آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

«بحران کارآمدى» مسأله‏اى است که امروزه کشور ما را مورد تهدید جدى قرار داده است. طرح و تبیین دیدگاه‏هاى اندیشمندان و فیلسوفان سیاسى اسلام، مى‏تواند راهکارهاى مهم و اساسى را براى حل این معضل ارائه دهد. در این راستا مقاله حاضر به طرح اندیشه امام خمینى(ره)، یکى از بارزترین فیلسوفان سیاسى معاصر، در خصوص کارآمدى پرداخته و بیست شاخصه مهم کارآمدى دولت تحت عنوان کارآمدى اخلاقى، حقوقى، اقتصادى، مدیریتى و سیاسى با استفاده از مجموعه صحیفه امام، ارائه و تبیین شده است.

متن

مقدمه‏
کارآمدى دولت از مباحث بسیار مهم در اندیشه سیاسى است و دولت‏ها با وجود داشتن مشروعیت، اگر کارآمد نباشند، این امر موجب بحران کارآمدى و در نهایت بحران مشروعیت مى‏شود. از جمله بحران‏هاى جدى و تهدید کننده کشور ما، بحران کارآمدى است.
متأسفانه در کشور ما هنوز درباره این مفهوم کارى علمى صورت نگرفته است و تنها کتابى که در این زمینه نوشته شده،1 در عین برخوردارى از غناى علمى، تنها به جنبه‏هاى تئوریک مسأله پرداخته و تئورى‏هاى مهم کارآمدى را مورد ارزیابى قرار داده است. طرح و تبیین دیدگاه‏هاى اندیشمندان و فیلسوفان سیاسى اسلام در این زمینه راهکارهاى مهم و اساسى را پیش روى محققان مى‏گذارد.
در این بیان، دیدگاه‏هاى امام خمینى با عنایت به تصدى ده ساله مسؤولیت رهبرى جمهورى اسلامى، مى‏تواند بسیار راهگشا باشد و مقاله حاضر به این موضوع پرداخته است. در این مقاله، دولت به مفهوم عام و گسترده مد نظر است و واژه کارآمدى در مفهوم کلان آن به معناى «موفقیت» به کار رفته و نه صرفاً به معناى اقتصادى آن.
حکومت اسلامى حکومتى کارآمد
در حکومت اسلامى، رفاه و سعادت دنیا و آخرت براى همه بشر تضمین شده است، اما شرط آن اجراى اسلام به تمام معنا، یعنى آن گونه که بر پیامبر اکرم نازل شده و توجه مسؤولان نظام و مردم به همه ابعاد آن است:
ان‏شاءالله اگر حکومت اسلامى جریان پیدا بکند، براى همه رفاه هست، براى همه سعادت است، براى همه رفاه و سعادت دنیا و آخرت است.2
حکومت اسلامى اگر همه ان‏شاءالله پیاده بشود، به آن طورى که بر پیغمبر اسلام نازل شده است، سعادت دنیا و آخرت ملت‏ها را ضمانت کرده است.3

