مقالات
حوزه های تخصصی:
پارسایی و زهد یکی از مهم ترین ویژگی های ادیان بوده چنانکه بسیاری را به ترک دنیا و «رهبانیت» کشانده است. در میان ادیانی مثل مسیحیت روش رهبانیت عمومیّت و مقبولیت بیشتری داشته است. نظر اسلام در باره ی رهبانیت، بهترین راه، تمسّک به آیات قرآن و روایات منقول از معصومین (ع) می باشد؛ چنانکه از ظاهر منابع اسلامی پیداست، خداوند در قرآن کریم در چهار آیه به واژه ی رهبانیت اشاره نموده است؛ برای فهم آنچه در قرآن کریم پیرامون رُهبانیت آمده است؛ مفسّرین اسلامی اعم از شیعه و سنّی در برداشت مفهومی رهبانیت نظراتی داده اند، به نحوی که امکان استنباطِ معنای قطعی مفهومی این واژه با دشواری همراه شده است؛ پس بایسته است که آنها را در پرتو روایات و احادیث نبوی تفسیر نمائیم.
در این مقاله نویسنده بر آن است که ضمن بررسی محتوای روایاتی که آمده است، دیدگاه واقعی اسلام را به رهبانیت هر چه بهتر روشن نماید؛ لذا سعی براین است، تا با دو دسته از روایات ناظر بر نفی و تأیید رهبانیت و بررسی «مصادیق رهبانیت» در منابع مستند شیعه و اهل سنت - که دو نوع برداشت مختلف از روایات آورده اند(چنانکه برخی رهبانیت را معنای مثبت و برخی منفی گرفته اند)- تعارض و پارادوکس میان دو مفهوم مثبت و منفی از آن را از دیدگاه اسلام، مورد تحلیل قرار دهد.
«صمت و خاموشی از دیدگاه عرفا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیر و سلوک دارای ارکان ، آداب و احوالی است . یکی از ارکان سلوک را صمت و سکوت دانسته اند . در قرآن و احادیث همیشه سکوت به عنوان یک ارزش و یک نشانه والا مطرح گردیده است . در متون منثور و منظوم عرفانی نیز سکوت و خاموشی از شرایط خلوت و از ابزارهای رسیدن به کمالات عرفانی است و دارای فواید و نتایجی است ؛ برخی از عرفا اصل طریقت را سکوت دانسته اند ؛ از آنجا که خاموشی دارای انواع و گونه هایی است و درباره سکوت صوفیان نظریات و عقاید گوناگونی وجود دارد، به گونه ای که برخی خاموشی را ترجیح نهاده و برخی گفتار را ، این مقاله بر آن است تا حد مقدور ، نخست به تحلیل مفهوم صمت و خاموشی در قرآن و احادیث و امهات متون عرفانی و سپس به مثنوی معنوی به عنوان یکی از این آثار که سکوت و خاموشی عرفانی در آن بازتاب و جلوه خاصی دارد بپردازد .
«از فنا در خود تا بقا در حق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای رسیدن به حقیقت حقه هستی و جاودانگی، انسان باید فانی شود تا بقا یابد. انسان باید خویشتن خویش را نابود کرده تا بتواند به خویشتن حقیقی دست یابد که آن جز ذات باقی حق نیست. در این مرحله انسان اثری از خود نمی بیند، به هر چه می نگرد اوست. منیّتی نیست تا اظهار وجود نماید. فنا اقسام مختلفی دارد ولی مهمترین مراتب فنا از میان این اقسام، سه نوع افعالی، صفاتی و ذاتی است؛ البته در تمامی مراتب فنا گونه ای بقا هست. انسان فانی به چنان معرفتی می رسد که هیچ حجابی برایش باقی نمی ماند و تمام حقایق را آن گونه که هست درمی یابد. و در نهایت به این معرفت می رسد که هیچ موجودی از خود استقلالی ندارد و همه فانی در ذات حق هستند.
«بیماری های دل و روش های بهبود آن از منظر قرآن و ادبیات عرفانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نگارنده با جستاری در فرهنگ ها و متون عرفانی، ضمن ارائه تعاریف مختلف از قلب و دل، با استناد به آیات قرآن کریم و احادیث، بیماری هایی را که باعث انحراف و دگرگونی دل و در نتیجه افسردگی و موت قلبی می شود را با شواهدی از ادبیات عرفانی بیان می نماید، با توجه به اینکه خدای متعال در قرآن کریم، ضمن برشمردن بیماری های قلب، راه بهبودی آن را نیز متذکر شده است، نگارنده بعد از بررسی بیماری های دل، بر طبق آیات قرآن و احادیث، طریق بهبودی آن را همراه با شواهدی از متون نظم و نثر عرفانی بیان می نماید تا تأثیر پذیری ادبیات عرفانی از آیات قرآن مجید، نیز مشخص گردد.
