نشانه تغییر و تحول در آموزش و پرورش همواره نشانه ای شناور در مفصل بندی کنش های سیاستی آموزش و پرورش و محور منازعات معنایی متعدد بوده است. در این مقاله در چارچوبی ترکیبی از نظریه گفتمان لاکلا و موفه و نورمن فرکلاف، به تحلیل گفتمان این منازعات معنایی در متون سیاستی تولید شده در دهه نخست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته شده است. نتایج این تحلیل نشان می دهد که منازعات معنایی در عرصه آموزش و پرورش، در فضایی که «جهاد فرهنگی» ایجاد نمود، تغییر بنیادی در اهداف، محتوا، ساختار، برنامه ها و فلسفه آموزش و پرورش را با محوریت نشانه «اسلامی سازی» مفصل بندی کرد. این نشانه محوری از طریق کنش هایی مثل تغییر محتوای دروس، پاکسازی نیروی انسانی و حذف نشانه های گفتمان سابق، تأسیس نهاد امور تربیتی، جهت دهی به فعالیت های فوق برنامه، دولتی کردن مدارس و...، ثبات معنایی یافت. قابلیت اعتبار و دسترسی این معنا نیز با برجسته شدن ضرورت تثبیت نشانه های گفتمان انقلاب اسلامی پیوند برقرار کرد.