مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
آموزش معماری
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
57 - 68
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق واکاوی ریشه های تحول و نقد دوره دوم آموزش آکادمیک معماری از سال تا 1348 تا 1359 در دانشکده هنرهای زیبا است. روش به کار رفته در این تحقیق تحلیل تفسیری-تاریخی است. بررسی های تحقیق نشان می دهد که ریشه های تحول با توجه به عوامل بیرونی نظیر تحولات در مقیاس جهانی، تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور و تغییر سیستم آموزشی در دانشگاه تهران، و عامل درونی تغییر شرایط در دانشکده هنرهای زیبا بود. از اصلی ترین نقاط قوت این تحول توجهاتی در زمینه های مباحث تئوریک معماری، تحولات روز دنیا، مسائل اجتماعی و مقولات شهرسازی بود. مهم ترین نقاط ضعف را می توان عدم تحقق سیستم منسجم آموزشی، غلبه بعد نظری بر عملی و عدم توجه کافی به ابعاد فنی و اجرایی دانست.به نظر می رسد چنانچه تحولات حالتی تدریجی می یافت به موفقیت های بیشتری منجر می شد. کوتاهی این دوره از نظر زمانی در عدم شکل گیری یک سیستم آموزشی منسجم مؤثر بوده است. با توجه به تاثیرپذیری سیستم آموزش حال حاضر معماری در کشور از تحولات این دوره، به نظر می رسد توجه به اهداف و روش های این دوره، هم گام با تحولات روز دنیا و با در نظر گرفتن نیازهای در حال تحول جامعه ایران در تقویت آموزش حال حاضر معماری موثر است.
تأثیر داوری همراه با تأمل در ارتقاء کیفیت یادگیری دانشجویان معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات جهانی و بومی آموزش معماری، یادگیری تأملی، مفهومی آشناست؛ اما تاکنون، ارزیابی معماری به عنوان مکمل یادگیری تأملی، مورد مداقه و آزمون قرارنگرفته است. هدف از این پژوهش، بررسی نقش ارزیابی تأملی در ارتقاء یادگیری مفاهیم پایه در دانشجویان معماری است. در این پژوهش، نویسنده به همراه گروه مدرسان، در قالب یک آزمایش و با روش تحقیق تجربی-کیفی، میان 32 دانشجوی معماری سال سوم (گروه شاهد و آزمون) با ارائه روش آموزش تأملی و با ایجاد یک فضای تعاملی و دخیل نمودن مداوم دانشجویان در امر ارزیابی همتایان خود، تأثیر روش یادگیری تأملی را بر ارتقاء کیفیت یادگیری آنها، مورد بررسی قراردادند. پنج شاخص شامل داوری منطقی، رفت و برگشتی، با حضور دانشجویان، فرآیند محور و مبتنی بر به ثمر رسیدن ایده طراحی، مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا در یک آزمون دلفی دو مرحله ای شاخص های مذکور توسط پانزده خبره اعتباربخشی شدند. نتایج نشان داد که 62.5 درصد از اساتید با شیوه ارزیابی تأملی تدریس می کنند. پس از تدریس آزمایشی به شیوه ارزیابی تأملی، به دو گروه شاهد و آزمون، دو پرسشنامه داده شد. نتایج نشان داد که یادگیری دانشجویان در فهم مفاهیم پایه همچون زیبایی، استحکام و سلسله مراتب، و فرآیند پیچیده فهم طراحی و داوری اثر، ارتقاء یافته است.
واکاوی تأثیر آموزش دروس پایه معماری بر ارتقاء مهارت های ترسیمی و مدل سازی نوآموزان معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مهارت آموزی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
۱۳۰-۱۱۱
با تغییر سرفصل آموزش معماری کارشناسی پیوسته از سال 1397 شاهد تغییراتی در عناوین دروس و تعداد واحدها و ساعات برگزاری کلاس ها می باشیم. از جمله مهارت هایی که دانشجویان معماری در ابتدای ورود به دانشگاه باید با آن آشنا گردند، مهارت های ترسیم نقشه کشی و ساخت ماکت می باشد که در دروس پایه به آموزش این مهارت ها پرداخته می شود. با توجه به تغییر سرفصل رشته معماری و عناوین دروس و محتوای آن ها، بررسی قابلیت دروس پایه جدید در آموزش این مهارت ها و مقایسه آن با سرفصل قدیمی اهمیت می یابد. هدف اصلی این پژوهش، بررسی میزان تأثیر پذیری آموزش دروس پایه در سرفصل جدید و قدیم آموزش کارشناسی پیوسته معماری بر ارتقاء مهارت های ترسیمی و مدل سازی حجمی دانشجویان معماری می باشد. در این پژوهش کمی از آزمون t برای گروه های مستقل و آزمون میانگین برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. برای گردآوری اطلاعات از آزمون طراحی برای ارزیابی توانایی های ترسیمی و مدل سازی دانشجویان استفاده شد. جامعه آماری دو گروه 35 نفره از دانشجویان ترم دوم معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه در نیمسال دوم سال تحصیلی 97-96 و نیمسال دوم سال تحصیلی 98-97 در نظر گرفته شد. نتایج حاکی از این است که سرفصل قدیم در آموزش هر سه تمرین نقشه کشی، پرسپکتیو و ماکت سازی عملکرد بهتری داشته و نمرات دانشجویان در یک تمرین مشخص در آتلیه سرفصل قدیم از آتلیه سرفصل جدید بیشتر است و می توان نتیجه گرفت که نظام قدیم بطور معناداری میانگین بزرگتری نسبت به نظام جدید در هر سه تمرین دارد.
