظ موقعیت و شخصیت (عالم و جاهل، فقیر و غنى، پیر و جوان، مرد و زن) مى تواند به کافرى که درخواست امان کرده، امان بدهد.
فمن أخفر مسلما فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس أجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامة صرف ولاعدل.12
پس کسى حق تعرّض بر چنین کافرى ندارد و نمى تواند عهد و پیمان برادر مسلمان را نقض کند و اگر کسى پیمان او را بشکند و متعرض چنین کافرى بشود، بر او باد لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم
باید توجه داشت که این موضوع نیز داراى فروع و احکام فراوانى است که در منابع فقهى مورد بحث قرار گرفته است.

3ـ برابرى خون مسلمانان
در صحیفه آمده است که «المؤمنون تتکافؤ دمائهم»13 یعنى خون مسلمانان در قصاص و دیه مساوى است؛ دیه افراد قوى و ضعیف (از نظر علمى، اجتماعى و اقتصادى) برابر است. عالم در مقابل جاهل، مرد در مقابل زن، قصاص مى شود. «وهم ید على سواهم» یعنى مسلمانان در برابر دشمنان، یکدل و یکزبان هستند؛ گویا دست همه آنان یک دست و فعل همه آنها یک فعل و یک کار است. این موضوع نیز مانند «ذمةالمسلمین» داراى احکام و فروع و موارد استثنایى است که در شرح آنها باید به منابع فقهى مراجعه نمود.

4ـ مسلمان در مقابل کافر قصاص نمى شود.
ولایقتل مسلم بکافر ولا ذوعهد فى عهده.14 این جمله بیانگر این حکم است که اگر مسلمانى کافرى را (که ذمّى و معاهد باشد) به قتل برساند، مسلمان قاتل به عنوان قصاص کشته نمى شود و قصاص به دیه تبدیل مى شود.

5ـ بعضى از گناهان کبیره
هر گناه و معصیتى که در ارتکاب آن، تهدید به عذاب و یا وعید لعن و طرد از رحمت خدا باشد، آن را گناه کبیره مى گویند. بر این اساس، امور ششگانه اى که ذیلا توضیح داده مى شود و در متن روایات صحیفه همراه و توأم با لعن خدا و همه ملائکه و مردم از آنها یاد شده است، از گناهان کبیره و معاصى بزرگ است و مرتکب آنها در صورت عدم توبه، از رحمت خداوند مطرود و به عذاب آخرت گرفتار خواهدگردید.
و اینک توضیح این امور:

یک و دو. انتساب شخص به غیر پدر و به غیر مولایش
ومن ادعى الى غیر أبیه او انتمى الى غیر موالیه، فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس أجمعین ولایقبل اللّه منه صرفا ولاعدلا.15
ومن والى قوما بغیر إذن موالیه، فعلیه لعنةاللّه والملائکة والنّاس أجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامة صرف ولاعدل.16
: هرکس خودش را به غیر پدر خویش منتسب نماید و هر برده اى خود را بدون اذن مولاى خود، به مولاى دیگرى منتسب سازد، بر اوست لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم
این لحن، صراحت دارد در شدّت تحریم این دو عمل و بزرگى این دو گناه که در این مورد، روایات دیگرى از طریق شیعه و اهل سنت از معصومین(ع) نقل گردیده است.
و علّت و یا حکمت تشدید تحریم در این مورد، گذشته از کفر نعمت نسبت به حقّ ابوّت و حق ولا، تضییع نمودن حقّ ارث و به هم خوردن قانون نسب و تحریم حلال و تحلیل حرام در مسئله ازدواج و اموال و… مى باشد.

