تغییرات گسترده و سریع در حوزه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی، دگرگونی سریع ساختارها و نهادها در نظام جهانی، ضعف و ناتوانی دولت ها در عرصه روابط بین الملل، قدرت گرفتن بازیگران غیردولتی، گسترش ارتباطات و وابستگی متقابل روزافزون میان کشورها، چند بعدی شدن مفهوم تهدید و امنیت، رفتار نظام بین الملل را به شدت پیچیده و غیرقابل پیش بینی کرده است در چنین شرایطی پارادایم ها و نظریه های رایج به دلیل سیطره تفکر نیوتنی در مطالعات روابط بین الملل و با تکیه بر روش های تحلیل «خطی» در تبیین و تفسیر این رویدادها با محدودیت های شدید مواجه شده اند. چرا که در این روش ها، روابط بین علت و معلول ساده، روشن و خطی در نظر گرفته می شود و موقعیت فعلی یا وضع موجود، آینده را تعیین می کند.این مقاله با بررسی رویکرد نیوتنی موجود در نظریه های روابط بین الملل معتقد است ناکارآمدی این نظریه ها به دلیل سلطه رویکرد نیوتنی است و با تاکید بر شکسته شدن مفروضات اصلی این پارادایم در عرصه علمی، به این نتیجه می رسد که واقعیت نظام بین الملل مبتنی بر تعاملات غیرخطی، بسیارپیچیده و غیرقابل پیش بینی بوده و با روش های خطی و ساده شده نیوتنی نمی توان به درک روشن و کاملی از تحولات بین الملل رسید. بنابراین برای توضیح رفتار نظام بین الملل نیازمند تفکری فراتر از رویکرد نیوتنی هستیم