مسئله این است که اقدامات مربی در فرایند تربیت و تأثیری که در توسعه یا تضییق اختیار متربی دارد، چگونه می تواند با مختار بودنِ او و نیز با استقلال او در فرایند تربیت سازگار شود. حل این مسئله، در شناخت دقیق سهمی که هریک از مربی و متربی در فرایند تربیت دارند و در نتیجه، در به دست آوردن تصویر درست از استقلال متربی در تربیت اسلامی و برنامه ریزی برای آن مؤثر است. روش این پژوهش، ترکیبی از تحلیل فلسفی عقلانی و تفسیر و تحلیل گزاره های دینی بوده است. نتایجْ حاکی از تأثیرگذاری اقدامات مربی در مقدمات اختیار متربی و عدم تنافی این اقدامات، با اصل اراده آزاد او و نیز مشترک و مساوی بودن سهم هریک از دو طرف، در تحقق فعل و امکان استقلال عجین با وابستگی در فرایند تربیت است.
هدف این پژوهش، تبیین دیدگاه زیبایی شناختی علامه طباطبایی در المیزان و دلالت های آن در تعیین اهداف تربیت زیبایی شناسانه بوده است. برای دستیابی به این هدف، دو پرسش اساسی طرح گردیده است: 1. دیدگاه قرآنی علامه طباطبایی در مورد زیبایی شناسی چیست؟ 2. بر مبنای نظرگاه ایشان، چه اهدافی را می توان در تربیت زیبایی شناسانه استخراج کرد؟ برای استخراج یافته های تحقیق، از روش پژوهش تحلیل مفهومی و روش استنتاجی بهره گرفته شده است. یافته های حاصل از این پژوهش، بیان گر این است که در متن آیات قرآنی، زیبایی ها در سه محور محسوس، معقول و اخلاقی مورد تأکید قرار گرفته اند. متناظر با گزاره های توصیفی و تجویزی مستخرج از آیات قرآنی و دیدگاه های علامه، در ساحت تربیت زیبایی شناختی؛ اهداف ذیل قابل استنباط بوده است: غایتمندی زیبایی ها، دستیابی به جمال مطلق، فناپذیربودن زیبایی ها(محسوس)، نگرش ژرف نگرانه داشتن، زمینه امتحان الهی، دلبسته نبودن نسبت به زیبایی ها، عامل هدایت، زمینه ساز دستیابی به معرفت، استوار نمودن عهد الهی و زمینه ساز دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی.
الگوهای تدریس، تابعی از نظام های فلسفی هستند و آخرین ویرایش تکامل یافته فلسفه اسلامی حکمت صدرایی می باشد. هدف این مقاله، طراحی الگویی متناسب با مبانی فلسفی حکمت صدرایی برای طراحی الگوی تدریس، در مدیریت و ساماندهی اطلاعات و شناخت دانش آموزان بود. ازاین رو، به این پرسش پاسخ می دهد که بر اساس حکمت صدرایی، باید چگونه الگوی تدریس شناختی طراحی شود؟ پاسخ آن با استفاده از روش استنتاج استلزامات آموزشی، از مبانی حکمت صدرایی دریافت گردید. یافته ها حاکی است که اهداف چنین الگویی، تعامل شناختی با جهان، ایجاد نظام شنناختی منسجم و پایداری شناختی است و معلم طی مراحل جمع آوری و دسته بندی داده ها، تکوین مفهوم از داده ها و حفظ و بازیابی داده ها در تدریس به این اهداف می رسد. معلم نیز به عنوان آماده ساز یادگیری، عامل انسجام جمعی یادگیری، عامل تداوم یادگیری و زمینه ساز گذر دانش آموز از مراحل ایفای نقش می کند.
اهمال کاری تحصیلی، یکی از مهم ترین مشکلات دانش آموزان است که با انواع متعددی از نشانه های جسمانی، روانی مثل اضطراب و افسردگی همراه است. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش هوش معنوی در کاهش اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان بود. روش تحقیق، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری، شامل پسران پایه ششم ابتدایی بود که در سال تحصیلی 98-1397 مشغول به تحصیل بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، دو گروه به صورت تصادفی و هر گروه شامل 30 نفر، به عنوان گروه آزمایش و گروه انتخاب شدند.گروه آزمایش، به طور منظم به مدت 8 جلسه در دوره آموزش هوش معنوی حضور یافتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اهمال کاری تحصیلی سواری (1390) استفاده شد. نتایج حکایت از اثربخشی معنادار آموزش هوش معنوی، بر کاهش اهمال کاری و اهمال کاری عمدی داشت. هوش معنوی و ارتقا آن، می تواند در پیشگیری از مشکلات تحصیلی تأثیرگذار باشد. یافته های این تحقیق می تواند برای برنامه ریزان دولتی، در بهبود وضعیت دانش آموزان کاربرد فراوانی داشته باشد.
