مقالات
حوزه های تخصصی:
«زمان» یکی از دشوارترین و پیچیده ترین موضوعات فلسفی است. برخی زمان را واقعی ترین امور و برخی آن را موهوم دانسته اند. مک تاگارت از جمله افرادی است که واقعی بودن زمان را رد می کند. استدلال مک تاگارت بر واقعی نبودن زمان، یکی از مشهورترین استدلال ها در فلسفه زمان است. بیشتر بحث های اخیر در حوزه مابعدالطبیعه زمان متأثر از این استدلال اند. به اعتقاد مک تاگارت، لحظات و رویدادها به دو صورت در زمان منظم و مرتب می شوند و بنابراین دو سلسله زمانی شکل می گیرد: 1. سلسله :A سلسله زمانی که لحظات و رویداد های درون آن توسط تمایزات A (گذشته، حال، آینده) نظم و ترتیب یافته اند؛ 2. سلسله B: سلسله زمانی که در آن لحظات و رویدادها براساس تمایزات B (پیشینی و پسینی) منظم و مرتب شده اند. به نظر او، سلسله A برای زمان ضروری است؛ یعنی زمان بدون سلسله A وجود نخواهد داشت. با این حال، سلسله A به تناقض منجر می شود و بنابراین نمی تواند وجود داشته باشد. در نتیجه، زمان و هیچ سلسله زمانی واقعی نیز موجود نیست. به اعتقاد مک تاگارت، تنها یک سلسله واقعی غیر زمانی وجود دارد که توسط ادراک و تجربه ما به عنوان سلسله زمانی نمودار و پدیدار می شود. مک تاگارت این را سلسله C می نامد. پس تنها سلسله C واقعی است که غیرزمانی است، اما سلسله A و B که زمانی اند، صرفاً نمودار و ظاهری اند.
تفسیری از ماده اولی و بررسی آن در علم طبیعت ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو آموزه ماده اولای خود را برای تبیین تغییر و به ویژه کون و فساد ارائه می دهد و نخستین جایی که می توان در آن از این آموزه به عنوان خاستگاه آن سراغ گرفت، علم طبیعت ارسطو است. سه بخش نخست مقاله حاضر به تبیین این آموزه ارسطو بر وفق تعلیم وی در آثار مربوط به علم طبیعت (طبیعیات (فیزیک) و در کون و فساد) می پردازد و نشان می دهد که ارسطو بنا به چه دلایلی چیزی همچون ماده اولی را وارد علم طبیعت خود ساخته و معنا و مقصود وی از آن چه بوده است. سپس نویسنده در بخش پایانی این مقاله می کوشد نشان دهد که ارسطو، دست کم در این آثار مربوط به علم طبیعت خود، نتوانسته تبیین قابل قبول و به دور از تناقضی از آموزه ماده اولی و حتی وجود چنین چیزی به عنوان زیرنهاد نهایی همه اشیاء به دست دهد.
وجود مصداق ندارد: دیدگاه سهروردی در نفی تحقق عینی وجود و کاربست آن در قاعده «الحق ماهیته انیته»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریات مربوط به آغاز پیدایی مسئله اصالت وجود و ماهیت، از جمله اموری است که گرفتار خلط مفاهیم با الفاظ شده است. هر چند به نظر می رسد که لفظ «اصالت» در مبحث اصالت وجود و ماهیت، نخستین بار در آثار میرداماد خصوصاً تقویم الایمان مورد استفاده قرار گرفته ولی اصل مسئله در آثار سهروردی قابل رهگیری است. اگر اصالت را در مسئله اصالت وجود و ماهیت به معنای داشتن مصداق عینی تلقی کنیم، چنان که در آثار ملاصدرا غالباً به این معنا به کار رفته است، می توان سهروردی را قائل به اصالت ماهیت و اعتباریت وجود قلمداد کرد. با طرح مسئله زیادت وجود بر ماهیت، عده ای این زیادت را زیادت عینی دانستند که مستلزم تحقق عینی وجود است. در مقابل، سهروردی در آثار خود نُه استدلال بر نفی مصداق عینی داشتن وجود اقامه می کند. از نظر او، در حیطه ممکن الوجودها، صرفاً ماهیتِ مرتبط با علت تحقق عینی دارد و وجود، مفهومی است که از چنین ماهیتی انتزاع می شود. سهروردی در حیطه قاعده «الحق ماهیته انیته» از نظریه خود استفاده کرده است. از نظر او، با توجه به اینکه وجود صرفاً مفهومی ذهنی است و مصداق عینی ندارد، مقصود از این قاعده، وجود بودن خداوند نیست بلکه مقصود آن است که خداوند عین حیات است و حیات او برترین حیات یعنی حیات محض بسیط است. به نظر می رسد که ادله ملاصدرا در اثبات اصالت وجود، غالباً در مقام پاسخ و نقض دلایل سهروردی در اعتباریت وجود بوده است.
