تاریخ نامه ایران بعد از اسلام
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال 14 تابستان 1402 شماره 35 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در دوره تیموریان (حک 771-913ق) آموزه های شیعی بیش ازپیش گسترش یافت به طوری که زمینه ای برای رسمیت یافتن تشیع در سده بعد توسط صفویان شد. گرایش تیموریان به تصوف که آموزه تسامح از عقاید آنان بوده است در این رویکرد تأثیر بسزایی داشته است. ضمن اینکه وجود شاعران شیعی به رشد این پدیده افزوده است. نقش شاعران شیعه و سنّی در پیدایش و گسترش باورهای شیعی سؤال این پژوهش تاریخی است. یافته ها برمبنای بررسی آماری و تحلیل اشعار تعدادی از شاعران شیعه و سنّی در دوره تیموریان مشخص کرد: در این دوران، شاعران شیعه مذهب با سرودن دیوان هایی سرشار از باورهای شیعی، مدح و منقبت امامان دوازده گانه، رعایت ادب و تسامح نسبت به باورهای اهل سنّت و شاعران اهل سنّت با سرودن اشعار فراوان در مدح و منقبت امامان و ستایش حداقلی خلفای سه گانه نقش مؤثری در پیدایش و تحکیم باورهای شیعه و گسترش آن مذهب داشتند. به نظر می رسد سرودن شعر در ستایش بزرگان تشیع، نشانه فضل، و کم کاری در این باب، نشانه کم مایگی شاعر تلقی می شد و عدم اقبال عمومی اشعار را در پی داشت.
بازتاب تحول گفتمان آموزش در آینه نمایش نامه نویسی تجددگرا (۱۲۸۵- ۱۳۲۰ ش.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییر و اصلاح نظام آموزشی دغدغه محوری طیفی از اندیشوران متجدد دوره متقدم پهلوی بود که به مثابه یک گفتمان تجددگرا در سپهر فرهنگی این روزگار جلوه یافت. نمایش نامه یکی از ابزارهای بیان این دغدغه ها بود که به مثابه یک گونه نوشتاری جدید قابلیت بیان مفاهیم نو را در قالبی محاوره ای و داستان وار داشت. در پژوهش حاضر ضمن واکاوی محتوای نمایش نامه های مشروطه و دوره متقدم پهلوی کوشش شده است تا ذهنیت بخشی از نخبگان تجددگرا در پیوند با امر آموزش و نسبت آن با توسعه فرهنگی کشور بررسی شود. بررسی تحلیلی محتوای این نمایش نامه ها از یک تحول در گفتمان آموزش حکایت دارد؛ تحولی که می توان آن را جلوه ای از تجددگرایی تفسیر کرد. نقد نگرش سنتی و عرضه مضامین تازه، مفهوم پردازی نوآیین از «وطن»، پافشاری بر ضرورت آموزش همگانی ازجمله برای بزرگ سالان و تأکید بر تربیت جسم دوشادوش آموزش بازتابی از این تحول گفتمانی است. همچنین تغییر رویکرد نمایش نامه نویسی دوره پهلوی در مقایسه با دوره مشروطه تابعی از شرایط سیاسی زمانه بود که با سیاست های دولت پهلوی در زمینه نوسازی همنوایی داشت. افزون بر این، تمرکز ویژه بر مفهوم آینده بهتر برای «وطن» در این نمایش نامه ها را می توان بازتابی از گفتمان ناسیونالیسم دوره پهلوی دانست که ناظر بر اهمیت آموزش به مثابه دهلیزی برای گذار به یک کشور توسعه یافته و پیشرفته در تلقی تجددگرایان این عصر بود.
