۱.
یکی از بنیادی ترین شاخصه های مرجعیت علمی که به لحاظ تاریخی باورمندی به مرجعیتِ مرجع و سرآمدی او را بر دیگر مدعیان اثبات می کند، شاگردپروری است. این اصطلاح بدین معناست که هر مربی، معلم یا استاد با کاربست تمهیداتی برنامه ریزی شده، فراگیرانش را افرادی متخلّق، کارآمد و متخصص بار می آورد و آنان را برای ایفای نقش های متناسب علمی در جوامع انسانی آماده می سازد. فرایند شاگردپروری بر اساس اصول و روش های خاصی انجام می گیرد. مسئله این پژوهش چگونگی کاربستِ هوشمندانه و نظام مند این فرایند در نظام آموزشی امام صادق (ع) است. سؤال این است که الزامات، اصول و روش های شاگردپروری در مکتب علمی امام صادق (ع) در حوزه آموزش و اخلاق چگونه محقق شده است؟ روش پژوهش تحلیل محتوا با رویکرد کیفی و تحلیل مضمون و روش جمع آوری داده ها، بررسی اسناد و مدارک است. واحد بررسی، گزارش ها و روایات تاریخی با تکیه بر روایت مشهور به «رجل شامی» است. راویان متعددی تعداد شاگردان امام را از یک تا 200 نفر تا خانه پر از جمعیت گزارش کرده اند. شاگردپروری نخبگانی در دستور کار امام قرار داشته و امام بر این نکته تحفظ داشته اند که شاگردان در همان رشته هایی که تخصص دارند به مناظره بپردازند. بررسی نمونه انتخابی از مناظرات علمی امام صادق (ع) نشان داد که تربیت برنامه ریزی شده شاگردان متخصص و نخبه در رشته های مختلف بر پایه اصول آموزشی هشتگانه و اصول اخلاقی پنج گانه و با استفاده از روش های آموزشی هفتگانه و روش های اخلاقی سه گانه انجام گرفته است.
۲.
نخستین دوره شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در افریقیه و مغرب در عهد دولت اغلبیان به وقوع پیوست. قیروان به مثابه بغداد در شرق اسلام، مرکز فرهنگی و علمی در غرب جهان اسلام شد و عالمان و دانشمندان آنجا را به عنوان سرزمین رحله های علمی جهت کسب معارف، تحقیق و ترویج علم می پنداشتند. امیران اغلبی خود را تابع خلافت عباسی می دانستند و از سنت ها و شیوه های مرسوم دولت عباسیان، که بر سنت های ایرانی تکیه داشت، پیروی می کردند. آن ها در صدد انتقال علوم و معارف از شرق اسلام به افریقیه بودند و برای این منظور کوشیدند، دانشمندان و سرآمدان علوم را به سوی خود فرا خوانند. در عصر اغلبی، بنا به دلایل مختلف ایرانیان بسیاری در افریقیه و شهرهای مغرب اقامت داشتند و در پیشرفت و گسترش فرهنگ وتمدن اسلامی مشارکت جستند. اینکه ایرانیان چگونه و در چه زمینه هایی باعث انتقال و گسترش مظاهر و عناصر فرهنگ و تمدن اسلامی به افریقیه در دوره اغلبیان شدند، مسئله اصلی این پژوهش می باشد. این مقاله بر اساس رویکرد مطالعات تاریخی و بهره گیری از منابع و متون تاریخی اصیل و تحقیقات نوین و به روش توصیفی - تحلیلی سامان یافته است. یافته ها نشان می دهد که گروهی از ایرانیان در عصر اغلبیان به افریقیه مهاجرت کردند و در انتقال فرهنگ و تمدن اسلام و ایران از شرق جهان اسلام به مغرب اسلامی نقش بزرگی داشته و در عرصه های دیوان سالاری، شکل گیری و گسترش علومی چون فقه، ادبیات، پزشکی، هنر و معماری و کشاورزی تاثیر گذار شدند.
۳.
ولایت یزد در سده هشتم هجری تحت تسلط حاکمان مظفری قرار داشت. آنان در خلأ قدرت سیاسی پس از فروپاشی ایلخانان توانستند در یزد و مناطق همجوار با به دست گرفتن قدرت، منشأ تحولات سیاسی گردند. در کنار رویدادهای سیاسی هر حکومتی، توجه به جریان ها و گرایش های فکری نیز به عنوان یکی از عناصر مهم در تبیین رویکرد های تمدن ساز ضروری می نماید. از این رو مقاله حاضر در صدد است به روش توصیفی-تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به این سئوال پاسخ دهد که: موقعیت و جایگاه اجتماعی گرایش های مختلف فکری در یزد دوره حاکمیت آل مظفر (718 -۷۹۵ ق) چگونه بوده است؟ بدین منظور تلاش کرده ایم تا با تحلیل رابطه میان گرایش های مختلف فکری با امرای مظفری، تصویری مناسب از فضای فکری این دوره در یزد ترسیم نماییم. یافته های این پژوهش، نشان می دهد در این دوره، گروه ها و جریان های مختلف فکری اعم از علما، شیوخ و عرفا و سادات هر یک به لحاظ جایگاه خود و حمایت آل مظفر از آنان و اهتمام امرای مظفری در تأسیس مدارس و اختصاص موقوفات بسیار بر آن ها و حضور علما، حکما و عرفا از ولایات همجوار به یزد در توسعه علوم و معارف و رونق حیات فکری و اجتماعی عصر خویش، تأثیر بسزایی داشته اند.