این امر به سبب وجود و گرد آمدن شاخصه‏هاى همه جانبه و کم نظیر در حکومت اسلامى است. عمده این شاخصه‏ها به گونه‏اى هستند که به تنهایى قادرند کارآمدى حکومت اسلامى را تضمین کنند. برخى از این شاخصه‏ها عبارتند از:
1. حکومت اسلامى مساوى تمدن و ترقى است: «حکومت اسلامى مساوى با پیشگرایى و تمدن و ترقى است، نه مخالف با آن است»؛4
2. حکومت اسلامى مبتنى بر رعایت حقوق بشر است: «حکومت اسلامى مبتنى بر حقوق بشر و ملاحظه آن است. هیچ سازمانى و حکومتى به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است»؛5
3. آزادى و دموکراسى به تمام معنا در حکومت اسلامى وجود دارد: «آزادى و دموکراسى به تمام معنا در حکومت اسلامى است»؛6
4. در حکومت اسلامى بین دولت و ملت رابطه سلطه و تسلط وجود ندارد: «اسلام در رابطه بین دولت و زمام دار و ملت ضوابطى و حدودى معین کرده است و براى هر یک بر دیگرى حقوقى تعیین نموده است که در صورت رعایت آن هرگز رابطه مسلط و زیر سلطه به وجود نمى‏آید»؛7
5. فضاى حکومت اسلامى فضاى محبت است: «در حکومت اسلام جوّ، جوّ محبت است. بین شخص اول مملکت با ادنى فردى که به حسب نظر مردم ادنى حساب مى‏شوند فرق اساسى مربوط به دنیا نیست»؛8
6. در حکومت اسلامى همه چیز براى رفاه مردم است: «در حکومت اسلامى، اداره‏اش براى رفاه مردم است، نظامش براى رفاه مردم است، رئیس جمهورش براى رفاه مردم است، نخست وزیرش براى رفاه مردم است، و محیط، محیط محبت، [است‏]».9
بنابراین حکومت اسلامى اقتضائات لازم و ضرورى براى کارآمدى همه جانبه را داراست؛ اما شانیت و اقتضا کافى نیست، بلکه حکومت اسلامى باید نگاهى صحیح به حکومت داشته و سپس اصول و شاخصه‏هایى را که دولت اسلامى را کارآمد مى‏کند به خوبى شناسایى کند و در مرحله بعد آنها را بدون کم و کاستى به اجرا در آورد.
ماهیت دولت و حکومت در اسلام‏
در اندیشه سیاسى امام خمینى، ماهیت دولت و حکومت در اسلام، خدمت‏گزارى به مردم است. هر میزان که دولت‏ها بتوانند خدمت‏گزار باشند، به همان میزان خواهند توانست پشتیبانى ملت را به خود جلب کرده، کارآمد باشند و جلو هر گونه شکست و ناکامى را بگیرند.10 در دیدگاه امام، این مسأله آن قدر اهمیت دارد که اساساً معتقدند اسلام حکومت به معناى متعارف ندارد؛ بلکه آنچه در اسلام مورد تأکید است «خدمت‏گزارى به مردم» است: «اسلام حکومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمت‏گزار دارد. شما خودتان را حاکم مردم ندانید، شما خودتان را خدمت‏گزار مردم بدانید. حکومت همان خدمت‏گزارى است».11
خدمت‏گزارى مردم فضیلتى آنچنان والاست که حتى انبیا و اولیاى بزرگ خدا نیز خود را خدمت‏گزار مردم مى‏دانستند:
انبیا خودشان را خدمت‏گزار مى‏دانستند، نه این که یک نبى‏اى خیال کند حکومت دارد بر مردم، حکومت در کار نبوده، اولیاى بزرگ خدا، انبیاى بزرگ همین احساس را داشتند که اینها آمدند براى این که مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند.12
در نظر امام؛ مفهوم مقابل خدمت‏گزارى، فرمانفرمایى است. دولت‏ها تا زمانى مى‏توانند ادعاى خدمت‏گزارى به مردم کنند و کارآمد باشند که خود را واقعاً نوکر مردم قلمداد کنند: «دولت‏ها خدمت‏گزار مردم هستند، نه فرمانفرما»13 «دولت مال مردم است، نوکر مردم است، دولت‏ها خدمت‏گزار مردمند».14 «دولت‏ها اقلیتى هستند که باید براى خدمت این ملت باشند. دولت خدمت‏گزار ملت باید باشد نه حاکم بر ملت».15
دولت کارآمد باید بتواند خدمت‏گزارى خویش را هم در مقام بیان و هم در مقام عمل به ملت نشان دهد. «حکومت باید در خدمت مردم باشند و به مردم حالى کنند که ما خدمتگزاریم، حالى کنند لفظاً، حالى کنند عملاً».16
این نوع نگاه به دولت، اصول و شاخصه‏هاى خاصى را براى کارآمدى ارائه مى‏دهد که مختص «دولت خدمت‏گزار» است. در این جا اصول و شاخصه‏هاى کارآمدى دولت بر اساس اندیشه سیاسى امام خمینى را تبیین مى‏کنیم.
اصول و شاخصه‏هاى کارآمدى دولت‏
در اندیشه سیاسى امام خمینى، اصول و شاخصه‏هاى کارآمدى دولت را مى‏توان در چند بخش تقسیم بندى کرد که کارآمدى اخلاقى، حقوقى، اقتصادى، مدیریتى و سیاسى از جمله موارد مهم آن به شمار مى‏روند. البته تقسیم بندى مذکور بدان معنا نیست که مباحث زیرمجموعه آن به طور کامل و دقیق مرتبط با همان بخش هستند، بلکه اساساً برخى از مباحث در ارتباط با چند حوزه هستند که در این جا تنها در یکى از بخش‏ها ذکر شده است.
کارآمدى اخلاقى‏
1. فتح قلوب مردم: در اندیشه امام خمینى، «فتح قلوب» از اهمیت بالایى برخوردار است. دولت‏ها اگر چه به راحتى مى‏توانند مملکت و ملتى را زیر سلطه خویش بکشانند، اما هرگز نمى‏توانند دل‏هاى آنان را متوجه خویش کنند. «اى دولت‏ها، فتح مملکت که چیزى نیست، فتح قلوب مهم است».17
حکومت بر دل‏ها تنها راه اقتدار دولت‏هاست و کارآمدى و پایدارى دولت‏ها نیز در صورتى است که ملت با تمام وجودش موافق با آن باشد «وقتى حکومتى پایه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشد، هر چه قدرتمند باشد هم نمى‏تواند پایدارى کند».18
امام معتقدند در صدر اسلام، رمز چیرگى حکومت اسلامى بر امپراتورى‏هاى بزرگ، حکومت بر قلوب مردم بوده است. «حکومت صدر اسلام، حکومت بر قلوب بود و لهذا با جمعیت‏هاى کم بر امپراتورى‏هاى بزرگ غلبه کردند».19
اما این که چه حکومت‏هایى بر قلوب مردم حکومت دارند، بنا بر دیدگاه امام، حکومت‏هاى مردمى، ملى، خدمت‏گزار، الهى، اسلامى و عادلانه همگى حکومت‏هایى هستند که حکومت بر قلوب مردم دارند.20
2. تزکیه دولتمردان: در حکومت اسلامى، حاکم و کارگزاران باید از نظر اخلاقى خود را تزکیه کرده باشند. اصلاح و افساد کشور و حتى کشورها بستگى به رعایت یا ترک این اصل مهم دارد. تزکیه دولتمردان اهمیت بیشترى نسبت به تزکیه افراد عادى دارد.
تزکیه براى دولتمردان، براى سلاطین، براى رؤساى جمهور، براى دولت‏ها و براى سردمداران بیشتر لازم است تا براى مردم عادى. اگر افراد عادى تزکیه نشوند و طغیان پیدا کنند، یک طغیان بسیار محدود است. لکن اگر طغیان در کسى شد که مردم او را پذیرفته‏اند، این گاهى یک کشور و گاهى کشورها را به فساد مى‏کشد.21
معیار نامیدن حکومتى با عنوان «حکومت اسلامى»، عمل و پاى‏بندى به این اصل است، به طورى که شخصى یا اشخاصى که در رأس حکومت قرار دارند باید خود را از حیث اخلاقى تزکیه کنند.
اگر آن کسى که در رأس حکومت است، خودش را اصلاح نکند و تابع قوانین اسلام نباشد، قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند، این نمى‏تواند حکومت اسلامى باشد و حاکم اسلامى باشد.22
کارآمدى حقوقى‏
3. حاکمیت قانون: قانون محور وحدت یک نظام سیاسى محسوب مى‏شود. همه ادیان، به ویژه دین مبین اسلام، براى ارائه و اجراى قانون در جامعه آمده‏اند و به سبب اهمیت آن، همه انبیا، پیامبر اسلام، ائمه‏علیه السلام و خلفاى اسلامى خود را در برابر آن خاضع و تسلیم مى‏دانستند. «از صدر عالم تا کنون تمام انبیا براى برقرار کردن قانون آمده‏اند و اسلام براى برقرار کردن قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفاى اسلام تمام براى قانون خاضع بوده‏اند و تسلیم قانون بوده‏اند».23
عمل به قوانین جلو هرگونه اختلاف و بى‏نظمى را گرفته و جامعه را به سمت اهداف تعیین شده سوق مى‏دهد. بنابر دیدگاه امام، وجود اختلافات در جامعه ناشى از قانون شکنى‏هاست. «اگر همه اشخاص و همه گروه‏ها و همه نهادهایى که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشماریم، هیچ اختلافى پیش نخواهد آمد. اختلاف از راه قانون شکنى‏ها پیش مى‏آید».24
اسلام از آن جا که دین مترقى اى است، پیشرفته‏ترین قوانین را نیز دارد و عمل به این قوانین معیار اسلامى بودن یک کشور به حساب مى‏آید و در مقابل، مخالفت با آن قوانین مخالفت با اسلام محسوب مى‏گردد. «در کشورى که قانون حکومت نکند، خصوصاً قانونى که قانون اسلام است، این کشور را نمى‏توانیم اسلامى حساب کنیم، کسانى که با قانون مخالفت مى‏کنند، اینها با اسلام مخالفت مى‏کنند».25
بنابراین امام معتقدند، هر کشورى که به قوانین اسلام عمل نماید بدون شک از پیشرفته‏ترین کشورها خواهد شد».26
کارآمدى اقتصادى‏
4. اجراى برنامه اقتصادى اسلام: اجراى درست برنامه اقتصادى اسلام، ملت را در رفاه و آسایش قرار مى‏دهد. اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولت‏ها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا کنند. تمام ملت در رفاه و آسایش زندگى خواهند کرد».27

