۱.
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش ابعاد سرشت و منش و خود دل سوزی در پیش بینی کیفیت زندگی زنان مبتلا به دردهای اسکلتی عضلانی بود. این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش کلیه بیماران مبتلا به دردهای اسکلتی عضلانی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اردبیل بود. .نمونه پژوهش 210 نفر بیمار مبتلا به درد اسکلتی عضلانی بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خوددلسوزی ریس و همکاران (2011)، ابعاد سرشت و منش کلونینجر و همکاران (1994) و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1989) استفاده شد. داده های پژوهش با روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه تجزیه و تحلیل شدند.نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که خوددلسوزی (31%)، ابعاد سرشت (22%) و ابعاد منش (31%) از واریانس مشترک کیفیت زندگی را تبیین کردند.این یافته ها بیان می کند که دلسوزی به خود و ابعاد سرشت و منش نقش قابل ملاحظه ای در پیش بینی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دردهای اسکلتی عضلانی دارد. این نتایج تلویحات مهمی در زمینه پیشگیری، آسیب شناسی و مقابله بالینی درد دارد. شماره ی مقاله: ۱
۲.
یکی از چالش های اصلی درمان بیماری مزمن، تبعیت بیماران از دستورات درمانی است. هدف این پژوهش تعیین نقش میانجیگرانه تاب آوری در رابطه بین در رابطه بین سبک های دلبستگی و تبعیّت از درمان در مبتلایان به بیماری مزمن بود. طرح پژوهش، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت و فشار خون استان گیلان درسال 1399 بود. تعداد 399 نفربه روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق مقیاس دلبستگی کالینز و رید(RAAS)، مقیاس تاب آوری کونر و دیویدسون (CD-RISC) و پرسشنامه تبعیت از درمان مدانلو انجام شد. پردازش داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر در محیط نرم افزار AMOS-24 و تحلیل بوت استراپ در برنامه Macro پریچر و هایز (2008) انجام شد. بین تبعیّت از درمان با تاب آوری و سبک دلستگی ایمن و اجتنابی رابطه مستقیم معنی دار یافت شد (01/0p<). اما بین تبعیّت از درمان با دلسبستگی دوسوگرا رابطه ای مشاهده نشد (05/0p>). برازش مدل میانجی پس از حذف دو مسیر غیرمعنادار بهبود یافت و با آزاد کردن خطای کوواریانس بین دلبستگی دوسوگرا با دلبستگی ایمن و اجتنابی برازش مطلوبی حاصل شد (00/1CFI=،086/0RMSEA=). تحلیل بوت استراپ آشکار ساخت تاب آوری در رابطه بین متغیرهای درونزا و برونزا به طورمعنی داری میانجیگری می کنند. ضریب تعیین مدل نهایی نشان داد تمامی متغیرهای برونزا و میانجی، 21 درصد از تغییرات تبعیت از درمان را پیش بینی می کنند. تاب آوری و الگوی دلبستگی در تبعیت بیماران از پروسیجر درمان دارای اهمیت هستند و پیشنهاد می شود در برنامه درمانی مبتلایان به بیماری مزمن مهارت ها و راهبردهای مقاومت در برابر استرس بیماری و افزایش ظرفیت مقابله سازگارانه با شرایط تهدید کننده زندگی گنجانده شود. شماره ی مقاله: ۲
۳.
رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر رویکرد تلفیقی جدید در درمان های روان شناسی است که رفتاردرمانی شناختی را با درمان راه حل محور و روان شناسی مثبت نگر به بهترین وجه ترکیب کرده است. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر و رفتاردرمانی شناختی سنتی بر بهزیستی ذهنی و تاب آوری در نوجوانان با علائم افسردگی بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. به این منظور، از بین دانش آموزان پسری که نمره افسردگی شان بالاتر از نمره برش بود، و ملاک های ورود و خروج را دارا بودند، به تصادف 17 نفر به گروه آزمایشی1 (رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر)، 17 نفر به گروه آزمایشی 2 (رفتاردرمانی شناختی)، و 17 نفر به گروه کنترل (بدون مداخله)، اختصاص یافتند. مقیاس های بهزیستی ذهنی دانش آموزان و تاب آوری کونور و دیویسون به عنوان پیش آزمون اجرا شدند، و پس از اجرای مداخلات، مقیاس های فوق به عنوان پس آزمون اجرا شدند. یک ماه پس از اجرای پس آزمون، مقیاس های فوق به عنوان پیگیری اجرا شدند. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که نمرات دانش آموزان در بهزیستی ذهنی دانش آموزان و تاب آوری در مرحله پس آزمون و پیگیری در رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر در مقایسه با رفتاردرمانی شناختی و گروه کنترل به طور معناداری بالاتر بود. به نظر می رسد که؛ رفتاردرمانی شناختی مثبت نگر برای تقویت مولفه های عملکرد مثبت می تواند اثربخشی بیشتری داشته باشد. لازم است پژوهش های بیشتر این موضوع را مشخص کنند. شماره ی مقاله: ۳
۴.