سه. ذبح کردن به نام غیرخدا
لعن اللّه من ذبح لغیراللّه.17
خداوند لعنت کند کسى را که براى غیرخدا ذبح کند
در دوران جاهلى، مشرکان ذبایح خود را به نام غیرخدا و به نام اوثان و اصنام ذبح مى کردند و به جاى بسم اللّه، باسم اللات والعزّى و… مى گفتند و در مقابل معبودهاى خویش، این عمل را یکى از عبادات تلقّى مى نمودند و خداوند از این عمل کفرآمیز و شرک آلود، نهى و آن را براى مؤمنان ممنوع اعلام نمود و فرمود:
ولاتأکلوا ممّا لم یذکر اسم اللّه علیه وإنّه لفسق.18
إنّما حرّم علیکم المیتة والدّم ولحم الخنزیر وما أهل به لغیر الله.19
و پیامبر بزرگ اسلام هم کسانى را که مرتکب چنین عمل شرک آلودى شوند، مورد لعن قرارداد و فرمود:
لعن اللّه من ذبح لغیراللّه.

چهار. سرقت نمودن علائم زمینها
لعن اللّه من سرق منار الارض.20
خداوند لعنت کند کسى را که علائم زمین یا ملکى را سرقت کند
منظور از منار ارض، علائم و نشانه هاى حدود یک ملک و نشانه هایى است که مالکان زمینها نصب و ایجاد مى کنند؛ و مراد از سرقت، ازبین بردن و یا تغییردادن این علائم براى تجاوزکردن به املاک دیگران و غصب نمودن حقوق دیگران در زمینهایشان مى باشد که در این مورد نیز روایات زیادى از طریق شیعه و اهل سنّت وارد گردیده است.

پنج. لعن کردن بر پدر
لعن الله من لعن والده.21
خدا لعنت کند کسى را که بر پدر خویش لعنت کند
عقوق والدین به هر طریقى که باشد و ایذاى پدرومادر به هر شیوه اى که انجام پذیرد، از معاصى و گناهان کبیره است؛ على الخصوص که از طریق شتم و ناسزاگفتن باشد؛ به طورى که در روایات از سبّ و ناسزاگفتن بر پدر و مادر (گرچه به طریق غیرمستقیم) نهى گردیده و سب کردن بر پدر و مادر دیگران، آنجا که موجب شود مخاطب نیز والدین گوینده را سبّ و شتم نماید، سبّ مستقیم تلقّى شده است.

شش. پناه دادن بر جنایتکار
لعن اللّه من آوى محدثا.22
خدا لعنت کند کسى را که جنایتکارى را پناه دهد
در بحث حرم مدینه، معناى محدث و پناه دادن به او را توضیح دادیم. در آنجا که سخن از حرم مدینه بود، براى احترام بیشتر «مدینةالرسول»، کسانى مورد لعن خدا و همه فرشتگان و همه مؤمنان قرار گرفته بودند که در آن شهر مرتکب جنایت شوند و یا جنایتکارى را پناه بدهند. ولى در اینجا، مسئله جنبه عمومى دارد. لعن اللّه من آوى محدثا … خدا لعنت کند کسى را که در هر شهر و دیارى و در هر نقطه و منطقه اى، جنایتکارى را پناه بدهد و از وى حمایت کند
و در همان بحث، به حکمت این تحریم و تهدید اشاره نمودیم که این عمل، درواقع، همکارى با مفسد و عامل توسعه فساد در جامعه مى باشد و طبعا جرم پناه دهنده، بیش از خود جنایتکار خواهدبود.

این بود در حدود شانزده حکم مختلف در پنج موضوع مهم که از روایات منقول از صحیفه امیرمؤمنان(ع) به دست مى آید و به طورى که ملاحظه فرمودید، این احکام به طور صریح و گویا، در روایات صحیفه مطرح و منعکس گردیده است.

