این مقاله در پی پاسخ به این سؤال است که چرا روحانیت علی رغم همراهی با جنبش های مردمی، به ویژه مشروطه، از پذیرش جمهوری و همراهی با آن سرباز می زده و با آن ابراز مخالفت می کرده است؟ در پاسخ به این پرسش، این مقاله با رهیافتی تاریخی خواهان رسیدن به این نتیجه است که جامعه ایران، از جمله روحانیون، با توجه به تجربه های حاصله از جمهوری انقلابی فرانسه، جمهوری آتاتورک و نهایتاً جمهوری مورد نظر مارکسیست ها و توده ای ها، تصوری سکولار و ضد دین از جمهوری داشت و آن را در تقابل با دین و مشروعیت دینی می دید. بنا بر همین تصور، جامعه ایران برای حفظ تشیع، سلطنتی که مشروعیت خود را وابسته به اسلام می دید، را بر جمهوری سکولار و ضد دین ترجیح می داد. این نگرانی تا زمان طرح مفهوم جمهوری اسلامی توسط حضرت امام خمینی، که محصول بازسازی مفهوم جمهوری غربی بر اساس مبانی اسلام شیعی بود، ادامه داشته است.