مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش برنامه های عقیدتی شبکه ی ماهواره ای وصال در تغییر مذهب بین شهروندان خوزستانی و دستیابی به راهبردها و راهکارهای علمی و عملی در جهت مهار یا کاهش اثرات این پدیده در خوزستان بوده است. جامعه آماری پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، شامل ساکنین برخی از شهرهای استان خوزستان نظیر شهروندان شهرستان های سوسنگرد، حمیدیه، اهواز، شاور و شوش می باشند که از این جامعه آماری با بهره گیری از روش نمونه گیری گلوبه برفی تعداد 161 نفر از افراد گرایش یافته به وهابیت، به-عنوان حجم نمونه قابل دسترسی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ی محقق-ساخته با مقیاس پنج گزینه ای لیکرت بوده که روایی آن با نظرات خبرگان تائید شد و پایایی آن با آلفای کرونباخ برابر با 71/0 شد که نشان دهنده پایایی مناسب ابزار است. داده های آماری با استفاده از رگرسیون براساس مدل مفهومی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. از تجزیه و تحلیل یافته ها می توان بیان داشت که رابطه معکوس و معناداری بین میزان استفاده از برنامه های شبکه ی ماهواره ای وصال با حفظ هویت مذهب شیعی وجود دارد؛ یعنی با افزایش میزان استفاده از ماهواره ی مذکور، پایبندی و تقید افراد به حفظ هویت مذهب شیعی، کاهش و گرایش به وهابیت زیادتر می شود.
بررسی و تحلیل جامعه شناختی تغییرات بین نسلی گروه های مرجع آموزشی و دینی مطالعه موردی: شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل جامعه شناختی تغییرات بین نسلی گروه های مرجع آموزشی و دینی است که با روش پیمایشی و استفاده از ابزار پرسشنامه انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل کل شهروندان 15 سال به بالای شهر کرمانشاه است که بر اساس سرشماری سال 1395 برابر با 855523 نفر بوده است. از این جمعیت تعداد 575 نفر بر اساس فرمول کوکران مشخص و با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد که سن، میزان درآمد، گرایش به نوگرایی، تغییر مناسک دینی، مهاجرت و استفاده از رسانه های جمعی با گروه مرجع آموزشی دارای رابطه معنادار می باشند. همچنین سن، میزان تحصیلات، میزان درآمد، تغییر مناسک دینی و استفاده از رسانه های جمعی با گروه مرجع دینی دارای رابطه معنادار می باشند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیونی نیز نشان می دهد که دو متغیر مناسک دینی و گرایش به نوگرایی توانسته اند 25/0 از تغییرات مربوط به گروه مرجع دینی و 31/0 از تغییرات گروه مرجع آموزشی را تبیین نمایند.
تحلیل گفتمان قدرت نرم(القای فرهنگی) آموزش زبان و ادبیات فارسی در راهبرد دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرصه روابط بین الملل امروزه به طرز خیره کننده ای تحت تاثیر عوامل فرهنگی قرار دارد و از این رو کسب وجهه و اعتبار و نفوذ در افکار عمومی و به عبارت دیگر دسترسی به قدرت نرم از اهداف مهم دولت ها در سیاست بین الملل و عرصه دیپلماسی فرهنگی است گرچه به صراحت بیان نمی شود .از آنجایی که آموزش زبان و ادبیات فارسی و در پی آن گسترش یافتن این مهم سبب تفاهم روز افزون بین فرهنگ ایرانی با سایر فرهنگ ها را فراهم می آورد همچنین این نکته که هرچه افراد بیشتری به یک زبان تسلط یابند نفوذ فرهنگی آن زبان و به تعبیر دیگر قدرت نرم که خود از ابزارهای مهم سیاست خارجی کشور است، قوی تر و گسترده تر خواهد شد و از نفوذ فرهنگ بیگانه کاسته می شود و این همه بدان جهت است که آموزش زبان و به تبع ادبیات(فرهنگ و تمدن) موجبات القای فرهنگی در عرصه دیپلماسی فرهنگی را ایجاد می نماید. لذا این مقاله با روش کتابخانه ای و با رویکردی توصیفی – تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است که نقش آموزش زبان و به تبع، ادبیات فارسی در گسترش دیپلماسی فرهنگی و روابط فرهنگی چگونه ارزیابی می شود . یافته های پژوهش نشان دهنده نقش عمده آموزش و گسترش زبان و ادبیات فارسی در دیپلماسی فرهنگی به وسیله شناخت بن مایه های فرهنگی و القای فرهنگی و مولفه های قدرت نرم می باشد که جزء لاینفک سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد.
