۱.
مقدمه: نظر به مزمن و طولانی بودن بیماری مولتیپل اسکلروزیس و اهمیت شاخص خودانتقادی و خستگی در این بیماران، لزوم توجه به کاربرد درمان های شناختی رفتاری و نسل سوم آن در این بیماران مغفول مانده است. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی و رفتاری مبتنی بر خستگی و درمان خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت . روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری (2 ماهه) بود. آزمودنی ها با دامنه سنی 40-20 سال و با مقیاس ناتوانی جسمانی (EDSS) یک تا 5/5 و هدفمندانه و داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های آزمایشی و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه در مرحله پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری 2 ماهه به پرسشنامه های خستگی فیسک (1994) و خودانتقادی تامسون و ظروف (2004) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده تحلیل کوواریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس مختلط با اندازه گیری مکرر نشان داد که درمان شناختی و رفتاری مبتنی بر خستگی و خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس اثربخش هستند. همچنین اثرات مداخله پس از 2 ماه پیگیری بر روی کاهش نمرات خستگی و خودانتقادی حفظ شد . نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش می توان از آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر خستگی و خوددلسوزی شناختی در کنار مداخلات دارویی برای کاهش خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس در مراکز درمانی استفاده نمود.
۲.
مقدمه: در چند دهه اخیر برداشت های تازه ای از زیبایی شده و زیبایی به عنوان جذابیت و بی نقص بودن تعریف می شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین برازش مدل ساختاری روابط بین گرایش به جراحی زیبایی با تصویر بدنی منفی و باورهای غیرمنطقی با میانجی گری تنظیم شناختی هیجان در زنان متقاضی جراحی زیبایی شهر بوشهر بود . روش: روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان متقاضی جراحی زیبایی که در سال 1399 به کلینیک های زیبایی شهر بوشهر مراجعه کرده بودند را شامل می شد. حجم نمونه متشکل از 400 نفر خانم بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب گردیدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه های گرایش به جراحی زیبایی اعتمادی فر و امانی (1392)، تصویر بدنی لیتلتون و همکاران (2005)، باورهای غیرمنطقی جونز (1969) و تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (2001) بود. یافته ها: نتایج نشان داد که متغیرهای تصویر بدنی منفی و باورهای غیرمنطقی با میانجی گری تنظیم شناختی هیجان پیش بینی کننده گرایش به جراحی زیبایی در زنان بودند. همچنین تحلیل داده ها نشان دهنده مناسب بودن شاخص ها بوده و مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. یافته های مدل ساختاری نشان داد که مسیر تصویر بدنی منفی و باورهای غیرمنطقی با تنظیم شناختی هیجان به طور مستقیم و با گرایش به جراحی زیبایی با میانجی گری تنظیم شناختی هیجان معنادار می باشد . نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، می تواند برای روان درمانگران و مشاوران در ارائه مشاوره تخصصی به زنان متقاضی جراحی پروتکلی مبنی بر اصلاح باورها و شناخت های غیرمنطقی و آموزش سبک های مقابله ای جهت کاهش تصویر بدنی منفی و باورهای غیرمنطقی و افزایش تنظیم شناختی هیجان معرفی نماید.
۳.