5. ریاضت اقتصادى مسؤولان: این مسأله در اندیشه امام از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است. ایشان در سیره، عمل و گفتارشان، همیشه در تلاش بودند مسؤولان را به این نکته توجه دهند که زندگى شخصى خویش را باید با کم درآمدترین قشر جامعه سازگار کنند؛ شیوه‏اى که کاملاً منطبق با گفتار و عملکرد حضرت على‏علیه السلام است.
ما آرزوى همچو حکومتى [حکومت حضرت امیرعلیه السلام‏] داریم. یک حکومت عادل که نسبت به افراد رعیت علاقه‏مند باشد، عقیده‏اش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا یک نفر در مملکت من زندگى‏اش پست باشد، گرسنگى بخورد.28
اقناع و رضایت مردم یکى از نتایج مهم این رفتار است. اگر مردم در کمبودها و مشکلات مسؤولان را نیز همراه و شریک خود بدانند طبیعتاً قانع شده و دست از شورش و عصیان بر مى‏دارند. با رعایت همین اصل مى‏توان کارآمدى دولت را تضمین کرد. «اگر یک حکومت و دستگاه‏هاى حکومت زندگى شخصى‏شان جورى باشد که مردم ببینند نزدیک به زندگى آنهاست، مردم قانع مى‏شوند، مردم راضى مى‏شوند، عصیان تمام مى‏شود».29
توجه و عمل نکردن به این اصل، از عوامل مهم انحطاط و زوال دولت‏هاست.
آن روزى که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزى که رئیس جمهور از آن خوى کوخ‏نشینى بیرون برود و به کاخ نشینى توجه بکند، آن روز است که انحطاط براى خود و براى کسانى که با او تماس دارند پیدا مى‏شود. آن روزى که مجلسیان خوى کاخ نشینى پیدا کنند و از این خوى ارزنده کوخ نشینى بیرون بروند، آن روز است که ما براى این کشور باید فاتحه بخوانیم.30