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش خود پنداره، تنظیم هیجان و اضطراب کرونا در پیش بینی رفتارهای خود مراقبتی مرتبط با بیماری کووید-19 انجام شد. روش پژوهش حاضر همبستگی (مبتنی بر پیش بینی) بود. جامعه آماری پژوهش را افراد 18 تا 45 سال شهر تهران در سال 1399-1400 تشکیل دادند. به این منظور، نمونه ای شامل 355 نفر زن و مرد بزرگسال به روش نمونه گیری در دسترس و به صورت اینترنتی از طریق شبکه های مجازی به پرسشنامه های رفتارهای خود مراقبتی، راهبردهای تنظیم هیجان، مقیاس وضوح خود پنداره و مقیاس اضطراب بیماری کرونا پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج آزمون همبستگی نشان داد که بین اضطراب کرونا، ارزیابی مجدد شناختی و وضوح خودپنداره با رفتارهای خودمراقبتی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد، و بین فرونشانی با رفتارهای خودمراقبتی همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد. نتایج رگرسیون نشان داد متغیرهای وضوح خودپنداره، اضطراب کرونا و ارزیابی مجدد شناختی پیش بینی کننده ی مثبت و معنی دار افزایش رفتارهای خودمراقبتی هستند، اما فرونشانی پیش بینی کننده ی منفی و معنی دار آن است. با توجه به یافته های بدست آمده، می توان به منظور تعیین اولویت های آموزشی و مداخلات روانشناختی در جهت افزایش رفتارهای خود مراقبتی و کاهش خطر ابتلا به بیماری کووید-19 بهره گرفته شود. شماره ی مقاله: ۴
۵.
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های مقابله ای مادر در دوران همه گیری کرونا ویروس بر کیفیت زندگی کودکان 1 تا 6 ساله بود. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادرانی که کودکان 1 تا 6 ساله دارند، بود. که به صورت اینترنتی پرسشنامه ها را تکمیل نمودند. حجم نمونه شامل 325 نفر در نظر گرفته شد. ابزار مورداستفاده در این پژوهش پرسشنامه طرح واره ناسازگار اولیه یانگ(YSQ- SF)، سبک های مقابله با استرس اندلر و پارکر (CISS) و پرسشنامه کیفیت زندگی کودکان 1تا 6 سال (TAPQOL) بود. جهت تجزیه وتحلیل داده های پژوهش از روش رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد که طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های مقابله ای مادر می توانند 32 درصد از کیفیت زندگی کودکان را در بحران کرونا تبیین کنند. همچنین نتایج ضرایب رگرسیون نشان داد که طرح واره های ناسازگارِ محرومیت هیجانی، رهاشدگی، انزوای اجتماعی، نقص/شرم، وابستگی، آسیب پذیری در برابر بیماری، گرفتار/ خویشتن تحول نیافته و معیارهای سرسختانه مادر پیش بینی کننده کیفیت زندگی کودک در دوران همه گیری کرونا ویروس می باشد. بنابراین پرداختن به وضعیت طرح واره های مادر و سبک های مقابله ای که به کار می گیرد در جهت بالا بردن کیفیت زندگی کودکان بسیار مؤثر است. شماره ی مقاله: ۵
۶.
هدف: این مطالعه با هدف پیش بینی مولفه های درد مزمن بر اساس سبک دلبستگی ناایمن، ذهنی سازی و تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به درد مزمن با طرح توصیفی مقطعی و به روش همبستگی انجام شد و جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به درد مزمن که از فروردین تا مرداد 1399 به کلینیک یلدا بیمارستان امام خمینی در شهر تهران مراجعه کردند و نمونه پژوهش شامل 339 نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های درجه بندی درد مزمن ون کورف، دلبستگی بزرگسال هزن و شیور، ذهنی سازی فوناگی و دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومر پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از نسخه 22 نرم افزارSPSS انجام شد و مشخص شد تأثیر متغیرهای پیش بین دشواری تنظیم هیجان، ذهنی سازی و دلبستگی های ناایمن بر روی ناتوانی درد نشان از تأثیر مثبت دشواری تنطیم هیجان (52/0= β) و دلبستگی ناایمن اضطرابی (30/0= β) در سطح معنی داری کمتر از 05/0 (001/0>p-value ) و (001/0=p-value) می دهد. در بررسی شدت درد، دشواری تنظیم هیجان با (53/0= β) و دلبستگی ناایمن اجتنابی با (13/0= β) با میزان (001/0>p-value ) و (01/0=p-value) نشان از معنی داری در سطح معنی داری کمتر از 05/0 با میزان مثبت این دو متغیر پیش بین را می دهد که با استفاده از این یافته ها می توان در جهت بهبود و ارتقای سلامت روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن به انجام اقدامات موثری مبادرت ورزید. شماره ی مقاله: ۶