فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۴ مورد از کل ۱۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
بررسی و واکاوی اصلاحات یعقوب پادشاه، از زاویه اقدامات فقیه- دیوان سالارانِ حاضر در ساختار حکومتی و تشکیلاتی آق قویونلوها، روشنی زیادی بر ابهامات موجود در مبانی فکری این اصلاحات، می افکند، درواقع، زمینه سازی و پی ریزی مقدمات این اصلاحات را باید در تفکرات و آراء فقهایی دانست، که وظایف دیوانی و دیوان سالاری را نیز بر عهده گرفته بودند، از این روی، ایشان فقه اسلامی، که تفکراتشان از آن سرچشمه گرفته و در عرصه آن بالنده شده بودند را، در ارتباط با جنبه های مختلف اصلاحات، به کار گرفته، به این برنامه رنگ و صبغه شریعتمدارانه دادند، و این ویژگی، یعنی فقاهتی بودن مبانی اصلاحات، جزء لاینفک آن گردید، به طوری که چه در بخش اصلاحات اقتصادی و چه در بخش اصلاحات اجتماعی، این رویکرد، به وضوح خودنمایی می کند، در این میان حضور مستقیم و غیر مستقیم اندیشه های فقیه - دیوان سالارانی نظیر قاضی عیسی ساوجی، شیخ علی صدر، علّامه جلال الدین دوانی و فضل الله روزبهان خنجی، در نظریه پردازی، تدوین و اجرای برنامه اصلاحات، شایان توجه است و عنایت به این رویکرد از جانب این گروه، سبب گردید که ایشان در قوالب مختلف، آراء و اندیشه های خود را عرضه نمایند. در این نوشتار، نگارنده در پی درک این موضوع است که اصلاحات یعقوب پادشاه، از نظرگاه آراء و اندیشه های فقیه دیوان سالاران، چگونه مورد بررسی قرار گرفته است؟ فرضیه این نوشتار بدین ترتیب است که اندیشه های فقهای دیوان سالار عصر یعقوب پادشاه، در اصلاحات وی غلبه داشته است. روش تحقیق این نوشتار، با توجه به ماهیت موضوع، توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است، درارتباط با پیشینه تحقیق نیز باید اشاره شود که، تحقیقات متعددی در قالب مقاله و کتاب دراین ارتباط انجام گرفته، که وجه غالب آنها، بررسی این اصلاحات از منظر نظم ایرانی و تمرکزگرایی دیوانی است، ازجمله این تحقیقات می توان به مقاله ابوالحسن فیاض انوش باعنوان «اصلاحات قاضی صفی الدین عیسی ساوجی در دوران سلطان یعقوب آق قویونلو»مقاله ولادیمیرمینورسکی تحت عنوان « The Aq-qoyunlu and Reforms »، مدخل «آق قویونلو»در دایره المعارف بزرگ اسلامی، نوشته رضا رضازاده لنگرودی و کتاب «تاریخ فراموش شده ایران در دوره سلطان یعقوب آق قویونلو»، نوشته هدی سیدحسین زاده، اشاره نمود.
نقش سیاسی خاتونان دربار در عهد ترکمانان (920-780 ه . ق)
حوزه های تخصصی:
اهمیت زن در جامعه ایلیاتی ترکمان، با گسترش یافتن محدوده ایلی به امپراطوری، ابعاد وسیع تری یافت و تدبیر و نظرات خاتونان ترکمان در اداره امپراطوری، مورد توجه قرار گرفت. خاتونان دربار، به دلیل نگرش ترکمانان به عنصر زن، علاوه بر فعالیت های اجتماعی و فرهنگی، فرصت پرداختن به فعالیت های سیاسی را نیز یافتند. آنها در نقش مادر، همسر و خواهر به نحوی، در تصمیم گیری های حکومت، نقش فعال و چشمگیری داشتند. آنان، برخلاف بسیاری از زنان حرمسرا در طول تاریخ به ایفای نقش، به عنوان عناصر پشت پرده اکتفا نکرده و نقش آفرینی خود را به مسائل سیاسی، به صورت علنی سوق دادند. هرچند زنان سلاطین ترکمان، از نظر مقام سیاسی به پای خاتونان ایلخانان و ممالیک نمی رسیدند، ولیکن در ساختار اجتماعی و سیاسی از منزلت بالایی برخوردار بودند. در این مقاله صرفاً به نقش های سیاسی زنان عهد ترکمانان، از قبیل وساطت و میانجی گری، شفاعت، مشورت، دخالت در امور حکومتی و جانشینی پرداخته می شود.