6. توجه به قشر کم درآمد: تمرکز دولت در برنامه‏ریزى اقتصادى باید در طبقه ضعیف و کم درآمد و اقشار پایین جامعه باشد. «ما باید براى این طبقه کارگر و کارمند، که ضعیف هستند، طبقه‏اى که شما اینها را پایین مى‏دانید در حالى که اینها از همه شما بالاتر و بلند مقام‏تر هستند، باید دولت‏ها براى اینها کار بکنند».31
دولتى که بر اساس مدل حکومتى امام على‏علیه السلام اداره مى‏شود، باید با تمام قدرت براى این قشر دلسوزى و خدمت کند؛ امرى که متأسفانه همیشه دولت‏ها به جهت رعایت نکردن اصل «ریاضت اقتصادى مسؤولان» از آن غفلت مى‏کنند. «دولت واقعاً باید با تمام قدرت آن طورى که على‏علیه السلام براى محرومین دل مى‏سوزاند، دل بسوزاند. مثل یک پدرى که بچه‏هایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این مى‏رود که آنها را سیر کند».32

7. پرهیز از فشار بر مردم: اگر اسلام براى تأمین زندگى دنیا و آخرت مردم است، باید نظام اسلامى به گونه‏اى باشد که مردم در آن احساس آرامش کنند. سختگیرى و فشار، به ویژه در مقوله‏هاى اقتصادى، باعث دلسردى مردم و در نتیجه خارج شدن آنها از صحنه مى‏شود. «اگر دولت بخواهد مردم را در فشار قرار دهد، بازار را در فشار قرار دهد، بداند که فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد».33 «ما باید بسیار به فکر مردم باشیم و بر آنان سخت نگیریم که از صحنه خارج شوند».34
در مقابل فشار و سختگیرى، جلب نظر مردم از جمله امور لازم و ضرورى است. «جلب نظر مردم از امورى است که لازم است. پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را مى‏کرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند».35

8. دولت محدود: اگر دولت بخواهد کارآمد باشد باید از گسترش حوزه دولتى پرهیز کند. دولت با مشارکت دادن مردم در امور، مى‏تواند به عنوان نهاد نظارت کننده بر تمامى امور عمل کند. بر اساس دیدگاه امام، کشورى که در آن مالکیت دولتى فراگیر باشد، به گونه‏اى که مردم از صحنه مالکیت کلان حذف شوند، آن کشور به بیمارى مهلکى دچار شده است.
دنبال این نباشید که هر چیزى را دولتى کنید، دولتى کردن در یک حدودى است که معلوم است، لکن مردم را شرکت بدهید، بازار را شرکت بدهید.36
دولت بى‏شرکت ملت و توسعه بخش‏هاى خصوصى جوشیده از طبقات محروم مردم و همکارى با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهد شد. کشاندن امور به سوى مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیمارى مهلکى است که باید از آن احتراز شود.37