«پژوهشی در آرای عرفانی و سلوک معنوی شیخ نجم الدین کبری»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالجناب احمد خیوقی، معروف به شیخ نجم الدین کبری، مفسر، محدث و عارف نامور ایران و اسلام بود که بیش از دو دهه از زندگی خویش را به سیر و سیاحت علمی و معنوی در ممالک اسلامی پرداخت و در این سفرها، علوم اسلامی خاصه علم حدیث و طریقت معنوی و عرفانی را از استادان بزرگ عصر، فراگرفت و بعد از تهذیب نفس ، تحصیل علوم معنوی و دریافت مقام ارشادی از سوی شیخ خویش، به زادگاهش، خوارزم بازگشت و در سال های 585 ق، تا 618 ق ، در آن سرزمین به اشاعه آموزه های عرفانی و حمایت از مشتاقان طریقت اهتمام ورزید؛ وی علاوه بر تحریر آثار فراوان در سیر و سلوک ، به پرورش مریدانی از خطه خراسان و ماوراء النهر پرداخت و از این طریق ، علوم عرفانی را علی رغم جوسیاسی و مذهبی حاکم بر دارالملک خوارزمشاهیان،رونق و استمرار داد. در این اثر ، بر آنیم ، پس از ارزیابی حیات علمی و مذهبی شیخ نجم الدین، جو مذهبی و دینی منطقه خراسان، ماوراء النهر و خوارزم، در عصر او، آموزه های عرفانی و معنوی شیخ در گرگانج، مرکز امپراتوری شرق عالم اسلام، خاصه مناظره او به عنوان مدافع طریقت و کشف و شهود با امام فخر رازی، نماینده مشرب کلامی و استدلالی تجزیه و تحلیل نماییم.
«بررسی مراتب نور و الوان آن در آراء عرفانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقصود سالک از طی عقبه های پر پیچ و خم سلوک، کسب معرفت و رسیدن به قرب الهی و مقام توحید است. بنابراین او پا را از عالم ماده فراتر می گذارد و در عالم دیگری سیر می کند. در هر مرتبه از مراتب سلوک به مکاشفاتی از عالم غیب دست می یابد و محبوب خود را به صورت نور یا الوان گوناگون مشاهده می کند.
عرفا معتقدند که مراد از «نور» در عرفان، خداوند سبحان است که آفریننده آسمان ها و زمین است و تمام کاینات هستی از انوار او بهره مند گشته اند.
عارفانی چون «عین القضات همدانی»، «نجم الدین کبری»، «نجم الدین رازی»، «مولوی» و «شیخ محمود شبستری» بر اساس شیوه سلوک خود تجربیات عارفانه خویش را درباره دریافت نور و رنگ های گوناگون عالم برتر از ماده بیان داشته اند. در این مقاله دیدگاه هریک از آن ها بررسی شده است.
«مولانا و تشیع در غزلیات شمس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضرنشان دادن میزان علاقه مولانا به برخی عنصرهای مذهب تشیع است . اگر چه به رغم ادعای برخی از مسلمانان شیعی مذهب نمی توان او را شیعی دانست .
نشانه هایی که از غزلیات شمس و دیگر آثار او یافته ایم، حکایت از آن دارد که این شاعر عارف به علی(ع) نه به مثابه خلیفه چهارم مسلمین؛ بلکه بسی فراتر از این به دلیل فضل و ویژگی های اخلاقی این انسان کامل، عشق می ورزد و به همین دلیل به آن چه با وی در پیوند است، گاه به صورت حقیقت و گاه به شکل نمادین اشاره می کند . از این گذشته ، مولانا به امام حسین (ع) و کربلا و شهادت ، هم در برخی از غزلیات خویش توجه نشان داده است.
نکته دیگری که در این مقاله بدان پرداخته شده ، نوع تأثیرپذیری مولانا از این مقوله های آیینی است . زیرا در بسیاری از اشارت های او می توان دریافت که او نه آگاهانه و با دریافت تاریخی ، بلکه غالباً به گونه یی نا آگاهانه و بارویکردی اسطوره یی به این مسایل نگاه می کند.
