فناوری و دانش پژوهی در تعلیم و تربیت
فناوری و دانش پژوهی در تعلیم و تربیت دوره 3 تابستان 1402 شماره 8
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی آموزش ترکیبی و احساس عدم پذیرش با عملکرد تحصیلی در دانشجویان دانشگاه پیام نور با نقش میانجی اشتیاق تحصیلی، به صورت توصیفی و پیمایشی انجام شد. جامعه ی آماری شامل 743 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور خلخال بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و با کمک جدول مورگان، 248 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی محقق ساخته ی آموزش ترکیبی و پرسشنامه ی احساس عدم پذیرش آماند و همکاران (2020) و اشتیاق تحصیلی وانگ و همکاران (2011)، به همراه نمرات پایان ترم تحصیلی دانشجویان استفاده شد. برای تبیین روابط بین متغیرها، از ضریب همبستگی و برای مدل سازی، از معادلات ساختاری استفاده شد. در یافته ی اولیه، ضریب همبستگی بین آموزش ترکیبی و اشتیاق تحصیلی با عملکرد تحصیلی به ترتیب 369/0 و 386/0 دارای رابطه ی مثبت، اما بین آموزش ترکیبی و احساس عدم پذیرش با عملکرد تحصیلی 212/0- دارای رابطه ی منفی محاسبه شد. یافته ی تحلیل ساختاری نیز نشان از تأثیر مثبت آموزش ترکیبی با نقش میانجی اشتیاق تحصیلی بر عملکرد تحصیلی (37/0=β)، و تأثیر منفی احساس عدم پذیرش با نقش میانجی اشتیاق تحصیلی بر عملکرد تحصیلی (28/0-=β) داشت. نتیجه ی نهایی این که آموزش ترکیبی به همراه اشتیاق تحصیلی به عنوان عامل میانجی، کاهش دهنده ی تأثیرات منفی احساس عدم پذیرش بر عملکرد تحصیلی دانشجویان بود.
ارزیابی وضعیت کاربست فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) در فرآیند یاددهی و یادگیری مدارس هوشمند به روش آمیخته: مطالعه ی موردی (معلمان مدارس هوشمند شهرستان اردل)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف ارزیابی وضعیت کاربست فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) در فرآیند یادهی و یادگیری مدارس هوشمند دوره ی ابتدایی شهرستان اردل انجام شد. روش پژوهش، آمیخته از نوع تبیینی بود. در بخش کمّی به علت کوچک بودن حجم نمونه، کلیه ی معلمان (80 نفر) به روش سرشماری انتخاب شدند. داده های کمّی با استفاده از پرسشنامه ی محقق ساخته گردآوری شد. روایی پرسشنامه، توسط تعدادی از اساتید و کارشناسان علوم تربیتی مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ، 94/ 0 محاسبه شد. در بخش کیفی، مصاحبه با 15 نفر از معلمان و 15 نفر از مدیران انجام گرفت. برای تحلیل داده های کمّی از آزمون تی تک نمونه ای و برای تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد وضعیت کاربست فاوا در پنج مؤلفه: 1. ارتقای تخصص، مهارت فناورانه و سواد رایانه ای معلمان و استفاده آنها از محتوای الکترونیکی در تدریس، 2. استفاده از فاوا برای استمرار فرایند یاددهی-یادگیری، 3. دانش و آگاهی تخصصی معلمان در زمینه ی کاربرد مناسب فنون تدریس نوین، 4. طراحی محتوای الکترونیکی مورد نیاز در تدریس توسط معلمان و 5. نقش دانش آموزان در تولید محتوای الکترونیکی در تدریس و تشویق آنها به جهت کاربست فاوا برای گسترش دانش و تعمیق یادگیری توسط معلمان؛ پایین تر از حد مطلوب بود. با تحلیل داده های کیفی موانع مهمی ازقبیل عدم شناخت معلمان از روش های جدید تدریس؛ عدم رضایت معلمان از کاربرد فاوا و عدم تسلط به مهارت های ICDL ؛ عدم آگاهی از کاربرد نرم افزارهای آموزشی توسط معلمان، دانش آموزان و والدین؛ ضعف انگیزشی معلمان در کاربست فاوا در تدریس؛ عدم دسترسی همه ی دانش آموزان به لپ تاپ کلاسی؛ عدم نیروی متخصص در بهره گیری از فاوا؛ عدم فرهنگ استفاده از شبکه ها و سطح علمی- فرهنگی پایین معلمان، والدین و دانش آموزان؛ دید و نگرش منفی معلمان، والدین و دانش آموزان؛ چالش های مربوط به زیرساخت، امکانات و منابع اقتصادی و همچنین عدم وجود برنامه ی از قبل تعیین شده و چالش های برنامه ی درسی به عنوان چالش های کاربرد فاوا در مدارس هوشمند شناسایی شد.
