پژوهشنامه قرآن و حدیث
پژوهشنامه قرآن و حدیث دوره 8 پاییز و زمستان 1393 شماره 15 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
جانشینی پیامبر(ص)، یکی از دامنه دارترین مسائلی است که از رحلت آن حضرت تاکنون، اندیشمندان دو فرقه شیعه و سنی را به خود مشغول داشته است. اهل تسنن با استناد به رای مشورتی مردم، مساله ی جانشینی پیامبر(ص) را با مبنای انتخاب امت تحلیل می کنند و متکلمان شیعی با استناد به متون دینی معتقدند که پیامبر، این امر مهم را به هیچ وجه فروگذار نکرده و به صراحت، جانشینان خود از میان اهل بیت(ع) را تعیین نموده است.. در این راستا، یکی از مستندات شیعه، احادیث قرطاس در کتاب سلیم بن قیس الهلالی و دیگر منابع می باشد که در احادیث آن ادعا شده پیامبر(ص) در آخرین لحظات حیات، جهت نگارش وصیت خود، صحیفه و دواتی خواسته و علیرغم اختلاف و نزاع جمع حاضر بر سر این موضوع، به ترتیب، دوازده جانشین پس از خود را با نام و نشان به علی(ع) املا نموده است. این نوشتار درصدد بررسی صحت و سقم این حدیث با مقایسه با دیگر منابع روایی است.
منجی در مکاشفات یوحنا و مقایسه آن با قرآن کریم و روایات امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه منجی را می توان ، تقریباً در تمام ادیان الهی و غیر الهی به دین گونه ترسیم کرد که در آخرالزمان مصلحی ظهور کرده و با بر پایی حکومت صالحان ، جهان را از پر از عدل وداد می کند . بر اساس باورهای امامیه ظهور مهدی ( علیه السلام ) یکی از اصول مسلم اعتقادی است که در قرآن کریم و روایات به آن پرداخته شده است ، در مقابل نقش کتاب مکاشفات یوحنا یا رساله ی کشف الاسرار که شرح رویایی است که یوحنای رسول مشاهده کرده است ، در پرداختن به موضوع مورد نظرو ظهور عیسی (علیه السلام ) از جایگاه ویژه ای برخوردار است، هرچند دیدگاههای دو حوزه یاد شده در مورد منجی در بعضی موارد متفاوت است اما با بررسی مأثورات آنها می توان به علائم و نقاط مشترک در مورد موضوع مورد نظر دست یافت . این تشابهات ، زمینه ای مناسب برای مقایسه ی دو دیدگاه می باشد ، از جمله می توان به مباحث مشترکی مانند ، ظهور مصلح و منجی ، حکومت صالحان ، خارج کردن شیطان از صحنه ، شکست و نابودی نیروهای شرور ، زندگی همراه با امنیت و آرامش اشاره کرد. در مقاله حاضر ، با بررسی موضوع مهدی ( علیه السلام ) در قرآن کریم و روایات شیعه امامیه و عیسی ( علیه السلام) در مکاشفات یوحنا ، سعی بر یافتن تشابهات آنها و تقریب دو دیدگاه می باشد .
نقش بافت درون زبانی در توجیه آیات مشابه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله موضوعات بحث شده در علوم قرآن و تفسیر، موضوع آیات متشابه لفظی یا به ظاهر تکراری قرآن است. این موضوع که چرا در قرآن برخی از آیات بدون هیچ گونه تفاوت و گاه با تغییری اندک دو یا چند بار تکرار شده، توجه ادیبان و مفسران مسلمان را به خود جلب کرده و سبب پدید آمدن آثاری ارزشمند در این موضوع گردیده است. عمده تلاش های انجام گرفته در این موضوع، محوریتی بلاغی و زیباشناختی دارند و براین اساس جنبه های معناشناسانه و بافتی آیات کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. ازآنجا که تبیین اختلاف دو جمله مشابه بیشتر به سطح مراد جدی گوینده یا نویسنده مربوط می شود، بررسی آیات مشابه نیز باید از این دریچه انجام گیرد. در علوم زبان شناختی ، دانشی که به بررسی منظور نویسنده و گوینده با توجه به شرایط بافتی تولید کلام می پردازد علم کاربردشناسی است. در این مقاله سعی شده است با استفاده از برخی مؤلفه های بافت درون زبانی مطرح شده در کاربردشناسی یعنی مفهوم ارجاعات و ازپیش انگاری و چند نمونه از آیات مشابه لفظی را بررسی کرده و کاربرد این مؤلفه ها در تبیین مراد جدی نشان داده شود.
