آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

 لطفا مهمترین تحولات و ویژگیهاى علم سیاست را در ایران بیان بفرمایید؟
علم سیاست در ایران, علم سیاستى نیست که با پیکره جامعه و نظام سیاسى ایران ارتباط داشته باشد. شاید بتوان گفت در این شرایط, ((علم)) سیاست اصلا ممکن نیست و فضا پیدا نمى کند.
اگر منظور از سوال تحولات بعد از انقلاب در این رشته باشد, به نظر من تحولات عمده اى رخ نداده است; تنها بعضى گرایشهاى ضعیف به بومى کردن وجود داشته است; مثل درسهایى درباره تحولات سیاسى اجتماعى ایران, اسلام و کشورهاى منطقه. ولى چارچوب اصلى بومى نشده و چهارچوبها, البته تا آنجایى که هست, همان دیسیپلین قدیم علوم سیاسى سنتى و رایج بوده است. پس به نظر من تحولات عمده اى رخ نداده است.
ویژگیهاى علم سیاست در ایران, این است که اولا اقتباسى است; متون اصلى, ترجمه شده است و در آنها بیشتر به تجربه کشورهاى غربى اشاره مى شود و راجع به خود کشور ایران یا تاریخ سیاسى ایران, این گره و پیوند هنوز ایجاد نشده است. دوم اینکه, این علم سیاست در مجموع همان علم سیاست پوزیتویستى است. متونى که درس داده مى شود, همان درسهاى دهه 50 و 60 غرب است. نگرشهاى سیستمى و فونکسیونى که خیلى ساده لوحانه هم هستند, در ایران جا افتاده اند و از این جهت, از تحولاتى که در غرب اتفاق افتاده, خیلى عقب هستیم.

O آیا مى توان وضعیت علم سیاست را در ایران ((بحرانى)) نامید؟
از این جهت که بین واقعیات زندگى سیاسى ایران و مطالب صورى و خشک علم سیاست فاصله وجود دارد, مى توان گفت بحرانى است; چون پاسخى به واقعیات اجتماعى نمى دهد. بحران وقتى پیدا مى شود که یک علم یا پدیده نتواند کار ویژه هاى خود را انجام دهد. بنابراین, از آنجا که بین علم سیاست و جامعه سیاسى در ایران, فاصله و شکافى هست و این دو با یکدیگر پیوند نخورده اند, مى توان گفت علم سیاست در یک وضعیت بحرانى است.
از جهتى دیگر, علم سیاست در ایران وضعیت منسوخ و رو به زوالى دارد. علوم سیاسى سنتى رو به زوال هستند و تحولات جدیدى در شناخت و دانش سیاسى به وجود آمده که در آموزش علم سیاست در ایران منعکس نشده است. بنابراین, مى توان از یک جهت از گسیختگى و از جهت دیگر تا اندازه اى از منسوخ شدن آن صحبت کرد.

O علل و عوامل این وضعیت را در چه مى بینید؟
یکى, این شکافى که بین مطالعات علم سیاست در ایران و نگرشهاى تازه اى که که پیدا شده و هیچ گونه آگاهى اى از آنها رواج نیافته است. دیگر آنکه, تا اندازه اى زندگى سیاسى باز و آزاد مى تواند مشوق علم سیاست باشد. بنابراین, در صورتى که نظام سیاسى بسته باشد, علم سیاست نمى تواند نقشى ایفا کند و فایده آن روشن نیست.

O به نظر شما, ((علم سیاست ایرانى)) چه ویژگیهایى دارد و تا چه اندازه دستیابى به آن امکان پذیر است؟
من فکر نمى کنم که علم سیاست جنبه ملى پیدا کند. علوم, جنبه ملى پیدا نمى کنند. مگر آنکه منظور از علم سیاست ایرانى, علم سیاستى باشد که موضوعش سیاست و حکومت در ایران است. در این صورت, سوال این است که بحثهاى سیاست و حکومت در ایران چقدر رشد و گسترش پیدا کرده که طبعا باید گفت, در این زمینه به خصوص در داخل کشور, تإلیف و پژوهش زیادى نداریم; ولى من به علم سیاست ایرانى اعتقادى ندارم. اگر علم سیاست ((ایرانى)) ممکن باشد, آن وقت علم سیاست ((عربى)) و علم سیاست ((امریکایى)) هم باید ممکن باشد. به هر حال, اگر هم چنین چیزى متصور باشد, فکر نمى کنم چیزى به این نام داشته باشیم.

O درباره چارچوبهاى نظرى چطور؟
چارچوبهاى نظرى هم نه, فکر مى کنم همه آنها از غرب اتخاذ شده است.