ارائه مدل ارزیابی اثربخشی اجرای خط مشی های برنامه پنج ساله توسعه جمهوری اسلامی ایران در سازمان تأمین اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش ارائه مدل ارزیابی اثربخشی اجرای خط مشی های برنامه پنج ساله توسعه جمهوری اسلامی ایران در سازمان تامین اجتماعی بوده است. روش: در این پژوهش به منظور ارزیابی خط مشی های اجرا شده از روش ترکیبی استفاده شده است به این شکل که در مراحل مختلف از روش های کمی(سیستم استنتاج فازی) و از روش های کیفی(مصاحبه برای تعیین قواعد فازی) بهره گیری شده است. جامعه آماری این پژوهش مدیران سازمان تامین اجتماعی و اساتید دانشگاه بوده اند که با روش نمونه گیری هدفمند مورد انتخاب قرار گرفته اند. چارچوب نظری استفاده شده برای ارزیابی اثربخشی خط مشی های اجرا شده در سازمان تامین اجتماعی، از ترکیب دو مدل متلند و هیل و هوپ بوده است. نتایج: نتایج پژوهش نشان داده است که سطح تضاد و ابهام در خط مشی های سازمان تامین اجتماعی نسبتا بالا بوده است و بالاترین ضعف ها در خصوص ارزیابی و دقت در تدوین خط مشی بوده است. نتایج حاصل از وابستگی بین متغیرها و قواعد اگر - آنگاه نشان از آن دارد که اگر تضاد و ابهام در خط مشی زیاد باشد، اگر سطح استفاده از ابزارهای قدرت نفوذ (اعمال زور در اجرای خط مشی)، تبادل (استفاده از بده بستان و دید بازارمحور) و نیز متقاعدسازی (سازوکارهای فرهنگی) نیز زیاد باشد خط مشی غیر اثربخش می شود. ولی خروجی نهایی مدل متلند نشان از آن داشته است که با توجه به فازی بودن مدل، خط مشی ها در میان دو تابع عضویت زیاد و متوسط قرار گرفته اند که در این حالت می توان به حالت کمی اثربخش نیز دست یافت.
تبیین جامعه شناختی آزار جنسی کلامی: مطالعه موردی زنان معلول استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی عوامل اجتماعی موثر بر آزار جنسی زنان معلول استان مازندران صورت گرفته. چارچوب نظری پژوهش مبتنی بر نظریه فعالیت روزمره و نظریه سبک زندگی است. روش پژوهش ﺑه صورت علّی است، به منظور ﺟﻤﻊ آوری داده از پرسشنامه محقق ساخته استفاده و جهت تعیین اعتبار شاخص ها از اعتبار سازه نظری استفاده گردید. جمعیت پژوهش زنان و دختران معلول استان مازندران می باشد که به چهار نقطه-ساری، بابل، بهشهر و نور- تقسیم و برای تعیین حجم نمونه از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی ساده استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش متشکل از 9417 نفر از زنان معلول شهرهای مزبور می باشد. نهایتاً 343 پرسشنامه مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از بکارگیری آماره های استنباطی حاکی از این است که متغیر سبک زندگی با مقدار بتای 489/0 و تأثیرگذاری مثبت و مستقیم بیشترین تأثیر را بر آزارجنسی کلامی پاسخگویان داشته است. دومین متغیر به لحاظ تأثیرگذاری متغیر اهداف مناسب با مقدار بتای 170/0 و تأثیر مثبت و مستقیم بر آزارجنسی کلامی پاسخگویان است. اما متغیر حضور محافظ توانمند با مقدار بتای 101/0 و سطح معناداری 093/0 اثر معناداری بر آزارجنسی کلامی پاسخگویان نداشته است. نتایج پژوهش با رویکردهای نظری فعالیت روزمره و سبک زندگی هم-خوانی داشته است.