مؤلفه های اقتصادی تأثیرگذار در روابط خارجی حکومت های قراقویونلو و آق قویونلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قراقویونلوها و آق قویونلوها در دوران شکل گیری حکومت همواره در پی آن بودند تا روابط خود را با دولت های همجوار به گونه ای تنظیم و اجرا نمایند تا بتوانند نیازهای خود را در زمینه های مختلف ازجمله نیازهای اقتصادی تأمین کنند. چراکه افزایش جمعیت و دام ها نیاز به سرزمین و منابع درآمد مالی بیشتری را طلب می کرد، فرمان روایان هر دو حکومت تلاش می کردند بخشی از نیازهای مالی و اقتصادی خود را از منابع خارج از قلمرو حکومتی در تعامل و یا تعارض با دولت های همجوار تأمین کنند. بررسی نحوه تأمین این نیازهای اقتصادی و تأثیر آن در روابط خارجی حکومت های قراقویونلو و آق قویونلو مسئله این پژوهش است. اینکه نیازهای اقتصادی چه تأثیری در روابط قراقویونلوها و آق قویونلوها با دولت های همجوار داشت، سؤال این پژوهش است. یافته های پژوهش، با رویکرد توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر منابع دست اول نشان می دهد حاکمان قراقویونلوها و آق قویونلوها در دوران شکل گیری همواره تلاش می کردند از طریق تبعیت از قدرت های برتر و یا با تهاجم و غارت و اخذ باج و خراج و توسعه قلمرو ارضی و سلطه بر راه های تجاری و اخذ عواید حاصل از تجارت نیازهای مالی و اقتصادی خود را تأمین نمایند.
زمینه ها و ضرورت های مطرح شدن لایحه حمایت از خانواده و نقش مجالس 21 و 23 شورای ملی در تصویب آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالبات زنان به ویژه در حیطه خانواده که از پیش از انقلاب مشروطه آغاز شده بود تا آغاز دهه 1340/ 1961 به نتیجه ای نرسیده بود و زنان همچنان در مسائلی همچون طلاق، چندهمسری، و حضانت فاقد حقوق مناسب بودند. اگرچه در اسفند 1341/ 1963، محمدرضاشاه با اعطای حق رأی به زنان، تحولی در موقعیت اجتماعی و سیاسی آنان ایجاد کرد، اما جایگاه حقوقی آنان در نظام خانواده همچنان شکننده و لرزان بود. به دنبال تلاش های بی نتیجه سناتور مهرانگیز منوچهریان جهت تصویب قانون حمایت از خانواده، طولی نکشید زنان حزب «ایران نوین» دولت را ترغیب به اقدامی جهت تصویب قانون ویژه ای در رابطه با حمایت از خانواده کردند و این لایحه در سال 1346/ 1967 به تصویب رسید، اما کم و کاستی های آن باعث شد در سال 1353/ 1974 یک لایحه اصلاحی در مجلس به تصویب برسد که حاوی شرایط بهتری برای زنان شد. پژوهش حاضر ضمن بررسی زمینه ها و ضرورت های مطرح شدن لایحه حمایت از خانواده، در تلاش است با تکیه بر مشروح مذاکرات مجلس، به این پرسش پاسخ دهد که مجالس 21 و 23 چه نقشی در تصویب لوایح حمایت از خانواده داشتند. یافته های تحقیق نشان می دهد نمایندگان حاضر در این مجالس به گونه ای مستقل و جدی این لوایح را مورد بررسی قرار داده، به چالش کشیده و نشان دادند که نقش آنان صرفاً تأیید صرف لوایح دولتی نیست، به طوری که وزارت دادگستری ناچار به تغییراتی در برخی مواد آن ها شد.
بازاندیشی در علل و زمینه های تشکیل شورای مغان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شورای مغان یکی از مشهورترین وقایع دوره نادری بود که بیشتر تصور شده برای تغییر سلطنت رقم خورد. اما در پشت صحنه، نادر اهداف چندگانه ای ازجمله موروثی شدن سلطنت در خاندان او، عدم حمایت بزرگان و رؤسای طوایف از خاندان صفوی، تنظیم مناسبات داخلی با توجه به شرایط جدید و اتخاذ رویکرد سیاسی و مذهبی خاصی در قبال آن، مناسبات جدید و حل اختلاف قدیمی با حکومت عثمانی داشت. نکته مهم دیگر دعوت و حضور بخش هایی از مردم در شورای مغان بود که در ظاهر امر برای کسب مشورت فراخوانده شدند. تعدد و تکثر موارد مطرح و درهم تنیده در شورای مغان، به حدی است که مسئله کانونی و محوری آن در پرده ابهام قرار دارد. چرا نادر شورای مغان را تشکیل داد و غرض اصلی از برگزاری و نیز لزوم آن، چه بود؟ شاید در وهله نخست همان گونه که مکرر گفته اند هدف از برگزاری آن، انتقال حاکمیت از صفویه به نادر بود. این ادعا با قراین و شواهد تاریخی و رویه قدرت گیری و موقعیت نادر و موارد مطرح شده در شورای مغان سازگاری ندارد، بلکه به نظر می رسد موضوع مهم تری در این فرایند دخیل بود. ازجمله نادر به قلمرو وسیع تری می اندیشید که با قلمرو صفویه متفاوت و بسیار وسیع تر از آن، و ازنظر جمعیتی، بیشتر اهل سنت بودند. از دیگر سو، برگزاری آن در راستای تلاش نادر برای بازتعریفی جدید از تنظیم مناسبات پیچیده قدرت داخلی و خارجی بود که درنهایت با عوامل دیگر، مجموعه ای درهم تنیده ایجاد کرد که او را به تشکیل شورای مغان سوق داد.
