مقالات
حوزه های تخصصی:
برقراری عدالت در جامعة اسلامی، که شامل امنیت و رفاه اساسی نیز میشود، در کنار رشد اقتصادی جامعه اسلامی و تأمین زمینه های رشد معنوی برای آحاد شهروندان، وظیفه ای کلیدی برای دولت اسلامی میباشد. هرچند بحث عدالت، در جامعة اسلامی، از جمله بحث های رایج است، اما تاکنون در زمینة مفهوم روشن و اصول عدالت، کمتر تحقیق جامعی صورت گرفته است.
قلمرو کاوش مقاله حاضر، محدود به چیستی و ماهیت عدالت در میان انسان ها و برشمردن اصول عدالت از منظر قرآن و سنت میباشد. بدین منظور، عدالت به حمل اولیذاتی و به حمل شایع صناعی تعریف میشود. جزء مشترک همه مصادیق عدالت، جانب نداری و حکومت قانون است. علاوه بر این، انوع عدالت، یعنی عدالت صیانتی، کیفری و توزیعی، دارای جزیی اختصاصی نیز میباشد که آن را از سایر انواع آن متمایز مینماید. این مقاله به شرح و شمارش اصول این سه نوع عدالت میپردازد.
وظایف اصلی دولت دینی در عرصه فرهنگ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نظریه و دیدگاه خاصی در باب فرهنگ مطرح میشود که برخاسته از نوع نگاه انسان شناسی اسلامی است. با توجه به عرصه های وجودی انسان، چهار عنصر رفتار، گرایش، باور و معلومات به عنوان ارکان فرهنگی مورد توجه قرار میگیرند. همچنین با فرض سطوح پنج گانه برای هر یک از ارکان مذکور، به نگاه جامعی نسبت به فرهنگ جامعه میرسیم. در این میان، دو وظیفة اصلی دولت دینی در عرصة فرهنگ عبارت اند بود از: الف. مخاطب شناسی فرهنگی به معنای تعیین دقیق وضعیت و سطح تودة مردم در هر یک از ارکان چهار گانه؛ ب. زمینه سازی برای ارتقای فرهنگی که در این بحث، ضمن تعریف مدیریت فرهنگی، یگانه عامل فرهنگ ساز، رفتار اجتماعی دانسته شده و برای این مدعا ادله و مثال هایی مطرح گردیده است.
عدالت و وظایف دولت دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
درآمدی بر وظایف دولت دینی در برابر دین و اعتقادات مردم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی و با روش کتابخانه ای، با هدف بررسی برخی از مهم ترین وظایف دولت دینی در برابر دین و اعتقادات مردم تدوین یافته است. پرسش اساسی این است که، مهم ترین وظایف دولت دینی در برابر دین و اعتقادات مردم چیست؟ در پاسخ به این سئوال، از زمان تشکیل حکومت در اسلام تاکنون، دیدگاه های متفاوت و گاه متضادی مطرح شده که ریشة همة آنها در دو دیدگاه عمده خلاصه میشود: دیدگاهی که اسلام را مساوی با دین، و دولت و جهاد را ابزاری برای گسترش دین و دولت ـ هردو ـ میداند و دیدگاهی که اسلام را مساوی دین و جهاد (توأمان) میداند و دولت را ابزار گسترش جهاد و دین مطرح کرده است. نقطة مشترک دو دیدگاه این است که، دولت در برابر فرهنگ، دینی مردم مسئول نقطة افتراق آن دو این است که دیدگاه اول، دولت و دین را دارای منشأ الهی میداند اما دیدگاه دوم، به اعتبار اینکه دولتْ پدیده ای تاریخی و بشری است و باید به صورت ابزار در خدمت دین و فرهنگ باشد، خاستگاه و منشأ دولت را لزوماً دینی نمیداند.
