کهن نامه ادب پارسی
کهن نامه ادب پارسی سال هفتم پاییز 1395 شماره 3 (پیاپی 21) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در سده سوم هجری، مقارن با روی کار آمدن حکومت سامانی در خراسان بزرگ، جریانی زهدگرا به نام ملامتیه در نیشابور شکل گرفت که به دلیل تفاوت های بنیادین با صوفیه و کرامیه در آداب و رسوم، مشهور شد. مخالفت ملامتیان با خرقه پوشی، تأسیس خانقاه، سماع و تشویق به فعالیت های اقتصادی، آن ها را از صوفیه و کرامیه تمایز بخشید و گسست معرفتی را نشان داد که پیش از آن در عرفان اسلامی سابقه نداشت. آموزه های کانونیِ ملامتیان در زمینه کسب و کار و همچنین اجتماع گرایی، زمینه را برای رشد و شکوفایی ایشان در بستر فضای شهری و تجارت پیشه و پویای نیشابور آن روزگار، فراهم کرد. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای و رویکرد تبارشناسانه قصد دارد تعارض این آموزه ها را با صوفیه آشکار و مهمتر از آن، همسویی خواستِ دانایی در ملامتیه را با خواست قدرت در معنای فوکویی، بررسی کند.
سیر آتش از اسطوره تا عرفان (ریشه های اسطوره ای نمادهای مربوط به آتش در عرفان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتش به دلیل وابستگی زندگی بشر بدان، در اساطیر اغلب ملل، دارای قداست و اهمیت ویژه است. قداست آتش در اساطیر از نقش های الهی و مینوی که بدان داده شده تا آزمون، راهنمایی، پالایندگی و واسطگی زمین و آسمان را در بر می گیرد؛ علاوه بر این، در اساطیر برخی ملل، یکی از خویشکاری های آتش، مجازات بدکاران است. آتش در ادیان کارکردهایی مشابه اساطیر دارد، اما این کارکردها از حیث ماهوی و چیستی، متفاوت است. در عرفان نیز شاهد برخی کارکردهای آتش هستیم که گمان می رود با اساطیر در پیوند باشد. این پژوهش برای یافتن ارتباط کارکردهای آتش در اساطیر و عرفان، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و شیوة جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای شکل گرفته است. نگارندگان پس از بررسی و تطبیق کارکردهای آتش در اساطیر، ادیان و عرفان به این نتیجه رسیده اند که کارکردهای آتش در عرفان که برای تبیین معرفت، عشق، آفرینش و پلیدی به کار رفته است، از جهاتی با اساطیر و از جهاتی نیز با ادیان پیوند دارد. کارکردهای معرفت، عشق و پاک کنندگی، مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر اسطوره ها بوده است و کارکرد پلیدی با توجه به اینکه مطابق باورهای اسلامی، ابلیس از آتش خلق شده، نشأت گرفته از دین اسلام است.
کارکرد معنایی و زیباشناختی تکرار در غزل حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی کارکرد معنایی و زیباشناختی تکرار در غزل حافظ است. بررسی غزل این شاعر بزرگ از منظر موضوع مورد بحث، می تواند به شناسایی بخش مهمّ دیگری از ذهنیات، تجربه ها و ویژگی های محتوایی و بلاغی شعر او بینجامد که تا کنون با جزئیات مطرح شده در این مقاله به آن پرداخته نشده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند، حافظ از تکرار واج به عنوان بارزترین گونه ی تکرار در غزلیاتش بهره گرفته است. پربسامدترین صامت ها در غزل او « س» ، « ش» و « ص» هستند. از سوی دیگر، مصوّت کوتاه « اِ» بیشترین جلوه را در میان مصوّت ها دارد. این بسامدها کارکردهای هنری و محتوایی قابل تأمّلی دارند که در توضیح شواهد بدان ها توجّه شده است. حافظ انواع تکرار را اغلب در بافت موضوعی- معناییِ عاشقانه- عارفانه به کار می برد؛ امّا تبیین مضامین اجتماعی- انتقادی نیز از این منظر جایگاهی ویژه دارد که در طول مقاله به جزئیات و ظرایف هر یک خواهیم پرداخت. مهم ترین کارکرد معنایی تکرار در اشعار عاشقانه – عارفانه ی حافظ، انتقال عاطفه ی اشتیاق و بی قراری و سپس اندوه و نارضایتی است. در بخش اجتماعی- انتقادی نیز، القای مفهوم طنز و تحقیر و نیز مفاخره و تفخیم، مهم ترین کارکرد است. بارزترین نمود فرمی- بلاغیِ انواع تکرار در غزل این شاعر، واج آرایی و سپس جناس اشتقاق و تسجیع است.