زمینه ها و علل تحول اندیشه علمای شیعه ایران عصر قاجار از «سلطنت معموله» به «سلطنت مشروطه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از روی کار آمدن دولت صفویه، علمای شیعه می بایست این نهاد نوظهور را در فقه سیاسی تئوریزه می کردند. لیکن فقدان الگو، و مباینت الگوی سلطنت با برخی اندیشه های کلامی شیعیان، چالشی در این مسیر به حساب می آمد. اما نهایتاً ایشان با حفظ بنیادهای کلامی، مبنی بر غاصب شمردن هر نوع حکومتی در عصر غیبت، با تسامح، با الگوی سلطنت کنار آمدند، و نهاد سلطنت را به عنوان پدیده ای ضروری در عصر غیبت پذیرفتند. در این الگو، سلطان، عطیه ای الهی در رأس جامعه بود که مردم باید از نافرمانی او احتراز جویند. هرچند در دوره مشروطیت، برخی علما تداوم این اندیشه را خواستار بودند، لیکن برخی فقهای شیعه برخی از مؤلفه های سلطنت معموله را منشأ بحران های اقتصادی و سیاسی ایران ارزیابی می نمودند. ایشان در آثار مکتوب و بیانات خود، سلطان مقید به قانون را پیشنهاد می کردند که آشکارا برخی از مؤلفه های سلطنت معموله را به چالش می کشید. این مقاله بر آن است با روش توصیفی تحلیلی و برپایه منابع کتابخانه ای، به خصوص رسائل سیاسی علمای ایران، به این سؤال پاسخ دهد که چه عواملی تغییر رویکرد گفتمانی علمای شیعه در باب سلطنت را به وجود آورده است. در ابتدا گفتمان سلطنت معموله را با مؤلفه هایش و نیز زمینه اقبال اندیش مندان به این گفتمان را بررسی و سپس گفتمان سلطنت مشروطه را به همراه مؤلفه هایش غوررسی نموده ایم. ازآنجاکه چرخش گفتمانی محتاج تضعیف گفتمان پیشین و در مرحله دوم وجود گفتمان بدیل است، در انتها تغییر بافت اقتصادی و به تبع آن ناکارآمدی سلطنت معموله و خدشه در این گفتمان را تبیین نموده و توضیح داده ایم هم زمانی این خدشه، با وجود یک بدیل حکمرانی، یعنی سلطنت مشروطه همراه بوده است. لذا این دو دست در دست هم داده، دلایل و عوامل این چرخش گفتمانی علمای پیشرو را شامل می شود. این تغییر گفتمان ازاین رو برای علمای پیشرو مهم بود که مقدمه ای لازم برای اصلاحات بنیادین دولت در ایران بوده است.
The History of the Ideas of “Absence” and “Presence” in the Khafīfīyya Order in Shiraz(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The Khafīfīyya Order is attributed to Ibn Khafīf, Sūfī of the fourth century AH (882/982) who lived in Shiraz. The concepts of Absence ( ghaybah ) and Presence ( ḥoḍūr ) are central ideas in Ibn Khafīf's school. However, the existing literature provides only a brief mention of this attribution to Ibn Khafīf, the founder of the Khafīfīyya Order. Given the lack of in-depth study on Ibn Khafīf's social approaches, this article seeks to elucidate the significance of mentioned ideas within Ibn Khafīf's intellectual framework and expound on the interpretation of their meanings. This research adopts Chandler's semiotic approach to delve into the ideas of "absence and presence" within context. The findings of this study reveal that Ibn Khafīf endeavored to show isolation and seclusion as different and sometimes even contradictory acts of abstinent ( tark ) from worldly matters.