تاثیر آموزش خلاقیت بر مولفه های سیالی، ابتکار، انعطاف، بسط درکارگاه های آموزش طراحی معماری با دست آزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از ویژگی های اساسی و سازنده انسان، خلاقیت است که در رشد و تکامل فرد و تمدن بشری نقش مؤثری دارد. پژوهشگران معتقدند آموزش خلاقیت بر افزایش آن مؤثر است. در این پژوهش به بررسی تاثیر آموزش مولفه های فراشناختی خلاقیت در زمینه کارگاه های آموزش طراحی با دست آزاد در رشته مهندسی معماری پرداخته ایم و هدف پژوهش تاثیر سیستم های آموزشی بر میزان خلاقیت دانشجویان است. جامعه آماری متشکل ازکلیه دانشجویان ترم اول معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهرانبود. نمونه آماری پژوهش حاضر از طریق نمونه گیری خوشه ای که شامل هشتاد نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب بود انتخاب شدند.پرسشنامه شصت سوالی خلاقیت تورنس،که در غالب طیف لیکرت بود؛ و چهار مولفه سیالی، ابتکار، انعطا ف پذیری و بسط را در بر می گیرد، استفاده شده است. در این پژوهش به منضور دستیابی به اهداف مدنظر از آزمون ضریب همبستگی و آزمون tگروه های مستقل در محیط نرم افزار spss به بررسی فرضیه های پژوهش پرداخته شد. نتایج از این قرار است که روش تدریس درس طراحی با دست آزاد در افزایش میزان خلاقیت دانشجویان کارشناسی تاثیر دارد. میزان ابتکار، سیالی، بسط و انعطاف پذیری در بین دانشجویانی که در این روش حضور داشته اند، بیش از دانشجویانی که در روش تدریس معمول حضور داشته اند،می باشد.همچنین از میزان خلاقیت بیشتریبرخوردارند. علاوه براین مشخص شد که در هر دو روش تدریس، بین چهار مولفه خلاقیت با میزان خلاقیت رابطه مثبت و معناداری وجود دارد که هر یک باعث ارتقا خلاقیت می شوند. شماره ی مقاله: ۱۰
معیارهای گزینش دستیاران تدریس و مدرسان مدعو معماری؛ نمونه ی موردی: دانشگاه حکیم سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
161 - 173
با افزایش پذیرش دانشجو در رشته ی معماری نسبت به گذشته، استادان معماری برای پیش برد کارگاه طراحی نیازمند کمک دستیارانی هستند که غالباً از میان مدرسان مدعو انتخاب می شوند. ظاهراً برای انتخاب این دستیاران محدودیت ها و معیارهای روشنی وجود ندارد و استادان صرفاً با نظر شخصی و تجربی و با شناخت قبلی خود دستیار انتخاب می کنند. از سوی دیگر، برخی دانش آموختگان جدید معماری نیز به دلیل کمبود کار در بازار حرفه ای، بدون میل و استعداد شخصی، متقاضی دستیاری هستند. گاهی بی توجهی یا اشتباه استادان در انتخاب یک دستیار مناسب، موجب نارضایتی دانشجویان کارشناسی معماری می شود. از این رو، سعی شده به معیار های گزینش دستیار تدریس و مدرسان مدعو در دانشکده ی معماری دانشگاه حکیم سبزواری پرداخته شود. روش تحقیق این مقاله ترکیبی است و در دو بخش مطالعات کتابخانه ای و زمینه ای، از طریق مصاحبه و پرسشنامه انجام شده است. از طریق مصاحبه با استادان و پرسش از دانشجویان دوره ی کارشناسی، و در ادامه، با مقایسه، تحلیل و تطبیق نظرها، چند معیار روشن بدست آمد و اولویت بندی شد. هدف از تحقیق حاضر آن است که از طریق استخراج معیارهای برجسته ی مورد قبول استادان و دانشجویان معماری، تعریفی عملیاتی برای گزینش دستیاران استاد ارائه دهد تا استادان علاقه مند بتوانند انتخاب های شخصی و تجربی خود را با نتایج حاصل از این پژوهش ارزیابی نمایند و خطای کمتری داشته باشند.
واکاوی تاثیرات آموزه های دانشگاهی بر رویکرد طراحی معماری معاصر ایران
حوزههای تخصصی:
دانشگاه به عنوان یکی از کانونهای علم، دانش و فرهنگ که وظیفه اش تولید، تبیین و تعمیق علم، معرفت و فرهنگ است، از مهمترین مراکز تأثیرگذار در شکلگیری و رشد هر تمدنی است تا بدان حد که میتوان به جرأت ادعا کرد دانشگاهها به عنوان ستونهای برپادارنده تمدن هستند و بدون دانشگاه، هیچ تمدنی راه به جایی نخواهد برد. در یک کلام، در عصر جدید کارکرد دانشگاه تنها در آموزش، پژوهش، کارآفرینی و غیره خلاصه نمیشود، بلکه در نقش یک پایگاه معرفتی به فرهنگسازی و تمدنسازی نوین میپردازد زیرا پیشرفت تحصیلی برای دانشجویان نیز به عنوان یک شاخص مهم ازتواناییهای علمی برای ورود به دنیای کار و اشتغال و مقاطع تحصیلی بالاتر، حائز اهمیت است فاصله زیاد آموزه ها ی دانشگاها در رشته معماری و کار حرفه ای باعث شده تا فارغ الاتحصیلان با روند اشتغال و حل معضلات معماری جامعه بیگانه باشند و این میتواند یکی از دلایل بی هویتی به وجود آمده در رویکرد طراحی معماری ایران باشد . اصلی ترین ترین هدف آموزش معماری تربیت افرادی مفید برای جامعه حرفه ای است یکی از اصلی ترین دغدغه های دانشکده های معماری ایران نا کار آمدی آموزش طراحی معماری و وجود فاصله عمیق میان آموزشهای دانشگاهی و بازار کار میباشد. از این رو در این پژوهش با بررسی سیستم آموزشی دانشگاهی وبلاخص دروس آموزش طراحی و با طرح سوالاتی از فعالان حوزه معماری و فارغ التحصیلان دهه نود دانشگاههای شهر اصفهان به واکاوی و بررسی فاصله میان آموزه های دانشگاه و کار حرفه ای و معضلات به وجود آمده در پی آن ارائه راهکار هایی برای حل آن بپردازد.