تحلیل معنا شناختی واژه «آیکون»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه یونانی آیکون و معادل لاتین آن یعنی ایماژ دال بر نحوه ای از«شباهت» است. در فلسفه افلاطون این واژه مبین شباهت نمود با الگو است. براساس تحلیل معناشناختی این واژه که همبسته معنایی ایده است، می توان در آن ازعناصری همچون ادراک، تخیل، شباهت، تصویر،محاکات سراغ گرفت یعنی قابل تقلیل به شکل یا تصویر حسی ِصرف نیست چرا که از پشتوانه ای ادراکی، فکری و فرهنگی(نمادین) برخوردار است که امکان دخل و تصرف آزاد را از آن دور می سازد. فرایند ایجاد آیکون یا ایماژ، نسبت خاص آن را با تخیل یا صورتهای خاص خیالی که از پشتوانه ای معنایی(نمادین1) برخوردارند، نشان می دهد. بدین ترتیب آیکون را نمی توان به مثابه تصویری صرفاً حسی یا عکس لحاظ کرد چرا که آیکون، آیکون ِیک نماد است که در ارتباط با یک نماد می تواند نقش خود را به صورت مرئی ایفاء کند. هدف از این مقاله آن است با روشی تحلیلی (تحلیل معنا شناختی ) به پیوستگی آیکون (نماد تصویری، شکلواره2) با نماد بپردازد و به این پرسش اصلی پاسخ دهد که بر اساس ریشه شناسی معنایی آیکون(با اتخاذ رویکرد فلسفی)، کدام تلقی از آیکون، نشانگر هویت آن است؟
واسازی به منزله یک استراتژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم واسازی ژاک دریدا در بیشتر موارد مورد بدفهمی قرار گرفته و اکثراً در درک درست آن ناکام بوده اند. معمولاً واسازی را نقد ساختارشکنانه یا شالوده شکنانه متون فلسفی به حساب می آورند و این امر در ترجمه های فارسی این اصطلاح دریدا نیز دیده می شود. این گونه دریافت با اینکه بخشی از حقیقت را بیان می کند اما از بیان بخش مهمتر حقیقت غافل است. در این تحقیق این ادعا را مطرح می کنیم که واسازی یک روش یا یک نظریه نیست، بلکه یک استراتژی و یک عمل است؛ همچنین این ادعا را مطرح می کنیم که واسازی تنها دارای وجه منفی نیست و وجه ایجابی قدرتمندی نیز در آن وجود دارد. سپس سعی می کنیم این ادعاها را با ارجاع به متون دریدا و شارحان وی بسنجیم اثبات کنیم. در نهایت به این نتیجه خواهیم رسید که عمل واسازی نظریه ای مربوط به متون و بی ارتباط با واقعیت بیرونی نیست، بلکه رویکردی اخلاقی نسبت به جهان است. دانش واسازانه رویکرد عملی ما نسبت به جهان و استراتژی زیستن ما را تغییر می دهد.
انسان شناسی در اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی وجه جامع اندیشه کانت است و می توان آن را حاصل اندیشه انتقادی و جزء وجوه عملی اندیشه وی به حساب آورد. کانت در انسان شناسی سعی در تبیین طبیعت انسان از نگاهی پراگماتیک – نه ذات گرایانه-دارد. کانت طبیعت انسان را به وجوه اجتماعی آن مانند تمدن، جامعه پذیری، تربیت و جز آن گره می زند. وی سعی می کند تبیین جامعی از وجوه فردی و جمعی انسان ارائه دهد. به این ترتیب در تعریف انسان شناسی از منظر کانت می توان گفت:«انسان شناسی دانشی تجربی، جهانی و فلسفه ای عملی است که با رویکردی پراگماتیستی و غایت شناسانه به وسیله ی خرد حزم اندیش وروش مشاهده درصدد شناخت طبیعت انسان و تعلیم و تربیت انسان هایی است که تنها دارای علوم نظری صرف نباشند بلکه با داشتن مهارت های لازم به مثابه شهروندی از جهان به حساب آیند.»
اشیاء کوانتومی: تعبیر سیگما برای مسأله اندازه گیری در مکانیک کوانتوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تعبیر بدیلی تحت عنوان سیگما، برای بردار حالت مکانیک کوانتوم پیشنهاد می شود که با در نظر گرفتن اجزاء زمانی برای اشیاء (چهاربعدگرایی)، مدلی برای حل مسأله اندازه گیری عرضه می کند. در این نوشتار، ظرفیت و قدرت تبیینی این مدل برای حل سه مسأله اندازه گیری، یعنی مسأله نتیجه، مسأله آمار و مسأله اثر مورد بررسی قرار خواهد گرفت و به اجمال استدلال می شود که تعبیر سیگما حداقل به همان اندازه تعابیر دیگر معقول است.