بحث از هویت ملی در عصری که نگرش های ملی گرای متجدد در حال گسترش بوده و تقابل سنت و تجدد به وجود آمده است، امری ضروری به نظر می رسد. در مقاله حاضر، با توجه به مؤلفه های مؤثر بر ایجاد و بقای هویت ملی و بررسی ادبیات حوزه هویت ملی به سراغ اندیشه امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی و عالمی دینی رفته شده است. تحلیل اندیشه امام خمینی(ره) از طریق یکی از روشهای مرسوم در تحلیل اندیشه های سیاسی موسوم به تحلیل گفتمان انجام، و از میان نگرشهای مختلف در حوزه تحلیل گفتمان، نظریه لاکلا و موف برگزیده شده است؛ چرا که به نظر می رسد این نظریه برای تبیین امور سیاسی اجتماعی، ظرفیتهای بیشتری دارد. سؤال اصلی مقاله پیش رو این است که: "در گفتمان امام خمینی(ره)، عناصر اساسی در بازسازی هویت ملی چیست؟" با این بررسی، دا لهای گفتمانی اندیشه امام خمینی(ره)، حول محور ارزشهای دینی مفصل بندی شده، قابلیت اعتبار این گفتمان و غیریت سازی آن بررسی شد.
یکی از بهترین راه های شناسایی آسیب های احتمالی پیش روی جامعه اسلامی کنونی آشنایی با جامعه اسلامی به وجودآمده در صدر اسلام است. جامعه اسلامی شکل گرفته در زمان پیامبر اکرم(ص) که بر اساس آموزه های اسلامی و انسانی شکل گرفته بود، نزدیک به پنجاه سال پس از رحلت ایشان دچار چنان دگرگونی و انحطاطی می شود که شخص فاسقی چون «یزید بن معاویه» با عنوان حاکم جامعه اسلامی، زمام امور مسلمین را در دست گرفته، اهل بیت پیامبر اسلام(ص) به عنوان طغیانگر معرفی می شوند و به فجیع ترین شکل به شهادت می رسند. در این پژوهش تلاش شده است با بررسی جامعه اسلامی پس از پیامبر اسلام(ص)، برخی از مهمترین علتها و عوامل انحطاط و سقوط جامعه ای که بر پایه آرمانها و ارزشهای اسلامی شکل گرفته است، بر اساس اندیشه مقام معظم رهبری مشخص و تبیین شود. برای این مقصود برخی از بیانات ایشان با استفاده از روش «داده بنیاد» تحلیل، و مهمترین عوامل انحطاط جامعه اسلامی از نگاه ایشان استخراج شده است. دنیاخواهی و راحت طلبی خواص و پرهیز از هزینه کردن خویش برای تبیین حق در کنار ضعف شناخت عوام و کمرنگ شدن ارزشها در جامعه از مهمترین عوامل انحطاط و سقوط تدریجی جامعه اسلامی از نگاه مقام معظم رهبری است.
آیت الله شیخ عیسی احمد قاسم با نقش آفرینی مؤثر در تحولات سیاسی بحرین قبل از خیزش انقلابی سال 2011م، و هم چنین با هدایت افکار عمومی پس از این تاریخ، نقش محوری در روند تحرکات مردمی بحرین ایفا کرده است. وی با نیم قرن فعالیت سیاسی اجتماعی، توانسته است ضمن تبیین اندیشه های سیاسی اسلامی خویش به وحدت بخشی میان توده ها بپردازد. در این تحقیق، برخی عوامل مهم در تفکرات سیاسی وی بررسی می شود. دغدغه اصلی مقاله واکاوی وجوه دینی در مبانی فکری این رهبر برجسته انقلابی است که با تاکید بر ارتباط دین و سیاست و حاکمیت ولایت فقیه، مفاهیمی از جمله مشروعیت، دموکراسی، آزادی، عدالت و... را مبتنی بر آموزه های اسلامی و منطق قرآنی تبیین و با به چالش کشیدن نوع نگاه دشمنان دین به این مفاهیم، سبب اقبال روزافزون آزادی خواهان بحرینی و تقویت مطالبات انقلابی مردم و خیزش مبتنی بر بیداری اسلامی در این کشور شده است.
مشروعیت، یکی از اصلی ترین ستون های بقای هر نظام سیاسی است. نداشتن مشروعیت سبب می شود اصلی ترین ضامن حفظ حکومت قوه قهریه باشد. اگرچه در کوتاه مدت این امر امکان پذیر است اما در درازمدت تکیه صرف بر قدرت نظامی بدون داشتن پشتوانه ای از مشروعیت دشوار است. نظام های حاکم بر ایران نیز در طول تاریخ بر پشتوانه ای از مشروعیت تکیه داشته اند و به دلایلی برای مشروع و موجه کردن حکومت و فرمانروایی خود تمسک جسته اند. این مقاله به دنبال این نیست که مشخص کند کدام یک از حکومتهای ایرانی مشروع یا نامشروع بوده اند بلکه می خواهد مشخص کند حکومت های ایرانی فارغ از مشروعیت یا عدم مشروعیتشان برای اثبات مشروعیت خود به چه دلیل یا دلایلی استناد می کرده اند. در این مقاله با مراجعه به اسناد تاریخی باقیمانده از گذشته های دور تاکنون و با روش تفسیری، سیر تاریخی اصلی ترین نظریه مشروعیت نظام سیاسی در ایران از دوره باستان تاکنون بیان شده است. در پایان روشن شده است نظام های سیاسی حاکم بر ایران از دوران باستان تا انقلاب اسلامی به جز سلسله پهلوی برای مشروعیت حکومت خود به تأیید الهی متمسک شده، به رغم همه تفاوتهایی که داشته اند از این جهت مشترک بوده اند.