9. امنیت اقتصادى: دولت اسلامى باید امنیت سرمایه‏گزارى‏هاى اقتصادى، تجارى و تولیدى مردم را تأمین کند.
دولت اسلامى باید مردم را در همه چیز مطمئن کند، در سرمایه‏هایشان، در کسبشان، در کارخانه‏هایشان، در همه چیز مردم در آرامش باشند و دولت ابداً نمى‏تواند به آنها تعدى بکند و نباید تعدى بکند و اگر کسى تعدى کرد، تأدیب خواهد شد.38
کارآمدى مدیریتى‏
10. شایسته سالارى: بى‏شک کارآمدى دولت در پرتو شایسته سالارى آن به دست مى‏آید و در دیدگاه امام نیز تنها راه شایستگى ملت و کشور، شایستگى دولت آن است.
بدبختى و خوشبختى ملت‏ها بسته به امورى است که یکى از مهمات آن صلاحیت داشتن هیأت حاکمه است. اگر چنانچه هیأت حاکمه، کسانى که مقدرات یک کشور در دست آنهاست، اینها فاسد باشند، مملکت را به فساد مى‏کشند، همه بعدهاى مملکت را رو به نیستى و فساد مى‏برند.39
تا دولت صالح نباشد مملکت صلاحیت پیدا نمى‏کند.40
یکى از راه‏هاى شایسته سالارى، گزینش مسؤولان از طبقات متوسط و پایین جامعه است.
اساس ادامه یک پیروزى و انقلاب در امرى است که به نظر مى‏آید در رأس امور واقع است، و آن این که دولت، مجلس و کسانى که در ارتش و سپاه هستند از طبقه متوسط و مادون باشند. مادامى که مجلس و ارگان‏هاى دولتى از این طبقه تشکیل بشود، امکان ندارد یک دولت و قدرت بزرگ اوضاع را به هم بزند.41
از دیگر راهکارهاى شایسته سالارى، گزینش نیروهاى متعهد و متخصص در دولت است. دولت براى کسب کارآمدى لازم در همه امور، باید از افراد متعهد و متخصص در رشته‏هاى گوناگون استفاده کند. گزینش مدیران در دولت یا هر نهاد دیگرى باید کاملاً منطبق بر اصول و ضوابط باشد. در دیدگاه امام مى‏توان به برخى از این موارد، از جمله کاردانى، تعهد، خدمت بهتر و در خدمت منافع ملت بودن اشاره کرد. اگر گزینش‏ها بر اساس روابط دوستى، آشنایى... باشد، طبیعتاً موجب ناکارآمدى دولت و آن نهاد مى‏گردد؛ البته دوستى و آشنایى‏اى موجب ناکامى و ناکارآمدى مى‏شود که بر اساس منطق، فکر و تأمل نباشد.
دولت بدون گزینش اشخاص متعهد و متخصص در رشته‏هاى مختلفه موفق نخواهد شد و دولتمردان در گزینش همکاران به کاردانى و تعهد آنان و بهتر خدمت کردن آنها به کشور و در منافع ملت بودن تکیه کنند تا در پیش حق تعالى و ملت رو سفید باشند، نه بر دوستى و آشنایى و حرف شنوى بى‏تفکر و تأمل که این رویه موجب ناکامى در خدمت به کشور است. دوست خوب براى دست اندرکاران آن است که در پیشرفت امور محوله به آنان مؤثر باشد و در خدمت ملت باشد، نه در خدمت آنان. هر که و هر چه خواهد بود. دولتمردان از دانشمندان و متخصصان متعهد استمداد کنند تا راز موفقیت را به دست آورند.42

