بازخوانی کنوانسیون در جستجوی مصلحت
آرشیو
چکیده
در پی انتشار جزوهای با عنوان «واقعیتها و مصلحتهای کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» از سوی معاونت اطلاع رسانی و ارتباطات مجمع تشخیص مصلحت نظام، نامهای از سوی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان خطاب به جناب آقای دکتر محسن رضایی، دبیر محترم مجمع، ارسال شد که در آن نقد دیدگاههای کارشناسان محترم مجمع، وجه همت قرار گرفته بود. به همین جهت بر آن شدیم تا متن کامل این نامه را به اطلاع خوانندگان محترم برسانیم.متن
در پی انتشار جزوهای با عنوان «واقعیتها و مصلحتهای کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» از سوی معاونت اطلاع رسانی و ارتباطات مجمع تشخیص مصلحت نظام، نامهای از سوی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان خطاب به جناب آقای دکتر محسن رضایی، دبیر محترم مجمع، ارسال شد که در آن نقد دیدگاههای کارشناسان محترم مجمع، وجه همت قرار گرفته بود. به همین جهت بر آن شدیم تا متن کامل این نامه را به اطلاع خوانندگان محترم برسانیم. همانگونه که مستحضرید به تازگی جزوهای با نام «واقعیتها و مصلحتهای کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» توسط معاونت اطلاعرسانی و ارتباطات آن مجمع منتشر شده است. اگرچه قابل تصور نیست که مطالب این جزوه مستندی برای تصمیمگیری اعضای محترم مجمع باشد، بر خود لازم دانستم که نکاتی را به عرض برسانم: 1 ـ مطالب مندرج در متن به قدری ضعیف، غیرکارشناسانه و جهتدار است که بیش از آن که نمایانگر عدم آشنایی نویسندگان با محتوای کنوانسیون، مفهوم تبعیض و برابری، مفهوم جنس (sex) و جنسیت (gender) و مباحث دینی باشد، نمایشگر تلاش گروههای خارج از مجمع برای رسیدن به نتیجه مورد نظر است. مقدمه متن، مطالبی که در توضیح مواد کنوانسیون آمده، مغالطههای موجود در جمعبندی و پیشنهاد نهایی به خوبی نشان میدهد که تنظیم کنندگان متن قبل از کارشناسی به تصمیم رسیدهاند. 2 ـ تنظیمکنندگان متن مذکور، همچون برخی فعالان عرصه جهانی، از یک سند بینالمللی تفاسیر ناشیانه، عامیانه و مطابق با عرف غیرکارشناسی داخلی ارایه کردهاند که موجب تأسف و تعجب است. اشاره به دو مورد از آن خالی از لطف نیست: 1 ـ 2 ـ واژه برابری و تبعیض براساس کتاب شهید مطهری تفسیر شده است حال آن که این واژه در ادبیات فمینیستی و بینالملل معنای بسیار روشنی دارد و تمایزات براساس جنسیت (تمایز نقشها) مصداق تبعیض و تشابه نقشها مصداق برابری قرار میگیرد. این که «به نظر میرسد در برخی از مفاد کنوانسیون معنای اول و در برخی معنای دوم مورد نظر بوده است»، ناشی از همین ناآشنایی است. اگر بند دوم از ماده چهارم کنوانسیون، حمایت از مادری را مصداق تبعیض نمیداند، مراد از آن صرفاً حمایت از زنان هنگام بارداری، زایمان و شیردهی است که مربوط به بیولوژی زنانه و از مقوله جنس (sex)است نه حمایت از نقش معنوی مادری در تربیت فرزند**از قضا کمیته رفع تبعیض به برخی کشورها از جمله بلاروس به دلیل برگزاری جشن روز مادر و اعطای جایزه به مادران نمونه به دلیل آن که ترویج کننده نقشهای کلیشهای برای زنان است، اعتراض کرده است. (ر.ک: کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان؛ مقالات و گفتگوها، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص 131) . توضیح آن که بسیاری از فمینیستهای موج دوم معتقدند که مادری (تربیت فرزند) از مسائلی است که در نظام مردسالار نقشی زنانه تلقی شده است تا زنان را در مسئولیت محدود کننده مادر در خانه زندانی کند. از این رو معتقدند که باید زن و مرد مشترکاً و به طور مساوی عملیات مادری را بر عهده بگیرند. همچنین ماده پنجم کنوانسیون آن جا که مادری را امری اجتماعی که متضمن مسئولیت مشترک مردان و زنان میداند در همین راستا قابل تفسیر است. البته اتخاذ شیوههای متفاوت توسط دولتها که زمینه را برای دستیابی به برابری (تشابه) هموارتر سازد، گرچه در نگاه اول تبعیض تلقی میشود امّا مصداق تبعیضِ مثبت خواهد بود و ماده چهارم کنوانسیون بر آن صحّه گذاشته است. بنابراین مواردی که نویسندگان گمان کردهاند مصداق تساوی (از دیدگاه شهید مطهری) باشد، خروج از موضوع تلقی میشود. برای آشنایی بیشتر با مفهوم برابری و نقد آن ر.ک: فمینیسم و دانشهای فمینیستی، ویراسته حمیدرضا حسنی، انتشارات دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص 24 تا 26 و ص 155 تا 166؛ کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان (مقالات و گفتگوها)، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص 149 تا 151. 