مقالات
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: شبکه های اجتماعی مجازی از جدیدترین حوزه های فناوری اطلاعات هستند؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های دلبستگی و سبک های فرزندپروری با میزان فعالیت در شبکه های اجتماعی مجازی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان سلماس بود.
مواد و روش کار: طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی می باشد. جامعه پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه شهرستان سلماس می باشد که تعداد آن ها 3700 نفر می باشد. بر اساس جدول مورگان 352 دانش آموز شامل 1700 دانش آموز دختر و 2000 نفر دانش آموز پسر دوره متوسطه (دوم، سوم و چهارم) به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. آزمودنی ها به پرسشنامه فضای مجازی (محقق ساخته)، پرسشنامه سبک دلبستگی هازن و شیور و پرسشنامه سبک های فرزندپروری بوری پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی و رگرسیون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج آزمون همبستگی نشان داد که سبک های فرزندپروری سهل گیرانه (0/82) و مستبدانه (0/86) دارای ارتباط مثبت معنی داری با استفاده بیشتر از فضای مجازی دارند (0/01) ولی سبک مقتدرانه دارای ارتباط معنی داری نبود (0/16). دلبستگی ناایمن اجتنابی (0/28) و دوسوگرا (0/33) ارتباط مثبت معنی داری با استفاده بیشتر از فضای مجازی دارند (0/01) ولی سبک ایمن ارتباط معنی داری نشان نداد (0/15).
بحث و نتیجه گیری: آزمون رگرسیون گام به گام نشان داد که سبک های مستبدانه، آسان گیر، اجتنابی و مقتدرانه 76 درصد از واریانس استفاده از فضای مجازی را تبیین می کنند.
مقایسه کیفیت خواب و کیفیت زندگی بیماران مصرف کننده داروهای خواب آور با افراد عادی
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: کیفیت خواب نامناسب می تواند منجر به اختلال در عملکرد روزانه شود. هدف از اجرای پژوهش حاضر مقایسه کیفیت خواب و کیفیت زندگی افراد عادی با بیماران مصرف کننده داروهای خواب آور بوده است.
مواد و روش کار: پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی پس رویدادی با طرح علی- مقایسه ای بوده است. جامعه آماری پژوهش تمامی بیماران مصرف کننده داروهای خواب آور بودند که تعداد 274 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از شهرهای ساری، نور و چالوس انتخاب شدند. تعداد 274 نفر از افراد عادی در سطح شهرهای مذکور نیز پس از همتاسازی متغیرهای جمعیت شناختی با گروه بیمار با روش نمونه گیری داوطلبانه در دسترس انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات نیز از پرسشنامه کیفیت خواب بویس و کیفیت زندگی ویر و شربون استفاده شد. داده ها با روش تحلیل واریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین افراد عادی و بیماران مصرف کننده داروهای خواب آور از لحاظ کیفیت خواب (0/01P<) و کیفیت زندگی (0/01P<) تفاوت معنی داری وجود دارد. این تفاوت در کلیه های زیر مقیاس های کیفیت خواب و کیفیت زندگی نیز وجود داشته است.
بحث و نتیجه گیری: مطابق با نتایج این مطالعه بیماران مصرف کننده داروهای خواب آور در قیاس با افراد عادی از کیفیت خواب و کیفیت زندگی پایین تری برخوردار بودند. مطابق با این نتایج استفاده دارو درمانی در ترکیب با درمان های روان شناختی در درمان اختلالات خواب پیشنهاد می گردد.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر تصویر تن و نشخوار افسرده کننده دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم بابل
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: نشخوار فکری، تصوری که افراد در مورد خود دارند می تواند بر تعاملات، هیجانات و پیشرفت ها و موفقیت هایشان اثرگذار باشد. و با توجه به این که قشر دانش آموزان متوسطه به عنوان سازندگان کشور می باشند و میزان رضایتمندی آن ها از خود و پندارشان از جسم خود، ممکن است با میزان نشخواری که احتمال دارد منجر به افسردگی و تخریب آن ها شود در ارتباط باشد. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر تصویر تن و نشخوار افسرده کننده می باشد.