نقش مهارت های فراشناختی در خلاقیت دانشجویان دروس مقدمات طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه پایدار شهری سال سوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۸
37 - 52
حوزههای تخصصی:
با اینکه آموزش معماری به دنبال الگوهای نوین آموزشی (دانشجو محور، مشارکتی و تحلیلی بجای اطلاعاتی) بوده است، به خاطر طراحی محور بودن آن و وابستگی به عمل معماری، هنوز الگوهای آموزش-محور خود را پیدا نکرده است. برداشت عموم این است که تمایل و توانایی برای پاسخگویی به مسائل و روش های جدید تا حد زیادی درونی و فردی است، درحالی که پژوهش های نو حاکی از آن است که خلاقیت، مهارتی است که می توان آن را آموزش داد. فراشناخت به عنوان دانش شناختن شناخت، یا به زبان ساده، یک نوع آگاهی انعکاسی از عمل پیش رو، مبحث نوینی در مباحث علم خلاقیت است. دانش فراشناختی با توجه به توانایی ها و علایق، افراد را به سمت انتخاب، ارزیابی، تجدیدنظر، یا کنار گذاشتن وظایف شناختی، اهداف و استراتژی ها راهنمایی می کند. سنجش و تائید این نکته منجر به زیر سؤال بردن درک ما از روند طراحی خلاق می شود. می بایست به مسئله شناخت برگشت و دانست که تا چه حد می توان خلاقیت را عملی آگاهانه و قابل آموزش ساخت. فرضیه پژوهش این است که خلاقیت بعدی شناختی دارد، بدین معنا که می توان آن را بر اساس یک الگوی برنامه پذیر تقویت کرد و قاعده مند ساخت و مهم تر آنکه مهارت های فراشناختی به معنای فهم سازوکار شناخت، دریچه ای برای آموزش خلاقیت به عنوان یک مهارت و آگاهانه کردن آن است. هدف این پژوهش سنجش امکان ارائه الگوهای دیگری در جهت پرورش خلاقیت بر اساس الگوهای فراشناختی است. این پژوهش پس از مطالعات نظری، با استفاده از روش مقایسه تحلیلی، مهارت های فراشناختی را با روش های آشنای دیگر همچون الگوهای شهودی در قالب یک پژوهش میدانی برای دانشجویان طراحی پایه مورد مقایسه قرار می دهد. نتایج حاصل نشان می دهد که انتقال این توانایی در فرایند طراحی بر آگاهی و احاطه دانشجویان بر موضوع طراحی، کیفیت و نتیجه آن بسیار تأثیرگذار است.
اندیشه ضد اقتدارگرایی از منظر پس ازمدرن در آموزش معماری
منبع:
سیاستگذاری شهری و منطقه ای دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
102 - 118
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه دوره مدرن و پیش از آن به دنبال یافت حقیقت و روش ثابت در بحث آموزش است، موجب اقتدار و ثبات اندیشه می شود. با مطالعات انجام شده مخالفت اندیشمندان پست مدرن با فراروایت ها و اقتدارگرایی در مکتوبات مشهود است. در مقابل آن روش های دیالکتیکی و گفتمانی، ارزش گذاری به نظر فراگیر و ضداقتدارگرایانه مورد تایید اندیشمندان پست مدرن قرار گرفت. هدف تحقیق کشف، فهم و توصیف روشی ضداقتدارگرایی برای ارتقاء کیفیت آموزش معماری با بهره گیری از روش های آموزشی پست مدرن در معماری است. چه راه کارهایی را می توان از اندیشه های تعلیم و تربیت پست مدرن در برنامه ریزی درسی معماری استفاده کرد؟ پرسش تحقیق می باشد.روش تحقیق توصیفی_تحلیلی است ابتدا توصیف روش آموزش و برنامه درسی پست مدرن مطرح شد،سپس به تحلیل و تبیین روش هایی برای ارتقاء کیفیت آموزش معماری پرداخته شد، گردآوری اطلاعات با تکیه بر اسناد، مکتوبات و مطالعات کتابخانه ای است.چارچوب نظری بر اساس نظریه آموزش ضداقتدارگرایی و روشهای آموزش و برنامه ریزی پست مدرن تدوین گردید و سپس آموزش معماری، بطورخاص، در دوره پست مدرن بررسی می شود در نهایت راه کارهایی جهت ارتقاء این امر بیان شد.با توجه به مطالعات،مخالفت با فراروایت ها و ساختارهای آموزشی نمایان می شود، مطالعات مقاله درجهت تعریف ساختار کلی در آموزش نیست بلکه با تعریف ساختارهای متعدد در آموزش معماری برای افزایش انعطاف پذیری و افزایش کیفیت آموزش معماری، خرده ساختارهای آموزشی جهت بهبود آموزش معماری مطرح می شود. پیشنهاد می شود،برای گسترش دیالوگ دانشجو و استاد و شناخت محیط و مصرف کننده ها با استفاده از مرکزیت زدایی قوانین و تغییرسرفصل های آموزشی در استان ها و اقلیم های متفاوت وبراساس شیوه های ساختمان سازی ، برنامه ریزی در جهت آموزش بهتر معماری انجام می شود. خودآفرینی از اهداف اصلی طراحی معماری و روش آموزش پست مدرن را می توان با تمرکز کمتر بر قدرت استاد و تمرکز بیشتر بر روی توانایی فردی دانشجویان در آتلیه های آن را اتقاء داد.آموزش مشارکتی و گروهی، براساس نظریه مسئولیت مشترک، انتقال دانش توسط اساتید و خود انشجویان انجام شود.