دیگر موضوعات فقهى صحیفه
و در روایات صحیفه، در کنار احکام مشروح پیش گفته، چند موضوع دیگر نیز به طور اجمال و اشاره انعکاس یافته است که اینک به بیان این موارد مى پردازیم:
1ـ در صحیفه امیرمؤمنان(ع)، از انواع جراحات و همچنین از سنّ شترها که به عنوان دیه جراحات پرداخت مى شود، سخن رفته و این احکام در صحیفه آمده است:
فإذا فیها اشیاء من الجراحات وأسنان الإبل.23
2ـ باز، در صحیفه در مورد اصل دیه و تشویق و ترغیب بر آزادکردن اسراى مسلمین از دست کفار، و احیانا راههاى مختلف و شرایط و احکام آن، سخن گفته شده است:
قلت فما فى هذه الصحیفة؟ قال العقل وفکاک الاسیر.24
3ـ در صحیفه امیرمؤمنان، از صدقات واجب مانند زکات مال و زکات فطره و احیانا شرائط و احکام آن، سخن گفته شده است:
وهذه الصحیفة أعطانیها رسول اللّه، فیها فرائض الصدقة.25

این بود انعکاس صحیفه امیرمؤمنان(ع) در منابع اهل سنّت و این بود دیدگاه محدّثان آنان درباره این صحیفه و اهتمامشان نسبت به روایات صحیفه و این بود چند حکم فقهى که از ظاهر روایات صحیفه به دست مى آید. البته بر اهل فن و مجتهدان است که با تحقیق و دید اجتهادى خود، احکام بسیار دیگرى را بر همین روایات متفرّع و فروع دیگرى را از آنها استخراج نمایند.

صحیفه امیرمؤمنان، از دیدگاه ائمه اهل بیت
اینک نگاهى داریم بر صحیفه از دیدگاه ائمه اهل بیت و انعکاس آن در منابع شیعه:
به طورى که در مقدمه بحث اشاره نمودیم، پیشوایان شیعه نه تنها صحیفه امیرمؤمنان(ع) را به عنوان بزرگترین ذخیره علمى و منبع فقهى و عظیمترین ثروت معنوى از پدران و اجداد خویش به ارث برده و در حفظ آن تلاش مى نمودند، بلکه با وجود چنین صحیفه جامع و گسترده از سنن، و چنین طومارى از شرایع و قوانین الهى (که به املاى رسول خدا ـ ص ـ و از زبان مبارک آن حضرت و با دستخط امیرمؤمنان ـ ع ـ نگارش یافته است) افتخار و مباهات مى کردند و به هنگام بیان احکام، آنجا که لازم بود، به متن آن استناد و به وسیله آن، مخالفانشان را مجاب مى نمودند. اینک، به عنوان نمونه، چند مورد از نظریّات و گفتارهاى ائمه اهل بیت(ع) را که در منابع معتبر شیعه منعکس گردیده است، مى آوریم.

امام باقر(ع) و صحیفه امیرمؤمنان
بصائرالدّرجات از فضیل بن یسار نقل مى کند که:
امام باقر(ع) خطاب به وى فرمود: فضیل کتاب على که هفتاد زراع طول آن است، در نزد ماست و در روى زمین هیچ حکمى از احکام مورد نیاز مردم نیست، مگر اینکه در این صحیفه است؛ حتى دیه خطّى که در پوست کسى ایجادشود. آنگاه خطى بر انگشت ابهامش کشید (یعنى حتى دیه یک چنین خطّ کوچک و بى اهمیتى).26
نجاشى از محمدبن عذافر صیرفى نقل مى کند که:
من به همراه حکم بن عیینة در نزد ابوجعفر(ع) بودیم. حکم از امام(ع) در موضوعات مختلف سؤال مى نمود و امام(ع) پاسخ مى داد و به عیینة احترام خاصى مبذول مى داشت، تا در یک مسئله در میانشان اختلاف پیش آمد. امام باقر به فرزندش فرمود برخیز کتاب جدّم امیرالمومنین(ع) را بیاور. [ابن عذافر گوید:] فرزند امام، کتابى آورد بسیار بزرگ و درهم پیچیده؛ آنگاه امام باقر(ع) فرمود: «این کتاب، خطّ على و املاى رسول خداست» و به آن نگاه کرد تا پاسخ مسئله مورد اختلاف را استخراج و خطاب به حکم چنین فرمود: «ابامحمد تو و سلمه و ابوالمقدام، به هر کجا مى خواهید روکنید؛ ولى به خدا سوگند علم مورد اعتماد را بجز در نزد کسانى که جبرئیل بر آنان نازل مى گردید، نخواهیدیافت».27