این پژوهش، به بررسی نظریه تربیت عقلانی از منظر علامه جعفری و کانت، در زمینه های اهداف و اصول تربیت عقلانی برای بهره گیری در تعلیم و تربیت می پردازد. علامه جعفری، در مقام متفکری مسلمان، تربیت عقلانی را پرورش قوه تفکر انسان برای انتقال، از حیات معمول به حیات معقول می داند. تربیت عقلانی نیز دارای یک نوع اهداف و اصولی است که دارای یک هدف نهایی و چندین هدف واسطه ای است. هدف نهایی تربیت عقلانی، رساندن انسان به مقام عبودیت و بندگی خدا و اهداف واسطه ای آن شامل خودسازی و غلبه عقل بر هوای نفس و تبدیل احساسات خام، به احساسات تصعید شده است. اصول تربیت عقلانی، عبارتند از: اصل تعقل برین، اصل توازن عقل و احساس، اصل استمرار و یادگیری و اصل طهارت قلب. در مقابل، کانت معتقد است: انسان به دلیل خصیصه خودبنیادی عقل، باید خود را نه تنها در حوزه عقل نظری، بلکه در حوزه عقل عملی نیز متعلق به عالم معقول بداند. اهداف تربیت عقلانی وی، به کمال رساندن همه قوای انسان، پیشرفت مداوم آدمی و کمال انسانی، تبدیل انسان طبیعی به انسان اخلاقی و هدایت آدمی به سوی آزادی راستین است. از نظر وی اصول تربیت عقلانی، رعایت اصول آزادی، انضباط، فعالیت، هماهنگی، تجربه و آینده نگری می باشد. بررسی تفاوت های این دو نظام تربیت عقلانی و تحلیل لوازم معرفتی و تربیتی هریک بر نوع تعلیم و تربیت انسان، از اهداف این نوشتار است.
«سنت های الهی»، به معنای قوانین ثابتی که خداوند عالم برای تدبیر جهان هستی به کار گرفته است، ضمن بیان قوانین فردی و اجتماعی، دربردارنده دلالت های تربیتی متنوعی است که توجه به آنها می تواند در سه بعد شناختی، گرایشی و کنشی تربیت انسان مورد بهره برداری قرار گیرد. تلاش پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از آیات قرآنی متضمن «سنت های الهی»، دلالت های تربیتی این سنن را صرفاً در «بُعد شناختی» تربیت دینی روشن سازد. فرض اولیه پژوهش بر این است که آگاهی و معرفت مربی به این سنن در درجه اول، و آشناسازی متربی با این قوانین الهی در درجه دوم، زمینه های شناختی و معرفتی را برای فرایند «تربیت دینی» فراهم و تسهیل می سازد. بر اساس نتایج حاصله، پنج نوع شناخت مؤثر در تربیت دینی که به طور خاص از آیات متضمن سنت های الهی استفاده می شود، عبارت اند از: 1.شناختِ آگاهی، 2. شناخت خداوند، 3. شناخت انسان، 4. شناخت دنیا و آخرت، 5. شناخت عمل. این پژوهش نشان داده است که آیات مرتبط به سنت های «هدایتِ مؤمنان» و «زیادت ضلالتِ کفار و منافقان» در نگاهی معرفت شناختی، آیات مربوط به سنت «نظارت الهی» و «اراده مطلقه الهی» در باب خدا شناسی، آیات «امانت»، «اختلاف درجات» و «نفی حرج» در بخش شناخت انسان، آیات مربوط به سنت های «اجل محتوم» و «ابتلا» در خصوص شناخت دنیا، و نهایتاً سنت های مربوط به «آگاهی انسان از نتایج اعمال» در بحث شناخت دنیا، در جهت دهی سیر تربیت دینی انسان به ویژه در بعد شناختی آن، نقشی اثرگذار و معنادار دارد.