مقدمه: با توجه به افزایش قابل توجه شیوع چاقی و اضافه وزن در ایران به خصوص در کودکان سن مدرسه، شناسایی عوامل ایجادکننده چاقی کودکان اهمیت دارد. هدف پژوهش حاضر تدوین مدل چاقی کودکان بر اساس استرس فرزند پروری و شاخص توده بدنی مادر با میانجی گری روش های غذادهی است . روش: نمونه آماری پژوهش را 460 نفر از دانش آموزان 7 تا 11 ساله مدارس شهر تهران به همراه مادران آنها تشکیل داده اند. آزمودنی ها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. پس از اندازه گیری شاخص توده بدنی کودکان و مادران، پرسشنامه های استرس فرزند پروری (فرم کوتاه) و شیوه های غذادهی والدین، توسط مادران تکمیل شد. داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری و با بهره گیری از نرم افزار Amos تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: مدل به طور کلی از برازش مناسبی برخوردار بود. بر اساس نتایج تحلیل مسیر شاخص توده بدنی مادر، استرس والدینی، غذا دادن هیجانی، غذا دادن ابزاری، غذا دادن کنترلی و غذا دادن تشویقی به صورت مستقیم شاخص توده بدنی کودک را پیش بینی می کنند. نتایج به دست آمده نشان داد شاخص توده بدنی مادر و استرس والدینی به صورت غیرمستقیم با میانجی گری روش های غذادهی مادر از جمله غذادادن هیحانی، ابزاری، کنترلی و تشویقی نیز شاخص توده بدنی کودک را پیش بینی می کنند . نتیجه گیری: یافته این این پژوهش نشان داد این روابط می تواند به عنوان مدل، چاقی کودکان را پیش بینی نماید و به بینش های مفیدی از نظر مداخلات در پیشگیری منجر گردد.
۴.
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر نوسانات خلقی، کیفیت خواب و عملکرد جنسی در زنان یائسه بود . روش: در یک طرح توصیفی- همبستگی، تعداد 306 نفر (204 زن، 102 مرد) از روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان یائسه مراجعه کننده به خانه های سلامت منطقه هفت شهر تهران در سه ماهه اول سال 1397 بود. از بین این جامعه تعداد 30 نفر انتخاب و به دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. از جامعه آماری مورد نظر بر اساس روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفراز زنان برگزیده شدند، گروه آزمایشی شامل 15 نفر و گروه کنترل نیز شامل 15 نفر بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ﺗﻮﺳﻂ واﺗﺴﻮن و ﻫﻤﮑﺎران (۱۹۸۸)، شاخص عملکرد جنسی زنان روزن و همکاران (2000) و کیفیت خواب پیتزبورگ (1989) استفاده شد. سپس با استفاده از روش کواریانس چند متغیری نسبت به تحلیل داده ها پرداخته شد. یافته ها: نشان داد، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود عملکرد جنسی، کاهش خلق منفی و کیفیت خواب در زنان یائسه موثر می باشد . نتیجه گیری: این روش درمانی اجتناب ها را هدف درمانی خود قرار می دهد تا به منظور تجربه کردن به جای کنترل یا تغییر دادن ارزیابی های منفی یک بازگشایی اساسی بوجود آورد. بنابراین می توان گفت از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد جهت بهبود عملکرد جنسی، خلق و افزایش کیفیت خواب در زنان یائسه می توان استفاده کرد.
۵.
مقدمه: این پژوهش به منظور بررسی رابطه بین اعتیاد به فضای مجازی و مشکلات خوردن با نقش تعدیلی خود دلسوزی در دانش آموزان دختر انجام شده است . روش: روش این پژوهش از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دختر مقطع یازدهم و دوازدهم متوسطه شهرستان نوشهر می باشند که از بین آن ها 148 نفر با استفاده از جدول کرجسی و مورگان به روش خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه های مقیاس خوردن اجباری کاگان و اسکویرس، پرسشنامه اعتیاد به شبکه های اجتماعی مبتنی بر موبایل و فرم کوتاه مدت مقیاس خود دلسوزی رائس و همکاران را تکمیل نمودند. از شاخص های توصیفی مانند میانگین و انحراف استاندارد برای تجزیه وتحلیل داده ها و از تحلیل مسیر برای آزمون فرضیه ها استفاده شد. یافته ها: نتایج آماری نشان داده است اثر غیرمستقیم مشکلات خوردن به واسطه اعتیاد به فضای مجازی معنی دار است، همچنین اثر غیرمستقیم مشکلات خوردن به واسطه خود دلسوزی مثبت و منفی نیز معنی دار است . نتیجه گیری: با توجه به نتایج، خود دلسوزی در رابطه بین اعتیاد به فضای مجازی و مشکلات خوردن نقش تعدیل کنندگی دارد.