11. وجدان کارى: در حکومت اسلامى، دولتمردان، کارمندان، روحانیان، بازاریان، همه باید وظایفى را که به آنان محول شده، به خوبى انجام دهند و در این صورت است که مشکلات کشور حل مى‏شود.
اگر یک مملکت کارمندش و دولتش و ملتش و روحانیتش و بازارش و همه چیز، وقتى هر کدام به آن وظایفى که خداى تبارک و تعالى محول کرده بر آنها، خوب عمل کردند، این مملکت بعد از چندى همه‏اش درست مى‏شود.43
وجدان کارى از عوامل مهم پشتیبانى ملت از دولت است، چون «وقتى دولت خوب کار کند براى ملت، آنها هم پشتیبان‏اند».44
استعفاى مدیران ناکارآمد، عملى صالح و عبادت به شمار مى‏رود.
اى متصدیان و دولتمردان از رده به اصطلاح بالا تا پایین، به هوش باشید که در دو راهى سعادت و شقاوت قرار دارید. اگر به واسطه سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل شما، به اسلام و مسلمین ضررى و خللى واقع شود و خود مى‏دانید و به تصدى ادامه مى‏دهید، مرتکب گناه عظیمى و کبیره مهلکى شده‏اید که عذاب بزرگ دامنگیرتان خواهد شد. هر یک در هر مقام احساس ضعف در خود مى‏کند، چه ضعف مدیریت و چه ضعف اراده، از مقاومت در راه هواهاى نفسانى، بدون جو سازى، دلاورانه و با سرفرازى نزد صالحان از مقام استعفا کند که این عمل صالح و عبادت است.45

12. رسیدگى سریع به امور مردم: تجمل پرستى، اسراف و کاغذبازى ادارى، یکى از عوامل مهم ناکارآمدى دولت محسوب مى‏گردد. این عمل باعث طولانى‏تر شدن رسیدگى به امور مردم شده و در نتیجه مردم را به پشتیبانى از نظام و دولت دلسرد مى‏کند. «باید تمام ادارات از تجمل پرستى و اسراف و کاغذبازى بپرهیزند و کار مردم را سریعاً انجام دهند».46

13. اصلاح ادارى: دولت براى بالا بردن رشد کارآمدى خویش نیازمند اصلاح ادارى در مقاطع مختلف است. این عمل از جمله امورى است که انجام ندادن به موقع آن باعث رشد معکوس کارآمدى دولت است. «اصلاح دولت و اصلاح ادارات و اصلاح جامعه و بازسازى، همه اینها بر دوش شما آقایانى است که در رأس امور هستید و چنانچه همت نگمارید چه بسا که ما قدم را به واپس برداریم».47

14. فساد زدایى: وجود فساد در جامعه و تعقیب و ترمیم نکردن آن یکى از عوامل مهم زوال و انحطاط دولت است. «دولت و همه موظفند، وقتى فسادى واقع شد، اغماض نکنند، و همان یک مورد را از بین ببرند تا سرایت نکند تا این که یک جمهورى به فساد کشیده بشود و یا در دنیا بد نام شود».48

15. پرهیز از برخورد تکلیفى با مردم: حکومتِ بر اساس تکلیف و تکلف بر مردم یکى از عوامل جدایى مردم از دولت و مسؤولان است.
اگر این احساس پیش بیاید که من آن بالا هستم و دیگران باید از من اطاعت بکنند و یک تکلیفى است، و بخواهید با تکلیف و تکلف به مردم حکومت کنید، این باز به حالت سابقه بر مى‏گردد و مردم از شما جدا مى‏شوند.49
کارآمدى سیاسى‏
16. وحدت دولت و ملت: پاى‏بندى به اصل وحدت موجب سلامت و استحکام کشور مى‏شود و این اصل زمانى فرو مى‏پاشد که دولت کارنامه نامطلوبى داشته باشد. و در برابر، سلامت یک کشور در صورتى تضمین خواهد شد که همه اقشار جامعه، حکومت کنندگان و حکومت شوندگان، با یکدیگر تفاهم و همدلى داشته باشند و از کار یکدیگر پشتیبانى و بر آن نظارت کنند. چنین کشورى طبیعتاً شکست‏ناپذیر خواهد بود.
اگر یک کشور بخواهد یک کشور سالمى باشد، باید بین دستگاه حاکمه با ملت تفاهم باشد.50
اگر یک مملکتى دولت و ملتش، ارتش و ملت، قواى انتظامى و ملت با هم شدند و هر دو احساس کردند که باید خدمت به هم بکنند، یک همچو مملکتى و کشورى شکست نخواهد خورد.51
منشأ همه گرفتارى‏ها در کشور، جدایى میان دولت و ملت است. در صورت تحقق این امر، فساد اقتصادى، اخلاقى، ادارى، سیاسى و ...، هم در میان مردم و هم در میان دولتمردان رشد یافته و باعث پوسیده شدن بدنه اصلى نظام مى‏گردد.
جدایى دولت‏ها از ملت‏ها منشأ همه گرفتارى‏هایى است که در یک کشورى تحقق پیدا مى‏کند.52
دولت و مردم نبایستى از یکدیگر جدا باشند، اگر جدا شدند، ملت از گرفتارى دولت خشنود مى‏شود و مردم از مالیات و کار مى‏دزدند، ولى هرگاه یکى باشند، مردم گلیم زیر پاى خود را در مواقع لزوم مى‏فروشند و به دولت مى‏دهند تا رفع نیاز دولت بشود.53
در اندیشه امام، حل مشکل جدایى ملت و دولت، در دست دولت‏هاست.
جدایى ملت از دولت بلکه رو در رو قرار گرفتن آنها، موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است، و تا این مشکل راخود دولت‏ها رفع نکنند روى سعادت را نخواهند دید و همیشه گرفتار دست خیانتکاران و اجانب خواهند بود.54
اساساً قدرت ملى و مردمى، بالاترین قدرت‏هاست.
این یک اشتباهى از حکومت‏ها بوده است که خیال مى‏کردند که اگر قدرت‏هاى بزرگ را به دست بیاورند، بهتر از این است که قدرت ملت خودشان را به دست بیاورند، و این علاوه بر این که یک خیانت به ملت‏ها بوده است، آن کامیابى که باید براى یک انسان باشد و آن ارزشى که باید براى یک انسان باشد اینها از دست داده بودند.55