تأثیر بازی واره سازی بر درگیری تحصیلی دانشجویان معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روش های تدریسی دروس پایه معماری باید به گونه ای انتخاب شود که بیشترین اثربخشی را بر دانشجویان داشته باشد. دروس پایه ازجمله درس کارگاه مصالح و ساخت به آموزش مهارت های ابتدایی طراحی معماری توجه و در تمام دوران تحصیل و حتی دوره کار حرفه ای نیز مورداستفاده جدی معماران قرار دارد. مطالعات و ابداعات زیادی در زمینه شیوه های آموزش انجام و انواع مختلفی از روش ها در مقالات علمی بحث شده است. یکی از این روش ها، بازی واره سازی است؛ یعنی استفاده از خصوصیات و تفکرات بازی گونه برای دستیابی به اهدافی که ماهیت بازی ندارند. این روش نه تنها در زمینه آموزشی، در حوزه های مختلف دیگر مثل فناوری های دیجیتال، بازاریابی، تربیتی و اجتماعی نیز استفاده می شود. روش های بازی واره سازی به منظور بهره برداری از تمایلات طبیعی مردم برای اجتماعی شدن، یادگیری، تسلط، رقابت، دستیابی به اهداف، خودی نشان دادن، نوع دوستی، یا فقط واکنش آنها به مشخص کردن چارچوب برای یک موقعیت به عنوان بازی یا سرگرمی در نظر گرفته می شود. در این پژوهش بررسی می شود که استفاده از روش بازی واره سازی چگونه به ایجاد ارتباطی قوی میان دانشجو و تمرینات کلاسی منجر می شود. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی است که رویداد پس از وقوع را بررسی می کند. روش نمونه گیری این پژوهش از نوع نمونه گیری در دسترس است. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان دو کلاس 17 نفره درس کارگاه مصالح و ساخت است که با دو روش تدریس متفاوت را به صورت دو گروه کنترل و آزمایش این درس فراگرفته اند. نتایج این پژوهش مؤید آن است که در کلاسی که از روش بازی واره سازی برای طراحی تمرین های آن استفاده شده، میزان درگیری تحصیلی (یک شاخص روان شناسی که به کیفیت و عمق ارتباط میان دانشجو و برنامه آموزشی اشاره دارد) دانشجویان بیش از کلاس دیگر است. این افزایش میزان درگیری تحصیلی به افزایش کیفیت آموزش و عمیق شدن مطالب فراگیری شده از سوی دانشجویان منجر می شود؛ بنابراین استفاده از این روش برای آموزش دروس پایه معماری، به خصوص درس عملی کارگاه مصالح و ساخت توصیه می شود.
بررسی تأثیر آموزش کارت های شناخت معماری مبتنی بر نظریه گشتالت بر فراشناخت و انگاره های ذهنی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
127 - 144
حوزههای تخصصی:
تغییر و تحول، بازسازی و بهبود سیستم های آموزشی در آموزش معماری، برای درک فرایند یادگیری همواره مورد توجه متخصصان آموزش معماری بوده است. هدف از این پژوهش، بررسی میزان تأثیر آموزش کارت های شناخت معماری مبتنی بر نظریه گشتالت برفراشناخت و انگاره های ذهنی در فرایند طراحی دانشجویان بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های همدان بود. نمونه ای به حجم 40 نفر به شیوه ی در دسترس انتخاب شد. دانشجویان به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 20 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه مورد آموزش کارت های شناخت معماری مبتنی بر نظریه گشتالت قرار گرفت. ابزارهای اصلی جهت جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه ی فراشناخت حالتی و مقیاس سنجش انگاره های ذهنی بود.جهت تحلیل داده ها از آزمون کلموگراف اسمیرونف و آزمون لون برای رعایت پیش فرض ها و آزمون کوواریانس چند متغیره و دو متغیره مانکوا به منظور بررسی فرضیه ها محاسبه شد. نتایج نشان داد که آموزش کارت های شناخت معماری مبتنی بر نظریه گشتالت بر فراشناخت دانشجویان مؤثر بوده و نیز بر پردازش انگاره ذهنی در فرایند طراحی دانشجویان تأثیر گذاشته است. بر اساس نتایج به دست آمده، استفاده از کارت های شناخت معماری می تواند به ارتقای سطح کیفی دانشجویان معماری در طراحی کمک کند.