نفی تشبیه خداوند به مخلوقات با محوریت آیه «سبحان الله عمّا یصفون إلّا عباد الله المخلَصین»(الصافات،159 -160)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهم ترین اصل در چگونگی توصیف خداوند و تفسیر صفات او، خارج کردن خداوند از دو حد تعطیل و تشبیه است. در قرآن کریم و روایات معصومان (ع) از یک سو بر وجود خدا وشناخت او تأ کید شده و از سویی دیگر هر گونه شباهت میان خدا و مخلوقاتش نفی شده است.منظور از نفی تشبیه این است که با شبیه ندانستن خداوند به مخلوقاتش او را از هر جهت بی نظیر، یگانه و واحد بدانیم. بنابر این نفی تشبیه، از توحید سرچشمه می گیرد و هر صفتی که به مخلوق نسبت داده می شود بر خالق روا نیست وهر معنا و مفهومی که از مخلوقات انتزاع شود لایق خداوند نیست و نباید خداوند را به چیزی قیاس کرد. از این رو نکته مهم در شناخت خداوند و اسماء و صفات او، تنزیه خالق از ویژگی های مخلوقات است. در این مقاله دیدگاه مشرکانی که فرشتگان را دختران خدا، جن راهمسراو، خالق هستی را فقیر، نیازمند و دست بسته معرفی می کنند، تبیین کرده وبه نقد آنها می پردازیم و ویژگی مخلَصان را که برای شناخت خدا و صفات او باید به آنها مراجعه کرد مورد بررسی قرار می دهیم.
آینده ی جهان و فرجام ادیان از منظر ناراستی های موجود در نظریه ی پلورالیسم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دین حقیقتی واحد و غیر متکثر می باشد و بر خلاف آنچه که پلورالیست های متکثرگرا ادعا کرده اند،در تمام دوران پر فراز و نشیب دعوت انبیاء،یکی بیش نبوده است.این دین هرچند نام های متفاوتی به خودگرفته،اما خواستگاه تعالیم همه ی انبیاء قرار داشته است که در شکل عام آن همان اسلام است.البته حقیقت دین ثابت و اما شرایع متغیر و نامانا بوده اند.این دین و این حقیقت واحد در واپسین سال های عمر پیامبر،به نیابت از همه ی انبیاء و البته به زبان رسول خدا و با معرّفی امیرمؤمنان به کمال رسید و نام اسلام را به خود گرفت و ثمره ی آن رضایت و خشنودی خداوند بود.و همین دین است که در آخرالزمان مرزهای زمان و مکان را در خواهد نوردید و به دست توانا و با کفایت مصلح و منجی همه ی دوران به مردم معرفی شده و دین اسلام جهانی خواهد شد.
تفسیر به رأی و هرمنوتیک فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک یعنی نظریه و عمل تأویل. عوامل تأویل گرایی گسترده و انگاره قرائت پذیری دین در مغرب زمین و به ویژه تاریخ مسیحیت عبارتند از: ابهام و ایهام در آموزه های دینی،تناقض ها و تعارض ها در مورد زندگی و سیره حضرت عیسی (ع)، چالش دین و خرد،ناسازگاری دین و دانش،تنگنای شریعت مسیحیت. اما آیین اسلام به سبب ویژگی های وحیانی بودن، یگانگی و یک دستی، سازگاری با عقل و علم، جامعیت، پویایی و برخورداری از اصل اجتهاد، مسلماً در معرض تهدید هیچ تنگنا و کاستی ای نبوده تا برای رفع آن، از تراوشات اندیشه بشر معمولی بهره بگیرد و با قوانین زمینی درآمیخته شود. پس هرمنوتیک در دامان دیانت مسیحیت با آن پیشینه و سیر تاریخی سر برآورد تا گیر و گره های آن را بگشاید. افزون بر این، معرفت شناسی نسبیت گرایانه در پیدایش هرمنوتیک فلسفی و در پی آن انگاره قرائت پذیری دین نقش بسیار داشت. رهاورد هرمنوتیک فلسفی عبارتند از: 1- مفسر محوری 2- بی ثباتی فهم و تفسیر متن 3- عدم فهم و ادراک عین متن 4- برداشت ها و دریافت های تفسیری نامحدود 5- نبودن هیچ منطق و معیاری برای صحت فهم و تفسیر 6- نسبیت گرایی تفسیر به معنای روشن نمودن مراد و مقصود خداوند از کتاب پیروزمندش است و تأویل، برگرداندن آیه است از معنای ظاهری به معنای محتمل. تفسیر به رأی همان تبیین ناصواب از گفتار خداوند- با تکیه بر گمان، استحسان و هوای نفس است که طبعاً برون از راه عقل و شرع و نیز بر خلاف مراد و مقصود خداوند و صاحب متن خواهد بود. موضع معتقدان به هرمنوتیک فلسفی، افراطی تر و ویرانگرتر از پیروان تفسیر به رأی است. زیرا اینان هم متشابهات و هم محکمات را به تأویل می برند و هم فهم و تفسیر عینی و مؤلف مدار را تخطئه می کنند. هم قرائت ها را بی پایان می دانند و هم مرزی و معیاری برای تشخیص فهم و تفسیر معتبر از نامعتبر نمی شناسند. هم تفسیر را بی ثبات می دانند و هم گرفتار نسبیت گرایی و آشفتگی فهم در متون دینی اند.