۶.
مقدمه: دیابت بارداری یک مشکل بهداشتی در حال افزایش در سراسر دنیا و یکی از شایع ترین عوارض دوران بارداری است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراشناختی بر راهبردهای کنترل فکر و کاهش اضطراب زنان مبتلا به دیابت بارداری بود . روش: روش پژوهش حاضر مداخله ای از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری مراجعه کننده به مراکز جامع خدمات سلامت کاشان با محدوده سنی 18 تا 45 سال بودند. تعداد نمونه در پژوهش حاضر 30 نفر (15 نفر در هر گروه) با روش نمونه گیری هدفمند (زنانی که مبتلا به دیابت بارداری و در 16 هفته اول بارداری بودند) بود. برای اجرای مداخله از برنامه درمان فراشناختی ولز و برای اندازه گیری متغیرهای وابسته از سیاهه اضطراب بک (BAI) و پرسشنامه کنترل فکر(TCQ) و برای تحلیل داده ها نیز از تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد درمان فراشناختی بر کاهش اضطراب (05/0p<) و کنترل فکر و ابعاد آن در زنان مبتلا به دیابت بارداری معنادار است (05/0p < ) . نتیجه گیری: با توجه به نتایج، جهت عملی کردن و دسترسی آسان به برنامه های درمان فراشناختی برای زنان مبتلا به دیابت بارداری با اجرای کلاس های درمان فراشناختی در مراکز بهداشت و سلامت می توان راهبردهای کنترل فکر آن ها را بهبود و اضطراب آن ها را کاهش داد.
۷.
مقدمه: در شرایط شیوع گسترده ویروس کرونا، رفتارهای خودمراقبتی نقش مهمی در سلامت فردی و عمومی دارد در نتیجه شناسایی پیشایندهای آن مهم است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف ارزیابی نقش شفقت خود، تنظیم هیجان و اضطراب کرونا در پیش بینی رفتارهای خودمراقبتی اعضای خانواده مبتلا به کوید-19 انجام گرفت . روش: در پژوهش مقطعی حاضر از طرح همبستگی استفاده شد. جامعه پژوهش، اعضای خانواده افراد مبتلا به کوید-19 بودند، و 235 نفر به روش دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از یک خودگزارشی 10 سوالی رفتارهای خودمراقبتی، مقیاس اضطراب کرونا، مقیاس تنظیم هیجان و مقیاس شفقت خود استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین مهربانی به خود (مولفه اول شفقت خود) و علائم روانی اضطراب کرونا با رفتارهای خودمراقبتی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد، و بین راهبرد تنظیم هیجان فرونشانی و رفتارهای خودمراقبتی رابطه منفی و معناداری است. اما دو مولفه شفقت خود شامل تجارب مشترک انسانی و ذهن آگاهی، و راهبرد تنظیم هیجانی ارزیابی مجدد و علائم جسمی اضطراب کرونا با رفتارهای خودمراقبتی رابطه معناداری نداشتند. همچنین، مهربانی با خود، علائم روانی اضطراب کرونا و راهبرد فرونشانی هیجان پیش بینی کننده رفتارهای خودمراقبتی کرونا بودند . نتیجه گیری: بنابراین، در توضیح رفتارهای خودمراقبتی مرتبط با شیوع ویروس کرونا توجه داشتن به مهربانی با خود، علائم روانی اضطراب کرونا و راهبرد فرونشانی هیجان کمک کننده خواهد بود.
۸.