بررسی تجربه های دینی نجم الدّین کبری در کتاب «فوائح الجمال و فواتح الجلال»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب «فوائح الجمال و فواتح الجلال»، از آثار نجم الدّین کبری است. وی اساسی ترین نظریّات خود، در مورد معرفت را در این کتاب بیان کرده و نیز از احوال باطنی و تجربه های عرفانی خود به دقت سخن گفته است. هدف این تحقیق نخست اثبات تجربه های نجم الدین کبری به عنوان تجربه های دینی است، نه تجربه های عرفانی، به دلیل این که مبتنی بر وحدت و اتحاد تجربه گر و تجربه شونده نیستند؛ و مسئله دوم بیان دیدگاه ها و عقاید نجم الدین بر اساس بررسی تجربه های شخصی وی در این کتاب است. تجربه های موجود در کتاب فوائح الجمال را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد. دسته اوّل؛ تجربه هایی که خود نجم الدّین کبری، آن ها را تجربه کرده و توصیف می کند. دسته دوم؛ تجربه هایی که از متن استنباط می شود، که احتمالاً نجم الدّین آن ها را تجربه کرده بوده است. دسته سوم؛ تجربه های دیگران که نجم الدّین تجربه را از زبان آن ها تعریف می کند. مبنای کار نگارندگان در این مقاله تجربه های دسته اوّل و ناب است
تحلیلِ عبارتی مبهم در تاریخ جهانگشای جوینی (پیشنهادی برای ضبط عبارت «یک نفس بیکار نفسی»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله بر آنم تا با تأمّل در عباراتی از تاریخِ جهانگشایِ جوینی که به گفته بیشترِ شارحان دارایِ تعقید و ابهام است، با رویکرد نقد تصحیح متن از قراینِ موجود در نثرِ عطاملک استفاده کرده و معنایی روشن به دست آورم. گویی ابهامِ مورد نظر، بیشتر ناشی ازتوجه نکردن به فاعلِ جملات و خوانشِ نادرست از عبارت «یک نفس بیکار نفسی» است. این امر، مصحّحان و شارحان را بر آن داشته تا به گمان تمسّک جُسته و ضبطی دیگر از «بیکار» ارائه دهند و به تبعِ آن، توضیحاتی نابجا بیاورند. من با نشان دادن مرجع ضمایر، یافتن قراینی از جناس های «نَفَس» و «نَفس» در نثر عطاملک و قرینه ترکیبِ «یک نَفَس» در کنار تصحیف اش، تحلیلی دقیق تر از این عبارت ارائه می کنم. در این تحلیل نیازی به شک در ضبط نسخه قزوینی و شرح هایی که قرینه ای در متن ندارند نیست و یک سره با شیوه نگارش عطاملک جوینی منطبق است.
بررسی مبانی استعاری ضرب المثل های دینی – مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس نظریه ی استعاره مفهومی، مثل ها که بخشی از اصطلاحات رایج زبان هستند بنیان مفهومی- استعاری دارند. بخش وسیعی از دانش متعارف جامعه ی ایران که قابلیت برانگیختن مفاهیم را دارد به مذهب و اعتقادات دینی مربوط می شود. فرض بر این است که این مفاهیم گسترده دینی مبنای بسیاری از اصطلاحات رایج زبان فارسی بویژه ضرب المثل ها قرار گرفته اند و میدانی استعاری ایجاد کرده اند که رابطه ی حوزه های مبدأ و مقصد از ضوابط خاصی تبعیت می کند. حدود دویست ضرب المثل پرکاربرد دینی مذهبی در این پژوهش انتخاب شده و پس از دسته بندی، در هر دسته از مثل ها، نگاشت های مرتبط ترسیم شده اند و روابط مفهومی دو حوزه ی مبدأ و مقصد انطباق داده شده اند. تحلیل داده ها بر اساس دیدگاه استعاری لیکاف و کوچش(Kovecses) انجام شده که مثل ها را گونه ای استعاره ی مفهومی با نگاشت عام خاص است، می شمارد. نتیجه ی پژوهش این است که ضرب المثل های فارسی که مبنای آنها فرهنگ دینی است استعاره هایی مفهومی بیشتر از نوع استعاره ی ساختاری هستند که در رابطه ی دو حوزه ی مبدأ و مقصد، به جز رابطه ی عام خاص است، نگاشت ترسیم شده برای هریک، تعیین کننده ی رابطه ی حوزه های مبدأ و مقصد است.