تحلیل بازدارنده های فرهنگی- اجتماعی گرایش به ارتکاب سرقت در سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استان کردستان یکی از استان های کشور با سطح پایین وقوع سرقت است. این مطالعه با هدف شناخت بازدارنده های فرهنگی- اجتماعی گرایش به ارتکاب سرقت انجام گرفت، و از نظریه های مبتنی بر عناصر و مؤلفه های فرهنگی بهره گرفته است. تحقیق با رویکرد کمّی و روش پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل شهروندان، خبرگان، و کارشناسان امور انتظامی و فرهنگی سازمان های مختلف مرکز استان، سنندج، بود که 265 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد که عواملی مانند معتقد بودن شهروندان به آموزه های دینی، پایبندی به قرآن و امور شرعی، اخلاق مداری و پایبندی به حلال و حرام، کنترل اجتماعی و خود-کنترلی و احترام به ارزش های جمعی، قانون گرایی، امنیت اجتماعی بالای موجود در استان، قناعت بالا، خانواده گرایی، داشتن صبر و بردباری و تقدیرگرایی، یکدست بودن جامعه از لحاظ اقتصادی- اجتماعی و آگاهی شهروندان از جرائم از جمله مهم ترین بازدارنده های وقوع یا گرایش کمتر به ارتکاب سرقت محسوب می شوند. در مجموع، نتایج مطالعه بیانگر کارگزاری بالای ویژگی های فرهنگی- اجتماعی در جهت بازدارندگی از گرایش به ارتکاب سرقت در این منطقه از کشور می باشد. اگرچه بستر هر موضوع یا مسأله و راه حل های آن متفاوت است، اما نتایج این تحقیق تکیه بر فرهنگ و عناصر آن را در کاهش جرایم و برقراری امنیت در جامعه به ویژه در نقاط آسیب پذیر تصریح می کند.
رابطه گرایش به قاچاق کالا و نقش تجانس فرهنگی در تقویت فرهنگ سودآوری و تضعیف فرهنگ کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه عواملی اصلی ایجاد پدیده قاچاق را باید در بخش تجاری و بازرگانی جستجو کرد؛ ولی همین عوامل ریشه های عمیق فرهنگی دارد که شناسایی این عوامل می تواند به ریشه یابی قاچاق و حل بنیانی این پدیده کمک شایانی کند. پژوهش حاضر در رابطه با گرایش به قاچاق کالا و فرهنگ سودآوری و تضعیف فرهنگ کار با تجانس فرهنگی (شهرهای مرزی استان کرمانشاه) به شکل مدل معادلات ساختاری انجام شده است. طرح پژوهش حاضر با توجه به ماهیت موضوع و اهداف موردنظر، از نوع تحقیقات پیمایشی (توصیفی) از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش نیز کلیه ساکنین شهرستان های مرزی کرمانشاه می باشد که از سال 1397 تا سال 1398 در شهرهای مرزی درگیر با گرایش به قاچاق بوده اند. از طریق از فرمول کوکران برای تعیین حجم نمونه برای جامعه ای مورد مطالعه تعداد نمونه قابل قبول برابر با 385 نفر شدند. این تعداد نمونه به شیوه نمونه گیری اتفاقی انتخاب شدند. جهت بررسی هدف اصلی پژوهش از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از دو نرم افزار آماری SPSS و نرم افزار مدل سازی لیزرل استفاده شده است. طبق شاخص های برازش به دست آمده، مشخص شد که مدل تدوین شده از برازش مناسبی برخورداراست. تجانس فرهنگی برافزایش گرایش به قاچاق کالا تأثیر معنی داری دارد. بدین معنا که تجانس فرهنگی توانسته است بین فرهنگ سودآوری و تضعیف فرهنگ کار نقش میانجی گری خود را به طور معنی داری ایفا کند. بیشترین ضریب تأثیر مسیر مربوط به فرهنگ سودآوری (ضریب مسیر=68/0) و تجانس فرهنگی بین دو مرز (ضریب مسیر=71/0) می باشد. میزان شاخص RMSEA در حد استاندارداست .