استقرار الگوهای متفاوت فشار در فصول مختلف سال در تلفیق با عوارض سطح زمین باعث ایجاد یکی از شدیدترین بادهای محلی ایران در جنوب دریای خزر شده است. دره سفید رود کانال ارتباطی بین دریای خزر در شمال و خشکی گسترده ایران مرکزی در جنوب میباشد. تفاوت عرض جغرافیایی این دو پهنه سبب شده تا از نظر بیلان انرژی و الگوهای گردشی هوا، شرایط مختلفی در منطقه استقرار یابد. به طوری که این تضادها در نهایت الگوهای متفاوتی از فشار را در فصول مختلف سال در سطح منطقه بوجود میآورند. نتیجه این وضعیت تبادل هوا بین پهنه آبی خزر و خشکی ایران مرکزی است. از آنجایی که دیواره کوهستانی البرز مانع از تبادل هوا در این منطقه شده است بنابراین جریان هوا فقط از طریق دره هایی که عمود بر جهت ناهمواریهاست انجام میشود. در این پژوهش با بررسی آمار ایستگاههای سینوپتیک مستقر در سطح منطقه و نقشه های سینوپتیک در فصول مختلف سال، علل وزش باد، عوامل مؤثر در ایجاد آن و تغییرات ماهانه، فصلی و سالانه در ساعات مختلف روز مورد بررسی قرار گرفته است، نتایج این پژوهش عبارت است از : 1ـ در تمام سال میزان فشار در ایستگاههای واقع در شمال البرز بیشتر از ایستگاههای جنوب آن، در محدوده وزش باد منجیل است. 2ـ جریان باد غالب و نایب غالب در 12 ماه سال در ایستگاه سینوپتیک منجیل به ترتیب، شمالی و سپس شمال غربی است. 3ـ درصد حالات هوای آرام در 12 ماه سال یکسان نبوده، به طوری که بین صفر درصد در ساعات 5/18 عصر در ماه اگوست (مرداد) تا 91/84 درصد در ساعات 5/6 به وقت محلی در دسامبر (آذرماه) در نوسان است. ?- روند تغییرات، تداوم جریان باد و درصد هوای آرام در فصول چهارگانه سال یکسان نبوده و الگوهای گردشی هوا در سطح زمین و سطوح میانی جو ارتباط دارد. بررسی نقشه های سینوپتیک نیز بیانگر الگوهای متفاوت هوا در فصول مختلف سال است، چنان که محدوده مطالعاتی دارای یک دوره هوای آرام با درصد باد کمتر در زمستان و یک دوره دارای باد با نداوم و سرعت بالا در تابستان است.
نقش مهم شهرهای میانی در ایجاد تعادل در مظام شیکه شهری کشور و تحرک بخشیدن به اقتصاد حوزه های روستایی و توسعه متوازن ناحیه ای، بررسی و شناخت عوامل و مکانیزمهای رشد این دسته از شهر های را ضروری میسازد. در چند دهه اخیر یک یاز پدیده هایی که روند رشد جمعیت شهری از جمله شهرهای میانی کشور را سرعت بخشیده است مهاجرت از روستا به شهر بوده است. هرچند در تحقیقات انجام شده در این زمینه از انگیزه یافتن شغل بعنوان یکی از دلایل اصلی مهاجرت به شهر یاد شده است. اما کمتر به تحلیل کمی میزان مهاجرت و رشد جمعیت شهری در رابطه با تحولات بازار کار شهرها پرداخته شده است. تحقیق حاضر با هدف آزمون ارتباط میان مهاجرت و رشد جمعیت شهرهای میانی که با تحولات بازار کار آنها در چند دهه اخیر انجام گرفته است. دراین تحقیق که جزء تحقیقات علمی - تاریخی میباشد با بکارگیری روشهای کمی، مهاجرپذیری و رشد جمعیت در 22 شهر میانی کشور (100 تا 250 هزار نفر ) دررابطه با تحولات بازار کار آنها در فاصله سالهای 1335 تا 1375 و به تفکیک دوره های زمانی ده ساله مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که بین عدم تعادل در عرضه و تقاضای نیروی کار این شهرها و میزان مهاجرت به داخل و رشد جمعیت آنها در دوره های مختلف، رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.