یکی از چالشهای مهم پس از انقلاب اسلامی میان ایران و برخی کشورهای غربی، حقوق بشر است. این مسئله، بویژه در سالهای اخیر، فشارهای حقوقی و سیاسی بسیاری را بر ایران تحمیل کرده است. بنابراین در این مقاله به این سؤال، پاسخ داده شده است که: ریشه اصلی اختلاف ایران و غرب در حوزه حقوق بشر چیست؟ بررسیها نشان می دهد حقوق بشر در غرب بر اساس مبانی غربی، که اغلب با مبانی حقوق اسلامی در تعارض است، تدوین شده است. افزون بر آن غرب از حقوق بشر استفاده ابزاری، و در پیگیری تحققِ آن در کشورهای گوناگون به صورت گزینشی عمل می کند. این دو مسئله در نهایت موجب اختلاف جدی بین ایران و غرب در این حوزه شده است. در مقاله پیش رو با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تحلیل مؤلفه های مؤثر بر اختلاف ایران و غرب در حوزه حقوق بشر پرداخته شده است.
حزب دموکرات کردستان ایران و عراق از جمله مهمترین جریانهای حزبی کردهای دو کشور در سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی بودند که تلاشهای فراوانی را برای کسب استقلال و خودمختاری انجام دادند، اما در نهایت هیچ کدام به اهداف خود نرسیدند. تلاش برای تحقق چنین امری به وجود قابلیتهای سخت افزاری و نرم افزاری داخلی، منطقه ای و جهانی و استفاده صحیح کردها از این ظرفیتها و غلبه بر دشواریهای موجود بستگی داشته است. در این مقاله برای بررسی این موضوع، که آیا عوامل داخلی، منطقه ای و بین المللی برای رسیدن به خواسته های حزب دموکرات کردستان ایران و عراق فراهم بود و آنها چگونه از وضعیت موجود استفاده کردند و چه عملکردی را در رویارویی با جنگ ایران و عراق به کار بستند از «الگوی سنجش وزن اقلیتهای قومی» همراه با مطالعه تطبیقی استفاده می شود. نتیجه نشان می دهد که هر دو حزب دموکرات کردستان از جنگ تحمیلی برای رسیدن به اهداف استقلال طلبانه و خودمختاری خود استفاده کردند و در برابر حکومت مرکزی به همکاری با کشور مقابل پرداختند؛ اما به دلیل نداشتن دیگر توانهای لازم و ناتوانی در غلبه بر مشکلات نتوانستند به هیچ کدام از اهداف خود برسند. البته از آنجا که کردهای عراق نسبت به کردهای ایران از توان سخت افزاری بیشتری برخوردار بودند، مدت، شدت، وسعت و تأثیرگذاری همکاریشان با ایران از همکاری کردهای ایران با رژیم بعث بیشتر بود.
از تاریخ فرهنگی، به منزله دانشی میان رشته ای برای توصیف و تحلیل رویدادهای تاریخی ناظر به علوم مرتبط با حوزه فرهنگی نظیر انسان شناسی و جامعه شناسی استفاده می شود. در این میان، خاطره که از تعامل فردیتها و فرهنگها، در بستر ارزش ها، باورها و نگرشها شکل گرفته می تواند از منابع مهم این رویکرد تاریخی به شمار آید. در مطالعات تاریخ فرهنگیِ جنگ تحمیلی/دفاع مقدس نیز می توان از مجموعه ای از باورها، عملکردها و نگرش های موجود در انبوه خاطره نوشته های جنگ/دفاع مقدس در همه انواع و اشکال آن بهره جست. وجود حجم انبوهی از گزاره های روایی یادمدار جنگ تحمیلی/دفاع مقدس، که عمدتاً ناظر به جامعه شناسی و انسان شناسی عمومی آن است، صرفنظر از اهمیت در ترسیم قوی تر وجهه تاریخ رسمی، یکی از دستمایه های تحقیق درباره «تاریخ فرهنگی جنگ» در برابر تاریخِ صرفاً نظامی و سیاسی آن به شمار می آید. به طوریکه برای فهم و تحلیل جامع مناسبات این پدیده، بویژه در حوزه فرهنگی و انسان شناختی، چاره ای جز روی آوردن به خاطره نوشته ها و خوانش گزاره های مبتنی بر منش و بینش انسان های جنگ نیست.