17. مشارکت مردم: رمز موفقیت و کارآمدى دولت، برخوردارى از مشارکت و حمایت همه جانبه تمام اقشار مردم است. دولت به تنهایى هرگز قادر به انجام دادن همه وظایفش نیست.
من از شما خواستارم که به دولت کمک کنید، و فقط این نباشد که منتظر باشید دولت همه کارها را بکند، دولت نمى‏تواند همه کارها را انجام بدهد، شماها باید پشتیبانى کنید.56
نمى‏شود که ملت کنار بنشیند و بگوید دولت همه کارها را بکند، یک همچو خرابه بزرگى را دولت به این زودى‏ها، اگر قدرت ملت نباشد، نمى‏تواند آباد کند.57
مشارکت و حمایت مردمى از عوامل مهم انحطاط ناپذیرى حکومت‏هاست. «اگر مردم پشتیبان یک حکومتى باشند، این حکومت سقوط ندارد. اگر یک ملت پشتیبان یک رژیمى باشند، آن رژیم از بین نخواهد رفت».58
دولت‏ها در صورتى که به ملت خویش بها و اعتبار ندهند، طبیعى است که از حمایت مردمى برخوردار نخواهند بود. امروزه تنها راه موفقیت و کارآمدى دولت‏ها، برخوردارى از حمایت مردمى و جلب رضایت آنان است.
دولت‏ها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چیز مى‏دانند و براى ملت هیچ اعتبارى قائل نیستند، از این جهت از پشتیبانى ملت محرومند.59
ملت‏ها اگر با یک چیزى مخالفت کردند، دولت‏ها نمى‏توانند اجرا بکنند. امروز مثل سابق نیست که یک دولتى بیاید هر غلطى مى‏خواهد بکند، خیر، باید موافق امیال صحیحه ملت عمل بکند، نوکر ملت باید باشد، نه آقاى ملت.60
یکى از جلوه‏هاى مشارکت مردمى، مشورت و مشاوره دولت با مردم و نمایندگان مردم است. تصمیمات دولت هنگامى کارآمد است که همراه با مشورت و مشاوره با مردم یا نمایندگان آنان باشد. «در حکومت به طور قطع باید زمام‏داران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیم‏گیرى‏ها مشورت کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند نمى‏توانند به تنهایى تصمیم گیرنده باشند».61
18. عدالت پرورى: حکومت عادل مردم عادل پرورش مى‏دهد.
اگر حکومت‏ها عادل باشند، کم کم مردم را به صورت خودشان در مى‏آورند.62
آن کسى که به یک ملتى حکومت دارد، چنانچه عدالت پرور باشد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد، قشرهایى که به او مرتبط هستند به عدالت گرایش پیدا مى‏کنند، تمام اداراتى که تابع آن حکومت است، خواه نا خواه به عدالت گرایش پیدا مى‏کنند و عدالت گسترده مى‏شود.63
باید دولتى به وجود بیاید که با همه قشرها به عدالت رفتار کند، و امتیاز بین قشرها ندهد، مگر به امتیازات انسانى که خود آنها دارند.64
حکومت عادل مى‏تواند تمام مصالح کشور را تأمین کند، در حالى که حکومت ظالم عامل تمام بدبختى‏هاى کشور است. «مفاسد از حکومت‏ها سرچشمه مى‏گیرد، حکومت عدل تمام مصالح کشور را تأمین مى‏کند و حکومت ظلم تمام بدبختى‏ها را براى یک ملتى ایجاد مى‏کند».65