بررسی عوامل موثر در جهت ارتقا آموزش دروس معماری در راستای پیشرفت تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال ۵ بهار ۱۴۰۲شماره ۱
111-118
حوزههای تخصصی:
در آموزش معماری، انتخاب آموزش هایی که یادگیری دانشجویان را افزایش داده و موجب بهبود عملکرد آنها در طراحی و پیشرفت تحصیلی شود، همواره برای دست اندرکاران آموزشی معماری، راهی پرچالش بوده است. این پژوهش قصد دارد با شناسایی سبکهای غالب تفکر و یادگیری در دانشجویان معماری، به بررسی رابطه این سبکها با پیشرفت تحصیلی در دانشجویان معماری بپردازد، تا بتوان با انتخاب بهترین آموزشهای منطبق با سبکها، سبب پیشرفت تحصیلی دانشجویان معماری شده و به این ترتیب دانشجویانی موفق و خلاق تربیت نمود. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان معماری دانشگاه علامه دهخدا در مقطع کارشناسی پیوسته تشکیل میدهند. حجم جامعه نمونه برابر با 112نفر میباشد که به کمک نرم افزار تخمین حجم جی پاور به دست آمده است. جامعه نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده است. به منظور سنجش سبکهای تفکر، از پرسشنامه استرنبرگ- واگنر استفاده شده و سبکهای یادگیری شناختی با پرسشنامه یادگیری کلب و سبکهای یادگیری ادراکی با پرسشنامه راهبردهای یادگیری وارک سنجیده شده اند. به منظور تحلیل داده ها از آزمونهای طرح عاملی و تحلیل رگرسیون و نرم افزار SPSSورژن23استفاده گردیده است. بر اساس نتایج این پژوهش، دانشجویان معماری موردسنجش، اغلب از راهبردهای یادگیری دیداری و شنیداری استفاده میکنند و سبکهای تفکر اجرایی، مرتبه سالار، جزئینگر و بروننگر بیشترین ارتباط با پیشرفت تحصیلی را نشان میدهند. بنابراین به نظر میرسد استفاده از عناصر بصری در محیط آموزشی و نوع تدریس، افزایش ارتباطات و توجه به یادگیری مشارکتی در کلاس درس، شرکت دادن دانشجویان در فرایند تدریس و عدم
روش شناسی الگوی فرهنگ آتلیه معماری در دانشکده های معماری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: از ابتدای آموزش دانشگاهی معماری، آتلیه معماری کانون اصلی آموزش طراحی بوده است که در ابتدا از فرهنگ خاصی تبعیت می کرد. با افزایش کمّی دانشکده های معماری در ایران، توجه به فرهنگ آتلیه کم رنگ شد. این پژوهش با بررسی عوامل مؤثر بر فرهنگ آتلیه، به دنبال تعریف الگوی فرهنگی آتلیه یود. روش : پژوهش حاضر در دسته مطالعات کیفی و توصیفی قرار دارد. برای گردآوری داده ها از ابزار کتابخانه، اینترنت، مصاحبه و مطالعات میدانی؛ برای تحلیل داده ها از تحلیل محتوا و قیاس تطبیقی و برای بررسی نیکویی برازش الگو از تحلیل عامل تأییدی استفاده شد. با 30 نفر از اساتید هیئت علمی و حق التدریس با حداقل 10 سال سابقه، مصاحبه انجام شد. نیازسنجی و امکان سنجی کشف شده با نظر دو تن از متخصصان حوزه آموزش معماری تأیید شد. یافته ها: فرهنگ آتلیه با افراد درون آن و محیط کالبدی آتلیه تعریف می شد. از آنجا که افراد حاضر در آتلیه به عنوان متغیّرهای قابل کنترل در پژوهش نبودند، محیط فیزیکی آتلیه، بررسی و با دانشگاه پایلوت مقایسه شد. نتیجه گیری: برای تعریف الگوی فرهنگی آتلیه لازم است فضاهای مورد نیاز برای انجام آداب آموزش معماری و سلسله مراتب مربوط به آن وجود داشته باشد. با استفاده از آزمون تی تک نمونه ای اثبات شد که نیازهای فضایی با الگوی فرهنگی آتلیه ارتباط معناداری دارد. به منظور ارتقای رشته معماری و نهادینه سازی فرهنگ آتلیه، پیشنهاد شد دانشکده های معماری بر اساس استانداردهای مورد نیاز آموزش این رشته اصلاح شوند و دانشکده معماری در طرحهای عمرانی به صورت فعال و پویا مشارکت داده شود.