۴.
یکی از دوره های شکوهمند تمدن اسلامی، دوره امارت سامانیان بود. سامانیان نسبت به ترویج دانش اهتمام داشتند و با حمایت مالی از دانش و دانشوران، سبب گسترش حوزه های دانش می شدند. هدف این تحقیق، پاسخ به این پرسش است که دولت سامانی چگونه با سیاست های اقتصادی خود در حوزه دانش تأثیر می گذاشت؟ پژوهشگران با انتخاب چارچوب نظری؛ « دولت یکی از مؤلفه های تأثیرگذار در حوزه دانش است و می تواند بنا به نیاز و اقتضائات خود، دانش را تولید یا گسترش و رشد آن را متوقف کند» و بر اساس منابع موجود کتابخانه ای با روش توصیفی- تحلیلی در پی پاسخ به پرسش فوق است. دستاورد پژوهش حاضر این است که: سامانیان با حمایت مالی از عالمان - در قالب معافیت دانشمندان از خراج، اعطای صله و قرار دادن موقوفات برای طلاب- در پیشرفت دانش های نقلی، گام های اساسی برداشته بودند. دیوان حِسبه سامانی در گسترش فقه سیاسی و فقه معاملات مؤثر بود. دولت سامانی با ایجاد یا توسعه جوامع، رباط ها و کتابخانه ها، به صورت عمده به گسترش دانش های نقلی و سپس دانش های عقلی کمک مؤثر می کرد. دانش های حساب و ریاضیات، نجوم و هیئت و جغرافیا، به سبب کارکرد اقتصادی که داشتند، توسط دولت سامانی حمایت شده و توسعه یافته بودند. مدارس حنفی و شافعی با حمایت مالی دولت سامانی اداره می شد و در نتیجه، فقه حنفی و شافعی پیروان زیادی در قلمرو سامانیان داشتند. دانش های نقلی و دینی به جهت مشروعیت بخشی به دولت، بیشتر مورد توجه بوده و به این سبب، توسعه و گسترش یافته بودند.
۵.
سیاحان اروپایی دیدار کننده از ایران در عصر صفوی به لحاظ مأموریت و نیز اشتیاقی که به شناخت ایران و بازتاب آن در غرب داشتند، به بررسی اوضاع گوناگون سرزمینی، جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، فرهنگی، علمی و دیگر وجوه حیات زیستی و تمدنی ایران آن عصر پرداخته و آگاهی های ارزشمندی را ارائه داده اند. یکی از موضوع های مورد توجه آن ها وضعیت علمی جامعه ایران بوده که با رویکردی مقایسه ای با وضعیت علمی اروپا، به بررسی و نقد آن پرداخته اند. نگاه این سیاحان به عنوان ناظران جستجوگر بیرونی در ارزیابی این موضوع می تواند در شناخت برخی از وجوه تمدنی ایران اسلامی سودمند باشد. در این مقاله، هدف بررسی موقعیت علمی ایران در عصر صفویه از خلال گزارش های سیاحان اروپایی است که بر اساس مطالعات کتابخانه ای و به روش توصیفی- تحلیلی، انجام شده است. پرسشی که در این پژوهش طرح شده این است که سیاحان اروپایی، وضعیت علمی جامعه ایران عصر صفویه را چگونه بازتاب داده اند؟ یافته های پژوهش نشان داده است که گزارش های سیاحان ترسیمی از وضعیت علمی ایران عصر صفوی و نگرش ایرانیان به علم و دانش را به دست می دهد که افزون بر بیان مزیت ها و برتری های حوزه دانشی، ضعف ها و نقایص و عقب ماندگی های علمی آن را نیز مطرح کرده و در واقع با دیدی مقایسه ای و انتقادی به این موضوع پرداخته اند.
۶.
محمد بن جریر طبری مورّخ، مفسّر و فقیه بزرگی بود که در دانش های گوناگون دوره اش سرآمد بود. او در دوره ای می زیست که علم نجوم جایگاه ویژه ای میان علوم داشت، با توجه به اینکه برخی از دانشمندان مسلمان نگرش مثبتی نسبت به علم نجوم نداشتند، بررسی دیدگاه طبری به عنوان یک مفسّر و موّرخ در ارتباط با علم نجوم در پاسخ به این پرسش که او تا چه اندازه از علم احکام نجوم و علم هیئت نجوم در کتاب تاریخی و تفسیری خود بهره برده است، ضروری به نظر می رسد. مساله اصلی پژوهش تبیین جایگاه علم نجوم نزد طبری است، یافته های پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته، بیانگر آن است که طبری در هر دو اثر از نجوم و منجمان فراوان سخن گفته است. طبری در مقام یک مفسّر ضمن توجه به علم هیئت نجوم تلاش نمود علیرغم سیطره هیئت بطلمیوسی بر محافل علمی دوره اش، آیات را طبق آن تفسیر ننماید و در مقام یک مورخ ضمن توجه به علم هیئت نجوم در مقدمه کتابش بدون توجه به چالش های دینی در مورد احکام نجوم با همان روش محدّثان به نقل روایات منجمان در این حوزه می پردازد، اگرچه تلویحاً این علم را ضمن بیان روایاتی زیر سؤال می برد.