کارکرد ازدواج های سیاسی میان ترکمانان قرن نهم هجری
حوزه های تخصصی:
دو سلسله ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در قرن نهم ه .ق/ پانزدهم میلادی موفق شدند، حکومت هایی را در غرب ایران تشکیل دهند. آن ها اولین اتحادیه ای بودند که توانستند به قدرت دست یابند و حکومت خود را در سراسر ایران به جز خراسان بگسترانند. موضوع قابل توجه در میان آنان، این است که ازدواج های سلطنتی در میان آنان ریشه در اهداف سیاسی داشته و در سایه ی این ازدواج ها اهداف خود را تعقیب می نموده-اند. آنان از ازدواج به مثابه ی ابزاری جهت نیل به اهداف سیاسی خود استفاده می نموده اند و در حقیقت می-توان گفت بسیاری از اهداف سیاسی، شکل دهنده واقعی وصلت های میان آنان بوده است. در این مقاله که به شیوه ی توصیفی تحلیلی و به روش کتابخانه ای انجام شده است، سعی بر آن داریم به سؤالات زیر پاسخ دهیم: 1 ازدواج های سیاسی سلاطین در عصر ترکمانان چه علل و اهدافی را تعقیب می نموده اند؟ 2 آداب و رسوم ازدواج در میان آنان به چه صورتی بوده است؟ 3 آیا در این زمان، طلاق امری معمول بوده است؟
بررسی تأثیر مخیله ی ایرانی بر مارکسیسم حزب توده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تأثیر عقل ایرانی بر فهم حزب توده از مارکسیسم را بررسی می کنیم. حزب توده به عنوان مهم ترین نماینده ی اشاعه ی مارکسیسم در ایران، نقش تاریخی مهمی داشته است. مخی له ی جمعی، میراث فکری و فرهنگی مشترک در میان یک ملت به شمار می آید. اینکه تا چه اندازه ای این میراث فکری بر فرایند تغییر در معانی، مفاهیم و تعابیر مارکسیستی مؤثر بوده است، بنا بر رویکردی تاریخی- تحلیلی قابل درک است. گفتنی است که مخیله ی اجتماعی مفهومی برگرفته از نظریه ی مدیولوژی است. این نظریه تلاش دارد تأثیر واسطه ها و حامل های پیام بر فرایند انتقال را مورد تحلیل قرار دهد. از آنجا که در این بستر فکری، انتقال مفاهیم فرهنگی از طریق ناخودآگاه سیاسی به شکل نامحسوس انجام می شود و ناخودآگاه سیاسی جزئی از مخیله ی اجتماعی است، فهم عناصر این مخیله لازم است. در این نوشتار با کمک نظریه ی مدیولوژی نشان می دهیم که عناصر مخیله ی اجتماعی ایرانی، مانند گرایش به مذهب، آمیختگی دین و دولت و دوبن انگاری، از طریق ناخودآگاه سیاسی در مخیله ی اجتماعی ایرانی ذخیره شده و در حزب توده تأثیر گذاشته است. به نظر می رسد با توجه به این مبانی نظری می توانیم شناختی متفاوت از حزب توده و در وهله ی بعد، مارکسیسم ایرانی به دست آوریم.
حیات سیاسی امرای کُرد از زوال ایلخانان تا برآمدن صفویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاصله بین سقوط ایلخانان (736 ق) تا روی کار آمدن صفویان (907 ق) از پرآشوبترین و آشفتهترین دورههای تاریخ ایران است که عرصه را برای نضج و قدرتگیری حکومتهای مختلفی در گوشه و کنار ایران فراهم آورد. جغرافیای سیاسی قبایل کُرد در غرب و شمال غرب که صحنه قدرتنمایی آل جلایر، تیموریان، قراقویونلوها و آق قویونلوها بود از جمله حوزههای موردتوجه و فعالیت حکومتهای مورد اشاره بود. پژوهش حاضر درصدد پژوهش در تلاشهای سیاسی اُمرای کُرد در تقابل وتعامل با حکومتهای موجود است.
