با ورود به عصر جدید، کشورهای مختلف جهان، امواجی از ناسیونالیسیم و در کانون آن، ملت سازی را تجربه نمودند. متأثر از این رویداد، ایران نیز روند جدید نوسازی در ابعاد متعدد آن را در راستای استقرار ملت به مفهوم مدرن در عصر رضاشاه با مرجعیت دولت مرکزی آغاز نمود. به همین جهت به شکلی ناقص و سطحی و با توسل به عناصر اقتدارآمیز دولت مدرن، تلاش هایی در راستای تکوین فراگرد ملت سازی توسط رضاشاه آغاز گردید. اما روند ملت سازی مسیر خود را بدون توجه به زیرساخت ها و سازوکارهای حاکمیت دموکراتیک و از طریق سرکوب و ارعاب روشنفکران و نخبگان سیاسی و فرهنگی، تحمیل فرآیندهای یکسان سازی اجتماعی ، نهادی و ایدئولوژیک و عدم بکارگیری سیاست های متناسب با ارزش ها و هویت جمعی شهروندان اعم از حوزه های آموزش، الگوهای زبانی مشترک و مبانی اعتقادی، پیمود. بر این اساس، این پژوهش با عطف توجه به فراز و فرود شکل گیری مفهوم ملت در اعصار تاریخی، واکاوی تکوین فرایند ملت سازی در ایران معاصر را، با عطف توجه به دوران رضاشاه، در کانون تمرکز و تحلیل خود قرار داده است. با توجه به این مهم، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چرا ملت سازی با وجود پیشینه ی نسبتاً طولانی آن، ناقص و ناتمام باقی ماند ه است؟ فرضیه پژوهش: به نظر می رسد که ملت سازی در ایران به رغم پیشینه نسبتا طولانی آن، در دوران رضاشاه صرفاً در چارچوب یک فرایند تحمیلی وسطحی به اجرا درآمد و با همکاری نخبگان و پذیرش عمومی مواجه نشد. روش تحقیق در این پژوهش، مبتنی بر تبیین عِلّی و نوع پژوهش کاربردی است.