هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین کمال گرایی و باورهای غیرمنطقی در زنان شاغل و خانه دار شهرستان یزد بود. بدین منظور از جامعه مورد نظر، 100 زن (50 زن شاغل، 50 زن خانه دار) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها با مقیاس های کمال گرایی اهواز (APS) و باورهای غیرمنطقی جونز (IBT) ارزیابی شدند. روش پژوهش علّی- مقایسه ای بود. داده های به دست آمده با استفاده از روش های آمار توصیفی، روش همبستگی پیرسون، آزمون t، رگرسیون گام به گام و تحلیل واریانس یکراهه تحلیل شدنـد. نتایج نشان داد که بین باور های غیرمنطقی و کمال گرایی رابطه معنی دار وجود دارد. میان زنان شاغل و خانه دار از نظر میزان کمال گرایی تفاوتی وجود نداشت؛ خرده مقیاس های باورهای غیرمنطقی مانند واکنش به ناکامی، ضرورت تأیید و حمایت دیگران و اجتناب از مسائل، کمال گرایی را پیش بینی کردند، اما سایر خرده مقیاس ها توان پیش بینی نداشتند. و همچنین مشخص شد که میزان تحصیلات، باورهای غیرمنطقی را به صـورت معکوس پیش بینی می کند و افراد با ترتیب تولد متفاوت از نظر کمال گرایی، تفاوتی معنادار نشان دادند. در نهایت، تفاوت کمال گرایی در افراد با ترتیب تولد متفاوت به وسیله آزمون پی گیری شفه تحلیل شد و نشان داد که فرزندان چهارم از فرزندان اول کمال گراتر هستند.