علم و تمدن در اسلام (تمدن اسلامی و دین پژوهی سابق)
علم و تمدن در اسلام سال دوم تابستان 1400 شماره 8 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
متجددان و روشنگران امارت بخارا در واکنش به وا پس ماندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این امارت و سپس به دنبال تسلط روسیه تزاری بر منطقه آسیای مرکزی که منجر به آشنایی با مظاهر تجدد و فرهنگ روسی و اروپایی شد، خواستار اصلاحاتی در زمینه های گوناگون از جمله ادبیات و نظام آموزش و پرورش شدند. این تفکر به شکل گیری حرکتی با عنوان «نهضت معارف پروری» به رهبری احمد مخدوم دانش (1243 – 1314 ه .ق./ 1828 – 1897 م.) انجامید. احمد دانش عامل عقب ماندگی جامعه خویش را دو نیروی حاکم در بخارا؛ اربابان عرصه سیاست و مذهب دانست و خواستار اصلاحات سیاسی، آموزشی، ادبی و فرهنگی در جامعه سنتی بخارا شد. نگارنده در این پژوهش بر آن است تا با نگاهی به فعالیت های احمد دانش به این سؤال پاسخ دهد، دانش با هدف اصلاحات بخارا چه اقداماتی انجام داد و این اقدامات چه دستاوردها و واکنش هایی را در پی داشت؟ نتایج تحقیق حاکی از آن است که او با انتقاد از استبداد حاکمان و جهل و عقب ماندگی روحانیون محافظه کار و سعی درهمه فهم شدن و به تعبیری مردمی شدن آثار ادبی و نوشتاری و برگشت به سنت های اصیل ملی و تاریخی در امور فرهنگی، در صدد اصلاح جامعه برآمد و خواستار تغییر نگاه به نقش حکومت، مردم و دین در جامعه بخارا شد؛ در واکنش به فعالیت های احمد دانش، علمای محافطه کار بخارا او به کفر و بدعت گذاری متهم کردند.
عوامل انحطاط تمدن اسلامی از منظر پژوهشگران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انحطاط تمدنی به طور عام و تمدن اسلامی به طور خاص از مقوله هایی است که مورد توجه اندیشمندان مختلف حوزه تاریخ، تمدن، الهیات، فلسفه، سیاست و علوم اجتماعی قرار گرفته است و از منظرهای گوناگون به آن پرداخته اند. پیشرفت و درخشش خیره کننده تمدن اسلامی در سده هایی از تاریخ و سپس زوال و افول علمی آن، این پرسش را در اذهان اندیشه گران و پژوهشگران شکل داد که چه عواملی بر انحطاط تمدن اسلامی تأثیرگذار بوده است؟ در این مقاله، به لحاظ گستردگی دامنه موضوع، مقوله انحطاط تمدن اسلامی از دیدگاه تاریخ تمدن نویسان و پژوهشگرانی که بر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی متمرکز شده اند، مطرح شده و عواملی را که این دو دسته برشمرده اند، بیان کرده است. یافته پژوهش نشان می دهد که از نگاه این پژوهشگران، دو دسته عوامل درونی و بیرونی بر انحطاط تمدن اسلامی تأثیرگذار بوده اند و ازاین دو، عوامل درونی جامعه اسلامی، در انحطاط تمدنی مسلمانان نقش اساسی داشته و تأثیر عوامل بیرونی، به سبب مساعدبودن شرایط درونی بوده است.
تحلیل لزوم تغییر و همگرایی علوم دانشگاهی در ظهور تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به تحلیل رابطه علوم در مراکز علمی دانشگاهی در سطح دنیا می پردازد. دانشگاه به عنوان مرکز گسترش علوم نتوانسته است در خود و روح بشری همگرایی ایجاد نماید. شاهد این ناتوانی در ارتقاء جایگاه مادی و معنوی روح انسانی، عدم توانایی ساختار دانشگاهی در نیل به هدف واحد است؛ که آن ها را نسبت به هم واگرا می نماید. عدم وجود جایگاه حکیم و علامه جامع العلوم، در خروجی دانشگاه ها، مساله جدی است که مراکز علمی بدان مبتلا هستند. در این مقاله به روش توصیفی به ارزشیابی مولفه ها و برآوردی از نظر خبرگان به همراه گردآوری نتایج تجربی اتفاقات و پیامدها پرداخته شده و نتیجه آن بهره مندی از رویکرد ایجاد پارادایم جدید در حرکت تمدنی جهان اسلام است. در ابتدا، با استفاده از جمع آوری داده ها، مفاهیم مرتبط با آسیب ها، چالش ها و موانع تمدن نوین اسلامی استخراج و سپس مدل مفهومی مبتکرانه پیشنهاد گردیده است. یافته های پژوهش نشان دادند یک تمدن پارادایم ساز و مبتنی بر اصول غیراقتباسی، می تواند در دانشگاه ها با تغییر رویکرد به اصول اساسی توحیدی در معنای عام، عملی و بین رشته ای، که مضمون اصلی دانشگاه اسلامی بوده و می تواند منجر به حکمت محوری در توسعه آموزش عالی و تمدن سازی گردد، محقق شود. برخلاف نگاه سکولار به دانش، یعنی علمی که در مصادیق، اثری از روابط دیگر علوم و الهیات نمی بیند، و جز انحراف در مسیر انسان نیست. دانشگاه ها می بایست با تغییر نگرش و سبک، نه تغییر ماهیت، به همگرایی برسند و از مسیر غیرالهی فاصله بگیرند. ایجاد این همگرایی علوم می تواند به پارادایم مبتنی بر تمدن اسلامی و ظهور تمدن نوین علمی منجر شود.