نقش سواد دیجیتال بر پذیرش فناوری در کتابداران دانشگاه پیام نور
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسی نقش سواد دیجیتال بر پذیرش فناوری در کتابداران دانشگاه پیام نور انجام شد. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه ی کارکنان کتابخانه های دانشگاه پیام نور سراسر کشور به تعداد 318 نفر بودند که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان (1970)، تعداد 175 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه های استاندارد سواد دیجیتالی رودریگوئز و همکاران (2016) و پذیرش فناوری دیویس (2000) بود. یافته های توصیفی نشان داد که میزان سواد دیجیتال و پذیرش فناوری و مولفه های آنها در سطح بالاتر از متوسط قرار دارد. نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نیز نشان داد که در سطح معنی داری 05/0، بین سواد دیجیتال و مؤلفه های آن با پذیرش فناوری رابطه ی معنادار و مستقیم وجود دارد. بر اساس نتایج مدل رگرسیونی، پذیرش فناوری مبتنی بر سواد دیجیتالی به میزان 2/39 درصد قابل پیش بینی است. همچنین، بر اساس نتایج مدل رگرسیون چندگانه، پذیرش فناوری بر اساس مؤلفه های سواد دیجیتال به میزان 2/53 درصد قابل پیش بینی است. بنابراین در تبیین عملکرد مطلوب کتابداران، ضرورت پذیرش فناوری و ارتقاء سواد دیجیتالی پیشنهاد می شود.
نقش برازش تکلیف- فناوری و سازه های مدل پذیرش فناوری در پیش بینی کیفیت تدریس معلمان دوره ی متوسطه
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی کاربرد مدل برازش تکلیف- فناوری و مدل پذیرش فناوری برای ارزیابی کیفیت تدریس معلمان در محیط آموزشی با استفاده از روش همبستگی انجام شد. جامعه ی آماری 410 معلم متوسطه ی دوره ی دوم شهر رفسنجان بودند که 200 نفر بر اساس جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های گاردنر و آمورسو (2004)، کلوپینک و مک کنی (2004) و باس و همکاران (2016) برای سازه های مدل پذیرش فناوری؛ کیفیت تدریس معلمان جاتیلنی و جاتیلنی (2018) و برازش تکلیف- فناوری آجایی (2014) پاسخ دادند. داده ها با روش تحلیل مسیر تحلیل شد. نتایج نشان داد که اثر مستقیم برازش تکلیف- فناوری بر کیفیت تدریس با فناوری معلمان و سهولت و سودمندی ادراک شده و نگرش و نیت رفتاری کاربرد فناوری در تدریس اثر مثبت و معنی دار دارد، اما این تأثیر بر کاربرد واقعی فناوری در تدریس معنی دار نبود. اثر مستقیم نگرش نسبت به کاربرد فناوری بر کیفیت تدریس معلمان با فناوری مثبت و معنی دار ، اما اثر سهولت و سودمندی ادراک شده، نیت رفتاری و کاربرد واقعی فناوری بر کیفیت تدریس با فناوری معنی دار نبود. نتایج اثرات غیرمستقیم برازش تکلیف-فناوری بر کیفیت تدریس با فناوری با واسطه گری پذیرش فناوری در تدریس معلمان نشان داد کلیه مسیرهای زنجیره ای که از طریق سازه های پذیرش فناوری به کیفیت تدریس با فناوری منجر می شود، معنی دار نمی باشند. بنابراین می توان گفت برازش تکلیف- فناوری و پذیرش فناوری در بین معلمان نمونه ی مورد بررسی نتوانست پیش بینی کننده ی کیفیت تدریس با فناوری آنها باشد.