مواد و روش کار: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم در حال تحصیل شهرستان بابل در سال 1395-1394، به تعداد 2878 نفر بوده است. از بین مدارس دخترانه متوسطه دوم سه مدرسه و در هر مدرسه دو کلاس و در مجموع 6 کلاس به طور تصادفی انتخاب شدند، از این جامعه آماری، نمونه ای به تعداد30 نفر از افرادی که نمره بالا دریافت کردند به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه (15 نفر آزمایشی) و (15 نفر کنترل) قرار گرفتند. نمونه پژوهشی به صورت روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه های روابط چندبعدی بدن توسط کش و مقیاس پاسخ نشخواری نولن هوکسیما و مارو مورد استفاده شده است. سپس دوره آموزش مهارت های زندگی برای گروه آزمایشی طی 8 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد ولی در مورد گروه کنترل هیچ آموزشی صورت نگرفت. پس از اتمام برنامه آموزشی از هر 2 گروه پس آزمون به عمل آمد. جهت تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (نتایج تحلیل کوواریانس ANCOVA) در سطح معنی داری (0/05> P) استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس (ANCOVA) نشان داد آموزش مهارت های زندگی با توجه ب ه می انگین مؤلفه تصویر تن و نشخوار افسرده کننده گروه آزمایشی در پس آزمون نسبت به میانگین گروه کنترل، موجب افزایش تصویر تن و کاهش نشخوار افسرده کننده گروه آزمایشی شده است، بنابراین آموزش مهارت های زندگی، تصویر تن و نشخوار افسرده کننده دانش آموزان را به طور مثبت و معنی داری در گروه آزمایشی بهبود داده، در حالی که در گروه کنترل هیچ تغییر معنی داری را در پس آزمون نشان ندادند.
بحث و نتیجه گیری: آموزش مهارت های زندگی موجب شده است تا از میزان درگیری ذهنی دانش آموزان دختر مورد مطالعه درمورد بدن وجسم خود و همچنین از میزان نشخوار فکری که موجب کاهش خلق وافزایش خلق منفی شده کاسته شود. بر اساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که برای بهبود تصویر تن و نشخوار افسرده کننده دانش آموزان می توان از مداخله آموزش مهارت های زندگی استفاده نمود
بررسی شاخص های روانسنجی پرسشنامه رفتارهای خوردن کودکان CEBQ
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: پرسشنامه "اختلال خوردن کودکان" یکی از ابزارهای جامع در اندازه گیری رفتار خوردن کودکان است که بر اساس گزارش والدین تکمیل می گردد. هدف پژوهش حاضر تعیین روایی و پایایی پرسشنامه رفتارهای خوردن کودکان در شهر اهواز بود.
مواد و روش کار: در این پژوهش با استفاده از روش خوشه ای چند مرحله ای، 312 نفر از دانش آموزان 7 تا 12ساله 4 مدرسه شهر اهواز، به عنوان نمونه انتخاب شدند و والدین آن ها به پرسشنامه رفتارهای خوردن کودکان پاسخ دادند.
یافته ها: محاسبه همسانی درونی پرسشنامه رفتارهای خوردن کودکان، با استفاده از شاخص آلفای کرونباخ نشان دادکه کل مقیاس دارای همسانی درونی برابر با 83 درصد می باشد. نتایج همبستگی پیرسون در بازآزمایی، پایایی برابر با 86 درصد را برای کل مقیاس نشان داد. روایی صوری و روایی سازه با استفاده از نظر متخصصان مورد تأیید قرارگرفت. برون داد ساختار عاملی، یک معادله 7 عاملی را نشان داد که این هفت عامل مجموعاً 62/8 درصد از کل واریانس را تبیین می کنند.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از روایی و پایایی پرسشنامه رفتار خوردن می توان گفت آزمون رفتارهای خوردن، می تواند به عنوان ابزار معتبر، برای شناسایی سبک های خوردن که ممکن است در رشد و پایداری چاقی و اضافه وزن در کودکان اهمیت داشته باشد و یا سایرپژوهش های مرتبط قابل کاربرد باشد.
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی ذهنی دانشجویان اضطرابی
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: کاهش بهزیستی ذهنی از شایع ترین مشکلات در اختلال های اضطرابی است. مطالعه ی حاضر با هدف کارآزمایی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر بهزیستی ذهنی در دانشجویان اضطرابی انجام شده است.
مواد و روش کار: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. 30 دانشجوی با اضطراب بالا پس از اجرای آزمون تشخیصی (سیاهه ی اضطراب حالت- صفت) به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل به طور برابر (15 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه تحت درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی گماشته شدند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از روش آماری کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج این مطالعه نشان می دهد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، بهزیستی ذهنی و زیر مقیاس های عواطف منفی آن را در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل افزایش داده است. این در حالی که در مان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیر معنی داری روی عواطف مثبت نداشته است.
بحث و نتیجه گیری: مطابق با یافته های این مطالعه، درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند روش مؤثری برای ارتقای بهزیستی ذهنی از طریق کاهش عواطف منفی در مبتلایان به اختلال های اضطرابی باشد.
تأثیر بازی درمانی با رویکرد شناختی رفتاری بر تنظیم هیجان و اضطراب و افسردگی کودکان دیابت نوع یک
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: بازی درمانی تأثیری مثبت بر تنظیم شناختی هیجان، کاهش اضطراب و افسردگی کودکان دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر بازی درمانی با رویکرد شناختی رفتاری بر تنظیم هیجان و اضطراب و افسردگی کودکان دیابت نوع یک انجام شده است.