مقدمه: بروز بیماری های خاص همچون سرطان در فرزندان، سلامت روان مادران را با آسیب جدی مواجه می سازد، لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر درمان مبتنی بر شفقت بر خودمراقبتی و خستگی از شفقت مادران دارای کودکان مبتلا به سرطان انجام گرفت . روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری 45 روزه بود. بدین منظور 25 مادر دارای کودکان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به مرکز آموزشی - درمانی امید اصفهان در سال 1397 به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند (12 مادر در گروه آزمایش و 13 مادر در گروه گواه). گروه آزمایش درمان مبتنی بر شفقت را 8 جلسه 90 دقیقه ای، در طی دو ماه و نیم دریافت نمودند اما گروه کنترل تا پایان مرحله پیگیری هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه خودمراقبتی (گالینا و همکاران، 2015) و پرسشنامه کیفیت زندگی حرفه ای (استم، ۲۰۰۵) بود. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیره نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت بر خودمراقبتی و خستگی از شفقت مادران دارای کودکان مبتلا به سرطان در مراحل پس آزمون و پیگیری تأثیر معنادار دارد (001/0>p) . نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود که از درمان مبتنی بر شفقت به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود خودمراقبتی و کاهش خستگی از شفقت مادران دارای کودک مبتلا به سرطان استفاده شود.
۹.
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان فعال سازی رفتاری بر انعطاف پذیری شناختی و افسردگی در بیماران با سابقه جراحی قلب انجام شد . روش: پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون یا گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه بیماران قلبی جراحی شده در بیمارستان های قلب شهر تبریز بود. بر این اساس حدود 60 نفر در دو گروه 30 نفری شامل گروه آزمایش (30=N) و گروه کنترل (30 =N) و به روش در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های استاندارد افسردگی بک، استیر و براون (1996) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و واندر وال (2010) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره درمان فعال سازی رفتاری بر افسردگی (05/0P > ) و انعطاف پذیری شناختی (01/0P > ) و مولفه های آن از جمله جایگزین ها (05/0P > )، کنترل (01/0P > )، جایگزین هایی برای رفتارهای انسانی (05/0P > )، موثر می باشد. بنابراین استفاده از درمان فعال سازی رفتاری بر افسردگی و انعطاف پذیری شناختی و مولفه های آن از جمله جایگزین ها، کنترل و جایگزین هایی برای رفتارهای انسانی گروه آزمایش تاثیر معناداری داشته است . نتیجه گیری: گروه درمان فعال سازی رفتاری باعث کاهش افسردگی و افزایش انعطاف پذیری شناختی و مولفه های آن از جمله جایگزین ها، کنترل و جایگزین هایی برای رفتارهای انسانی آن در بیماران جراحی قلب شده می باشد.
۱۰.
مقدمه: زندگی با محدودیت های دیابت، با پریشانی های خاص روانی همراه است. بنابراین؛ این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی روش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری و آموزش خودمراقبتی و ترکیب آن دو بر کیفیت زندگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفته است . روش: این پژوهش، یک ک ارآزم ایی ب الینی تص ادفی چهار گروه ی دو س ر کور و از نوع طرح بین - درون آزمودنی های آمیخته است. نمونه پژوهش، شامل 60 فرد مبتلا به دیابت نوع 2 بود که به صورت هدفمند از بین اعضای انجمن دیابت کرمان و مطب های خصوصی پزشکان متخصص داخلی انتخاب شدند. این بیماران، پس از همتاسازی به لحاظ سن و جنسیت، به روش تصادفی در 4 گروه 15 نفره جایگزین شدند و گروه های آزمایش در 8 جلسه مداخلات مربوطه را اخذ کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماهه از اعضای هر 4 گروه، با پرسشنامه 36 سوالی کیفیت زندگی، انجام یافت. یافته ها: طبق نتایج تحلیل واریانس بین - درون آزمودنی های آمیخته، میانگین نمرات کیفیت زندگی (سلامت جسمی و روانی) در مراحل پس آزمون و پیگیری در مقایسه با مرحله پیش آزمون، افزایش یافته بود و افزایش رخ داده تا مرحله پیگیری پایدار مانده بود . نتیجه گیری: هرچند آموزش های پزشکی و خودمراقبتی و مداخلات روان شناختی، به تنهایی نیز برای افراد مبتلا به دیابت لازم و مفید هستند، اما برای ارتقا کیفیت زندگی و پایداری نتایج به دست آمده، همراهی و ترکیب مداخلات پزشکی و روان شناختی، ضرورت دارد.