بررسی رابطه ی اختلالات بالینی و سبک های فرزندپروری با وابستگی به بازی های کامپیوتری در دانش آموزان متوسطه ی اول شهر نی ریز
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی اختلالات بالینی و سبک های فرزندپروری با وابستگی به بازی های کامپیوتری در دانش آموزان متوسطه ی اول شهر نی ریز بود. این پژوهش برحسب هدف، کاربردی و برحسب شیوه ی گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری شامل دانش آموزان مقطع متوسطه ی اول شهرستان نی ریز (990 نفر) در سال 1403-1402 بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای تعداد 100 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از آزمون SCL-90-R، پرسشنامه ی سبک های فرزندپروری دیانا بامریند (1971) و پرسشنامه ی وابستگی به بازی های رایانه ای آنتوران (2008) استفاده شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد بین اختلالات بالینی با وابستگی دانش آموزان به بازی های کامپیوتری رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. بین سبک های فرزندپروری قاطعانه با وابستگی دانش آموزان به بازی های کامپیوتری رابطه ی منفی و معنی دار و بین سبک های فرزندپروری مستبدانه و سهل گیرانه با وابستگی دانش آموزان به بازی های کامپیوتری رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین شکایت جسمانی، اضطراب، روان رنجوری و توافق پذیری به عنوان قوی ترین متغیرها برای پیش بینی وابستگی دانش آموزان به بازی های کامپیوتری بودند.
بررسی عوامل رسانه ای مؤثر بر افزایش خیانت اینترنتی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی و تبیین عوامل رسانه ای اثرگذار بر وقوع خیانت آنلاین در ایران است. پژوهش از نوع کیفی است که از روش توصیفی تحلیلی بهره برده است. بدین جهت مفاهیم کلیدی شامل خیانت، خیانت اینترنتی و رسانه، طبق پیشینه ی پژوهش های گذشته که قرابت بیشتری با موضوع داشتند تعریف و سپس هشت عامل به عنوان عوامل رسانه ای که تأثیرگذاری بیشتری نسبت به سایرین داشته اند شناسایی شدند و به تشریح و توصیف آنها پرداخته شد. عوامل رسانه ای اثرگذار بر خیانت مجازی به دو عامل اصلی متنهی می شوند که هر کدام از این دو عامل به چهار زیر عامل مبدل می گردند: 1- عوامل زمینه ساز رسانه ای که اعتیاد، عدم احراز هویت واقعی، دسترسی آسان و هزینه ی کم را شامل می شود و 2- عوامل تضعیف گر رسانه ای که شامل ترویج بی دینی، تغییر سبک زندگی، تخریب حریم خصوصی و جهانی شدن است. نتایج نشان داد که رسانه ها و شبکه های مجازی با گام های آرام و آهسته، تدریجاً پایبندی کاربران و مخاطبان خویش به ارزش ها و هنجارهای پذیرفته شده در فرهنگ و در نتیجه امنیت کانون گرم خانواده را متزلزل می سازند. همچنین رسانه های اجتماعی که جهانی سازی را ترویج می کنند، بر سبک زندگی و الگوی بومی و نگرش و اعتقادات مذهبی خانواده تأثیر منفی دارد و با عادی انگاری روابط فرازناشویی، زمینه ساز وقوع خیانت آنلاین در وهله ی اول و خیانت زناشویی در وهله ی نهایی می شوند. بنابراین پیشنهاد می شود با توجه به ناآشنا بودن و تازگی مفهوم خیانت آنلاین برای تعداد زیادی از افراد جامعه به خصوص جوانان، آگاهی بخشی بیشتری در رابطه با آن با روش ها و ابزارهای متفاوت و شایسته توسط مراجع فرهنگی، اجتماعی و آموزشی انجام پذیرد.