مشروعیت سیاسی در رویکردهای مذهبی حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فاصله هجوم مغولان و فروپاشی خلافت بغداد تا ظهور حکومت صفوی، همچنان که سازمان سیاسی، ماهیت و شکل ساختاری پیشین خود را ازدست داد، مذهب رسمی این دستگاه نیز دچار بحران عمیقی شد و در پروسه ای نوین، نفوذ آن به لحاظ پدیدایی بستری جدید، هم در گستره اجتماعی و هم سیاسی کاهش یافت. در تقابل با مذهب تسنن، به تدریج تشیع و نحله های تصوف مجال رشد یافتند و از نفوذ اجتماعی گسترده ای بهره مند شدند و بر همین اساس، توانستند بر تصمیم گیری های سیاسی قدرت های مسلط نیز تأثیرگذار باشند. علاوه بر این، نیاز به مشروعیت برای تداوم تسلط، حکومتگران را با بزرگان متصوفه و اندیشه تشیع پیوند داد. در همین جهت، رویکرد های مذهبی حکومتگران ترکمان قراقویونلو و آق قویونلو، متأثر از حفظ منافع سیاسی و اقتصادی ایشان، شکل گرفت. در این مقاله، برمبنای این پرسش که چه رابطه ای میان شرایط مذهبی قرن نهم/ پانزدهم و رویکردهای مذهبی ترکمانان حکومتگر وجود دارد، تلاش می شود اهتمام دو سلسله مذکور به بهره گیری از شرایط مذهبی موجود برای کسب مشروعیت و درنتیجه، حفظ و تداوم منافع اقتصادی و سیاسی حاصل از آن، مورد نقد و بررسی قرار گیرد.روشی که این پژوهش از آن بهره گرفته، روش میان رشته ای و استفاده از چارچوب نظری است که با روش تاریخی، بهره گیری از توصیف، مقایسه و تحلیل تلفیق شده است
ساختار ایلی حکومت های ترکمان و بی ثباتی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکومت های قراقویونلو و آق قویونلو در طی حاکمیت خویش دچار بحران های سیاسی و نظامی عدیده ای شده بودند که از میان عوامل تأثیرگذار، ساختار قبیله ای اتحادیه از اهمیت زیادی برخودار است. این مقاله با بهره گیری آزاد از نظریه تعارض و روش تحلیل علّی و مقایسه ای نقش ساختار قبیله ای را در بی ثباتی سیاسی حکومت های ترکمان تبیین خواهد کرد. پاسخ بر این فرض استوار است که ساختار ایلی با ایجاد تعارض در ساحت های مختلف به ایل گرایی در سپاه، جناح گرایی در قبایل و قطب گرایی در اتحادیه دامن زده و با ایجاد تعارض در سه سطح، تعارض بین قبایل و سلطنت، تعارض درون اتحادیه ای، و تعارض درون قبیله ای، مانع پیوستگی قبایل با ساحت جدید قدرت متمرکز شده و زمینه های اقبال آنان را به شورش های شاهزادگی فراهم آورده است. بدین طریق حکومت ها در اوج قدرت توسط یک نیروی خارجی از هم می پاشیدند.