بررسی کتابشناسانه آثار تئودور نولدکه در زمینه شرق شناسی تمدن اسلامی(1836- 1930م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از قرن نوزدهم با شروع تحقیقات شرق شناسی اسلامی در سرزمین های آلمانی زبان (آلمان، بلژیک، اتریش، لوکزامبورگ، سوئیس)، شاهد جایگاه حاشیه ای آن در زندگی فکری محققان این ناحیه هستیم. وجود تعابیر عامیانه، بر جدی نبودن و حالت تفننی داشتن مطالعات شرق شناسانه در آلمان دلالت دارد. با وجود این، سرزمین ژرمن محققان بزرگی در زمینه مذکور در دامان خود پرورش داد که از جمله این شرق شناسان تمدن اسلام می توان تئودور نولدکه، خاورشناس برجسته و متخصص تاریخ و تمدن اسلام را نام برد. پژوهش حاضر بر آن است تا با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی به بررسی افکار و انگیزه های این شرق شناس معروف آلمانی بپردازد. با واکاوی منابع مختلف می توان گفت، بهره مندی نولدکه از علوم مختلف، هم چون، آگاهی از علوم مربوط به خاورشناسی، پرداختن و توجه به رشته های تاریخ و تمدن اسلامی، تسلط بر زبان های سامی، حقیقت جویی، نگاه لغت شناسانه و دقت و بصیرت در تمام آثار برجای مانده از وی از جمله دستاوردهای این پژوهش نسبت به شخصیت علمی این مستشرق به شمار می رود.
مواجهه مفهومی بوم گرایانه سیدجمال الدین اسدآبادی و آیت الله محمدحسین نائینی غروی با تمدن غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حفاظت از اسلام در برابر هجوم همه جانبه غرب به همراه تأمین زندگی و معیشت مردم مسلمان، مسأله ای است که ایرانیان طی 150 سال گذشته با آن مواجه بوده اند. نخستین مرحله این مسأله، تضاد یا تعامل معنایی مفاهیم مدرنی چون آزادی-رهایی، دموکراسی-مشروطه طلبی، توسعه-پیشرفت، تمدن-تجدد و مانند آن است که از آن به بحران مفاهیم در علوم انسانی یاد می کنند. سیدجمال الدین اسدآبادی و آیت الله محمدحسین نائینی غروی از پیشگامان دینی تقابل و تعاضد با مفاهیم مدرن اند اما این دو با دو روش متمایز یکی با حفظ اصالت سنت، متمرکز بر تحمیل معانی سنتی بر مفاهیم مدرن و دیگری با استدلال عدم تغایر مفاهیم مدرن با اسلام، ناظر بر تحمیل معانی مدرن بر مفاهیم سنتی با مفهوم تمدن به معنای جدید خود یعنی توسعه و ترقی مادی روبرو شده اند. نوشتار حاضر با تمرکز بر مقوله تمدن به تبیین این دو روش و نتایج حاصله با کاربست روش تحلیل محتوا می پردازد.
تطورات معنای علم از دیدگاه چالمرز و نقد آن (با تکیه بر آراء حمید پارسانیا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم و چیستی آن از موضوعات بسیار چالش برانگیز در میان متفکران عصر حاضر است. آلن فرانسیس چالمرز در کتاب چیستی علم خود درباره ماهیت و چیستی روش های علمی بر اساس استقراء گرایی، ابطال گرایی، معقول گرایی، نسبی گرایی، نظریه های نظم گریز و آفاق گرایی بحث نموده است. در کتاب دیگرش با عنوان علم و تولید آن نیز با بیان نظریه پوزیتیویستی و راهبرد تاریخی-جامعه شناختی سعی در دفاع از عینیت دانش علمی دارد؛ اما یافته ها حاکی از آن است که چالمرز در تبیین چیستی علم در اثر اول خود دارای ایراداتی است. هرچند سعی نموده به گونه ای آن ها را در کتاب دوم خود برطرف نماید؛ اما ازآنجاکه مبانی فکری او برخاسته از نظریه کنت و به تبع آن کانت و مبانی پوزیتیویستی است نتوانسته بین ذات داشتن و برساخته بودن علم جمع کند و در تبیین چیستی علم توفیقی به دست آورد. نگارنده به دنبال دست یابی به پاسخ این پرسش است که علم از دیدگاه آلن فرانسیس چالمرز چیست و خوانش او از علم چه تطوراتی داشته است؟ در نوشتار حاضر ابتدا به روش نقد درونی مبانی اندیشه چالمرز در دو اثر یادشده بررسی شده و سپس با استفاده از آراء حمید پارسانیا نقد بیرونی شده است. استاد پارسانیا جهت برون رفت از بحران ماهیت علم، آن را دارای هویت ذاتی و نفس الامری می داند که در جهان دوم و سوم باانگیزه ها و زمینه هایی وارد می شود و منحصر در دانش آزمون پذیر نیست. در نوشتار حاضر با استفاده از تبیین جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن علم و معرفت پاسخ اشکالات چالمرز در چیستی علم تبیین شده است.