پدیده ژئومورفولوژیکی مهمی که در دامنههای منطقه مورد پژوهش مشاهده میشود و از اشکال مهم ناپایداری محسوب میگردد، وقوع جریانهای واریزهای است.حاکمیت اقلیم خشن در ارتفاعات، وجود رطوبت کافی و افت دمای شبانه، سنگهای رسوبی و آتشفشانی دوران سوم را شدیداً تخریب کرده است. به طوری که در پای دامنههای سنگی منطقه میتوان به وفور مخروطهای واریزهای را دید.عمق فرسایش در جریانهای واریزهای، شاخص بسیار مهمی در شناسایی خصوصیتهای این جریانها و ممیزی واریزههای قدیمی از واریزههای جوان میباشد. واریزههای قدیمی در ارتفاعات پایین قرار گرفتهاند در حالیکه جریانهای واریزهای تیپیک در شرایط کنونی در ارتفاعات بالا تشکیل میشوند.ابعاد جریانهای واریزهای در دامنههای جنوبی قیهداغ و دامنههای شمالی چرکینداغ بسیار متفاوت بوده و با توجه به شرایط خاص مکانی، از نظر ساختار زمینشناسی، ارتفاع و شیب زمینشناسی و توپوگرافی و سایر فرآیندهای حاکم متنوع میباشد.بهدلیل گسترش مکانی جریانهای واریزهای در منطقه و همچنین حضور آنها در کلیه دامنهها به عنوان شاخصی مهم از ناپایداری این نواحی، جریانهای واریزهای نقش مؤثری در تحول مورفولوژی منطقه دارند.این پدیده نسبت به سایر فرآیندهای مورفوژنز دامنه پتانسیل بالایی دارد. جریانهای واریزهای با استفاده از نقشههای توپوگرافی و زمینشناسی و اندازهگیریهای مستقیم میدانی، با هدف شناسایی علل وقوع آنها و عوامل ایجادکننده واریزهها مورد بررسی قرار گرفتهاند.
فلات مرکزی ایران امروزه با شرایطی خشک تا بسیار خشک روبه روست، ولی شواهد ژئومرفولوژیک نشان میدهد که تغییرات قابل توجهی در اوضاع اقلیمی و طبیعی این ناحیه در طول دوران چهارم روی داده است که گاه بسیار متفاوت از وضعیت کنونی بوده است. تحقیق حاضر بر مبنای بررسی آثار ژئومرفولوژیک و تجزیه و تحلیل شیمیایی ـ فیزیکی رسوبات کویر اردکان و نیز مطالعه بخشی از رسوبات باد آورده این ناحیه (موسوم به کوهریگ) تهیه شده است. پدیده های ژئومرفولوژیک غیر فعال (فسیل)، که نشان دهنده شرایط طبیعی گذشته میباشد از قبیل مورنهای یخچالی کوهستانی در شیر کوه (جزئی از حوزه آبگیر یزد - اردکان)، خطوط ساحلی دیرینه در حاشیه این کویر، و نیز وجود رسوبات دریاچه ای و ماندابی ریز دانه (سیلت و رس) در عمق بسیار کمی زیر سطح امروزی کویر، همگی نشان دهنده تغییرات شرایط محیطی در اواخر پلیستوسن و بخشی از هولوسن میباشند. در این مقاله سعی شده است تا با توجه به این شواهد و مطالعه ویژگی های فیزیکی - شیمیایی مقطعی از رسوبات این کویر، روند تغییرات اقلیمی و محیطی در این حوضه بررسی شود. نتایج حاصله نشان میدهد که شرایط به مراتب سردتر. همراه با هوازدگی فیزیکی شدیدتر ناشی از سرمای شدید در انتهای پلیستوسن، به شرایط گرمتر و با موازنه رطوبتی مثبت تغییر حالت داده است، به طوری که در قسمت قابل توجهی از هولوسن شرایط محیطی مساعدی جهت پیدایش پهنه های آبی به جای کویر وجود داشته است.