19. انتقاد پذیرى: حکومت اسلامى باید انتقادات را تحمل و از آن استقبال کند. انتقادات از دولت و عملکردهاى آن باعث رشد و بالندگى کارآمدى دولت خواهد بود «کوچک‏ترین فرد مى‏تواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتى انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد».66

20. پرهیز از سیاست بازى‏هاى گروهى: براى رسیدن به کارآمدى باید از سیاست بازى‏هاى گروهى پرهیز کرد. سیاست صحیح اسلامى آن است که در کشور شیوه و فکر واحد حکومت کند.
دولتمردان با رویه و فکر واحد براى رسیدن به آنچه صلاح اسلام و کشور است به پیش روند و این سیاست صحیح اسلامى است و خداى نخواسته در سیاست بازى‏هاى گروهى وارد نشوند که با ناکامى مواجه مى‏شوند.67
من از همه ارگان‏هاى دولتى و ملى و همه گروه‏ها مى‏خواهم که از گروه‏گرایى و دسته‏بندى و فرصت‏طلبى و هواهاى نفسانى احتراز کنند و خود را در راه خدمت به ملت و خلق مستضعف قرار دهند و از راهى که ملت مى‏رود منحرف نشوند.68
علاوه بر این، وحدت و همدلى میان دولتمردان، کارآمدى و موفقیت دولت را بالا مى‏برد.
سفارش دوم آن است که بین خودتان، بین وزرا، بین دولتى‏ها برادرى باشد. شما براى اسلام مى‏خواهید خدمت کنید، نمى‏خواهید که براى خودتان کارى بکنید، شما مى‏خواهید براى این ملت محروم در طول تاریخ خدمت بکنید، نمى‏خواهید که جیب خودتان را پر کنید.69
پى‏نوشت‏ها
*) حجةالاسلام محسن‏رضوانى، پژوهشگر مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام‏خمینى.
1. محمدجواد لاریجانى، مباحثى در مشروعیت و کارآمدى (تهران: سروش، 1373).
2. امام روح اللّه خمینى، صحیفه امام (تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1378) ج 7، ص 61.
3. همان، ج 13، ص 366.
4. همان، ج 5، ص 69 - 70.
5. همان.
6. همان.
7. همان، ص 409.
8. همان، ج 7، ص 233.
9. همان، ج 7، ص 238.
10. همان، ج 9، ص 42.
11. همان، ج 13، ص 202.
12. همان، ج 15، ص 358.
13. همان، ج 9، ص 18.
14. همان، ج 1، ص 297.
15. همان، ج 11، ص 89.
16. همان، ج 13، ص 382.
17. همان، ج 1، ص 121.
18. همان، ج 7، ص 510.
19. همان، ج 14، ص 180.
20. همان، ج 7، ص 527 - 529.
21. همان، ج 14، ص 392.
22. همان، ج 8 ، ص 284.
23. همان، ج 14، ص 414.
24. همان.
25. همان.
26. همان، ج 5 ، ص 204.
27. همان، ج 1، ص 137.
28. همان، ج 6، ص 57.
29. همان، ج 7، ص 259.
30. همان، ج 17، ص 376.
31. همان، ج 7، ص 335.
32. همان، ج 18، ص 159.
33. همان، ج 17، ص 251.
34. همان، ج 19، ص 44.
35. همان، ج 17، ص 251.
36. همان، ج 19، ص 409.
37. همان، ج 19، ص 157.
38. همان، ج 17، ص 161.
39. همان، ج 5، ص 314.
40. همان، ج 6، ص 46.
41. همان، ج 16، ص 19.
42. همان، ج 19، ص 157.
43. همان، ج 9، ص 480.
44. همان، ج 17، ص 383.
45. همان، ج 19، ص 157.
46. همان، ج 6، ص 266.
47. همان، ج 15، ص 492.
48. همان، ج 16، ص 173.
49. همان، ج 13، ص 371.
50. همان، ج 8 ، ص 230.
51. همان، ج 9، ص 144.
52. همان، ج 9، ص 118.
53. همان، ج 1، ص 123.
54. همان، ج 9، ص 129.
55. همان، ج 14، ص 232.
56. همان، ج 6، ص 529.
57. همان، ج 10، ص 332.
58. همان، ج 8 ، ص 372.
59. همان، ج 11، ص 94.
60. همان، ج 15، ص 373.
61. همان، ج 5، ص 436.
62. همان، ج 5، ص 442.
63. همان، ج 9، ص 135.
64. همان.
65. همان.
66. همان، ج 5، ص 449.
67. همان، ج 19، ص 157.
68. همان، ج 12، ص 443.
69. همان، ج 18، ص 81.

تبلیغات