مواد و روش کار: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایشی و گواه است. جامعه آماری مطالعه حاضر، کلیه کودکان دیابتی نوع یک 9 تا 11 سال شهرستان ساری سال 96-95 می باشد. از بین جامعه آماری، 18 در مرحله پیش آزمون به تعداد 18 نفر پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و پرسشنامه اضطراب بک (BID) و پرسشنامه افسردگی بک) داده شد تا تکمیل نمایند، پس از جمع آوری پرسشنامه ها از بین کسانی که در پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان نمره بالا و اضطراب و افسردگی نمره پایین کسب کرده اند، به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه (هر کدام 9 نفر) قرار گرفتند. سپس برای کودکان دیابتی گروه آزمایشی به مدت دو ماه، هشت جلسه آموزش بازی درمانی مبتنی بر شناختی رفتاری برگزار شد. اما به گروه گواه، آموزش خاصی داده نشد. سرانجام در پایان آموزش، دو گروه در یک جلسه به پس آزمون پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و پرسشنامه اضطراب بک (BID) و پرسشنامه افسردگی بک پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش آماری کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان دادند, بازی درمانی به شیوه شناختی- رفتاری موجب افزایش تنظیم شناختی هیجان و کاهش اضطراب و افسردگی کودکان مبتلا به دیابت نوع یک شده است.
بحث و نتیجه گیری: مطابق با یافته های این پژوهش بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری تأثیر مثبت بر کاهش اضطراب و افسردگی در کودکان دارد. همچنین، بازی درمانی با رویکرد شناخی رفتاری راهبرد مفیدی برای کاهش اضطراب و افسردگی در کودکان و نوجوانان می باشد.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی(کنترل خشم،جرأت ورزی و ارتباط مؤثر) بر سرسختی و راهبردهای مقابله ای نوجوانان بی سرپرست
حوزه های تخصصی:
پیش زمینه و هدف: دوران کودکی و نوجوانی شرایط خاصی دارد. مشکل در مقابله و تنظیم هیجان می تواند منجر به رفتارهای پرخطر شود. یکی از دلایل اصلی که سبب می شود، برخی نوجوانان مهارت زندگی کردن را نداشته باشند؛ این است که این کودکان، مهارت های زندگی مناسبی که می توانند آن ها را جلوه دهند را ندارند. آن ها در یک وضعیت دو سویه گرفتارند. از یک طرف، دانش آموزان بی دقت فرصتی برای تمرین مهارت های زندگی نمی یابند و از طرف دیگر، آن هایی که در مهارت های زندگی ضعیف هستند قادر به برقراری ارتباط نیستند. بنابراین، هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مهارت های زندگی (کنترل خشم، جرأت ورزی و ارتباط مؤثر) بر سرسختی و راهبردهای مقابله ای نوجوانان بی سرپرست استان مازندران می باشد.
مواد و روش کار: روش پژوهش در این تحقیق نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان بی سرپرست مراکز بهزیستی استان مازندران در سال (1395-1394) می باشند (112=n). به این صورت که از بین مراکز استان مازندران، دو مرکز انتخاب شد. نمونه پژوهش حاضر شامل 30 نفر از نوجوانان بی سرپرست استان مازندران بودند و پس از اجرای پیش آزمون، 15 نفر از آزمودنی ها در گروه آزمایشی و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند، که به صورت روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه های سخت رویی اهواز و راهبردهای مقابله ای لازاروس بود. سپس مداخله آزمایشی (آموزش مهارت های کنترل خشم، جرأت ورزی و ارتباط مؤثر) برای گروه آزمایشی، طی 8 جلسه 60 دقیقه ای اجرا شد ولی در مورد گروه کنترل هیچ آموزشی صورت نگرفت. پس از اتمام برنامه آموزشی از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مهارت های زندگی ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑ ﻪ ﻣﯿ ﺎﻧﮕﯿﻦ مؤلفه سرسختی و راهبردهای مقابله ای ﮔﺮوه آزﻣﺎیشی در ﭘﺲآزﻣﻮن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ ﮔﺮوه ﮐﻨﺘﺮل، ﻣﻮﺟﺐ افزایش سرسختی و راهبردهای مقابله ای ﮔﺮوه آزﻣﺎیشی ﺷﺪه اﺳﺖ و همچنین، موجب تفاوت معنی داری بین دو گروه کنترل و آزمایشی شده است.
بحث و نتیجه گیری: مطابق با یافته های این مطالعه، آموزش مهارت های زندگی (کنترل خشم، جرأت ورزی و ارتباط مؤثر) بر افزایش سرسختی و راهبردهای مقابله ای نوجوانان بی سرپرست مؤثر است. لذا به کارگیری این روش حمایتی، می تواند به عنوان یک روش مؤثر، به منظور افزایش سرسختی و راهبردهای مقابله ای نوجوانان بی سرپرست باشد.