راهبرد پیشرفت در دولت دینی و عصر مدرنیته(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دولت دینی، به عنوان نماد عملی مکتب اسلام, برای دستیابی به مقولة پیشرفت و توسعه، به راهبردهایی نیازمند است؛ پیشرفتی که میتواند نظام جمهوری اسلامی را به سوی کمال مادی و انسانی خود حرکت دهد.در کنار هر راهبرد، برای نیل به شاخصة لازم برای ارزیابی بهتر، لازم است به دورة مدرنیته، به عنوان تجربة عینی توسعه در جهان غرب اشاره شود. راهبردها در نگاه کلی، به چهار راهبرد تقسیم شده است که هر یک میتواند به راهبردهای کوچکتر نیز تقسیم گردد؛ ارتباط دولت و مردم به عنوان عوامل تحقق توسعه و پیشرفت؛ لزوم نگاه ارزشی به پیشرفت مزبور؛ مقولة زمان که نقشی بی بدیل در رسیدن به پیشرفت ایفا میکند؛ شناخت انسان و نیازها و تدبیرهای لازم در این باره به عنوان اصلیترین چالش پیشرفت دینی و غربی مطرح است.
تحلیل وظایف اقتصادی دولت جهت تحقق عدالت اقتصادی در الگوی ایده آل اقتصاد اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اسلام به عنوان یگانه مکتب انسان ساز، توجه خاصی به رفع حوائج مادی او دارد و الگوهای خاصی برای روابط نهادهای مختلف اجتماعی و اقتصادی در نظر گرفته است. از این منظر، در جامعة انسانی، هدف و انتظار از تحکیم بنیادهای اقتصادی، تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی و نفع پرستی نیست، بلکه انتظار، رفع نیازهای اساسی انسان در جریان رشد و تکامل مادّی و معنوی او و رسیدن به اهداف غایی خلقت و ریشهکنکردن فقر و محرومیت است. اقتصاد اسلامی، حداقل در دو زمینه نظریه پردازی میکند: 1) تحلیل الگوی ایده آل اقتصاد اسلامی 2) شناخت وضعیت موجود اقتصادی جامعه. در این مقاله چگونگی فعالیت اقتصادی دولت و وظایف آن در الگوی ایده آل اقتصاد اسلامی مورد بحث این تحقیق است. فرضیه ای که در این رابطه مطرح شده، بدین شرح است :"" از عمده وظایف دولت و حاکمیت اسلامی، فراهمکردن زمینه های مناسب برای فراگیرشدن قسط و عدل، بروز خلّاقیت های گوناگون انسانی و هموارکردن مسیر فعّالیت های اقتصادی و تولیدی با ارائهی فرصت های برابر و عادلانه، رفع تبعیضات ناروا و فراهم کردن امکانات لازم در هر مقطع و هر بخش است."" آزمون فرضیه، به دو روش عقلی و روایی صورت گرفته است. و در نهایت فرضیه های تحقیق در هر دو روش به تأیید رسید.
گفتمان عدالت در دولت نهم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسی جایگاه عدالت در گفتمان های سیاسی، اجتماعی جمهوری اسلامی نشان میدهد که این گفتمان ها، عملکردهای افراطی و تفریطی داشته اند: در گفتمان سازندگی، عدالت تاحدودی مغفول ماند و در گفتمان اصلاح طلبی نیز مسائل اقتصادی، عدالت و ارزش ها دچار نگرش تفریطی شد. و در اثر این افراط و تفریط، کشور دچار بیثباتیهای فراوان گردید. در گفتمان اصول گرایی عدالت خواه دولت نهم، با احیای ارزش ها و آرمان های انقلاب، بر محور دال مرکزی «ولایت»، دال های چهارگانة «عدالت گستری»، «مهرورزی»، «پیشرفت و تعالی مادی و معنوی»، و «خدمت رسانی» مفصل بندی و تلاش شد تا توجه ویژه ای به عدالت و عدالت گستری شود. اما در این گفتمان نیز به عدالت، رنگ و لعاب اقتصادی گرفته، اجرای عدالت اقتصادی، دچار مشکلات و شتابزدگی گردید.
به نظر میرسد، هیچ یک ازگفتمان های انقلاب اسلامی، نمونه کامل و آرمانی اجرای آرمان های انقلاب اسلامی نبوده اند. ولی همه آنها در تعاقب یکدیگر بوده، گفتمان های بعدی مزیت های بیشتری نسبت به گفتمان قبلی داشته اند. از این رو، میتوان گفتمان اصول گرایی عدالت خواه را، از دو گفتمان قبلی سازندگی و اصلاح طلبی، کم عیب تر دانست.