2 ـ 2 ـ نویسندگان در توضیح ماده ششم میگویند: «این ماده صراحتاً بر مبارزه با بهرهبرداری مالی از راه فحشا تاکید دارد که یکی از دغدغههای دینی و ملی ماست.» این کلام نیز ناشی از غفلت یا تغافل نسبت به ادبیات حاکم بر متون بینالملل است. آنچه در ادبیات دینی از محرمات بزرگ شمرده میشود، روابط جنسی خارج از چارچوب ازدواج است که از آن به «زنا» و «بغی» یعنی تجاوز از حدود الهی تعبیر میشود، اما آنچه در اسناد بینالملل محکوم میشود رابطه جنسی در صورت کراهت یکی از دو طرف است. بنابراین رابطه جنسی غیرمشروع و رضایتمندانه زن شوهردار جرم تلقی نمیشود و رابطه جنسی مرد با همسر ناراضی خویش مصداق تجاوز به عنف محسوب میگردد. امروزه جواز ارتباط جنسی رضایتمندانه، در ادبیات حاکم بینالمللی و فمینیستی از مصادیق حق تسلط بر بدن به حساب میآید که از قضا موضوع بحث در کنفرانسهای بینالمللی زنان در سال اخیر هم بوده است. با چنین رویکردی آن چه مورد انتقاد قرار میگیرد صرفاً روسپیگری اجباری و بهرهبرداری دیگران از دسترنج زنان روسپی است. از این رو نهادهای وابسته به سازمان ملل (یونیسف و یونیفم) دولتها را محکوم میکنند که «از اذعان به این نکته که نوجوانان هم در مورد بهداشت جنسی و تناسلی خود نیازهایی دارند و به روابط جنسی میپردازند، طفره میروند.» جولی مرتوس، آموزش حقوق انسانی زنان و کودکان (اقدام محلی، تغییر جهانی)، انتشارات دنیای مادر، ص 166. بر همین اساس حق تصمیمگیری آزادانه در امور جنسی را بدون هیچ قید و شرطی در مورد سن و موقعیت زناشویی، از حقوق مسلم زنان میدانند ر.ک: همان، ص 111 و ص 146. و به دفاع از حقوق روسپیان و همجنسگرایان میپردازند. ر.ک: همان ص 111 و ص 163. توضیحات مطرح شده در ذیل مواد دیگر کنوانسیون نیز همگی قابل تأمل و نقد است که بیان آن در این مختصر نمیگنجد. 3 ـ در مقدمه متن توضیحاتی پیرامون فمینیسم و گرایشهای مختلف آن ارایه شده تا وانمود شود که تنظیم کنوانسیون تحت تأثیر نگرش فمینیستهای پست مدرن و اعتدالگرا و در مقابل دیدگاههای فمینیستهای افراطی است. در این رابطه باید گفت: اولاً: فمینیستهای پست مدرن و مدرن گرچه در حوزه تفاوتهای طبیعی زن و مرد و سیاستهای فمینیستی اختلافاتی با یکدیگر دارند اما در این مهم مشترکند که این تفاوتها نباید بهانهای برای تفاوتهای حقوقی میان زن و مرد گردد. بنابراین قبول این ادعا چندان نتیجهای در بر نخواهد داشت. ثانیاً: تنظیم پیشنویس سند کنوانسیون در دهه 60 و 70 میلادی، زمان اوجگیری فمینیسم مدرن (موج دوم) اتفاق افتاد. در این زمان دو گرایش مهم یعنی فمینیسم رادیکال و فمینیسم لیبرال بیش از دیگران فعال بودند که رادیکالها در اروپا و لیبرالها در امریکا از بیشترین طرفدار برخوردار بودند. تنظیم این سند بیشتر تحت تأثیر اندیشه لیبرال فمینیسم صورت گرفته است نه دیدگاه پست مدرن و مهمترین آموزههای فرهنگ لیبرال، آزادی، فردگرایی، حقوق محوری و برابری را در آن میتوان دید. 5 ـ گرچه شورای محترم نگهبان مواردی را به عنوان موارد جزیی مغایرت مشخص کرده است اما توجه به این نکته که حکومت حوزه سرپرستی، هدایت اجتماعی و تصرفات حکومت در شئون جامعه، منوط به حفظ مصلحت عمومی است و مصلحت جامعه اسلامی به معنای جریان یافتن اهداف و آموزههای دینی در بستر زمان و مکان مطابق با استعداد اجتماعی میباشد، میتواند ما را به این مهم رهنمون سازد که بسیاری از مواردی که در رسالههای عملیه برای فرد جایز شمرده میشود، در فقه حکومتی به دلیل آن که برخلاف مصلحت امت اسلامی و یا در مسیر مصلحت است، مصداق حرام یا واجب خواهد بود. به عنوان مثال ممکن است حکم حضور در کلاسهای مختلط برای دانشجویان جواز باشد اما تشکیل این کلاسها توسط حکومت به دلیل زمینهسازی آسیبهای اجتماعی حرام تلقی گردد. بنابراین موارد خلاف شرع در کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، بسیار فراتر از موارد ذکر شده است و مواردی چون حذف نمادهای جنسیتی از کتب درسی، بالا بردن سن ازدواج و برابری در اشتغال (و عدم اولویت به اشتغال سرپرست خانواده) را نیز در بر میگیرد. به هر حال متن مورد نظر گزارشی نیست که از یک مجموعه کارشناسی وابسته به حساسترین بخش نظام اسلامی انتظار میرود. امید است با ارایه گزارشی جامع از ادله موافقان و مخالفان و بررسی هزینهها و فوائد الحاق، زمینه تصمیمگیری مناسب و عزتمندانه توسط اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت فراهم گردد.