مقایسه عملکرد سبک های یادگیری مختلف از تجربه مصادیق و پیشینه ها در آموزش طراحی معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
77 - 86
حوزههای تخصصی:
آموزش طراحی معماری وابسته به ویژگی های فردی یادگیرنده جهت کسب نتایج بهتر در کارگاه های طراحی است. یکی از این ویژگی ها، تفاوت در سبک یادگیری است که تفاوت های موجود میان افراد در روش های یادگیری را بیان می کند. با وجود پژوهش های پیرامون پیشینه ها و روش های بهره گیری از مصادیق معماری به عنوان یک فعالیت رایج در فرآیند طراحی، در بدنه این روش آموزشی، به کمتر قرینه ای برمی خوریم که به روش یادگیری یادگیرنده جایگاهی سزاوار داده باشد؛ روش های آموزشی تجویزی و برای یادگیرندگانی مشترک با ویژگی های یکسان ارائه می شود.لذا تحقیق حاضر بر اساس تئوری سبک یادگیری دیوید کُلب در یکی از این روش های آموزشی، به تبیین تجربه سبک های یادگیری مختلف در بهره گیری از پیشینه های معماری پرداخته است. پژوهش با روش تحقیق شبه آزمایشی(پیش آزمون-پس آزمون) با برگزاری آزمون های استاندارد (آزمون عملکردی و پرسشنامه سبک های یادگیری کُلب) از دانشجویان درس مقدمات طراحی معماری3 دانشگاه آزاد تهران غرب، انجام شده است.یافته ها نشان می دهد سبک های یادگیری مختلف، تجربه متفاوتی از الگوی برداشت دانش از پیشینه های معماری دارند؛ سبک واگرا، موفقیت بیشتری در بهره گیری از دانش پیشینه ها با استفاده از الگوی برداشت نشان داده اند؛ درحالیکه کمترین پراکنش را در میان سبک های یادگیری دارد. لذا شایسته است روش های آموزشی با تقویت تجارب عینی یادگیرنده با پیمایش در آثار معماری، در راستای تقویت سبک واگرایی با ترجیحات یادگیری شاگردان منطبق گردد.
تبیین ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا در کارگاه های طراحی بر اساس توانایی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
51 - 62
حوزههای تخصصی:
در طراحی محیط های یادگیری کلاسی براساس اصول و فرض های سازنده گرایی باید به فرایندهای شناختی مرتبط با دانشجو توجه کرد. هدف پژوهش، تبیین ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا بر اساس توانایی شناختی دانشجویان معماری در آموزش کارگاه های طراحی بود. روش این پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش دانشجویان معماری دانشگاه فنی و حرفه ای دختران همدان به تعداد 600 نفر بود. نمونه با حجم 120 نفر با استفاده از نرم افزار محاسبه حجم نمونه بصورت در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا و توانایی های شناختی استفاده شد. آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه جهت تحلیل داده ها محاسبه شد. نتایج رگرسیون به روش همزمان نشان داد که توانایی شناخت اجتماعی و توانایی شناخت غیراجتماعی نقش مثبت و معناداری در پیش بینی ادراک از محیط یادگیری داشتند. از ابعاد توانایی شناخت غیراجتماعی فقط تصمیم گیری، برنامه ریزی، توجه پایدار و انعطاف پذیری شناختی نقش مثبت و معناداری در پیش بینی ادراک از محیط یادگیری داشتند.
بررسی امکان بازنگری برنامه دروس کارشناسی معماری با نگاه بومی؛ بررسی موردی: دانشگاه های مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۹
123 - 143
حوزههای تخصصی:
برنامه دروس معماری در ایران تا کنون چندین بار بازنگری شده است؛ اما توجهی به رویکرد بومی در آن صورت نگرفته است. این مقاله درصدد آن است تا به بررسی امکان بازنگری برنامه دروس کارشناسی معماری با نگاه بومی بپردازد تا کاستی های آموزشی سرفصل دروس کارشناسی معماری را به حداقل برساند. دانشگاه های مازندران به عنوان مورد مطالعاتی انتخاب شده است. روش تحقیق در این پژوهش، تحلیل محتوا است که از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۲۰ استاد و ۲۰ فارغ التحصیل معماری چهار دانشگاه در استان مازندران: 1- دانشگاه مازندران، 2- دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، 3- دانشگاه شمال و 4- دانشگاه آزاد ساری انجام شده است؛ همچنین سرفصل مصوب وزارت علوم، مطالعه شده و پس از آن با توجه به نتایج مصاحبه ها و تحلیل محتوای آنها، یافته ها مورد بررسی و بحث قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که علت ضرورت تدوین سرفصل جدید کارشناسی معماری با رویکرد بومی نگری و متناسب با شرایط و نیازهای دانشگاه های مازندران را می توان در 4 زیرمقوله اصلی شامل: 1- فرم متناسب با اقلیم، 2- عدم شناخت معماری بومی مطالعات بومی، 3- شناخت مصالح بومی و 4- پژوهش های اندک در حوزه معماری بومی دسته بندی نمود که بیشترین علت مربوط به زیرمقوله «عدم شناخت معماری بومی مطالعات بومی» است.
سنجش تأثیر مؤلفه های آموزش عملگرا بر ارتقای برنامه درسی در دوره کارشناسی معماری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۰
65 - 89
حوزههای تخصصی:
آموزش مبتنی بر عمل رویکرد نوینی در امر برنامه ریزی درسی است که بر ارتباط بین نظر و عمل و به عملکرد اجتماعی و شغلی بعد از دوره دانشگاهی تأکید دارد. دوره کارشناسیِ معماری در ایران در قبال آموزش های کاربردی چندان موفق عمل نکرده است. لذا هدف از پژوهش حاضر سنجش میزان تأثیرگذاری مؤلفه های آموزش عملگرا بر ارتقای برنامه درسی است. پژوهش حاضر کاربردی- توسعه ای با رویکرد متوالی-اکتشافی است؛ ابتدا به قصد شناسایی مؤلفه های آموزش عملگرا از روش تحلیل محتوای کیفی با راهبرد استقرایی و از نرم افزار NVIVO در کدگذاری داده ها استفاده شد. سپس جهت سنجش میزان تأثیرگذاری مؤلفه های آموزش عملگرا بر ارتقای برنامه درسی از روش پیمایشی- اکتشافی و آزمون های کندال w و رگرسیون چند متغیره در نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج نشان می دهد مؤلفه های آموزش عملگرا شامل 19 شاخص، 4 هدف و 5 بُعد است. در رتبه بندی اهداف آموزش عملگرا و ابعاد متناظر آنها از دیدگاه اساتید معماری به ترتیب «آموزش کاربردی» با بُعد «سودمندی»، «شیوه استاد-شاگردی» با بُعد «کارآموزی»، «یادگیری تجربه ای» با دو بُعد «تجربه عینی و آزمایشگری» و «یادگیری مشاهده ای» با بُعد «مشاهده» بیشترین تأثیرگذاری را بر ارتقای برنامه درسی دارند. در صورت انطباق اهداف برنامه درسی بر مؤلفه های آموزش عملگرا و تحقق آنها زمینه توسعه آموزش های مبتنی بر عمل فراهم می شود که در نهایت منجر به ارتقای تربیت حرفه ای دانشجویان کارشناسی معماری در ایران خواهد شد.