«ابن فارض و معرفت عاشقانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار عرفای بزرگ اسلامی بیانگراین حقیقت می باشد که دو عنصر محبت و معرفت نقش مهمی هم در شکل گیری و هم در مرز بندی این آثار وزین داشته اند. هر چند کمتر عارفی یافت می شود که آثارش از این دو عنصر مهم بی بهره باشد لیکن طایفه ای از عرفای اسلامی بیشتر معرفت گرا می باشند و عنصر معرفت در آثارشان نمود بیشتری دارد و طایفه ای دیگر محبت گرا می باشند و عنصر محبت و عشق در آثارشان جلوه بیشتری دارد .
ابن فارض مصری (576-632 ه.) از اکابرعرفای محبت گرای سده هفتم هجری است که محبت عاشقانه خویش را در تائیه کبری عرضه داشته و عشق بازان کوی معشوق را به خمخانه ساقی کشانده، جام وجودشان را از نور باده محبت برافروزانده است .
این مقاله با عنوان (ابن فارض و معرفت عاشقانه) تلاشی است در جهت تبیین دیدگاه محبت گرایانه ابن فارض در تائیه کبری و کوششی است در بیان سیر عاشقانه محب و محبوب در مراتب و اطوار عشق.
«نقش عناصر طبیعت و نمادپردازی در عرفان و هنر اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر اسلامی دارای گنجینه عظیمی از معانی عمیق عرفانی و حکمت الهی است؛ زیرا این هنر ریشه در بنیان های ژرف تفکری معنوی و الهی دارد. این هنر، گاه با خلق صورت های جدید و گاه با بهره گیری از تصاویر و فرم های هنری گذشته همچون ایران باستان و ایران قبل از اسلام و با نگرش و معنا بخشی مجدد به آنها به پی ریزی فرهنگی بس غنی و شکوفا در تمدن اسلامی پرداخت. متاسفانه ما در بررسی « هنر اسلامی» شاهد گستره وسیعی ای از نگرش ها و رویکردهای تاریخی در قالب « تاریخ هنر» بوده ایم و جای خالی نگرش هایی عمیق تر با نگاهی فلسفی به این هنر در بستر رویکردهای فلسفی به هنر قابل مشاهده است. در واقع تعمق در جنبه درونی این هنر و زبان رمزگونه و لسان تمثیلی آن که حاوی بنیان هایی متافیزیکی و عرفانی بوده ضرورتی انکار ناپذیر است و کاستی های فراوانی در این زمینه همچنان در محافل دانشگاهی مشاهده می شود. در این مقاله به بررسی معنای نمادین و رمزگونه این هنر پرداخته و چرایی لزوم وجود چنین لسانی را برای این هنر مورد بررسی قرار می دهیم. سپس به معنای نمادین برخی نقوش، تصاویر و همچنین تاثیر عناصر طبیعت در هنر اسلامی خواهیم پرداخت و در کنار این عناصر، برخی بنیان های عرفانی و متافیزیکی این هنر را بررسی می کنیم.
«عرفان، حماسه و دوگانگی ها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه در بسیاری از بخش بندی ها،میان عرفان و حماسه، جدایی ها ی ریشه ای وجود دارد، همسانی های زیادی نیز در میانشان می توان یافت با چشم اندازی ژرف در رزمنامه ها،به این دستاورد می رسیم که زمینه های عرفانی،در باورها و آیین های باستانیان ریشه دوانده و ردپای عرفان در نوشته های حماسی،آشکارا نمودار است.از این نگاه،همه نوشته ها و داستان های رزمی، از شمار شاهنامه فردوسی، گرشاسب نامه اسدی، بهمن نامه، کوش نامه، شهریارنامه، بانوگشسب نامه، برزونامه و...گنجایش بررسی دارند.دوگانی ها اگرچه در روساخت، پایه های زیرین عرفان و حماسه را استوار ساخته اند، در ژرف ساخت، پیوستگی های اساسی با هم دارند. نیک و بد، سوروسوگ، بوش وکوشش، شایست و ناشایست، تاریکی و روشنی، اهورا واهریمن، فرشته و دیو و...هریک، آمیختاری از دیگری است و با دنبال کردن هر یک از این ها می توان به دیگری رسید.روشن است که بدون کاربردی ساختن این شاه کلید فکری، راهیافت در اندیشه های عرفانی- حماسی ایران، آب در هاون کوبیدن و زیره به کرمان بردن است.