O آیا مى توان چارچوبهاى نظرى خاصى را از غرب اتخاذ کرد که قابلیت تبیین تحولات سیاسى ایران را داشته باشد و اساسا چنین چارچوبهایى را مى توان به وجود آورد؟
این سوال دیگرى است; ولى این چارچوبهاى موجود, از هر نوعى که بگیریم, چارچوبهاى مطالعات غربى بوده است و علم سیاست مدرن در ایران هیچ گاه به وجود نیامده است. آن چیزهایى که به اسم مطالعات سیاسى در گذشته وجود داشته, به شرایط تاریخى اى مربوط بوده که سپرى شده است; اما اینکه علم سیاست تازه اى پیدا شود, من واقعا نمى دانم چه باید گفت.

O براى پیشرفت و ارتقاى علم سیاست در ایران چه راههایى را پیشنهاد مى کنید؟
راههایى که به نظر من مى رسد, این است که اولا, بین تحصیلکردگان علم سیاست و زندگى سیاسى ارتباط آشکارترى برقرار شود تا آنان تشویق شوند و فکر نکنند پیشه منسوخى دارند یا اصلا پیشه اى ندارند. دوم اینکه, گزینش استادان کنترل کیفى شود. همچنین تإسیس دانشکده هاى علوم سیاسى کنترل شود تا همین طورى مثل قارچ و بدون امکانات, دانشکده تإسیس نکنند.
دیگر آنکه باید کوششهایى براى تإلیف یا ترجمه متون عمده معاصرتر در زمینه هاى تاریخ اندیشه سیاسى و نظریه هاى سیاسى جدید انجام شود. در زمینه تهیه منابع و وارد کردن کتاب از خارج از کشور در زمینه علوم سیاسى کمبود وجود دارد که اگر در این زمینه هم اقداماتى شود, فکر مى کنم علم سیاست ارتقا پیدا کند.

O براى گسترش آموزش و پژوهش در زمینه ((سیاست و حکومت ایران)) و جذب دانش آموختگان علم سیاست به این حوزه چه مى توان کرد؟
اولا باید چنین درسى تإسیس بشود و ما چنین درسى نداریم. درس تحولات سیاسى اجتماعى ایران بیشتر تاریخ است; ولى درس ((سیاست و حکومت در ایران)) را نداریم; در حالى که در هر کشورى یکى از درسهاى اولیه, سیاست و حکومت در همان کشور است. درس حقوق اساسى جمهورى اسلامى ایران هم نمى تواند جاى آن را بگیرد چرا که در آن, بحثهاى صورى مطرح است. پس در درجه اول باید چنین درسى تإسیس شود. کسانى درباره آن کار کنند. منابعى گردآورى شود تا کم کم جا بیفتد. طبعا براى این بحث هم نباید محدودیتى وجود داشته باشد. موضوعاتى از قبیل گروههاى فشار, ماهیت نظام سیاسى در ایران, مطالعات تطبیقى و کالبدشکافى نظام سیاسى ایران مسلما باید قابل بحث باشند تا چنین درسى جاى خود را پیدا کند.

O آیا این درس به ایران معاصر اختصاص دارد یا حوزه وسیعترى را در بر مى گیرد؟
منظور از سیاست و حکومت در هر کشورى, سیاست و حکومت فعلى است. مثلا سیاست و حکومت در امریکا که دانشجویان امریکایى مى خوانند, منظور همان وضعیتى است که هست; با نگاهى مختصر به گذشته نزدیک, مطالعه درباره فرهنگ یا ساختارهاى سیاسى, در حوزه جامعه شناسى سیاسى است. مهمترین موضوعات درس سیاست و حکومت; گروههاى حاکم, گروهاى نفوذ و مسائل عمده در تصمیم گیرىها و وضعیت سیاسى جارى کشور است.

O وضعیت پایان نامه هاى رشته علوم سیاسى را چگونه ارزیابى مى کنید؟
در پایان نامه ها گرایشى به مطالعه موضوعات مربوط به سیاست و حکومت در ایران یا جامعه شناسى ایران پیدا شده که در گذشته ظاهرا وجود نداشته است. بستگى به نوع پایان نامه و مطالعات مربوطه, پایان نامه هاى خوبى داریم که درباره تحولات فرهنگى, فکرى و اجتماعى در ایران نوشته شده و از این نظر تا آنجایى که من خبر دارم, شاید پیشرفتى حاصل شده باشد.

O از فرصتى که در اختیار ما گذاشتید, سپاسگزاریم.
1ـ این گفت و گوى کوتاه در تاریخ 16 / 8 / 75 در دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران انجام گرفته است.

تبلیغات