بسیاری از حوضه های رودخانه ای که هزاران سال محور مدنیتی استوار بوده اند پایداری خود را از دست داده و به مجموعه های اکوسیستمی بسیار ناپایدار و شکننده تبدیل شده اند. چنین فرایندی اساس توسعه پایدار جوامع ساکن در این حوضه ها را به خطر انداخته است. در این مقاله تلاش بر آن است که با استفاده از نتایج مطالعات معتبر ملی و بینالمللی و به موازات آن، نتایج مشاهدات و تحقیقات میدانی و مطالعات علمی دراز مدت، نگارنده، به تحلیل علل و چگونگی ناپایداری محیطهای رودخانه ای پرداخته و راهبردهایی ارایه نماید که کاربر آنها بتواند توسعه و مدیریت حوضه ها را به سوی پایداری سوق دهد. در این راستا معرفی و تحلیل «مدل فرایند مطالعات» دربرنامه ریزی توسعه و پایدار رودخانه ها یکی از راهبردهای اساسی بوده است که به موازات راهبردهای دیگر ارایه شده است.
توده کوهستانی میشوداغ در شمال غرب ایران و در شمال دریاچه ارومیه در جهت شرقی ـ غربی کشیده شده است. مورفولوژی این کوهستان بیش از هر چیز، متأثر از فعالیت های تکتونیکی گسل مورب لغز شمالی میشو و گسلهای فرعی آن است. چین خوردگی نهشته های کواترنر در میشو شرقی، میزان تضاریس جبهه کوهستانی (براساس محاسبه ضریب تضاریس جبهه کوهستانی برای میشو شرقی 1/2 و برای میشو غربی 1/9 )، انحراف آبراهه ها از مسیر اصلی خود و نیم رخ طولی آبراهه اصلی حوضه های منطقه تماماً حاکی از ادامه فعالیت های تکتونیکی کواترنر در منطقه، به ویژه در میشو شرقی میباشد. موقعیت مخروطه افکنه های منطقه مورد مطالعه نیز ارتباط مستقیمی با فعالیت های تکتونیکی نئوژن و ویژگیهای منابع رسوبی تغذیه کننده آنها دارد، به طوری که آثار این ویژگیها در نیمرخ مخروطه افکنه و توالی رسوبی آنها به خوبی مشهود است. مخروطه افکنه های منطقه مورد مطالعه در واقع بخشی از سیستمهای رودخانه ای میشو هستند. این سیستمها زمینه ورود عناصر حاصل از فرسایش دامنه های پرشیب شمال این کوهستان را در آبراهه های تغذیه کننده مخروطه افکنه های منطقه فراهم میآورند. لذا موقعیت و ویژگیهای مخروطه افکنه های بیارتباط با خصوصیات سایر بخشهای سیستم نیست و مخروطه افکنه ها به تغییرات محیطی از قبیل تغییرات رواناب و تغییرات رسوبی واکنش نشان میدهند. اطلاعات مورد نیاز در مورد ویژگیهای عمومی مخروطه افکنه های منطقه از عکسهای هوایی، نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و به ویژه مشاهدات میدانی به دست آمده است.
براساس تعریف کنوانسیون سازمان ملل متحد برای بیابان زدایی «بیابان زایی به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب ناشی از عوامل مختلف از جمله تغییرات آب و هوا و فعالیتهای انسانی میباشد ». در کشور ایران که از یک طرف بیش از 70 درصد وسعت آن را مناطق خشک و نیمه خشک تشکیل میدهد (مرادی،1377) و از طرف دیگر افزایش جمعیت و تلاش برای نیل به توسعه اقتصادی سبب استفاده بی رویه از زمین شده است، چنانچه به تنزل کیفیت و تخریب منابع آب، خاک و پوشش گیاهی به عنوان سه عامل بقای زندگی در اکوسیستم های آسیب پذیر این مناطق، منجر شد (خلد برین 1366)، پدیده بیابان زایی را باید عارضه ای دانست که محیط زیست و حیاط اقتصادی ما را به طرز شدیدی مورد تهدید قرار میدهد. در این تحقیق، دشتهای حوضه سفلی زاینده رود که محدوده داخل منحنی تراز 1800 متر را در چاله گاوخونی در ناحیه اصفهان در بر میگیرد به عنوان یک جامعه آماری انتخاب شده است. ضمن تحلیل عناصر اقلیمی و هیدرولوژیکی، روند تغییرات هیدروکلیماتولوژیکی منتهی به «تخریب سرزمین» و «وقوع بیابان زایی» بررسی شده است، چرا که از نقطه نظر ارتباطی که بین گسترش بیابان ها، خشکسالی ها و ویژگیهای هیدروکلیماتولوژیکی وجود دارد از یک سو توجه به عناصر اقلیمی و خواص هیدرولوژیکی محل ضروری است و از سوی دیگر به دلیل بهره کشی فوق امکانهای طبیعی بویژه برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی، توجه بیشتر به امکانها و محدودیت های محیط طبیعی را طلب میکند تا از این رهگذر ضمن حفظ تعادل اکولوژیکی علاوه بر پیشگیری از وقوع بیابان زایی به درمان ضایعه های زیست محیطی یا به عبارتی «بیابان زدایی» نیز اقدام شود.