امام صادق(ع) و صحیفه امیرمؤمنان
کلینى با اسناد از بکربن کرب و او از امام صادق(ع) نقل مى کند که فرمود:
«در نزد ما علمى هست که با وجود آن نیازى به مردم نداریم و این مردم هستند که به ما نیازمند مى باشند».
امام سپس فرمود:
«در نزد ما کتابى است با املاى رسول خدا و دستخط على، و این صحیفه اى است که تمام حلال و حرام در آن است …».28
باز کلینى در ضمن یک روایت مفصّل از ابوسعید نقل مى کند که:
امام صادق(ع) خطاب به وى فرمود: «یا ابامحمد جامعه در نزد ماست؛ ولى مردم نمى دانند جامعه چیست». ابوبصیر سؤال کرد: فدایت شوم، جامعه چیست؟ امام(ع) فرمود: «صحیفه اى است به طول هفتادزراع، با املاى رسول خدا(ص)، و از میان دو لب آن حضرت و با دستخط على(ع)، که تمام حلال و حرام و همه احکامى که مورد نیاز مردم است در آن است؛ حتى دیه خدشه و خطّى که در پوست بدن ایجادشود». آنگاه امام(ع) با استیذان از ابوبصیر، بدن او را فشارداد و فرمود: «حتى أرش هذا … حتى دیه چنین فشار ساده اى نیز اگر از راه ظلم بر کسى واردشود، در این صحیفه آمده است».29