لشکرکشی سلطان مراد چهارم به ایروان و تبریز:علل و نتایج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مرگ شاه عباس یکم و روی کار امدن شاه صفی،دولت صفوی از جهت داخلی و خارجی دچار مشکلات به گونه ای موجب از بین رفتن اقتدار عصر شاه عباس یکم گردید.در عرصه روابط خارجی دولت صفوی با دو جنگ ناخواسته از سوی عثمانی مواجه شد.سلطان مراد چهارم،در 1044ه.ق با لشکری بزرگ به مرزهای شمال غربی ایران حمله کرد و با تصرف ایروان بخشی از قفقاز را به خاک عثمانی ضمیمه ساخت.سپس به تبریز تاخت و این شهر را ویران کرد.اگر چه این حادثه ی تلخ هفت ماه و نیم بعد،با رشادت بی نظیر سپاه قزلباش جبران شد و بار دیگر ایروان به آغوش ایران بازگشت،اما باز پس گیری ایروان برای دولتمردان عثمانی به ویژه شخص سلطان مراد آنچنان گران آمد که او بار دیگر در 1048ه.ق به بغداد لشکرکشی کرد و بعد از نبردی سخت میان طرفین،این شهر به تصرف عثمانی درآمد و دولتمردان صفوی با تن دادن به این شکست بزرگ و تلخ حاضر شدند معاهده صلح زهاب را امضا کنند.به این ترتیب عراق عرب که از جهات گوناگون به ویژه از نظر ایدئولوژیک برای دولت صفوی اهمیت بسیار داشت،از ایران جدا شد و به عثمانی پیوست.در این مقاله علل و نتایج لشکرکشی عثمانی به ایروان و تبریز به ویژه با استناد به منابع ترکی عثمانی بررسی می شود
امیر تیمور و مساله الوس جغتای؛ تکاپوی مشروعیت سیاسی و امنیت نظامی
حوزه های تخصصی:
ظهور امیر تیمور (ت: 736 ـ م: 807 ق) و گسترش حاکمیت سیاسی و نظامی وی بر ماوراءالنهر، در درجه نخست تحولی داخلی در قلمرو جغتاییان محسوب می شد. از این رو، از همان ابتدا هرگونه آینده ای برای اقدامات امیر تیمور هنگامی متصور بود که وی بتواند به این پرسش اساسی که:«آینده الوس جغتای چه خواهد بود؟» پاسخ عملی مناسبی بدهد. اهمیت و فوریت پاسخ به این سوال ناشی از تاثیر عظیمی بود که می توانست برای آینده سیاسی امیر تیمور در پی داشته باشد. آینده سیاسی امیر تیمور نشان داد که دو عنصر اساسی حکومتی که وی پی ریزی کرد؛ یعنی مشروعیت سیاسی و امنیت نظامی، در پیوند مستقیم با این پرسش بوده است. تا هنگامی که امیر تیمور سرگرم تکاپو برای کسب قدرت سیاسی در ماوراءالنهر بود، مقوله مشروعیت در نحوه پاسخی که وی به آن پرسش اساسی می داد، تاثیر پررنگ تری داشت، اما به موازات آن که ضرورت تثبیت و استمرار قدرت سیاسی او بیشتر چهره نمود و وی در اندازه های یک فاتح، دست اندازی به قلمروهای خارج از ماوراءالنهر را آغاز کرد، مقوله امنیت رجحان بیشتری در نحوه برخورد وی با بازماندگان الوس جغتای یافت.
حکام سیستان از تشکیل سلسله قاجار تا تسلیم علی خان سرابندی
حوزه های تخصصی:
با قتل نادر شاه و تشکیل سلسله درانی در افغانستان و تصرف نواحی شرقی ایران، از جمله سیستان به دست احمد خان ابدالی (درانی) در سال 1160 هـ .ق موضوع حاکمیت ایران بر این ایالت از پیچیدگی خاصی برخوردار گردید، ضعف حکومت مرکزی ایران بعد از قتل نادر، موجب گسترش نظام شبه ملوک الطوایفی در ایران گردید، کشمکش های جانشینان نادر و خاندان زندیه به این روند کمک شایان توجهی نمود. این امر موجب گردید حاکمان سیستان با ایجاد پیوند نزدیکتر با فرمانروای ابدالی افغانستان به حیات نیمه مستقل خود در دوران پر تنش ایران ادامه دهند.این حاکمان در روند حاکمیتشان با توجه به شرایط و موقعیت زمانی و سیاسی در دوره هایی که قدرت متمرکزی بر افغانستان سلطه می یافت، برای جلوگیری از تهدیدهای داخلی و خطر امرای افغان به آنها تکیه می کردند و گاهی با دادن باج و خراج به حیات خود ادامه می دادند. با روی کار آمدن حکومت قاجار، موضوع ایالت سیستان به یکی از پیچیده ترین مشکلات فراروی این سلسله تبدیل گردید. حاکمان قاجار با توجه به درگیریها و شورشهای داخلی و خارجی موضوع تحکیم پایه های قدرتشان را بر سیستان به مماشات می گذرانیدند. آنها در پی فرصت بودند تا بر مشکلات عدیده داخلی و جنگهای خارجی چیره شوند تا پس از آن به گسترش پایه های قدرتشان بر سیستان بپردازند.در این مقاله، موضوع حاکمان سیستان از ابتدای تاسیس سلسله قاجار تا پذیرش حاکمیت ایران به وسیله علی خان سرابندی در عصر ناصرالدین شاه بررسی شده است.