آموزش درس «آشنایی با معماری جهان» در ایران: تحلیل مضمونی دیدگاه های مدرسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
127 - 151
هدف پژوهش حاضر شناسایی وضعیت کنونی آموزش درس معماری جهان در ایران از دیدگاه مدرسان است تا زمینه ای برای استعمارزدایی از برنامه درسی آن فراهم شود. شرکت کنندگان در این پژوهش نه نفر از مدرسان معماری جهان در نه دانشگاه دولتی هستند که از طریق نمونه گیری هدفمند گزینش شده اند. گردآوری داده ها با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته صورت گرفت و از نظر مضمونی تحلیل شد و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. شش مضمون اصلی در مصاحبه ها یافت شد: انگیزه های مدرسان، نتایج یادگیری دانشجویان، رویکردهای آموزشی، راهبردهای آموزشی، منابع آموزشی و معضلات آموزشی. بر اساس یافته های پژوهش، مدرسان معماری جهان دانش آموختگانی از رشته معماری هستند که به تاریخ علاقه دارند یا در زمینه تاریخ معماری پژوهش کرده اند. از نگاه آنان اصلی ترین خروجی یادگیری درس تقویت مهارت های طراحی است. آنان برای تدریس از ترکیبِ هشت رویکردِ تاریخ نگارانه، تحلیلی، تطبیقی، توصیفی، سیاق مند، گونه شناسانه، مفهومی و میان فرهنگی استفاده می کنند. اصلی ترین معضلات تدریس عبارتند از اندک بودن زمان درس، توجه بیشتر دانشکده ها به دروس طراحی، فقدان منابع معتبر به زبان فارسی و امکان ناپذیری بازدید از آثار تاریخی برون مرزی. این پژوهش با بررسی انگیزه ها، نتایج یادگیری، رویکردها، راهبردها، منابع و مشکلات آموزشی، به غنای ادبیات آموزش معماری می افزاید و پیشنهادهایی برای توسعه و نوآوری برنامه های درسی ارائه می کند.
ارائه مدل مفهومی اهداف برنامه درسی از منظر آموزش عملگرا در دوره کارشناسی معماری بر مبنای الگوی کلایِن و آکِر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۲
۱۱۰-۹۱
حوزههای تخصصی:
برنامه های درسی در دوره کارشناسی معماری در کشور ما به دلیل عدم توجه کافی به حوزه فعالیت های عملی و مغفول ماندن تربیت حرفه ای، مورد انتقاد قرار گرفته اند. برنامه درسی را ستون مرکزی فرآیند آموزش و وسیله ای برای تحقق اهداف آموزش عالی دانسته اند. لذا هدف از انجام پژوهش حاضر، ارتقای برنامه درسی بر مبنای آموزش مبتنی بر عمل به عنوان رویکردی نوین و پیوند میان آموزش معماری با مقتضیات جامعه و دنیای کار است. این تحقیق در پی پاسخ گویی به دو پرسش است؛ 1. الگوی برنامه درسی در دوره کارشناسی معماری بر مبنای الگوی کلایِن و آکِر چگونه است؟ 2. مدل مفهومی اهداف برنامه درسی از منظر آموزش عملگرا منطبق بر الگوی پیشنهادی چگونه است؟ پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و از روش های فراترکیب و تحلیل محتوا به صورت متوالی استفاده شده است. تحلیل و کدگذاری داده ها با استفاده از نرم افزار Nvivo انجام شد. جهت جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی و مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شده است. ابتدا با روش فراترکیب، 18 الگوی برنامه درسی بررسی و بر مبنای الگوی کلایِن و آکِر، ویژگی های الگوی پیشنهادی بیان شدند، این الگو شامل نه عنصر با مرکزیت اهداف برنامه درسی است؛ به طوری که سایر عناصر همانند تار عنکبوت به یکدیگر وابسته هستند. سپس با تحلیل محتوای اسناد منتخب و فرم های مصاحبه، کدگذاری داده ها انجام شد. پس از تحلیل داده های کیفی، 2437 ارجاع حاصل شد و از تلخیص و طبقه بندی داده ها در نهایت 83 کد باز، 23 کد محوری (19 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی) و 5 کد گزینشی ارائه شد. پس از کشف روابط علی- معلولی مدل مفهومی اسپیرال مشتمل بر 4 هدف، 5 بُعد و 19 شاخصه آموزش عملگرا ارائه شد که در این مدل بُعد مش اهده به عنوان هسته مرکزی و به ترتیب 4 بُعدِ تجرب ه عینی، آزمای شگری، کارآموزی و سودمندی در سطوحی بالاتر، ابعاد آموزش عملگرا را تشکیل می دهند؛ به طوری که سودمندی به عنوان بُعد همه شمول در بالاترین سطحِ ابعاد آموزش عملگرا در بازنگری برنامه درسی و ارتقای آموزش معماری در راستای تربیت حرفه ای ایفای نقش می کند.