صحیفه یا جامعه؟
آنچه گذشت، چند نمونه از دهها روایتى30 بود که در مورد صحیفه امیرمؤمنان(ع)، در منابع شیعه از ائمه هدى نقل گردیده است. در این روایات، آنچه بیشتر جلب توجه مى کند، (قطع نظر از مضمون کلّى آنها)، معرّفى این صحیفه به عنوان یک صحیفه متقن و مورداعتماد و مجموعه مقدّس و ارزشمند است که از دو لب مبارک پیامبر(ص) [من فلق فیه] صادرگردیده و با دستخط امیرمؤمنان نگارش یافته [وخطّ علىّ بیمینه].
آرى، آنچه جلب توجه مى کند، مطلبى است که در تمام این روایات، مورد عنایت خاص قرارگرفته و آن (از لحاظ کمّى) حجیم و بزرگ بودن این صحیفه و (از نظر کیفى) مشتمل بودن آن بر احکام موردنیاز مردم از واجبات و محرمات و شرایع است. زیرا طول آن «سبعون زراع» و محتوایش «کلّ شیئ یحتاج النّاس الیه حتى الأرش فى الخدش» عنوان گردیده است.
و همانگونه که در نکته دوم از نکات پنجگانه این مقال اشاره نمودیم، این حقیقت تلویحا و به طور اجمال، از روایات اهل سنّت نیز استفاده مى شود؛ زیرا اگر در منابع شیعه آمده است: «فیها کلّ شىء …»، در منابع اهل سنّت هم حرم بودن مدینه و حدود و حریم آن (به نام) ذکر شده است و اگر در منابع شیعه از وجود «أرش خدش» در صحیفه سخن گفته شده، در منابع اهل سنّت هم آمده است: «وفیها اشیاء من الجراحات وأسنان الإبل»؛ و همچنین آمده است که: «لعن اللّه من سرق منار الأرض» و…
به هرحال، جامع بودن صحیفه امیرمومنان(ع) و وسعت و گستردگى قوانین و احکام در آن، موجب گردیده است که در لسان ائمه(ع)، از این صحیفه، گاهى به همین عنوان «صحیفة» و گاهى هم به عنوان «الجامعة» تعبیرشود و منظور از «جامعه» که در روایات ما مطرح و از آن به عظمت یاد شده است، هیچ صحیفه و مجموعه اى نیست مگر همان صحیفه امیرمؤمنان ـ صلوات اللّه وسلامه علیه.
________________________________________
مجمل این بحث، در سال 1351 در مقدمه «سیرى در صحیحین» نگارش یافت. اینک با انتشار فصلنامه مبارک علوم حدیث، مناسب دیدم مشروح آن را در اختیار خوانندگان ارجمند این نشریه سودمند قراردهم. اللّهم وفّقنا واغفرلنا زلاّتنا
1. قراب مانند جراب (لفظا و معنى) انبانى بود که مسافر، وسایل کوچکى مانند شمشیر و عصاى خود را در آن قرارمى داد.
2. تغشغ أى فشا وانتشر. اشتر مى گوید: در میان مردم، زیاد «سبحان اللّه» گفتن شما شایع شده و چنین فکرمى کنند که در این مورد، دستور (خبر یا مکتوب) خاصّى از پیامبر(ص) در نزد شما هست.
3. فتح البارى 1/215
4. صحیح مسلم، ج4، ص2298، باب التثبت فى الحدیث.
5. حدیث اول.
6. حدیث نهم.
7. حدیث اول و نهم.
8. فتح البارى 86/4
9. حدیث نهم.
10. صحیح مسلم، تحقیق محمدفؤاد عبدالباقى، ج2، ص995ـ 998 [کتاب الحج، باب فقه المدینة].
11. حدیث اول و ششم و نهم.
12. حدیث اول.
13. حدیث ششم و نهم.
14. حدیث دوم و ششم و نهم.
15. حدیث چهارم.
16. حدیث اول.
17. حدیث پنجم.
18. انعام: 121
19. بقره: 173
20 حدیث پنجم.
21. حدیث پنجم.
22. حدیث پنجم.
23. حدیث اول و سوم.
24. حدیث دوم.
25. … عن الفضیل بن یسار قال: قال لى ابوجعفر(ع) یافضیل عندنا کتاب على سبعون زراعا ما على الارض شیئ یحتاج الیه الا وهو فیه حتى أرش الخدش ثم خطّه بیده على إبهامه.
26. بصائرالدرجات، چاپ تبریز، ج1، ص147؛ مستدرک الوسائل، ج18، ص386
27. رجال نجاشى، ترجمة محمدبن عذافر الصّیرفى.
28. … عن بکربن کرب قال سمعت اباعبداللّه یقول ان عندنا مالانحتاج معه الى النّاس وانّ النّاس لیحتاجون الینا وانّ عندنا کتابا املاء رسول اللّه وخطّ علىّ؛ صحیفة فیها کلّ حلال. (اصول کافى، ج1، ص241، ح6)
29. ثم قال یا ابامحمد وانّ عندنا الجامعه وما یدریهم ما الجامعة. قال قلت جعلت فداک وما الجامعة؟ قال: «صحیفة طولها سبعون ذراعا بذراع رسول اللّه واملائه وفلق فیه وخطّ على بیمینه؛ فیها کل حلال وحرام وکل شئ یحتاج النّاس الیه حتى الأرش فى الخدش». وضرب بیده الىّ فقال: «تاذن لى یا ابامحمد؟». قلت جعلت فداک انما انا لک، فاصنع ماشئت قال فغمزنى بیده وقال: «حتى ارش هذا …». (اصول کافى، ج1، ص239، ح1)
30. در این روایات، به بصائرالدرجات، ج3، ابواب12ـ14 و اصول کافى، ج1، ص238 و مستدرک الوسائل، ج18، ص358ـ 388 مراجعه شود.

تبلیغات