در عصر سنت: جهانگردی رنج سفر بردن، شناخت، آگاهی در افقهای اسطوره ای، دین باوری (زیارت) و ماوراءالطبیعه است هر چند که نباید انگیزه های دیگر مانند تجارت و آموزش را دست کم گرفت. اما اساس جهانگردی بر مینای سود و لذت بردن نیست در عصر سنت، سرمایه داری جایی در جهانگردی ندارد.در عصر مدرن: گردشگری نتیجه مدرنیته است. فرار از زندگی ماشینی، گذران اوقات فراقت، سفر، تجربه، تفریح، لذت بردن، آسایش طلبی، برتری جویی و سود جویی است. گردشگری مدرن پناه بردن به لذتهای جسمانی و سودجویی است. گردشگری پدیده ایست صنعتی در اختیار سرمایه داری. سرمایه داری بخشی از کره زمین(دریا، آفتاب، ماسه، سکس، کوهستان برفگیر و ...) را تبدیل به جایگاهی برای لذت بردن گردشگر و سودجویی صنعت توریسم کرده است. در عصر پست مدرن : گردشگری فرهنگی (دیدار آثار باستانی، تاریخی، بهره گیری از تنوع فرهنگی، خوراک، پوشاک، ساختمان، شیوه زندگی، زندگی شهری، روستایی، عشایری، جنگل نشینی) و دیدار از طبیعت، جنگل، کوه، کویر، زیر دریا و ... را مطرح میکند. در عصر پست مدرنیسم سرمایه داری، دریچه ای به وسعت همه کره ارض را از اعماق اقیانوس تا قلل کوه ها، از جنگل نشینان و عشایر آفریقا تا شهروندان نیویورکی را به سوی گردشکری می گشاید . در عصر پست مدرن همه جا و همه چیز می تواند سوژه گردشگری باشد.در عصر پست پست مدرن: عصر اطلاعات الکترونیکی، انسانها در خانه خود در روی مبل خود و در پشت میز کار خود با استفاده از تلویزیون، ویدئو، آنتن ماهواره، اینترنت گردشگرند.گردشگرانی بی حرکت، مبل نشین و مجازی هستند. آنها با تصاویر از همه مواهب طبیعی و انواع فرهنگها، از دریا، آفتاب، ماسه، سکس، باستان شناسی ، تاریخ، پدیده های زیر دریا، روی دریا و اعماق آسمان استفاده می کنند و هر روز و هر شب، در گردشگری مجازی هستند و در خدمت سرمایه داری .این گردشگری دموکراتیزه و عمومی شده از نظر اقتصادی بیش از هر نوع گردشگری دیگر به صنعت توریسم الکترونیکی خدمت می رساند و ظاهرا بیش از هر نوع گردشگری دیگر برای مردم فقیر به عدالت اجتماعی نزدیک تر است.آنهایی که هرگز نمی توانند به اسکی، دریا، به هاوایی، و هونولولو بروند در داخل خانه خود به هر جا حتی به اعماق جسم خود سفر می کنند.مهم آن است که در همین عصر پست مدرن همه انواع گردشگری از زیارت مکانهای مقدس تا فرو رفتن جسم خویش هنوز وجود دارد.مقاله حاضر کوشش دارد مساله تبارشناسی گردشگری را به طور خلاصه بررسی نماید.