آسیب شناسی برنامۀ آموزشی مقطع کارشناسی پیوسته مهندسی معماری از زاویه دید نیاز و اشتغال حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
181 - 195
حوزههای تخصصی:
یکی از معیارهای قضاوت در مورد اثربخشی آموزش معماری کشور، مناسب بودن کیفیت یادگیری افراد با توجه به محیط کاری رشته دانشگاهی آن ها است. این پژوهش درصدد فهم زمینه های اشتغال و توانمندی های متأثر از حوزه های دانشی و مهارتی است که هر جایگاه شغلی به تبع نیازهای موردنظر خود، مطالبه می نماید. بدین منظور نحوه چینش و برنامه ریزی دروس رشته معماری از منظر روابط آن ها با هر مهارت، حائز ارزش جهت بازنگری کیفی و کمی در برنامه مصوب آموزشی مقطع کارشناسی پیوسته این رشته ی دانشگاهی خواهد بود. بدین منظور نوشتار حاضر از منظر هدف یک پژوهش کاربردی و توسعه ای بوده که ماهیت توصیفی-تحلیلی دارا است و تحت روش کیفی و با رویکرد استدلال منطقی درصدد فهم ارتباط پارامترهای مؤثر در زمینه های متداول اشتغال فارغ التحصیلان معماری با دروس آموزشی مصوب رشته در مقطع کارشناسی پیوسته پیش می رود و برای این منظور از قیاس زوجی پارامترهای مهارتی - تخصصی اشتغال معماری و تحلیل سلسله مراتبی، جهت سنجش فراوانی دروس و فراوانی وزنی معیارها و درنهایت تجزیه وتحلیل آماری و استقرایی خود، بهره می برد. براین اساس برنامه آموزشی مصوب ابلاغی دارای بدنه ای صلب و غیر انعطاف پذیر بوده که ضمن عدم پاسخگویی در ایجاد زمینه های مؤثر بر تقویت توان مهارتی دانشجویان جهت ورود به حوزه های متنوع اشتغال به دلیل دید محوری خود، سبب اتلاف وقت دانشجو در حین تحصیل و یادگیری سرفصل هایی گردیده که مخاطب به میزان ارائه شده، از ایشان در محیط حرفه ای استفاده نمی نماید. از سویی دیگر فارغ التحصیلان برتر این نظام آموزشی در تشابه بسیار زیاد با یکدیگر از منظر آموخته های مشابه، رقابت زیادی در زمینه های محدودی دارند.
مدل سازی آموزش معماری با محوریت مطالعات محیط – رفتار
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، واکاوی مساله ی فقدان نظریه در روش آموزش معماری است. عدم رشد کیفی و نبود نگرش به نظریه های اثباتی در آموزش معماری از عوامل بنیادین در پرداختن به جستار حاضر بوده و رویکرد اتخاذ شده با ملاحظه ی نظریه ی امکان گرایی و با هدف استفاده از سودمندی های یک خوانش بین رشته ای همراه با تحدید علوم رفتاری در دو حوزه ی روان شناسی محیطی و مطالعات محیط-رفتار شکل گرفته است. افزون بر این، شناسایی و بازبینی رویکرد ها در سه مقوله ی آموزش معماری، فرآیند طراحی و علوم رفتاری به منظور تدوین مدل نظری پژوهش و بررسی تعامل بین مقولات یاد شده بر اساس روش پژوهش در دو حوزه ی راهبردی توصیفی و تحلیلی مورد نظر بوده که برای دستیابی به مدل سازی نظریه و ارائه ی الگوی آموزش معماری محیط-رفتار محور از طریق استدلال استنتاجی پیگیری شده و در نهایت، در این نوشتار سه قالب اساسی نظام های محیطی، رفتاری و مفهومی برای شکل دهی به ساختار الگو و نظریه ارائه شده است. مدل ارائه شده تلاش داشته است تا روش آموزش را با تاکید بر کسب دانش با رویکرد علوم رفتاری همراه با کاربرد آن در موقعیت های خاص از جمله مراحل تحلیل، ترکیب و ارزیابی در فرآیند طراحی ارائه نماید. همچنین، مشارکت فعال همراه با برانگیختگی را درمیان دانشجویان یک کارگاه برای کسب این دانش که با روش های مختلف که مختص موضوعات محیط – رفتار است را به منظور ایجاد هماهنگی و اشتیاق را به عنوان یک عامل مشاهده گر و مشارکت کننده داشته باشند را تشویق می نماید که این اعمال در قالب فعالیت های فردی یا گروهی قابل تفکیک است. بر این مبنا، روش آموزش مبتنی بر یک روش جامع برای یادگیری دانشجویان است که مسیر آن را فرآیند طراحی محیط- رفتار محور تعیین می نماید. از طرف دیگر تلاش شده است که مربی و یادگیرنده انبوه اطلاعات منتج از مطالعات محیطی و رفتاری را تفکیک، شناسایی و برای کاربرد در طراحی مهیا سازند.